نوع مقاله : خبر در خبر
یک بانوی موفق
بخار دیگ نشست روی صورتش. نگاهی به عدسها انداخت که تندتند توی آب قل میزدند و بالا و پایین میشدند و صلوات زیر لبی فرستاد. عصمت امشب برای بچهها عدسی بار گذاشته بود. از صبح عدس و پیاز را ریخته بود توی دیگ، زیرش را کم کرده بود و نشسته بود به پاککردن سبزی برای آش فردا. از وقتی پای اسماعیل و ابراهیم به جبهه باز شد، دلش طاقت نیاورد. خانهنشینی را بلد نبود؛ به خاطر همین شد یک رزمنده؛ رزمندهای که پشت خط برای آسایش بچههای خط مقدم، هر کاری میکرد؛ از شستوشوی لباسها و دوختودوز، تا پختن یک وعده غذای گرم برای ناهار رزمندهها. اوایل که پشت وانت مینشست و همراه دیگهای غذا میرفت وسط رزمندهها، همه تعجب میکردند. بعضی کارش را زشت میدانستند و بعضی دیگر، چپچپ نگاهش میکردند؛ اما برای او، همهی رزمندهها اسماعیل و ابراهیمش بودند. او مِهرش را بیدریغ به پای بچهها میریخت؛ از روحیهدادن به آنها بگیر تا ضبط صدایشان وقتی نزدیک شهادت بودند و با خانوادههایشان حرفهای مگو داشتند. رزمندهها و مسئولان که میدیدند عصمت با دل و جان برای جبهه کار میکند، دیگر مانع ورود او به سنگرها نمیشدند. او ملاقه را توی دیگ مسی چرخاند و لبخند زد. سینهاش صندوقچهی اسرار رزمندهها بود. کسی او را عصمتخانم صدا نمیزد. تازگیها شده بود «مادر جبههها»!
«عصمت احمدیان» معروف به «خانم فرجوانی»، والدهی محترم شهیدان «حاجاسماعیل» و «ابراهیم فرجوانی» و بانوی جانباز «نسرین فرجوانی»ست. عصمتخانم، متولد سال 1324 است و در یازدهسالگی ازدواج کرده. این بانوی غیور، علاوه بر تربیت فرزندانی دلیر و انقلابی، خود نیز در پشت صحنهی جنگ حضور پررنگی داشته است. از روحیهدادن به رزمندگان تا رسیدگی به خانوادههای شهدا و از آشپزی و دوختودوز تا مداوای مجروحیتهای سطحی، جزو فعالیتهای این بانوی انقلابی بوده است.
او دربارهی فعالیتهای خود میگوید: «حضور من هم از همان ابتدای انقلاب آغاز شد؛ پابهپای بچهها تا رسیدیم به جنگ. در همهی عرصهها هم حضور داشتم. دشمن وارد خانهی ما شده بود. باید میماندیم و مبارزه میکردیم. من از همان ابتدا، کارم را با پشتیبانی آغاز کردم. اولین کارم هم با شستوشوی لباس بچهها بود. هنگام فتح خرمشهر، کنار رزمندهها بودم. همه کار برای رزمندگان انجام دادم؛ از پختن غذا گرفته تا پخش آن و دوخت لباس. شبها برای بچهها عدس، لوبیا و باقالی میپختم و صبحها به خط مقدم میرفتم و برای آنها صبحانه میبردم تا آخر جنگ هم مسئولیت پشتیبانی داشتم؛ اما نقشهایم عوض میشد. آن زمان من مسئول کانون سمیه بودم. این کانون مسئولیت حمایت از زنان بیسرپرست را عهدهدار بود. من قبل از انقلاب که از منزل بیرون آمدهام، به خانه بازنگشتهام تا استراحت کنم. هنوز هم فعالیت دارم و در هر جایی که بتوانم حاضر میشوم. در فعالیتهای بسیج مشارکت دارم و در شورای حل اختلاف، سرکشی به ادارات و حل مشکلات مردم.
عصتخانم یک زن نمونه است که کنار نقشهای همسری و مادری، توانسته تا به امروز برای آرمانهای اسلامی ـ انقلابی خود بجنگد و ثابت کند زنِ ایرانی، در دنیا نظیر ندارد.
مال من، مال تو، یا مال ما
پیامکهای واریزی بانک را چک میکند. وقتی خیالش از واریز عیدی راحت شد، لیست بلندبالایش را مینویسد. از پستهی خندان کلهقوچی، تا باقلوای ناب، شیرینی ناپلونی، پشمک و سوهان و میوههای درشت و مجلسپسند. بعد میرود سراغ لیست لباسهای مارک و کیف و کفشِ برند. اگر موجودی حساب خوب باشد، خرید کریستال اصل فرانسه هم به لیست نوروز اضافه میشود؛ از آجیلخوری پایهبلند تا ستِ شیرینیخوری، میوهخوری و... و وای به حال آن روزی که طلبهای آخرسالی مرد خانه واریز شود و خانم از موجودی حساب آگاه! آن وقت باید مرد به فکر تعویض مبل، فرش و پرده هم باشد و سرانجام این ماجرا، چیزی نیست جز اینکه مرد تصمیم میگیرد صبح اول وقت، زمانی که سیستم متصدی بانک هنوز بالا نیامده، به شعبهی مربوطه مراجعه کند و با چهرهای زار بگوید: «لطفاً پیامک حسابم رو قطع کنید!» و بعد نفس راحتی بکشد؛ چون دیگر همسرش از پسانداز او باخبر نمیشود و وی میتواند با خیال راحت بگوید: «ندارم!» و در مقابل خواستههای رنگارنگ مقاومت کند. برخی از محققانی که در حوزهی خانواده تحقیق میکنند، اصطلاح «خیانت مالی» بهمعنای پنهانکاریهای مربوط به امور مالی از همسر را بهکار میبرند. خیانت مالی، به پنهانکردن میزان درآمد، پنهانکردن داراییها و املاک، پنهانکردن خرجها و درنهایت پنهانکردن میزان پسانداز از همسر اشاره دارد. تحقیقات در برخی از کشورهای جهان نشان میدهد که خیانت مالی، یکی از علل طلاق است. ماجرای بالا برای بعضی خانمهای شاغل نیز صادق است؛ چون با وجود درآمد آنها، مردان برای خریدهای آینده، تعویض ماشین و... برنامهریزی میکنند. حال سؤال اینجاست که زن و مرد، باید شفایت مالی داشته باشند یا پنهانکاری مالی؟ آیا خانواده باید یک صندوق مالی مشترک داشته باشد و همهی درآمدها وارد آن شود و سپس زن و شوهر دربارهی نحوهی هزینهکردن آن با هم تصمیم بگیرند؟ بسیاری از کارشناسان خانواده، با شفافیت مالی و وجود یک صندوق موافق هستند؛ اما موضوع جدیدی که این روزها در خانوادهها باب شده، تملک داراییها (اینکه چه چیز به نام چه کسی باشد) است. این روزها هر زن و مرد متأهلی، در معرض این پرسش قرار میگیرد که ملک و املاک یا حتی ماشین به نام چه کسیست؟ روزگاران نه چندان قدیم مرد برای سرپرست خانواده، صاحب تمام اموال بود و در عین حال، تمامی نیازهای مادی خانم را تأمین میکرد؛ اما در حال حاضر در جامعهی ایرانی که بین سنت و مدرنیته دستوپا میزند، سندزدن اموال بهنام خانمها، به پرستیژ اجتماعی بدل شده و بسیاری از خانمها، این کار را موجب دلگرمی به زندگی میدانند. این موضوع تا زمانی که مرد خانواده با روی باز از خواستهی خانم استقبال کند و سندزدن بخشی از اموال را حقی برای شریک زندگی خود که با قناعت و تدبیر امور منزل را مدیریت کرده بداند، مشکلی ایجاد نمیکند؛ اما وای به حال روزی که مرد خانواده، در مقابل این موضوع موضع دفاعی بگیرد و برای زن حقی قائل نباشد!... خانمها باید بدانند که مهمتر از تملک اموال، تملک قلب همسر است و پیش از شریک اموالبودن، باید در خوشیها و ناخوشیها شریک او بود. یک زن با رفتار درست و خانمانه، میتواند جلوی بسیاری از خیانتهای مالی را بگیرد و بدون دلخوری و کدورت، در اموال زندگی سهم داشته باشد.
این عزیزان گفتهاند:
«معصومه ابتکار»، معاون امور زنان و خانوادهی رئیسجمهور: «سیدرصد پستهای مدیریتی، تا پایان دولت دوازدهم در اختیار بانوان کارآمد قرار میگیرد.»
ـ تا الآن که همهی وعدههای شما صددرصد محقق شده؛ اینم روش!
دبیر کارگروه مد و لباس کشور: «دور از انتظار نیست که ایران پنجمین پایتخت مد جهان شود!»
ـ با این وضع مانتوها که روز به روز آب میرن و پاشنهها که روز به روز قد میکشن، بعید هم نیست!
«آیتالله بوشهری»: «اجرای سند ۲۰۳۰، با عنوان دیگر ادامه دارد.»
ـ در خفا تصویت شد، در خفا اجرا میشه؛ مردم کجای ماجران؟
«طیبه سیاوشی»، عضو فراکسیون زنان مجلس: «قرار بود بودجهی سال ۹۷، ضدفقر باشد؛ اما اینگونه نیست! به کاهش اعتبارات زنان خانهدار معترضیم.»
ـ قبلاً چه اعتباراتی براشون لحاظ میشد؟ محض اطلاع میپرسم!
«خدیجه آزادپور»، بانوی دارندهی مدال طلای بازیهای آسیایی گوانگژو: «ثابت کردم که حجاب محدودیت نیست!»
ـ دم شما گرم! شیرزن ایرانی.
«اسماعیل چراغی»، جامعهشناس: «جوانان، شغلی میخواهند که مسکن و نیازهای اولیهشان را تأمین کند.»
ـ باید قبل از سه نیاز خوراک، پوشاک و مسکن، نیاز شغل را مطرح کرد.
فاطمه دولتی