نوع مقاله : شهربانو

10.22081/mow.2018.65856

 

در تاریخ معاصر ایران، زنان به عنوان مزرعه ای برای پرورش و تربیت انسان های این مرزوبوم و نیز به عنوان محور خانواده و پایه نخستین نهاد اجتماعی همواره در کانون توجه قرار گرفته اند. جامعه سنتی و جامعه مدرن، متدینین و مخالفان دین، مترقی ها و متحجرها، حکومت، علما، رسانه ها، بیگانگان و... سعی بر این داشتند تا زن ایرانی را در چارچوبی که خود می خواهند پرورش دهند تا ماحصل آن جامعه ایران جامعه مطلوبی شود که آنها می خواهند. تقابل و تضاد این جریانات با یکدیگر بر سر مساله زن موجب اتفاقات و تحولاتی در جامعه ایران معاصر شد که در نوع خود بی نظیر، خواندنی و دیدنی هستند. ما در این مجال سعی بر این داریم تا در هر شماره خلاصه ای از این اخبار و تحولات را به شما پیشکش کنیم. باشد که مورد قبول واقع شود:

 

اسفند 54

بیماری بزک

مقایسه بین آرایش زن سنتی ایران با زن امروزی موضوع یکی از گزارش های اسفند 1354 روزنامه اطلاعات بود. در این گزارش که تحت عنوان «بزک، بیماری جدید» به چاپ رسیده بود آمده: «آرایش زن سنتی ایران موی بلند بافته، مداد چشم و ابرو، سوخته نارگیل، سورمه، ماتیک و همان چیزهایی که سرخاب و سفیدآب نامیده می شوند بود و برای هر صورتی یک نوع آرایش در رنگ های محدود استفاده می شد. اما زن امروزی با استفاده از بیش از هفتصد نوع وسیله آرایش بعضی وقتها نه تنها زیباتر نمی شود بلکه چهره ای بی اصالت می یابد. او متاسفانه دیگر زیبایی را در سادگی جستجو نمی کند  در این میان تنها کسی که سود می برد تولیدکننده لوازم آرایش است. زن امروز ساعتها پای آینه می نشیند و کفر آقایان را درمی آورد و خیلی وقت ها شوهرها، پدرها و برادرها آنقدر انتظار زیباترشدن خانم را می کشند که دست آخر طاقتش طاق و خودش تنهایی به میهمانی می رود. اگر روزگاری زن باستان با مختصری سرخاب و سفیدآب الهه زیبایی می شد زن امروز برای شفافیت و طراوت پوست از آمپول های گرانقیمتی استفاده می کند که تاثیری چند ساعته دارد. او برای زیبا شدن حتی حاضر است برای یک لوله کرم گران قیمت بیش از 1000 تومان پول بپردازد یا ساعت ها در آرایشگاه بنشیند و پوستش را پیرایش کند. چنین زنی، عروسکی است با قشر ضخیمی از کرم و پودر که با خطوط کج و معوج و عجیب و غریب دور چشم و روی لب به مجسمه رنگ و روغن تبدیل شده است.

 

اسفند 55

در کارگه

اول اسفند 1355 مرکز زن و توسعه برای منطقه آسیا و اقیانوس آرام در تهران افتتاح شد و در راستای اهداف این نهاد هفتم اسفندماه نیز آموزشگاه عالی مددکاری سازمان زنان و مرکز رفاه خانواده نمونه در یاخچی آباد تهران گشایش یافت. افتتاح این دو نهاد که البته وابستگی های زیادی نیز با یکدیگر داشتند با هدف گسترش آموزش حرفه ای و ارتقای سطح زندگی زنانی ایرانی صورت می گرفت. برنامه های این دو نهاد براساس نیاز بازار کار و برای افزایش مشارکت زنان در توسعه اقتصادی و توسعه ملی تغییر یافت و تلاش می شد نیروی انسانی کارآمد تربیت در این راستا تربیت شود. زنان در کارگاههای آموزشگاه عالی مددکاری با نحوه تعمیرات وسایل خانگی آشنا می شدند تا با توجه به احتیاج بازار کار به کارگران ماهر در این زمینه، بتوانند درآمد مناسبی کسب کنند. آرایشگری، گلسازی و خیاطی از جمله موارد دیگری بود که در این کارگاهها آموزش داده می شدند. در کارگاههای شهرستان ها هم زنان، برای آنکه با هنرهای ظریف سنتی مردان آشنایی پیدا کنند ملیله سازی، میناسازی و... هم یادمی گرفتند.

 

اسفند 56

دشمنی با زنان

در پی حمله یک مرد به چند زن در شرق تهران در اسفند 1356 و اینکه قاتل اظهار کرده بود از زنان متنفر است و دشمنان آنان است، مجله زن روز مصاحبه ای با یک روانکاو ترتیب داد درباره علل دشمنی برخی مردان با زنان که خواندنی است: «آقای دکتر چه چیز باعث می شود که مردی که از زن زائیده شده و حیاتش را از زن دارد ناگهان این همه خشم و نفرت نسبت به آن پیدا می کند. ببینید علل نفرت از زن که بعضی از مردان به آن مبتلا می شود متعدد است و ریشه های فراوان دارد و واکنش هر انسانی نسبت به تنفر از زن متنوع است. بعضی افراد خشم پنهانی نسبت به جنس زن دارند مثلا پدرزن به تازه دامادش می گوید هرگز به یک زن اعتماد نکن و نگو چقدر پول داری. این خفیف ترین نوع نفرت از زن است که در پشت کلمات پنهان شده. چنانچه ریشه نفرت قویتر باشد به صورت ایرادگیری، بهانه گیری های بی مورد یا اعمال محدودیت جلوه می کند و مرد پرخاشگر می شود. باران حرف های رکیک و کتک زدن نوع پیشرفته تر نفرت مرد از زن است که ما به کرات دوروبر خود می بینیم. نفرت از زن جزوی از بیماری روانی شخصی است که به طور کلی از همه متنفر است و اگر مرد باشد چون زنان آسیب پذیرتر هستند نفرت شان را به زن بیشتر اعمال می کنند و اگر در روابط گذشته شان زن عامل اصلی اتفاقی و بحرانی بوده این تنفر بیشتر متوجه زنان می شود. چنین فردی از لحاظ درک اجتماعی کمی ناقص است زیرا سرخوردن از یک زن و دو زن را نباید به تمام زنان عمومیت داد و کینه همه آنها را به دل گرفت.

 

اسفند 57

پیک رنج

هفته اول اسفند 1357 «جمعیت بیداری زنان» نخستین شماره هفته نامه خود را منتشر کرد. در این نشریه سرمقاله ای با عنوان «انقلاب را پاسداری کنیم»، مطلبی درباره «زن در انقلاب ما» و تحقیقی درباره «وضع زنان کارگر» آمده است. در مقاله «وضع زنان کارگر» تصویری از شرایط زندگی کارگران زن از مبارزات‌شان، امیدها و آرزوهایشان ارائه شده است. در این مقاله ستمی که از طرف مردان به بانوان به علت زن بودنشان بر آنان تحمیل می شود و نیز استثماری که کارفرمایان یا سرمایه داران وابسته در مورد ایشان روا می دارند مورد توجه قرار گرفته است. در این نشریه زن کارگری که در یک کارخانه بافندگی کار می کند در مورد آروزهایش حرف زده است: «من در زندگی ام حتی یک روز خوش ندیده ام. الان هم که دارم کار می کنم فقط برای پسرم است که او در زندگی خوشبخت شود. او را به خاطر همین به مدرسه فرستاده ام که مثل من مجبور نباشد جواب این نامردها بدهد و سربلند باشد، کمرش از کار خم نشود و مثل من به خاطر کار زیاد و غذای کم زخم معده نگیرد و اینکه بتواند خانواده ای تشکیل دهد و خیلی راحت زندگی کند و مثل من توسری خور نشود. من با شرافت کار می کنم تا فرزندم بتواند در زندگی اش خوش باشد، به مسافرت برود، جمعه ها استراحت کند و خلاصه تمام آن چیزهایی را که من نداشته ام او داشته باشد.»

 

اسفند 58

برنامه برای انقلاب

روزنامه کیهان در تاریخ اول اسفندماه گفتگویی کوتاه با 12 تن از کاندیداهای اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی انجام داد که دکتر فرشته هاشمی تنها کاندید زن این گزارش گفتگو بود. او در مورد این سوال که نخستین طرح انقلابی در مجلس آینده چه باید باشد گفت به نظر من این سوال در این مرحله نمی تواند جواب صحیحی داشته باشد. زیرا کسی که خودش را نامزد مجلس کرده است نمی داند دقیقا از طرف چه گروه هایی و کدامین اکثریت به مجلس راه می یابد تا خواست آنان را به مجلس ارائه دهد. از این رو بدیهی است که نماینده مجلس قیم مردم نیست تا بدون اطلاع از خواست کسانی که او را انتخاب کرده اند از خودش طرح و برنامه دهد. بنابراین جواب نهایی این سوال مربوط می شود به بعد از انتخابات. ولی به عنوان یک طرح مقدماتی من فکر می کنم باید ببینیم چه کسانی انقلاب کرده اند و طرح های انقلابی را متناسب با نیاز و خواست آنها ارائه دهیم. اکثریت مردمی که انقلاب کرده اند دچار ضعف اقتصادی و فرهنگی بودند و انقلاب‌شان برای رهایی از این وضعیت استثمار بود. بدیهی است که باید برنامه های انقلابی این ضعف ها را دگرگون سازد و همراه با برنامه های انقلابی، راهکار اقتصادی و برنامه های انقلابی فرهنگی نیز تهیه و ارائه شود. در برنامه های فرهنگی هم کسانی که بیش از همه از لحاظ فرهنگی استثمار شده اند به‌خصوص زنان این جامعه باید مورد توجه قرار گیرند.

 

اسفند 59

بهداشت زنان روستایی

در زمانی که وضعیت بهداشت و درمان روستا هنوز به وضعیت مطلوب که هیچ، به حد وسط هم نرسیده بود زنان روستایی درحالیکه همسران شان یا شدیدا مشغول کار بودند یا در جبهه جنگ با دشمن می جنگیدند، راهی شهرهای بزرگ می شدند تا خود یا کودکان بیمارشان را درمان کنند. کیهان در یکی از شماره های اسفند 59 خود گزارشی از مراجعه یکی از اینها به بیمارستان نازی آباد منتشر کرده بود: «چهره اش از درد کبود شده بود، پاهای نحیفش قدرت ایستادن نداشت. چادر کهنه و مندرسش را به دندان گرفته و دستهای لاغرش را روی سینه اش گذاشته بود. به تندی نفس می کشید و آرام آرام ناه می کرد. دو طفل خردسال با سر و رویی کثیف در کنارش ایستاده بودند و نگاهشان بر روی آسفالت سرد خیابان دودو می زد. مدت زمان زیادی بود که در صف منتظر آمدن اتوبوس بودند زن بیمار لحظه به لحظه ناله هایش بلندتر می شد. فریادهای خفیف زن روستایی در سروصدای بوق کرکننده اتومبیلها و همهمه عابران گم می شد. اتومبیلها به سرعت می گذشتند و زن همچنان درد می کشید. او همه پس انداز ناچیز را با خود آورده بود تا مشکلش را حل کند و دردش را تسکین دهد. در روستایش حتی ساده ترین امکانات درمانی هم وجود نداشت، حتی دریغ از یک بهداشت یار و پزشک یار.