نوع مقاله : گفت‌وگو

10.22081/mow.2018.65890

«زهرا موسوی» معتقد است، موفقیت‌ها و رفاه نمی‌تواند خلأ نیازهای انسان در زندگی مجردی را جبران کند

با این‌که در دین ما به ازدواج توصیه‌ی فراوان شده، بزرگانی همچون حضرت معصومه(س) به دلیل این‌که فرد هم‌کفوی نداشتند، ازدواج نکردند. همچنین اگر تاریخ را مرور کنیم، حتماً زنان موفقی پیدا می‌شوند که در اوج محبوبیت و شهرت، همیشه تنها بوده‌اند. پس با این شرایط نمی‌توان گفت، همه‌ی زندگی در تجرد خلاصه می‌شود؛ بلکه دخترانی نشان دادند که حتی می‌توانند بدون همسر، بهترین زندگی را برای خود رقم بزنند؛ اما باید دید چنددرصد دختران در این دایره جای می‌گیرند. به قول زهرا موسوی، از آن‌جا که ازدواج نیازی خدادادی برای تکامل است، حتماً محدود است دایره‌ی افرادی که در دوران مجردی به کمال رسیده‌اند و ما از آمار حداکثری جامعه حرف می‌زنیم؛ دایره‌ای که به‌علت تجردشان، دچار آسیب‌های جسمی و روحی می‌شوند و نمی‌توان آن را کتمان کرد؛ هرچند دختران بخواهند خود را در بهترین شرایط رفاهی، اقتصادی و شغلی مطلوب نگاه دارند. «زهرا موسوی (مشاور خانواده)» و مدرس، درباره‌ی دوران تک‌زیستی دختران گفته‌های بسیاری دارد.  

 

این روزها درباره‌ی تجرد دختران بسیار صحبت می‌شود، واقعاً این موضوع در شرایط کنونی، بحران یا مسئله‌ی بزرگی‌ست؟

با توجه به این‌که در جامعه‌ی کنونی ما، آمار دختران مجرد هر روز بالا می‌رود و از سویی آنان می‌توانند نقش بسزایی در پیکره‌ی جامعه داشته باشند، حتماً تجردشان آثاری در جامعه دارد و نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت. موضوع تجرد در جامعه‌ی امروز را به دو دلیل می‌توان بحران نامید: اول این‌که با توجه به فطرت انسان، او ذاتاً به جنس مخالف نیاز دارد. برای همین در آیات قرآن و احادیث هم مجردماندن نکوهش شده است. قرآن کریم زن و مرد را مانند لباس یک‌دیگر می‌داند و کسی که ازدواج نکرده، انگار لباس شایسته بر تن ندارد و ویژگی‌های او جلوه پیدا نمی‌کند؛ همین موضوع برای فرد بحران ایجاد می‌کند! چون مشکلات آن برای شخص، آثار منفی به دنبال خواهد داشت. دوم این‌که نیاز جنسی نیز، ذاتی و غریزی‌ست که نمی‌توان آن را سرکوب یا گاهی با باور و شرایط خانوادگی آن را کنترل کرد. همین نیاز اگر در روابط زناشویی پاسخ داده نشود، ممکن است از مسیر اصلی خارج شود. در صورتی که اگر این موضوع بین جوانان افزایش و گسترش پیدا کند، بحران آغاز خواهد شد و البته اکنون در جامعه‌ی ما، این بحران شکل‌ گرفته است.

به نظر شما اکثر تجرد دختران خودخواسته است یا ناخواسته؟

در برخی موارد فرد به‌دلیل نوع دیدگاهی که دارد، شرایط فیزیکی یا هورمونی یا به‌علت تجربه‌ی عاطفی تلخ گذشته و ارتباطات ناسالم دیگر، تمایلی به جنس مخالف ندارد و خودخواسته تجرد را انتخاب می‌کند؛ اما به‌صورت کلی، بیشتر تجردها ناخواسته است؛ هرچند این ناخواسته‌بودن هم از مرحله‌ای به بعد آغاز می‌شود؛ یعنی ابتدا دختران وقتی به بلوغ فکری می‌رسند، به‌دلیل باورهای درست یا غلط نمی‌خواهند تن به ازدواج بدهند؛ مثلاً برای رسیدن به مدارج علمی، موقعیت شغلی و... از ازدواج سرپیچی می‌کنند. البته در این میان از آن‌جا ‌که دختران ایدئال‌گرا و گاهی رؤیاپرداز هستند، به انتظار خواستگار ایدئال ازدواج را به تعویق می‌اندازند. همه‌ی این موارد نشان می‌دهد که ابتدا تجرد خودخواسته است؛ اما از دوره‌ای به بعد ـ با بالا رفتن سن و فشار نیازها و این‌که این افراد زندگی خود را در گرو ازدواج می‌بیند ـ دیگر فرد نمی‌خواهد مجرد بماند؛ ولی با محدودیت گزینه‌ و ایدئال‌ها مواجه است که ازدواج را بسیار سخت می‌کند.

آیا ازدواج در سن پایین بهتر از سن بالاست؟

در باورهای دینی ما آمده، مجردها در اولین فرصتی که پیش می‌آید ازدواج کنند؛ یعنی فردی که به بلوغ فکری، جسمی و روحی رسیده، توانایی تشکیل خانواده را دارد و سواد زندگی‌کردن پیدا می‌کند، باید متأهل شود. برای همین نمی‌توان سن دقیقی را مشخص کرد؛ چون بلوغ در افراد متفاوت است؛ اما ازدواج هرچه بعد از بلوغ به تأخیر نیفتد، بهتر است و آثار مثبتی دارد؛ چون معمولاً غریزه، طراوت، حس دوست‌داشتن و انرژی در دوران جوانی اوج می‌گیرد و به‌مرور زمان این توانمندی‌ها کم می‌شود، فیزیک بدن افت می‌کند و احساسات کمرنگ‌تر می‌گردد. این موارد در روابط زناشویی، فرزندآوری و فرزندپروری تأثیر مستقیم دارد. همچنین وقتی سن بالا می‌رود، رفتارها، طرز تفکر و شخصیت‌ افراد شکل می‌گیرد و باعث می‌شود فرد کمتر بتواند خود را با شرایط و محیط تازه سازگار کند. این عدم تطبیق در سن بالا، یکی از مهم‌ترین مواردی‌ست که باعث بروز مشکلات بسیاری می‌شود. در صورتی ‌که در سن پایین، افراد انعطاف‌پذیرتر هستند.

آیا تجرد دختران، یک آسیب است؟

آثاری که تجرد از خود به‌جا می‌گذارد، می‌تواندآسیب‌زا باشد؛ اما ابتدا باید دختران مجرد را دسته‌بندی کرد و طبق آن، آسیب‌ها را بررسی کرد. گروه اول دخترانی هستند که با باورها و فرهنگی که دارند، هیچ‌گاه وارد روابط مشروع یا غیرمشروع نمی‌شوند. آسیب‌هایی که به این دختران می‌رسد، تنها به خود و محیط خانواده بازمی‌گردد؛ این‌که ممکن است او به سرخوردگی، افسردگی، استرس‌هایی که به‌واسطه تنهایی ایجاد می‌شود و بیماری‌های جسمی و روحی دچار شوند. این موارد می‌تواند در کارآیی، خلاقیت و توانمندی دختران هم اثرگذار باشد. از سویی حضور چنین افرادی، پیکره‌ی جامعه را دچار نقص و سلامت آن را کم‌رنگ می‌کند. همچنین کنار این افراد، جوانانی هم هستند که به‌دلیل نیاز یا هر علت دیگر، پایبند آداب ‌و رسوم، باورها، اخلاق و شرعیات باقی نمی‌مانند و متعهد نمی‌شوند که چون ازدواج نکردند، هیچ ارتباطی با جنس مخالف نداشته باشند. این موضوع تبعات بزرگ‌تری مانند بالارفتن آمار طلاق در خانواده، شکل‌گیری کانون‌های که نمی‌توان خانواده نام نهاد و بی‌تعهدی را رواج می‌دهد و بالارفتن آمار بیماری‌های مربوط به ارتباطات جنسی و درنهایت تجرد بیشتر مردان و دختران می‌شود؛ بنابراین هرقدر تعداد دختران مجرد افزایش یابد، آثار سوء در خانواده و محیط اجتماع بیشتر می‌شود.

معمولاً درباره‌ی دختران سن‌بالا، این نگاه وجود دارد که خلق‌وخویی ‌تند، حساس و سخت‌گیر دارند و کمتر ارتباط برقرار می‌کنند؛ آیا واقعاً دختران بعد از رسیدن به سنی خاص، خلق وخوی متفاوت پیدا می‌کنند؟

خداوند بدن انسان را همراه با نیاز آفریده است. این نیاز نظم درستی هم دارد؛ این‌که در هر سن‌وسالی، عطش‌هایی ایجاد می‌شود. مثلاً خوردن شیر، آن‌قدر که در دوران کودکی می‌تواند برای پیش‌گیری از پوکی استخوان مفید باشد در میان‌سالی و دوران پیری مؤثر نیست و اگر در همان دوران تأمین نشود، آثار سوء آن برای فرد همیشگی می‌شود. وقتی مسائل عاطفی و جسمی انسان در سنی که به آن نیاز است برآورده نشود و از آن دوران بگذرد، ناخودآگاه عواقب آن مانند تغییر خلق‌وخو به افراد می‌رسد. البته تبعات آن در افراد با توجه به باورها، تربیت خانوادگی، فرهنگ و دیدگاه‌ها، متفاوت است و نمی‌توان برای همه، شرایط یکسان در نظر گرفت. در این میان بسیاری هستند که با فعالیت‌های روزانه، ورزش و تفریح، اعتقادات معنوی و حتی تغذیه‌ی مناسب، تبعات را کم‌رنگ کرده و به حداقل می‌رسانند. از سویی دیگر با این‌که ما وارد دوران مدرن شده‌ایم، هنوز جامعه‌ای سنتی هستیم که در آن‌ وقتی دختر ازدواج نمی‌کند، این نگاه وجود دارد که شاید او مشکل یا عیب دارد. این نگاه، معمولاً فشار روانی به بار می‌آورد که هرقدر هم فرد شرایط خود را کنترل کند، توکل به خدا داشته باشد و با شرایط بسازد، باعث بروز ناراحتی روحی می‌شود. توهین، تحقیر و برچسب‌زدن با کلماتی مانند پیردختر یا ترشیده، دلیلی‌ست تا دختران روابط خود را محدود کنند و کمتر در محافل اجتماعی حضور یابند. این موارد کنار مقایسه‌هایی‌ست که صورت می‌گیرد. دختران وقتی خود را با هم‌سن‌وسالان خود که صاحب فرزند یا عروس و دامادند مقایسه می‌کنند، به‌مرور دچار عقده‌های روانی می‌شوند که آنان را به افرادی کم‌حوصله، حساس، گوشه‌گیر و تند تبدیل می‌کند.

بسیاری از دختران که تک‌زیست هستند با مسافرت، میهمانی، شغل مناسب و... خود را سرگرم می‌کنند تا زندگی ملال‌آور و سخت نشود؛ در این صورت باز هم در معرض عوارض تجردی هستند؟

اگرچه دختران از نظر اقتصادی بهترین شرایط را داشته باشند و همیشه با تفریح، ورزش و مسافرت اوقات خوشی را داشته باشند، خلأای را که تجرد در زندگی‌شان ایجاد کرده، نمی‌توانند پر کنند و عوارض آن ناخودآگاه در زندگی نشان داده می‌شود؛ چون فطرت انسان کمال‌گراست و این تکامل، با جنس مخالف به دست می‌آید؛ برای همین نیاز ذاتی، جسمی و روحی فرد به همسر همیشه وجود داشته است. فرد مجرد در بهترین شرایط هم، از عوارض تنهایی در امان نیست. پرداختن به معنویات، انجام فعالیت‌های فرهنگی، مطالعه، تفریح، پرکردن وقت با شغل و... مانند قرص مسکن عمل می‌کند و منشأ و سرچشمه‌ی درد را درمان نمی‌کند و از بین نمی‌برد. برای مثال در نظر بگیرید، فرزندآوری نیاز فیزیولوژی هر خانمی‌ست و هر بانویی، تجربه‌ی حس مادر بودن را دوست دارد. در این ‌بین هرقدر هم دختری قهرمان یک‌رشته‌ی ورزشی باشد، یا افتخارات بسیاری در المپیادهای گوناگون به دست آورد، باز هم نمی‌تواند جایگزین حس و عاطفه‌‌ی مادرانه شود. البته در این میان استثنا هم وجود دارد و ممکن است برخی دختران، مانند یک بانوی متأهل به هرچه می‌خواهد، برسد؛ مانند حضرت معصومه(س) که در دوران تجرد، بی‌نیاز از همسر به تکامل رسیدند؛ اما وجود این افراد بسیار نادر است و ما درباره‌ی اتفاقاتی صحبت می‌کنیم که برای اکثر دختران جامعه می‌افتد.

سن بالا، دلیلی‌ست که برخی دختران به‌علت ترس از تنهاماندن، هر گزینه‌ای را بدون علاقه و تمایل انتخاب کنند؛ آیا این نوع تصمیم‌گیری‌ها درست است؟

خیلی اشتباه است! اصلاً نباید به دلیل ترس از تنهایی و مجردماندن، برخی از معیارهای مهم و خط‌قرمزهایی نادیده گرفته شود که باور هر فرد است. اگر کسی ازدواجی را بپذیرد که به آن تمایل ندارد و می‌داند او را از هدفش دور می‌کند، باید منتظر شکست بزرگ‌تری باشد؛ شکستی که ممکن است به جدایی ختم شود و آسیب بدتری داشته باشد. داشتن معیار برای ازدواج مهم است و باید در هر شرایطی آن را در نظر گرفت. البته کنار این موضوع، باید از موارد کوچک چشم‌پوشی کرد و این‌که بدانیم سن بالا، باعث می‌شود خود ما برخی از ویژگی‌ها را نداشته باشیم و دنبال ایدئال نباشیم! مثلاً همین ‌که احساس کنیم سطح شعور و درک ما، با طرف مقابل هم‌کفو ‌است و دیگر نگران تحصیلات و مدرک نباشیم.

 

ستون یک:

و زندگی شیرین می‌شود!

این‌که تجرد دختران مسئله‌ی مهمی‌ست، فقط به‌علت تبعات آن است که گریبان‌گیر فرد و اجتماع می‌شود. زهرا موسوی، مدرس و مشاور خانواده، توصیه‌هایی دارد برای این‌که آسیب کمتری متوجه دختران مجرد شود. او می‌گوید: «مهم‌ترین توصیه این است که دختران از ایدئال‌ها و آرمان‌گرایی دست بردارند و فرصت‌های ازدواج را به‌راحتی از دست ندهند. آنان نباید به این موضوع فکر کنند که دنبال فردی خاص هستم و چون خواستگارهایم همانند او نیستند، ازدواج نمی‌کنم.» او راهکارهایی هم برای زندگی مجردی دارد: «سخنم با مجردها این است که بهترین راه، بالابردن باورهای عمیق دینی‌ست و این‌که به خدا و قرآن وصل باشند. یاد خدا همیشه و در همه‌ی شرایط، می‌تواندآرامش‌بخش باشد و این آرامش و توکل، توانمندی انسان را برای ساختن یک زندگی خوب کمک می‌کند. همچنین هیچ‌گاه ناامید نباشند و با دعا و نیایش، از خدا بخواهند که بهترین زندگی را پیش روی آنان قرار دهد. توجه به ‌سلامت با تغذیه و خوراکی‌های مناسب، می‌تواند در روحیه و جسم اثرگذار باشد. مراقبت از جسم و روح، می‌تواند یک زندگی سالم و خوب شکل دهد. همچنین ورزش، فعالیت‌های اجتماعی و انجام هنرهای متفاوت و دستی، می‌تواند در آرامش فرد مؤثر باشد و دغدغه‌های فکری‌اش را کم کند. این روزها کلاس‌های خوبی هم با موضوع مهارت‌های زندگی، اجتماعی و... برگزار می‌شود که این موارد آموزشی، می‌تواند نکاتی را یادآوری کند تا در زندگی فردی راهگشا باشد.» موسوی نکته‌ی پایانی‌اش را درباره‌ی حذف موارد تحریک‌آمیز می‌گوید: «برای مدیریت از آسیب‌ها، فرد باید مسائل و مواردی را حذف کند که ممکن است دغدغه‌آفرین باشد؛ یعنی خود را در معرض آلودگی‌ها قرار ندهد. فیلم‌های نامناسب، ماهواره و شبکه‌های مجازی که ممکن است تصاویر نامناسب داشته باشند، در تغییر رفتار و مغشوش‌شدن ذهن اثرگذار هستند.»

 

 

 

ستون:

منصوره صادقی- روان‌شناس

تبعات تجرد در کشورهای اسلامی متفاوت از غرب است

گرچه ازدواج نیازی فطری و امری حیاتی برای بقای جامعه است، متأسفانه شاهد آمارهای ناامیدکننده و نگرانی‌هایی در این زمینه هستیم! گاه به‌جایی می‌رسیم که می‌گویند سن ازدواج برای خانم‌ها، به دهه‌ی سی و آقایان، به دهه‌ی چهل رسیده است؛ در صورتی ‌که سن ازدواج به نظر بسیاری از کارشناسان، برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 توصیه می‌شود. هرچند سن ازدواج به فرهنگ جامعه و شرایط فردی بازمی‌گردد، تعیین این سن به آن دلیل است که برای هر امری، دوره‌ای طلایی در نظر گرفته می‌شود و ازدواج از این قاعده مستثنا نیست. البته گفته می‌شود این مسئله جهانی‌ست؛ اما قطعاً تبعات و علل آن در کشورهای آسیایی و اسلامی بسیاری متفاوت است. تجرد چه خودخواسته باشد یا ناخواسته، تبعات اجتماعی یکسانی دارد. شاید در ظاهر، خود مسئله‌ی تجرد آسیبی جدی تلقی نشود ـ به‌ویژه در شرایط کنونی که با بحران جمعیتی روبه‌رو هستیم ـ ولی به لحاظ روان‌شناختی و نیاز انسان به داشتن یک همدم و شرایط فرهنگی غالب در کشور، یک آسیب است و نیازمند مداخله برای رفع آن هستیم. مهم‌ترین آسیب‌ها، فشارهای روحی و روانی‌ست که ممکن است فرد آن را متحمل شود. در این ‌بین دختران باید بدانند که ازدواج مهم است؛ اما حتماً همه‌ی زندگی نیست. نگرانی مجردماندن، باعث بهم‌ریختن سلامت روح و روان می‌شود. بسیاری در سنین بالا ازدواج موفقی داشتند؛ پس پیش از هر چیز، باید این نگرانی را کم کرد. توجه به سطح خانوادگی هم، یکی از دغدغه‌های جدی‌ست که دلیلی برای مانع‌شدن از عدم رضایت افرادی برای خواستگاری می‌شود. این مسئله باید با روشی مانند استفاده از تجربه‌ی دوستان و افراد شناخته شده برای هر دو طرف تبیین شود. معرف‌ها و آشنایان می‌توانند با بررسی خصوصیات ظاهری و اخلاقی هر دو طرف، نقش بسزایی در این زمینه ایفا کنند. توکل به خدا و توسل به دعا خوب است و کمک می‌کند تا انگیزه‌ی افراد برای ازدواج جدی و منطقی شود. کمک‌گرفتن از یک مشاور برای ورود به بحث ازدواج و انتخاب و درنهایت تصمیم‌گیری، می‌تواند مهم‌ترین بخش در این موضوع باشد.