نوع مقاله : نگاه
ناهید طیبنیا
سال 1393، همزمان با برگزاری مسابقات لیگ جهانی والیبال بود که حضور زنان در ورزشگاه به صدر اخبار آمد. پیش از آن، یکبار دیگر این مسئله سال 1385 با اظهار نظری از رئیسجمهور وقت، «محمود احمدینژاد»، توجه جامعهی دینی و فقاهتی را به خود جلب کرده بود؛ اما اینبار کنشگران حوزهی زنان، فعالانه خواستار حضور زنان در ورزشگاه شدند. از آن زمان تا به امروز، این مسئله در صدر مسائل و مطالبات زنان از سوی زنان سیاستگذار و کنشگر جریانهای فکری موسوم به اصلاحطلبی مطرح میشود و همین امر موجب شده که مخالفتها و موافقتهایی دربارهی این مسئله شکل بگیرد.
تحلیل مسئلهی ورود زنان به ورزشگاهها، از چند منظر حائز اهمیت است:
الف) مطالبهآفرینی و مدیریت مطالبات زنان
یکی از مهمترین انتقادهایی که بر موافقان و کنشگران ورود زنان به ورزشگاهها وارد میشود، این است که چرا از میان مسائل واقعی، متعدد و متکثر زنان، این مسئله توجهشان را جلب کرده است؟ مسئلهشناسی در حوزهی زنان، براساس کدام منطق و روش شکل میگیرد؟ آیا جامعهی زنان، خودشان در طرح مسائلشان دخیل هستند یا عدهای از زنان صاحب قدرت و تریبون، صدای رسای مسائل زنان هستند و مسائلشان را مسائل عموم زنان میدانند؟ به عبارت دیگر، این مسئله متعلق به چند درصد زنان است؟ آیا مطالبهسازی در چنین موضوعاتی، موجب نخواهد شد که توان سیاستگذاری و اقدام در حوزهی زنان، صرف مسائل اصلی نشود؟
این پرسشها، عمدتاً از سوی زنان سیاستگذار و کنشگر بیپاسخ مانده است و در برخی موارد، معتقدند که مسئلهی ورود زنان به ورزشگاه، اتفاقاً مسئلهای عمومیست و خواست اکثر جامعهی زنان. هرچند توافق با ایشان دربارهی خواست عمومی زنان نیازمند پژوهشهای اجتماعیست، آنچه بیشتر در این زمینه رخ مینماید، این است که اگر این مطالبه، خواست همگانی باشد، خواست دختران نوجوانیست که در ورود به ورزشگاهها، به دنبال تخلیهی هیجاناتند ، تا زنانی که مسائلی چون مرخصی زایمان، ورود به بازار کار، تسهیل ازدواج فرزندان، اشتغال همسر و...، مسئلهی اصلی زندگیشان است.
درواقع در مدیریت مطالبات، سیاستگذاران بهجای توجه به خواست و نیاز واقعی، اهتمام بر مطالباتی دارند که پاسخ به آنها، گره مشکلات زنان و خانواده را باز نخواهد کرد.
ب) مطالبهآفرینی بدون توجه به فرهنگ و شریعت
همزمان با بحث ورود زنان به ورزشگاهها، مباحثی دربارهی محیط ناسالم ورزشگاهها برای حضور زنان مطرح شد. این مسئله از چند جهت طرح شده بود: یکی از باب فضای فرهنگی حاکم بر ورزشگاه و دیگر فضای اختلاط حاکم بر ورزشگاه. بسیاری از کارشناسان اجتماعی، در بحث محیط نامناسب فرهنگی ورزشگاهها، هم از جهت شعارهای تماشاچیان و هم از جهت فضای ناامنی که گاهی وسایل آتشزای آنان میآفریند، چنین محیطی را برای کودکان و نوجوانان نامناسب میدانند، و حل این مسئله نیازمند ایجاد زیرساختهای لازم برای تفکیک فضای حضور خانوادههاست. لذا عبارت «حضور بانوان با حفظ ارزشهای اعتقادی در استادیوم و ورزشگاهها» که از سوی برخی موافقان حضور زنان در ورزشگاهها مطرح میشود، بهتنهایی راهحل این مشکل نخواهد بود.
علاوه بر آن، دغدغهی جامعهی فقاهتی دربارهی حضور زنان در ورزشگاهها، بهجهت اختلاط از یکسو و حکم فقهی «نگاه زنان به بدن نامحرم» از سوی دیگر، موجب شده که دربارة این مطالبهآفرینی، طرح بحث نمایند و نگرانیهای خود را به سیاستگذاران ابراز کنند.
برای برونرفت از این مسئله و یافتن راهکاری مناسب برای حضور زنان در ورزشگاهها، راههایی به نظر میرسد؛ مانند مناسبسازی فضا و محیط ورزشگاهها، هم برای عموم و هم برای زنان و شاید اختصاص جایگاهی خاص برای زنان و پخش بازی از طریق سیستمهای تصویری، مانند تلویزیون با چند دقیقه تأخیر؛ طوری که هم زنان در فضا حضور داشته باشند، هم فضا مناسب باشد و نیز دیدن مسابقات خالی از اشکال باشد.
ج) مطالبهآفرینی بدون توجه به زیرساختها
اگر قرار باشد مسئلهی ورود زنان در ورزشگاهها به سرانجام برسد، نیازمند زیرساختهایی هستیم که دغدغهی کارشناسان اجتماعی و فقاهتی را رفع کنند. در شرایطی که تأمین این زیرساختها و ایجاد مجموعههای ورزشی سالم با رعایت موارد شرعی امکانپذیر نیست، طرح این مطالبات به شکاف میان خواستسازی و مطالبهسازی سیاستگذاران و جامعهی کارشناسی ـ فقاهتی میانجامد.