نوع مقاله : گزارش
بانوی میانسالی که با تغییر خانهاش، حال و هوای زندگی خود را عوض کرد
لیلا شهابی
تصور کنید در کوچهای در حال قدمزدن هستید. در میان کوچه، ناگهان به خانهای برمیخورید که اصلاً شکل خانههای امروزی نیست، در و پنجرههای چوبی و دیوارهای کاهگلی این خانه، نظرتان را به خود جلب میکند. بهظاهر قدیمیست؛ اما آنچنان قرص و محکم که احساس میکنید مسافر زمان بوده و از گذشتههای دور سروکلهاش پیدا شده. همه در تلاشاند که خانهی قدیمیشان را بازسازی کنند؛ اما خانم «مهرانگیز گلزاری»، از آن دست آدمهاییست که خانهی نوسازش را به خانهی قدیمی بدل کرده. خانم گلزاری بهدلیل علاقهای که به آداب و رسوم گذشتگان داشت و همچنین نیاز به تغییری که در زندگی احساس میکرد، تصمیم گرفت خانهای را که در آن زندگی میکند، موزهی کوچک مردمشناسی کند.
خانم گلزاری، زن 47سالهی خانهداریست که با این کار، توانسته سبک زندگی مردم دو یا سه قرن پیش را به تصویر بکشد. این کار با تغییر شکل خانه شروع شد و با بهپاکردن موزهای در زیرزمین، به اوج خود رسید؛ موزهای پر از وسایل و اشیایی که در گذشته از آنها استفاده میشد. لباسهای سنتی، قفلهای چوبی، انواع و اقسام ظروف برنجی، سفالی، مسی، چینی و همچنین سماورهای سیصدساله و قیچیهای عهد قجری، تنها گوشهای از این مجموعه هستند. علاوه بر اینها، وسایلی در این موزه وجود دارند که برایتان تازگی دارد و شاید تا به حال، آنها را ندیدهاید و کاربردشان را ندانید؛ مثل کلیدهای چوبی و سنگ من.
ایدهگرفتن از علاقهمندیها
خانم گلزاری به کارش خیلی علاقه دارد و به همین دلیل، آن را با جان و دل انجام داده است. فقط کافیست وارد خانهی ایشان بشوید؛ آنوقت متوجه میشوید که او چقدر خوشذوق است.
خانم موزهدار، هیچچیز را از قلم نینداخته و ترتیبی داده که همهی قسمتهای خانه را به موزهی مردمشناسی اختصاص بدهد. در و دیوار خانه، کاملاً نشاندهندهی خانهای قدیمیست؛ طوری که دیگر نیازی نیست در کوچهها دنبال خانهی او بگردید؛ زیرا تنها یک در چوبی میان آنهمه درهای مدرن و فلزی وجود دارد که خانوادهی خانم گلزاری در آن زندگی میکنند. حتی رنگ و لعاب دیوارهای خانه هم، طبق سبک و سیاق گذشته نما شده و دیوارهای کاهگلی میتواند خیلی از خاطرهها را برایتان زنده کند. کافیست کمی آب روی دیوارها پاشیده شود، آنوقت است که بوی نم تمام کوچه را پر میکند.
مهرانگیزخانم میگوید: «تنها به جمعآوری وسایل قدیمی بسنده نکردم. عاشق این بودم که بتوانم هرطور شده، خانه را به شکل خانههای قدیمی شهرمان شیراز دربیاورم. خوشبختانه موفق هم شدم.»
یک فکر بکر
شاید شما هم از آن دست آدمهایی باشید که از وسایل قدیمیِ بهدردنخور و ازردهخارج نگهداری کنید؛ اما خانوادهی گلزاری، وسایل قدیمی زیادی را در خانه نگهداری میکنند. این وسیلهها از آبا و اجدادشان به ارث رسیده است.
او میگوید: «این وسایل، حداقل سیصد سال قدمت دارند که بین خاندانمان نسل به نسل منتقل شده، تا به پدر و مادر من رسیده است. وسایلی که اکنون در موزهام نگهداری میکنم، بیستبرابر وسیلههاییست که ابتدا پدر و مادرم به من دادند؛ اما همین وسایل بهارثرسیده از خاندانم بود که انگیزهای شد تا وسایل قدیمی را جمعآوری کنم.»
به گفتهی خانم موزهدار، او ابتدا تنها یکسری از ظروف مسی و سفالی و چند وسیلة قدیمی در اختیار داشت که در گوشهی زیرزمین خانه خاک میخوردند.
ـ بارها میشد که سراغشان میرفتم و دلم میخواست فکری به حالشان کنم؛ چون پدر و مادرم آنها را به من داده بودند و باید خوب از آنها مراقبت میکردم. چندینبار هم دست به کار شدم، جاروی فراشی را به دست گرفتم و از سر تا ته زیرزمین را جارو کردم. بعد وسایل را در گوشهای میچیدم؛ اما راستش را بخواهید، این کاری نبود که با آن راضی شوم. نمیخواستم تنها کمی آنها را مرتب کرده باشم؛ دلم میخواست سروسامانی درستوحسابی بهشان بدهم و نمیدانستم چطوری.
مهرانگیزخانم، مدتها به این فکر میکرد که چه کاری انجام بدهد تا بتواند از این امانتیها مراقبت کند.
ـ پدرم میگوید که اینها نشاندهندهی هویت ماست و نباید هیچوقت گذشتهمان را فراموش کنیم. خیلی از حرفهایش سردرنمیآوردم؛ تا اینکه مدتی پیش به سفر رفتم؛ سفری که قرار بود با یک راهنما، از خانههای تاریخی بازدید کنیم؛ خانهای در شهر کاشان که به موزهی مردمشناسی بدل شده بود. این موضوع برایم تازگی داشت. وقتی از آن خانهی تاریخی بازدید کردم، تازه معنای حرفهای پدرم را فهمیدم؛ چراکه نمیتوانستم با یکسری ظرف و ظروف گوشهی زیرزمین خانهمان، معنای هویت را درک کنم. موزهی مردمشناسی، با وسایل قدیمی بهراحتی توانسته بود زندگی مردم گذشته را به تصویر بکشد. از آن به بعد، خیالم آسودهتر شد؛ چون جواب سؤالاتم را گرفته بودم و دیگر میدانستم چه میخواهم و باید چه کار کنم.
به گذشته بازگشتیم
در آن سفر فکری به ذهن مهرانگیزخانم رسیده بود و تصمیم گرفت آن را عملی کند. او و خانوادهاش تصمیم گرفتند زندگی مردم شهرنشینی را به تصویر بکشند که دویست یا سیصد سال قبل میزیستند.
ـ برای این کار، با همسر و پدرم دست به کار شدیم. از کتابها، عکسها و مقالههای قدیمی استفاده کردیم. پای صحبتهای قدیمیترها هم نشستیم، تا بدانیم آنها چه دیده و چه شنیدهاند.
خانم موزهدار برای رسیدن به سبک و سیاق مورد نظرش، باید از حیاط خانه شروع میکرد. بعد از اینکه کارمان با در و دیوار و پنجرهها تمام شد و آنها را به شکل قدیمی درآوردیم، نوبت به وسایل داخل حیاط رسید.
ـ در گوشه و کنار حیاط، از کوزه و خمرههایی استفاده کردیم که در گذشته برای نگهداری آب، در همة حیاطها به چشم میخورد. البته از حوض وسط حیاط هم غافل نشدیم. از باغچه و گلدان، آنهم از نوع قدیمیاش استفاده کردیم. چندین تخت هم در گوشهی حیاط قرار دادیم که آلاچیقهای حصیری روی آن سایه میافکندند.
وسایل زیادی در حیاط خانهی خانم گلزاری به چشم میخورد که همهشان قدمت دارند. او اقدام بسیار جالبی برای نورپردازی حیاط انجام داده است.
ـ در گوشه و کنار حیاط، پانزده فانوس نفتی قرار دادیم تا شبها بهجای چراغهای برقی استفاده کنیم؛ چراکه با روشنشدن لامپها، دیگر آن حس و حال قدیمها از بین میرود.
خانوادهی گلزاری در این مدت، بارها به این شهر و آن شهر سفر کردهاند تا بتوانند وسیلههای دلخواهشان را تهیه کنند.
ـ همهی استانهای کشور را زیر پا گذاشتیم، تا بتوانیم وسایل موزه را کامل کنیم.
یک مجموعهی خواستنی
پس از آنکه چرخی در حیاط زدید، نوبت آن میرسد که بروید سر اصل مطلب. منظورمان رفتن به زیرزمین خانهی خانم گلزاری و بازدید از موزه است؛ زیرزمینی که 120 مترمربع مساحت دارد و درست مثل خانهای سنتی و قدیمیست.
ـ در زیرزمین، ترتیبی دادیم که هنگام ورود، بازدیدکننده ابتدا سراغ ظرفها برود؛ ظرفهایی که از جنس مس، برنج و سفال است. همه نوع ظرفی که در گذشته استفاده میشد، در موزهمان وجود دارد. در طبقات، انواع و اقسام سفالینهها دیده میشود؛ کوزه، خمره، کاسه، سبو و... . قدمت سفالینهها، بیش از دویست سال است. در طرف دیگر، طبقاتی دیده میشوند که همهی ظروف آن، از جنس برنج است؛ مثل هاونها، سینی و لیوانهایی که ریز و درشتشان در اینجا جا خوشکردهاند. ظروف برنجی، بسیار کمیاب و مقاوم هستند. ظروف مسی هم، گرانقیمتاند که البته بیشتر بهخاطر دیگها و مجمعههایشان مشهور هستند. در طبقات ویژهی ظروف مسی، بهراحتی میتوانید اندازهها و انواع مختلف این ظروف را ببینید؛ ظروفی که سیصد سال پیش در آن غذا پخته و سرو میشد.
البته نباید مجموعهی ظروف چینی را از قلم بیندازیم.
ـ قوریهایی در اندازههای مختلف و همچنین بشقاب، نعلبکی، فنجان و...، در تاقچهها به چشم میخورند که با آنها، مجموعهی ظروف کامل میشود.
ایدههای یک بانوی خلاق
سماور از وسایلیست که آرامآرام از قافلهی ظروف قدیمی عقب افتاده و فقط میتوان رد پای آن را در قهوهخانهها دید.
ـ خیلی از ظروف مثل قوریها و کتریها، با تغییر شکل و نوع کاربریشان، توانستهاند تا الآن دوام بیاورند و مردم امروزی کموبیش از آنها استفاده میکنند؛ اما یکسری از ظروف و وسایل هستند که وسایل مدرن و جدید باعث شده کمکم به فراموشی سپرده شوند؛ مثل سماورها و هاونها. حالا کمتر کسی پیدا میشود که در خانهاش از سماور استفاده کند.
در این موزهی خانگی، وسایل سماوری به چشم میخورد که بیش از سیصد سال قدمت دارد. صاحب موزه معتقد است که این سماور ساخت کشورمان است و جزو انواع اولیهی سماورهای ایرانی.
ـ پدرم همیشه دربارهی این سماور حساسیت خاصی نشان میدهد؛ چراکه معتقد است اولینبار، ایرانیها سماور را ساختند و روسها از ایران به کشورشان منتقل کردند و با کمی تغییر در ظاهر، آن را بهنام خود ثبت کردند. البته سماور نامیست که روسها بر این وسیله گذاشتند و بهمعنای خودجوش است. پدرم میگوید این سماور زغالی و کمیاب، سندیست برای اثبات حرفهایش.
فرار از روزمرگی
خانم گلزاری، درست زمانی دست به تغییر خانهاش زد که روزمرگی، او را احاطه کرده بود. خودش میگوید: «تکرار روزها، کلافهام کرده بود. در آستانهی میانسالی، احساس میکردم که هیچ اقدام مثبتی در زندگیام انجام ندادهام. روز و شب به تغییر فکر میکردم تا از این انفعال نجات پیدا کنم. بارها با تورهای مسافرتی به جایجای کشور سفر کردم؛ سفرهای زیارتی و سیاحتی. این سیر و سیاحتها، سرانجام باعث شد که بتوانم مسیر تازهای در زندگی پیدا کنم.»
مهرانگیزخانم، خانهدار است و همسرش بازنشسته. آنان دختر 23ساله دارند که به خانهی بخت رفته است. بعد از این اتفاق و تغییر خانه، ضمن اینکه حال و هوای او و همسرش تغییر کرده، درآمد مناسبی هم کسب میکنند.
ـ تا به حال دهها گروه توریستی از موزهمان بازدید کردهاند. همه از این ایده استقبال میکنند. خیلی خوشحال میشوم وقتی توریستی میگوید که بهدلیل تبلیغ بازدیدکنندگان قبلی آمده است. نهتنها برای خارجیها، این خانه برای خیلی از هموطنانمان هم جذاب و دیدنیست. ما بازدیدکنندهی ایرانی بسیاری داریم؛ بازدیدکنندگانی که خیلیهایشان، اساتید تاریخ و پژوهشگر هستند.