نوع مقاله : گزارش
گزارشی متفاوت دربارهی آفریقا
قسمت پنجم
حسین سروقامت
درآمد
این، پنجمین قسمت از گزارشی متفاوت دربارهی آفریقاست.
آیا تاکنون به قارهی آفریقا سفر کرده یا از نزدیک این سرزمین را دیدهاید؟
تصور من و شما تا وقتی این قاره را ندیدهایم، بسیار شبیه هم است؛ اما وقتی آفریقا را ببینید و از لایههای پنهان آن سردرآورید، تصورتان بهگونهای اعجابآمیز از دیگران فاصله میگیرد.
من، حدود بیست روز در تانزانیا و زنگبار زندگی کرده و تجربیات فرهنگی ارزشمندی با خود آوردهام که امیدوارم، شنیدن آنها برای شما مفید باشد!
با قسمت پنجم این گزارش، مرا همراهی کنید.
امنیت، دروازهی ورود ثروت
آیا شما قدردان نعمت امنیت هستید؟
میدانید امنیت چه نعمت بزرگیست و چه آثار و پیآمدهایی با خود دارد؟
امنیت در برخی روایات ما، همراه صحت و سلامت در شمار نعمتهای ناشناخته یا پنهان معرفی شده است: «نعمتان مجهولتان الصحة والامان(؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)؛ دو نعمت هستند که قدرشان شناخته نمیشود، تندرستی و امنیت.»
امنیت دروازهی ورود ثروت، سرمایه، نیروی انسانی کارآمد، جهانگرد و توریست و دهها امکان بالقوه و بالفعل دیگر است؛ بهگونهای که میگویند شما امنیت را ایجاد کنید، امکانات بهخودیخود خواهند آمد.
از این رو دولتها همواره و در هر شرایطی، میکوشند که پاسدار امنیت کشورهای خویش باشند.
کشور تانزانیا نیز، از این قاعده مستثنی نیست و شاید وجه تسمیهی دارالسلام، بهمعنای سرزمین صلح و دوستی نیز، گویای همین نکتهی لطیف باشد.
آنچه من در این سفر کوتاه بهراستی دریافتم، حکایت از همت دولت در ایجاد و حفظ و حراست از امنیت کشور تانزانیا داشت.
دولت تانزانیا، همواره کوشیده است که اقوام و گروهها، با وجود اختلاف نژاد، دین و آداب و رسوم خویش، در نهایت صفا و صمیمیت با خوشی و شادکامی، کنار هم زندگی کنند.
پراکندگیها، فرصت یا تهدید
توصیه میکنم فقط امروزِ تانزانیا را نبینید!
این سرزمین روزگاری نه چندان دور، در اوایل قرن نوزدهم میلادی، عرصهی تاختوتاز آلمانیها بوده است و پس از جنگ جهانی اول نیز، انگلیسیها بر آن تسلط یافتند.
پراکندگیها در این کشور، عجیب و غریب است.
شاید باور نکنید؛ اما امروزه ۱۲۰ طایفهی نژادی در این سرزمین زندگی میکنند! ایرانیتبارها (شیرازیها و بلوچها)، عربها، آسیاییها و اروپاییان، اقلیتهای قومی این سرزمین را تشکیل میدهند.
از سوی دیگر ۴۵ تا ۵۰درصد کل جمعیت تانزانیا را مسلمانان، 35درصد جمعیت را مسیحیان و حدود ۱۲درصد آن را پیروان مذاهب بومی تشکیل میدهند.
شما بهراحتی میتوانید این پراکندگی مذهبی را، حتی در هیأت حاکمهی این کشور ببینید؛ طوری که در حال حاضر، رئیسجمهور و معاون وی مسلمان و نخستوزیر آن مسیحی هستند.
در چنین کشوری با این پراکندگی نژادی، مذهبی و قومی، گسترش امنیت امری فوقالعاده بااهمیت است که دولت تانزانیا بهخوبی از عهدهی آن برآمده است.
شادمانی، موتور محرک مردم آفریقا
مردم کشور تانزانیا، از جهت اقتصادی درآمد اندکی دارند و فقر و ناداری، سخت گلوی آنان را میفشارد؛ اما کنار یکدیگر، به خوشی روزگار میگذرانند.
بررسی زوایای گوناگون زندگی مردم، این نظریه را ثابت میکند که رفاه و آسایش، همهچیز زندگی نیست. زندگی اجزا و مؤلفههای دیگری نیز دارد که عامل وحدت، همبستگی و اتحاد میشوند.
رقص و پایکوبی، بخش جداییناپذیر زندگی مردمان آفریقاست؛ به همین دلیل، آنان به سمت موسیقی جاز غربیها روی آوردهاند. مکانهایی نیز به همین منظور فراهم شده است تا شادمانی و پایکوبی، به فرهنگ سیال زن و مرد آفریقایی بدل شود. در این سرزمین کهن، بارها و بارها شنیدم که شادمانی و رقص و پایکوبی، موتور محرک مردم آفریقاست.
البته به نظر میرسد که بخشی از این فرهنگ، حاصل تلاش دولتمردان آفریقا برای حفظ و ثبات کشور و همچنین روحیهبخشی به اتباع خویش است.
آفریقا، بستر عقاید خرافی و باورهای نادرست
آفریقا، خواهی - نخواهی قارهای کمبرخوردار است.
در اینکه این قاره، میتوانست بالقوه چه سرزمین ثروتمندی باشد، شک و تردیدی نیست.
همچنین در اینکه اگر این امکانات و پتانسیلها در اختیار قدرتهای بزرگ اقتصادی قرار میگرفت، چه نتایج و آثاری بر جای میگذاشت؛ اما به تعبیر زیبای مولوی در مثنوی معنوی که گفت آری پهلوی یاران بهْ است/ لیک ای جان، در اگر نتوان نشست!
آنچه امروزه فارغ از همهی امّا و اگرها به چشم میآید، فقر و نداری مردم آفریقاست.
فقر و تهیدستی، جز آنکه خود امری ناشایست و ناهنجار است، سبب و ریشهی بسیاری از معضلات دیگر نیز میشود. نخست آنکه فقر میتواند همپای کفر و ناسپاسی شمرده شود؛ چنانچه در برخی روایات آمده است: «الفقر کاد ان یکون کفرا (؟؟؟؟؟؟؟؟؟)؛ فقر و تنگدستی، میتواند از کفر سردرآورد.»
دیگر آنکه فقر، زمینهی ناهنجاریهای اجتماعی را گسترش میدهد. انسان فقیر، ممکن است از شدت فقر و نداری، به هر جنایتی دست بزند و هر خلافی را مرتکب شود. وقتی میزان فقر در جامعهای گسترش یافت، بایستی بهطور طبیعی، آثار و پیآمدهای منفی آن را نیز در نظر داشته باشیم؛ اما دربارهی مردم آفریقا، معضل جدی دیگری هم وجود دارد و آن اینکه آنها باور دارند، مردمان ثروتمند و سرمایهداری هستند؛ اما دیگران – بهویژه سفیدپوستان - ایشان را از ثروت طبیعی خویش محروم کرده و به این روز سیاه انداختهاند.
از این رو گاهی اگر شرایط را مناسب ببینند، به زعم خود، از احقاق حق خویش دریغ نمیورزند.
این امر دقیقاً به باور انسانها برمیگردد و حتی میتواند اصل وجود امنیت را در کشورهای آفریقایی به مخاطره بیفکند. امری کاملاً شخصی که ممکن است، در هر کشوری هرچند غنی و ثروتمند نیز اتفاق بیفتد.
کما اینکه چند سال پیش، پزشکی ایرانی با همسر خود، برای گردش در آفریقای جنوبی رفته و بهعنوان جهانگرد، به تانزانیا مسافرت کرده بود که رانندهای سرکش به او حمله میکند و با گلولهای از پا درمیآورد؛ فقط به این طمع که در کیف دستی خود، مقادیر زیادی دلار دارد یا خدا میداند، ممکن است حتی دوربین فیلمبرداری او دل راننده را برده باشد!
به همین دلیل، همواره توصیه میشود که به آفریقا سفر کنید؛ اما جانب احتیاط را نیز مراعات نمایید.
آلبینوها، اوج شگفتیِ باورهای آفریقایی
برخی عقاید خرافی و باورهای نادرست، میتواند زمینهساز بعضی ناامنیها در آفریقا باشد. شناخت این عقاید و باورها و آگاهیبخشی عمومی دربارهی آنها، خواهد توانست بهگونهای شگفت از آثار ناامنیها در آفریقا بکاهد.
براساس برخی از همین باورهای خرافی، آلبینوها (کسانی که بهعلت ابتلا به نوعی بیماری ژنتیک بهنام آلبینیسم یا زالی، پوست و موی سفیدی همچو برف دارند و اثری از رنگدانه در چشمان آنها دیده نمیشود) میتوانند موجبات خوشبختی و ثروت آفریقاییها را فراهم آورند.
آفریقاییها باور دارند که اجزای بدن آلبینوها شفا دهندهاند؛ لذا ممکن است آنها را تحت تعقیب قرار داده، بکشند و از اعضای بدنشان برای شفا بهره ببرند.
برخی از قبایل تانزانیا، عقیده دارند که گذاشتن موی طلایی آلبینوها در تور ماهیگیری، سبب جذب ماهیها میشود و ماهیگیران را یکشبه ثروتمند میکند؛ به همین علت و بنا بر آماری رسمی، در هجده ماه منتهی به سال 2014، بیستوپنج نفر از آلبینوها در قبایل تانزانیا کشته و مُثله شدهاند.
چارهی کار چیست؟
آموزش و آگاهی، مؤثرترین چاره است.
هرچه در میان ملتی میزان رشد و آگاهی بالاتر برود، از شمار این قبیل وقایع کاسته خواهد شد.
بگذارید در پایان این مقال، یادی کنم از امیرکبیر؛ امیر جانها و دلهای ایرانیان و مشعل تابان دوران سیاه قاجار. وقتی در سال ۱۲۶۴ قمری امیرکبیر فرمان آبلهکوبی داد، دعانویسان، رمالها و فالگیرها در تمام شهرها و روستاها شایع کردند که واکسنزدن و آبلهکوبی، بچهها را جنزده میکند. به امیر خبر دادند که در تمام شهر تهران و روستاهای اطراف، فقط ۳۳۰ نفر آبله کوبیده و دیگر مردم، از این کار سر باززدهاند.
همان روز جسد دو کودک معصوم را که پدرانشان از آبلهکوبی آنان ممانعت کرده بودند، نزد امیر آوردند.
این کوه صلابت و ایمان، گوشهای نشست و چون مادری فرزندمرده، با حالی زار شروع به گریه کرد؛ در حالی که زیر لب زمزمه میکرد: «ما مسئول مرگ این کودکان هستیم!»
برخی به اعتراض گفتند: «اینها خود بر اثر جهل و نادانی آبله نکوبیدهاند.»
امیر با صدای رسا گفت: «مسئول جهل آنان نیز ما هستیم!»
میگویم و میگذرم؛ بیتردید از سرمایهگذاری در آموزش و آگاهسازی ملتها، نهتنها خود آنان که جامعهی جهانی سود خواهد برد!
و اینگونه گوهر امنیت نیز، بهتر و بیشتر خواهد درخشید.
همچنان با ما بمانید.