زنان در تونل وحشت

نوع مقاله : گفت‌وگو

10.22081/mow.2019.66992

بررسی دکتر فرشته روح‌افزا، از مقایسه‌ی وضعیت زندگی زنان در غرب و اسلام

قوانین حمایتی غرب، نگاه زیربنایی ندارد و پاسخ‌گوی نیازهای فطری نیست

نازلی مروت

زن، یکی از ارکان اصلی جامعه‌ای‌ست که شعار خانواده‌محوری را، سرلوحه‌ی برنامه‌های خود قرار داده است. قوانین ایران که منبعث از قوانین اسلامی است نیز، بر همین مناسبت و خانواده به‌عنوان رکن و هسته‌ی اولیه‌ی جامعه‌ی سالم معرفی شده است؛ از این رو برای سالم‌سازی محیط خانه و جامعه، به مقوله‌ی زنان اهمیت ویژه‌ای داده شده است؛ اما این اهمیت فراتر از روی کاغذ، چه برنامه‌ای برای حضور زن در جامعه تدارک دیده است و زن ایرانی و غربی، چه وجه افتراق‌هایی دارند؟

دکتر «فرشته روح‌افزا»، معاون شورای فرهنگی – اجتماعی زنان، مدرس دانشگاه، محقق و پژوهشگر مطالعات زنان که خود فارغ التحصیل انگلستان است و مشکلات و مصائب زنان غربی را از نزدیک شاهد بوده، به بیان وضعیت زنان غرب و راه‌های رهایی زن ایرانی از فرهنگ غربی‌ها پرداخته است.

 

یکی از مباحثی که علیه جمهوری اسلامی در رسانه‌های غربی به آن پرداخته می‌شود، مسئله‌ی خشونت علیه زنان ایرانی است؛ وضعیت زنان در غرب در این زمینه چطور است و چه برتری نسبت به وضعیت زنان در ایران دارند؟

یکی از مسائلی که من در تجربه‌ی سال‌ها زندگی در غرب شاهد آن بودم، این است که خشونت علیه زنان در غرب بسیار بیشتر از کشورهای اسلامی و شرق است؛ دلیل آن هم، عدم حاکمیت قوانین اسلام است. احکام شریعت محمدی، در بسیاری از موارد، این زمینه را به وجود آورده که خشونت علیه زنان کم‌رنگ شود. برای نمونه کتک‌خوردن زنان در غرب، آمار بالایی دارد؛ اما نکته‌ی مهم این است که غربی‌ها برای مقابله با این اتفاقات، قوانین خوبی وضع کرده‌اند و نیز به‌خوبی آن را اجرا می‌کنند. این در حالی‌ست که ما نیز، قوانین خوبی برای حمایت از زنان در مقابله با خشونت داریم؛ اما در اجرای آن کوتاهی می‌شود.

مسئله‌ی دیگری که درباره‌ی خشونت علیه زنان در غرب باید به آن اشاره کنم، این است که میزان تجاوز در آن‌جا بسیار بالاتر از کشور ماست. این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که روابط آزاد در غرب وجود دارد و موانع فرهنگی و خانوادگی نیز کمتر است. با این وجود، امنیت برای زنان در روزهای زمستان که هوا زود تاریک می‌شود، کم و خطر تجاوز به زنان بسیار است. در دانشگاهی که من درس می‌خواندم، برای خروج باید با مأمور نگهبانی یا حراست هماهنگ می‌کردم تا مرا در محوطه همراهی کنند و به ایستگاه اتوبوس برسم؛ در حالی که در دانشگاه‌های ایران، امنیت برای بانوان وجود دارد. این فضای ناامن، موجب می‌شود که حتی مدارس درباره‌ی رفت‌وآمد دانش‌آموزان نیز، رفتار سخت‌گیرانه‌ای داشته باشند؛ زیرا سن تجاوز به ده تا یازده سال رسیده است و این، عصاره‌ی فرهنگی‌ست که برخی می‌خواهند پا در رکاب آن بگذارند.

خشونت علیه زنان چه در محیط خانه و چه اجتماع، موجب شده تا زنان به‌راحتی تن به ازدواج ندهند و در برخی موارد، ازدواج سفید جایگزین تشکیل خانواده می‌شود. این اولین و مهم‌ترین ضربه‌ای‌ست که زن می‌خورد. این سبک از زندگی، خود نیز نوع دیگری از خشونت علیه زن است؛ زیرا زن در زندگی و روابط عاطفی، خواهان یک زندگی دائمی و پایدار است و در این نوع زندگی، ثبات و پایداری وجود ندارد. ترس مردان از ازدواج، به‌دلیل قوانین مالی که وجود دارد، موجب شده ازدواج از ناحیه‌ی مردان نیز با تردید و ترس صورت بگیرد و به همین دلیل، سال‌ها شخص مورد نظر را در بوته‌ی آزمایش می‌سنجد، تا ببینند آیا برای ازدواج مناسب است یا خیر. ممکن است در این سال‌ها، آنان صاحب فرزند هم بشوند که خود داستان مفصلی‌ست برای خانواده‌های غربی!

این درواقع، نوعی خشونت عاطفی و روانی علیه زن است؟

بله، دقیقاً همین‌طور است؛ چون مرد در رابطه‌، بهره‌اش را می‌برد و زن است که باردار می‌شود، زیبایی‌اش را از دست می‌دهد، اگر سقط جنین داشته باشد ممکن است توان باروری را از دست بدهد، اگر به دنیا بیاورد باید بار مادری بدون همسر را بر دوش بکشد و... . این‌ها همه‌ی مشکلاتی‌ست که زن، باید تحمل کند و زیربار آن له می‌شود. متأسفانه بخشی از جامعه، در پی تقلید این بخش از فرهنگ غرب است! یکی از چیزهایی که الآن در عروسی‌ها مُد شده، بچه‌هایی‌ست که پشت لباس عروس را می‌گیرند. آن‌ها درواقع، فرزندان نامشروع عروس و داماد هستند و ما در مراسم خود، کورکورانه تقلید می‌کنیم.

بخش دیگری از خشونت علیه زنان در غرب، مربوط به تربیت فرزندان بدون پدر است که برعهده‌ی زن گذاشته می‌شود؛ فرزندانی که وقتی به سن بلوغ و رشد اجتماعی می‌رسند، دنبال خانواده و ریشه‌ی خود هستند و چون نمی‌دانند پدر آن‌ها کیست، سرخورده شده و خود به معضلی بزرگ برای مادر بی‌پناه بدل می‌شوند. اعتراض این فرزندان به مادر و جامعه، موجب تکرار قتل و تجاوز در جوامع غربی می‌شود. نتیجه‌ی روابط بی‌قیدوشرط و بی‌حدومرز در غرب، فرزندانی‌ست که حتی مادر نمی‌داند کدام‌یک از شریک‌های جنسی‌اش، پدر اوست؛ کودکانی بی‌هویت که تا پایان عمر، دنبال گذشته‌ی خود هستند! وقتی خشونت علیه زن مطرح است، حاشیه و دامنه‌ی آن زندگی فرزند را نیز دربرمی‌گیرد. به همین دلیل، قوانین حمایتی غرب برای زنان، بسیار دقیق است و خوب هم اجرا می‌شود؛ اما زمانی که زندگی زن غربی به دلیل روی‌کرد جامعه رو به نابودی است. باید گفت که قوانین پیش‌گیرانه‌ای در غرب، برای حمایت از زنان و دختران وجود ندارد و زمانی که زندگی آنان سرشار از آسیب اجتماعی شد، به حمایت برمی‌خیزند. نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که این قوانین حمایتیِ شامل حقوق مادی و معنوی، گاهی برای زنان مشکل‌ساز می‌شود؛ زیرا برخی مردان به بهانه‌ی همسری و ازدواج، سراغ زنانی می‌روند که فرزندان بدون پدر دارند و از حقوق مادی آن‌ها استفاده می‌کنند که دولت پرداخت می‌کند و بعد که فرزند زن بزرگ و حقوقش قطع شد، او را رها می‌کنند. این  قانون خوب است؛ اما نجات‌بخش نیست. دلیل این‌که قوانین غربی نمی‌تواند نجات‌بخش زندگی زن و مرد باشد، این است که آن‌ها دنبال «لِتَسکُنُوا» برای زوجیت نیستند.

چرا قوانین حمایتی غربی، پاسخ‌گوی نیاز زن نیست؟

این قوانین در نگاه اول، بسیار خوب است؛ اما چون نگاه زیربنایی ندارد، پاسخ‌گوی نیازهای فطری بشر نیست. روابط انسانی را، نمی‌توان تنها در قالب قانون تعریف کرد. در نگاه اسلام، زندگی و خانواده، کارخانه‌ی آدم‌سازی است و این نگاه است که روابط زن و شوهر را شکل می‌دهد. وقتی در رابطه‌ی همسران، «لتسکنوا» معیار باشد، «سر»ها یکی می‌شود. این نگاه باعث می‌گردد که نگرش مادی از بین برود و دیگر نیازی به قانون پنجاه‌درصد اموال نباشد. وقتی این قانون نیست، مرد می‌داند که زن، او را برای خانه و ماشین و تصاحب اموالش نمی‌خواهد؛ بلکه هدفش زندگی و آرامش است. در این صورت مرد ازدواج می‌کند، خانواده تشکیل می‌دهد، فرزند حاصل از ازدواج ریشه و هویت دارد و مشکلات زن غربی در جامعه‌ی اسلامی به وجود نمی‌آید؛ اما متأسفانه برخی، دنبال پیاده‌کردن این قوانین در ایران هستند. من از طرفداران سبک زندگی غربی می‌پرسم که چرا با وجود قوانین حمایتی از زن خودسرپرست و فرزندان بی‌هویت، این زنان تن‌فروشی می‌کنند؟ آیا قوانین حمایتی دولت از هزینه‌های آنان کفایت نمی‌کند؟ چرا زنان روسپی رسمیت می‌یابند؟ چرا خانواده در غرب در حال فروپاشی‌ست؟ و از همه مهم‌تر، این سبک زندگی چه جذابیتی دارد که برخی، دنبال پیاده‌کردن آن در ایران اسلامی هستند؟ آیا این امر، جز بردگی و سردرگمی زنان، پی‌آمد دیگری هم دارد؟ آنچه در فرهنگ غربی درباره‌ی زنان رخ می‌دهد، بردگی جنسی‌ست و بهره‌برداری مردان.

یکی دیگر از ابعاد خشونت‌بار زندگی غربی علیه زنان، پورنوگرافی‌ست. زن در این فرهنگ، تنها کالایی برای ارضای خواسته‌های مرد است. اکنون در غرب، پورنو تجارت اول است و تجارت زن و جسم او، محل درآمد و بهره‌کشی‌ست. این‌که حتی برای فروش غذای سگ و گربه نیز، از تصویر برهنه‌ی زن استفاده می‌شود، یعنی برای زن هویتی دست دوم قائل هستند؛ هویتی دست‌مالی‌شده و به دور از ارزش‌های الهی. این حجم از اهمیت‌دادن به صنعت مد که در برخی موارد به سوء تغذیه‌ی دختران مدل ختم شده، جز برای بهره‌کشی نیست. این مسئله، به‌حدی رسیده است که بحث سوء تغذیه‌ی دختران مدل، در سازمان ملل مطرح شده است. آیا این اتفاقات چیزی جز خشونت علیه زنان است؟

پس علت این حجم از تبلیغات، علیه قوانین اسلام در حوزه‌ی زنان در رسانه‌های غربی چیست؟

تبلیغ علیه اسلام با بهره‌گیری از عنصر مهم خانواده، یعنی زن، مهم‌ترین دلیل این شانتاژ رسانه‌های غربی‌ست و متأسفانه برخی در داخل هم، پرچم‌دار این حرکت شده‌اند؛ در حالی که اگر قوانین اسلام درست اجرا شود، به نفع زن است. یکی از این مسائل، حضانت فرزند طلاق است. در غرب این امر، برعهده‌ی مادر گذاشته می‌شود و این زن است که باید تا پایان عمر، عهده‌دار سرپرستی فرزند باشد؛ در حالی که ممکن است وجود آن فرزند، مانع ازدواج مجدد او شود. در قوانین اسلام، حضانت با مرد است و وظیفه‌ای بر زن نیست؛ اما برخی همین برگ برنده را، وارونه جلوه داده و علیه اسلام استفاده می‌کنند که حقوق زن نادیده گرفته می‌شود. باید جامعه‌ی نسوان، درباره‌ی قوانین زنان آگاهی پیدا کنند تا فریب هیاهوی رسانه‌های غربی و منادیان داخلی آن را نخورند. مصادیق خشونت علیه زن، در غرب بسیار است که برخی نمونه‌ها را گفتم و اگر ما جلوی این حرکت را نگیریم که در جامعه آغاز شده است، به‌زودی شاهد سقوط در همان وادی خواهیم بود و این اتفاق، از سوی تبلیغات رسانه‌های غربی و لیدرهای داخلی آن‌ها رخ خواهد داد.

چرا این حرکت در ایران شکل گرفته است؟

چون متأسفانه لایحه‌ی منع خشونت علیه زنان از روی مدل غربی‌ها نوشته شده است؛ در حالی که اسلام، یک پک است؛ یک بسته‌ی کامل برای تربیت انسان با معنویت. اسلام همه‌ی جوانب زندگی مادی و معنوی بشر را در نظر گرفته است. در کدام قانون غربی، به همه‌ی ابعاد شخصیت یک زن توجه شده است که ما بخواهیم از روی دست آن‌ها کپی‌برداری کنیم؟ یکی از مشکلات زنان غربی، این است که دستمزد آنان چون زن هستند، از مردان کمتر است؛ در حالی که در بطن قوانین اسلامی، چنین چیزی وجود ندارد. البته این‌که در برخی موارد، ضعف اجرایی یا تبعیض وجود دارد، ربطی به قوانین دینی ندارد.

یکی از ابعاد دیگر خشونت علیه زنان، به‌کارگرفتن بانوان در مشاغلی‌ست که از عهده‌ی جسمی و روحی خانم‌ها خارج است. این‌که زنی راننده‌ی ماشین صنعتی سنگین شود یا کار ساختمانی انجام دهد، نه برای برابری زن و مرد که به دلیل عدم توجه به واقعیت وجودی زن است. برخی در کشور ما، این زندگی را می‌پسندند و دنبال اجرای آن هستند؛ در حالی که آسیب‌های روحی و جسمی آن، دامان زن را می‌گیرد. شغل و فعالیت اجتماعی زن، باید متناسب با روحیات، شرایط جسمی و فیزیکی او باشد؛ نه نمایش برای شعارهای توخالی و پوشالی غربی. زن غربی اگر دنبال این‌گونه شغل‌هاست، چون هویت زنانگی خود را نیافته و دنبال مدل مردانه برای اثبات خود و زندگی‌ست. به عقیده‌ی من، این‌که در غرب هویت زنانه برای بانوان تعریف نشده، نوعی از مصادیق خشونت علیه زنان است.

 

محتوای صحبت شما این بود که غرب، به‌رغم همه‌ی قوانین و چتر حمایتی دولت از زنان، گم‌شده‌ای مهم برای هویت زنانگی دارد و آن خانواده‌محوری است.

دقیقاً همین‌طور است.

با توجه به اهمیت خانواده در سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران که برگرفته از آموزه‌های اسلام است، بفرمایید برای نیفتادن در سرابی که غرب برای ما ترسیم کرده، چه باید انجام دهیم؟

باید روی خانواده‌محوری سرمایه‌گذاری کنیم. باید برنامه‌ی مدونی برای جلوگیزی از حرکت روبه‌رشد طلاق طراحی شود. ازدواج جوانان، بدون برنامه رها شده است. جوانان دم‌بخت و آماده‌ی ازدواج و آنانی که شانس ازدواج ندارند، بسیارند و بالغ بر بیست‌میلیون نفر شده‌اند. اگر به این مشکلات توجه نشود، ما نیز شاهد پیدایش مشکلات غرب مثل ازدواج سفید و مادران مجرد خواهیم بود. نباید اجازه بدهیم با وجود قوانین و دستورهای متعالی اسلام، این اتفاق رخ دهد. در حالی که نیمی از جوانان کشورمان مجرد هستند، باید به فکر چاره بود. من معتقدم چالش آینده‌ی نظام، جوانان مجردی هستند که امیدی به ازدواج ندارند. قوای سه‌گانه و نهادهای متولی، باید برای این معضل آتی چاره‌اندیشی کنند. غربی‌ها، امروز به این نتیجه رسیده‌اند و برای تشویق جوانان به ازدواج، به آن‌ها حقوق بیکاری، مسکن و شغل می‌دهند؛ ما چه کرده‌ایم؟

باید ترویج ازدواج آسان را از غربی‌ها بیاموزیم و زندگی ساده را فرابگیریم. قرار نیست فقط سراب فساد آن‌ها را ببینیم. در غرب، ازدواج‌ خیلی آسان است و از آرایشگاه و هزینه‌های سرسام‌آور آن خبری نیست. آنان در کلیسا عقد می‌کنند. من در سال‌هایی که ساکن انگلیس بودم، ندیدم مراسمی مانند ایرانی‌ها بگیرند و این همه بریزوبپاش داشته باشند.

برای برون‌رفت از این مشکلات چه باید کرد؟ 

  آنچه در جامعه‌ی ما در حال رخ‌دادن است، مورد قبول دشمن است؛ زیرا وقتی زن ایرانی به قهقرا رفت، خانواده از بین می‌رود و در این صورت است که زن، جوان و خانواده با هویت اسلامی وجود ندارد که بخواهد ریشه‌ی ایران اسلامی را پایه‌ریزی کند. این کشور دیگر برای منافع فرهنگی غرب خطری ندارد. دولت‌مردان ما، باید خطر غربی‌شدن زن ایرانی را جدی بگیرند. جوانان ایرانی، در حال رسیدن به مرز میان‌سالی هستند و هنوز مجردند! این زنگ خطر جمهوری اسلامی‌ست. حاکمیت و قوای سه‌گانه، باید به فکر چاره باشند؛ قبل از این‌که ایران اسلامی، ایران غربی شود.