نوع مقاله : گفت‌وگو

10.22081/mow.2019.66995

گفت‌وگو با فاطمه هوشینو، طلبه‌ی غیرایرانی، درباره‌ی جایگاه زنان طلبه در اجتماع و خانواده

نازلی مروت

طلبگی، دنیای خاص خود را دارد. سلوکش و این‌که باید از خیلی مسائل بگذری، دلیلی‌ست تا بسیاری، راه دیگری را در زندگی انتخاب کنند. حالا این سلوک فراتر از ایران برود و زنی بودایی را به خود جذب کند، دیگر خاص‌بودن آن دوبرابر می‌شود؛ چراکه انتخاب دین و مذهب تازه، جسارتی می‌خواهد که شاید هر کس آن را نداشته باشد؛ هرچند اکنون زنان طلبه‌ی زیادی هستند که این جسارت را پیدا کرده و از اقصی نقاط جهان به ایران آمد‌هاند تا اسلام را بشناسند و با آن انس بگیرند. «فاطمه هوشینو»، یکی از همین طلاب غیرایرانی‌ست که سال‌هاست به ایران سفر کرده است. او که بعد از ماجرای 11 سپتامبر مسلمان شده است، حالا در حوزه‌ی علمیه‌ی جامعه الزهرا(س) تحصیل می‌کند. این بانوی تازه‌مسلمان، از انگیزه‌اش به‌عنوان یک طلبه‌ی غیرایرانی و تأثیر زنان طلبه در اجتماع و زندگی فردی‌شان می‌گوید.

 

چرا طلبه‌شدن را انتخاب کردید؟

من در ژاپن مسلمان شدم و شش ماه پس از آن هم شیعه شدم. یک هفته بعد از شیعه‌شدنم، شروع به تبلیغات دین و مذهبم کردم؛ چون منابع شیعی به زبان ژاپنی خیلی کم بود و من از این موضوع ناراحت بودم. وقتی مطالعه می‌کردم، متوجه می‌شدم که اصلاً کتاب‌های مذهب تشیع خوب معرفی نمی‌شوند؛ بنابراین تصمیم گرفتم که هر چیزی را به زبان انگلیسی می‌خواندم، ترجمه کنم و هم‌زمان روی سایت و وبلاگم می‌گذاشتم. از همان موقع، علاقه‌مند بودم به‌طور رسمی تحصیل اسلامی کنم؛ دلیلش هم این بود که می‌دیدم بسیاری از افراد تازه‌مسلمان، با اهل بیت(ع) آشنا نمی‌شوند و آن‌ها را نمی‌شناسند. برای همین یک هفته بعد از مسلمان‌شدنم، شروع کردم به تبلیغات اسلام و اهل بیت(ع)؛ اما توانایی لازم را برای این کار نداشتم و  سعی می‌کردم تا بیشتر و بهتر یاد بگیرم. آن زمان آرزو کردم که در کشور اسلامی، در حوزه‌ی علمیه تحصیل کنم. در کنار این موضوع، سفارش پیامبر اسلام(ص) در علم‌آموزی که بسیار تأکید دارند، برای من یکی از جذاب‌ترین نکات اسلام نسبت به سایر ادیان بود. در هیچ دینی، این‌طور بر آموختن علم تأکید نمی‌شود و من آن را، یکی از وظایف خودم به‌عنوان مسلمان می‌دانستم.

تغییر دین برای شما سخت نبود؟

می‌دانم مسلمان‌شدن در جامعه‌ی غیراسلامی مانند ژاپن، چقدر سخت است. افرادی که آن‌جا مسلمان می‌شوند، باید بهای زیادی بدهند. مردم ژاپن به‌دلیل تعصبی که دارند، سبک زندگی اسلامی را قبول نمی‌کنند و مسلمانان را خیلی اذیت می‌کنند.

چطور شد به ایران و قم سفر کردید و ماندگار شدید؟

قبل از مهاجرت، یک‌بار برای مسافرت به ایران آمده بودم. آن‌موقع به قم و جمکران و حرم حضرت معصومه(س) هم رفتم و دلم خواست که در این محیط زندگی کنم. بعد از مهاجرت، اول ساکن تهران شدم که آن‌جا هم خیلی خوب بود؛ به‌ویژه این‌که خانه‌ی ما نزدیک بیت رهبری بود. نمازجمعه‌ی تهران را هم خیلی دوست داشتم؛ چون رنگ سیاسی زیاد دارد. با این حال، به‌خاطر حضور حضرت معصومه(س)، قم را برای زندگی انتخاب کردم.

دیدار با حضرت معصومه(س) چه حسی برای شما داشت؟

وقتی برای اولین‌بار حرم حضرت معصومه(س) را زیارت کردم، احساس کردم مادرم را زیارت می‌کنم. من ابتدا که مسلمان شدم، پیامبر(ص) را به‌عنوان پدر معنوی خود یافتم؛ ولی مادرم را در اسلام پیدا نکرده بودم که حضرت معصومه(س) را، مادر معنوی خود یافتم و دوست داشتم، کنار ایشان زندگی کنم.

حضرت معصومه(س) برای طلاب و همه‌ی ساکنان این شهر، برکت است. البته برای طلبه‌های خانم، این برکت دوچندان است؛ چون ایشان، زنان مجتهده‌ای هم تربیت کرده‌اند. با توجه به این کار بزرگ حضرت، من همیشه به ایشان توسل می‌جویم.

اکنون که ساکن قم هستید، زندگی در این شهر برای‌تان چه تعریفی دارد؟

این‌جا را خیلی دوست دارم؛ یعنی غیر از محیط تحصیلی و دینی، این‌جا کاملاً یک شهر بین المللی‌ست. دوستانم در حوزه، از تمام کشورهای دنیا هستند؛ از پاکستان، هند، عربستان، ترکیه، آمریکای جنوبی و... . این زاویه‌ی بین المللی‌بودن اسلام را همیشه و هر روز شاهدم.

یعنی به نظر شما، اسلام دینی برای همه‌ی مردم است؟

بله؛ یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های اسلام، همین است که در ادیان دیگر نمی‌بینیم.

خداوند در قرآن، بسیاری از خطاب‌هایش را به «ایهاالناس» می‌فرماید و این نشانه‌ای‌ست که او، اسلام را برای همه می‌خواهد.

وقتی هفده – هجده‌ساله بودم، برای یادگیری انگلیسی یک‌بار به آمریکا رفتم. آن موقع بیشتر با خانواده‌های سیاه‌پوست بودم. وقتی چند هفته با آن‌ها زندگی کردم، خیلی تعجب می‌کردم؛ چون قبل از مسافرت تصور داشتم که آمریکا کشوری آزاد است، حقوق بشر در آن‌جا کاملاً رعایت می‌شود و همه از حقوق برابر و عدالت برخوردارند؛ ولی این‌طور نبود. خانواده‌هایی که با آن‌ها در یک خانه زندگی می‌کردم و آن‌ها هم مسیحی و مذهبی بودند، هر هفته مرا به کلیسا می‌بردند. آن‌جا می‌دیدم که کلیسای سیاه‌پوستان و سفیدپوستان کاملاً جداست.

یعنی تفکیک نژادی بود؟

بله؛ جالب این‌جاست که سیاه‌پوستان هم آن را پذیرفته‌اند و اصلاً سعی نمی‌کنند که این وضعیت را برطرف کنند و تغییر دهند. برای همین وقتی با اسلام آشنا شدم، تفاوت بین فرهنگ مسیحی و اسلامی، کاملاً برایم قابل درک بود.

با آمدن بلال حبشی به‌عنوان مؤذن پیامبر، اولین نکته‌ای که از سوی حضرت در دعوت‌شان تبلیغ می‌شود، برابری هر رنگ و نژادی‌ست. رسول گرامی اسلام(ص)، خطاب به سلمان فارسی هم می‌فرمایند «سلمانُ منا اهل البیت»؛ این نشان می‌دهد که نژاد و رنگ پوست، هیچ اهمیتی در تبلیغ رسول الله وجود نداشته است.

یکی از مسائلی که قبل از مسلمان‌شدنم بسیار جذاب بود، تفاوت بین رنگ‌ها و نژاد و تفاوت زن و مرد بود که همیشه مورد جنگ و نابرابری می‌شد. نکات آیه‌های خداوند در قرآن، برای این موضوع که به روشنی درباره‌ی آن گفته شده است، برایم جذاب بود.

اگر موافق باشید، برگردیم سراغ زندگی طلبگی! اکنون بعد از دو سال طلبه‌شدن، زندگی در دنیای طلبگی را چطور می‌بینید؟

من از قبل می‌دانستنم که همه‌ی شیعیان تحت حمایت امام زمان(عج) هستند؛ اما یادم هست روزی که طلبه شدم، وقتی از مدرسه به خانه برمی‌گشتم، احساس ‌کردم حضور امام(عج) در زندگی‌ام خیلی پررنگ‌تر شده است. همان لحظه خوشحال شدم، از این‌که رئیس مستقیمم در حیطه‌ی تحصیلی، حضرت صاحب الزمان(عج) هستند. همچنین من احساس وظیفه می‌کنم. درست است که وظیفه‌ی هر مسلمان طلبه یا غیرطلبه علم‌آموزی است؛ اما این وظیفه برای من دوچندان است که با بیت المال درس می‌خوانم و باید پاسخ‌گو باشم. برخی از مردم و حتی برخی از خود طلاب، اعتقاد دارند که طلبه‌ها غرور خاصی دارند و رفتارشان درست نیست. درصورتی که این طور نیست و مردم غیرطلبه بر ما حق دارند. اتفاقاً ما سعی می‌کنیم تواضع و فروتنی داشته و در خدمت آن‌ها باشیم. من در دوران طلبگی، این مسئولیت را حس کردم.

همان‌طور که می‌دانید، ما چندهزار بانوی طلبه در حوزه‌های علمیه‌ی سراسر کشور داریم و کماکان در این سال‌ها به یمن انقلاب اسلامی، بانوان زیادی هم هستند که همچنان وارد دنیای طلبگی می‌شوند و اکنون در حوزه‌های علمیه حضور پررنگی دارند. شما این حضور را در ترویج دین چطور می‌بینید؟ آیا زنان طلبه اثرگذار هستند یا فقط تأثیر فردی برای خود افراد دارد؟

حتماً تأثیر زیادی دارند. البته شاید می‌توانست تأثیر بیشتری هم داشته باشد؛ اما این احتمال همیشه وجود دارد. با این حال خانم‌های طلبه، زحمت بسیاری می‌کشند و امام خمینی(ره) هم، با تأکید بر نقش زنان در جامعه، این تأثیر را بیشتر کرده است؛ زیرا زنان باید آگاه و باایمان باشند، تا بتوانند موثر واقع شوند که تاکنون موفق هم بوده‌اند.

به نظرتان حضور زنان در حوزه‌ی علمیه، چقدر در سبک زندگی فردی به‌عنوان دختر خانواده، همسر یا چقدر اثرگذار است؟

البته من با تک‌تک خانم‌ها و زندگی‌شان آشنایی ندارم.

از تجربه‌ی خودتان بگویید.

الآن که ساکن قم هستم و با خانم‌های زیادی که طلبه هستند و همسر و فرزند دارند و خانه‌داری می‌کنند، آشنا هستم. به نظرم آن‌ها واقعاً جهاد می‌کنند. یکی از هم‌کلاس‌هایم که این‌جا هیچ فامیل و خانواده‌ای ندارد، کنار درسش مسئولیت خانه، همسر و چهار فرزند را دارد. با همه‌ی کارهای سختی که او انجام می‌دهد، تاکنون هیچ خستگی در چهره‌اش ندیده‌ام. به نظرم ایمان و آموزه‌هایی که از درس‌های‌مان می‌گیرد، در نوع رفتارش با بچه‌ها و همسر تأثیر دارد. او در هر امری که بر دوش می‌گیرد، اول رضایت خدا را در نظر می‌گیرد و این خیلی زیباست.

شما تأثیر طلبگی را در بهترشدن تربیت فرزند یا روابط با همسر دیده‌اید؟

بله؛ این‌که بچه‌های‌شان را از همان کودکی با فرهنگ اسلامی و قرآنی و حتی زندگی شهدا آشنا می‌کنند و قراردادن کودک در محیط مذهبی، امتیازی بزرگ است. همچنین رفتار آن‌ها را با بچه‌ها دیده‌ام که با مهربانی خاص مادرانه و الگویی از شخصیت‌های اسلامی، ائمه و حضرت فاطمه(س) است. همچنین در برابر همسرشان ضمن زبان عاشقانه‌ای که دارند،‌ احترام خاصی هم قائل هستند. بارها شنیده‌ام که می‌گویند: «حاج‌آقای ما»؛ یعنی نمی‌گویند: «همسرم یا پدر بچه» و در برخوردها، احترام ویژه‌ای به همسرشان دارند.

 

خانم هوشینو، باتوجه به این‌که شما بانوی غیرایرانی طلبه هستید، بیشتر ارتباط‌تان هم در حوزه‌، با طلاب خارجی‌ست؛ از آن‌جا که بیشتر این افراد بعد از تحصیل به کشور خود بازمی‌گردند، فکر می‌کنید در بیرون مرزهای ایران، چه نقشی در ترویج دین، پیام انقلاب و حضرت امام(ره) می‌توانند داشته باشند؟

از آن‌جا که بیشترین جای تحصیل مذهب تشیع شهر قم است، مهم‌ترین موضوع کسب تحصیل اسلامی‌ست که بعد از آن، حتماً در صدور پیام انقلاب اسلامی اثرگذار است. نمی‌دانم شما متوجه شدید یا نه، اما واقعاً افراد خارجی، آنقدر به ولایت فقیه و امام خمینی(ره) و حضرت آقا علاقه دارند که خیلی‌ها باورشان نمی‌شود، آن‌ها خارجی‌ باشند. ممکن است یک خانم لبنانی، عکس سیدحسن نصرالله را در کیفش نداشته باشد؛ ولی حتماً عکس حضرت آقا را خواهد داشت. این به‌معنای صدور پیام درست انقلاب اسلامی‌ست که ایران و خارج ندارد. به نظرم همه‌ی کسانی که منتظر امام زمان(عج) هستند و با علاقه به رهبر زندگی می‌کنند، ایرانی به شمار می‌آیند. من، ایران را وطن معنوی خودم می‌دانم و می‌گویم که شهروند ایران اسلامی هستم. این را به فرزندانم هم یاد داده‌ام؛ چون بناسازی ظهور امام زمان(عج)، با انقلاب اسلامی‌ست و صدور پیام انقلاب اسلامی، یک یادآوری‌ست؛ نه این‌که موضوع تازه‌ای برای یاددادن باشد.

شما به‌عنوان بانویی که خودش را درواقع فرزند معنوی ایران می‌داند، وضعیت فرهنگی زنان ایران را چطور می‌بینید؟

من باز هم به فرمایش حضرت امام(ره) اشاره می‌کنم که جامعه‌ی اسلامی، حضور زنان را به‌صورت جدی می‌خواهد. این زنان مسلمان، قطعاً بانوانی هستند که به‌راحتی فریب دشمنان را نخورند و بابصیرت و ژرف‌اندیش باشند؛ یعنی بین آن‌ها چشم و هم‌چشمی، رقابت و مسائل مادی پیش نیاید. بهترین الگو هم برای ما، حضرت فاطمه(س) است. به‌نوعی نقش اجتماعی و سیاسی در کنار خانه و خانواده، باید پررنگ باشد و به آن توجه ویژه‌ای شود.

شما می‌گویید غیر از نقش خانوادگی و فردی، زنان باید در اجتماع هم نقش بپذیرند؛ درست است؟

بله؛ چون زنان بیشتر ویژگی‌های مربی‌بودن را دارند و در نقش‌های پایه‌ای و اساسی در خانواده یا جامعه، مؤثر هستند. توجه کنید که قشر زنان و دختران، برای دشمنان اسلام اهمیت بالایی دارند و مغرضان ایران و اسلام، اول بر طرز تفکر و عقاید آن‌ها کار می‌کنند تا تغییر کند؛ زیرا از همین طریق، به‌مرور و ناخودآگاه ذهن مردان هم تغییر خواهد کرد.

 

ستون:

من دنبال آزادی واقعی هستم

فاطمه هوشینو بین صحبت‌هایش، به فعالیت‌هایی اشاره می‌کند که ممکن است از سوی دشمنان اسلام انجام شود؛ مانند تغییر نگاه و سبک زندگی زنان و دختران که می‌تواند آسیب‌های جدی برای جامعه داشته باشد. او برای جلوگیری از این آسیب‌ها می‌گوید: «وقتی درباره‌ی عقیده‌ی خودمان یا حتی حکومت‌مان شک داریم، بهترین کار این است که رفع شبهه کنیم و آن قضیه را از دیدگاه دشمن ببینیم. حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند که امور را از ضدعام بشنوید. می‌توانیم کارهای دشمنان را بررسی کنیم که هدف‌شان چیست و چطور کار می‌کنند و تأثیرش چیست. وقتی از این زاویه قضیه را بررسی می‌کنیم، ممکن است حقیقت راحت‌تر برای ما روشن‌ شود. این کار را، کشورهای غربی هم انجام می‌دهند. آن‌ها هر اتفاق و موضوعی را بررسی می‌کنند که روی انسانیت چه تأثیری دارد و چه کسی سود و چه کسی ضرر می‌کند».

او ادامه می‌دهد: «دشمنان اسلام نه فقط دین، بلکه می‌خواهند انسانیت را خراب کنند؛ چون دین می‌خواهد انسان کامل تربیت کند و آن‌ها می‌خواهند انسان کامل تربیت نشود. به نظر من، این دشمنی با انسانیت است.» فاطمه هوشینو، از مصداق‌هایی که قرار است هویت اسلامی زن ایرانی را تخریب کند، می‌گوید: «من از دنیای غیراسلامی، به یک دنیای اسلامی آمده‌ام؛ جایی که من بودم، اصلاً آزادی نبود. بسیاری فکر می‌کنند که کشورهای غیراسلامی آزاد هستند؛ درصورتی که من عکس این تصور را تجربه کرده‌ام. ممکن است فقط آزادی در ظاهر و جسم باشد که همین آزادی جسمی، خود اسیری و بردگی برای بسیاری از زنان داشته است. تعریف آزادی، باید روحی و انسانی و ارزش‌های شخصیتی باشد؛ اما بسیاری این آزادی را نمی‌بینند. من به‌عنوان کسی که زندگی غیرمسلمان داشته‌ام، اکنون می‌گویم آزادی‌ای که دشمنان انسانیت نشان می‌دهند، خراب و دروغ است. آزادی واقعی، فقط در عبادت الهی‌ست. من قبلاً آزاد بودم؛ اما حالا دنبال آزادی واقعی هستم. آزادی واقعی در سرود ملی ایران نشان داده می‌شود: «... پیامت ای امام، استقلال، آزادی نقش جان ماست...»

 

داستان مسلمان‌شدن فاطمه هوشینو

فاطمه هوشینو، در خانواده‌ای بودایی متولد شد و تا ماجرای یازدهم سپتامبر، او یکی از افراد بودایی ژاپن بود که همیشه کنار خانواده، در مراسم مذهبی معبد شرکت می‌کرد؛ اما آن اتفاق، ورق زندگی را برای او برگرداند تا اکنون در شهر قم ساکن شود و در حوزه‌ی علمیه «جامعة الزهرا» مشغول تحصیل باشد. این بانو، ماجرای مسلمان‌شدنش را این‌طور تعریف می‌کند: «حدود دوازده سال است که مسلمان شده‌ام. تا قبل از ماجرای 11 سپتامبر، هیچ آشنایی با اسلام و مسلمانی نداشتم. حمله به برج­های دوقلو، غیرطبیعی بود؛ برای همین کنجکاو شدم که بدانم چرا علیه اسلام این‌قدر سیاه­نمایی می‌شود تا چهره‌ی آن را خراب کنند. درباره‌ی اسلام منبع ژاپنی وجود نداشت؛ برای همین اول کتاب خواندم و سایت­های اسلامی انگلیسی‌زبان را دیدم. قرآن را خواندم با و آن را با انجیل مقایسه کردم. فکر می‌کردم که دین اسلام عقب افتاده است و برای گذشته؛ اما وقتی قرآن را خواندم و دیدم که بیش از 750 آیه از آن، درباره‌ی علوم صحبت می‌کند، دیدگاهم تغییر کرد. از طرفی دریافتم که اسلام برای خانم‌ها، حقوق والایی قائل است و در این دین، مقام بانوان خیلی بالاست. رفته رفته علاقه­مند شدم و فهمیدم که اسلام، دینی کامل است و راهی‌ست که انسان باید طی کند. آیه‌ی «وَ خَلَقَ اللهُ الجِنَّ و الإنس»، فکر مرا باز کرد. من، معنی جن و انس را نمی‌دانستم و هدف از زندگی را هم درنمی‌یافتم. همیشه احساس پوچی داشتم؛ اما وقتی این را خواندم، جوابی جاودانه یافتم. ترجمه‌ی سوره‌ی «یس» را هم خواندم و دیدم که واقعاً معجزه‌ی قرآن است و در کلام قابل بیان نیست! انگار پیامبر در گوش من گفت که بیا در آیین و دین ما. آرزوی من تعبیر شد و دیدم که باید مسلمان بشوم. شهادتین را گفتم؛ البته تفاوت تشیع و تسنن را نمی‌دانستم. وقتی تحقیق کردم، دیدم که شیعه‌ها به قرآن بیشتر نزدیک هستند. دعاها را که می‌خواندم، احساس تنهایی نمی‌کردم. حس می‌کردم ائمه کنارم هستند. وقتی مسلمان شدم، انگار خواهر و برادرم را از دین گرفتم؛ حضرت رسول(ص) پدر معنوی من شدند و برای همین، اسم دخترشان را انتخاب کردم.»