نوع مقاله : گفتوگو
امرالله احمدجو، فیلمساز پیشکسوت کشورمان، از ارتقای جایگاه زنان در سینمای بعد از انقلاب میگوید
زهره کهندل
سینما، یکی از اصلیترین ارکان هنرهای تصویریست که از ابزارهای سمعی و بصری و از مؤلفههای متفاوتی در دوران پیش از انقلاب برخوردار بود. فیلمسازانی همچون «بهرام بیضایی»، «مسعود کیمیایی»، «ناصر تقوایی»، «سهراب شهیدثالث» و دیگر کارگردانان نامآشنا، در آن دوره فعالیت میکردند؛ اما پردهی سینما، بیشتر در دست آثاری بود که به اصطلاح «فیلمفارسی» نامیده شده بود و رویکردی صرفاً تجاری و سرگرمکننده داشتند که از زیر سؤالبردن ارزشهای اخلاقی ابایی نداشتند. پس از انقلاب ورق برگشت و سینمای ایران، متفاوت از ماهیت همیشگیاش در پیش از انقلاب شد.
سیمای زن در سینمای قبل از انقلاب و تغییر آن پس از انقلاب نیز، از این قاعده مستثنا نیست. این موضوع را «امرالله احمدجو» محور گفتوگوی خود با ما قرار میدهد. این کارگردان و فیلمنامهنویس 65سالهی کشورمان، علاوه بر سریال ماندگار «روزی روزگاری»، سریالهای «تفنگ سرپر» و «پشت کوههای بلند» و فیلم سینمایی «شاخههای بید» را نیز، در پروندهی کاری خود دارد. احمدجو، جزو معدود کارگردانان بنام اصفهانیست که در این شهر و دیار مانده و با هنرهای فاخر خود، به اهالی این خطه ادای دین میکند؛ کارگردانی که اخلاق را مبنای اصلی تمام کارهایش میداند و غرقبودن در فرهنگ بومی را، نوعی امتیاز میشمارد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
تعریف زن و جایگاه زنان در سینمای قبل از انقلاب چطور بود؟
اگر بخواهیم دربارهی جایگاه زن در سینمای قبل از انقلاب صحبت کنیم، جدای از بخش اندک و قلیل سینماگرانی که نگاه محترمانه به زن داشتند و سینمای آنها هم جدی بود، بدنهی اصلی سینما در آن زمان که سینمای تجاری، تقلیدی، منحط و منحرف بود؛ طوری که حدود نوددرصد از فیلمهای سینمای قبل از انقلاب را، نگاه ابزاری و جنسی به زنان تشکیل میداد. در این سینما، زن ابزار بود. امروز هم در سینمای جهان، شاهدیم که نگاهی ابزاری و جنسی به زنان میشود و بیشترین نمود زن، برای رفع غرایز نفسانیست. این نگاه به زنان در سینمای جهان، شدت گرفته و قسمت خندهدار ماجرا اینجاست که همانان هم، بانگ فمنیست و برابری زن و مرد را شعار میدهند و به موازات آن از زن برای تبلیغات استفاده میکنند. دوستی میگفت که در ایتالیا شبکههای خبری تلویزیونی، برای خالینبودن عریضه، کنار گویندهی خبر از یک زن عریان هم استفادهی تزئینی میکنند. متأسفانه با رواج شبکههای اجتماعی، عریاننمایی زنان و استفادهی ابزاری از آنان، قیامتی در فضای مجازی بپا کرده است. در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه، نمایش عریان زنان در سینما آشکارتر شد؛ مثلاً اگر در فیلمهای قدیمیتر، زنان با سر برهنه و لباسهای معمولی روی پردهی سینما نشان داده میشدند، کمکم حضور آنان در سینما، به صحنههای عریان و آمیزشی کشیده شد.
این نگاه به زنان، در سینمای بعد از پیروزی انقلاب چه تغییری پیدا کرد؟
میتوان قاطعانه گفت که بعد از پیروزی انقلاب تاکنون، سینمای ما نجیبترین سینمای دنیاست. اگرچه میل به سینمای بیمار قبل از انقلاب، بهطور کامل از بین نرفته است و در برخی از فیلمسازان وجود دارد، ممنوعیتهای شرعی و عرفی جامعه، مانع آنها شده است.
مایهی تعجب است که چطور فیملسازی با هر میزان توانایی، استعداد و تجربه، تصور نمیکند که استفادهی اینگونه از زن، بیاحترامی به جایگاه زنان است. با این حال عدهای با ترفندهای مختلف، سعی میکنند ممنوعیتها را دور بزنند؛ زیرا راه پولدرآوردن از سینما را، به همین طریق میدانند. در صورتی که من پول درآودرن از سینما را، کاملاً کاسبی انحرافی میدانم و میگویم درست نیست. اگر قرار است فقط پول دربیاورند، چرا سراغ سینما آمدهاند؟ بروند سراغ کارهای دیگری که زودتر و راحتتر به منافع مالی میرسند و دست از سر سینما بردارند.
سینما مانند هر رسانه یا ابزار فرهنگی و هنری دیگری، در شکل صحیح خودش، میتواند بهرههای مثبتی برای جامعه داشته باشد و قطعاً اگر از شکل اصلی خود خارج و از مسیر اصلیاش منحرف شود، اثر معکوس دارد؛ یعنی نهتنها باعث ارتقای معرفت عامهی مردم و بالابردن سطح سلیقهی آنها نمیشود، بلکه هرآنچه را عموم مردم از ارتباطات سنتی و آموزههای فرهنگی خود کسب کردهاند، پس میزند و از بین میبرد و جلوی رشد معنوی جامعه را میگیرد. قطعاً به هر میزان تعداد این فیلمها اضافه شوند، اوضاع برای جامعه هولناکتر میگردد و میتواند آثار مخرب فرهنگی بیشتری در جامعه، بهویژه برای نسل جوان و نوجوان ایجاد کند و جامعه را به سوی انحطاط و نابودی بکشد.
متأسفانه ما با انبوهی از فیلمهای نازل، یخزده، ضدفرهنگ و بیمحتوایی روبهرو هستیم که دلیل اصلی تولید آنها مشخص نیست و مرتب از خود سوأل میکنیم، آثاری که جز بار منفی هیچ اتفاق دیگری را در جامعه و حوزهی فرهنگی و هنری کشور ایجاد نمیکنند، چرا باید تولید شوند؟
معمولاً نگاهی که به شخصیت زن در سینمای قبل از انقلاب وجود داشت، زنانی بدکاره بودند که یک مرد، ناجی زندگی آنها میشد و خوشبختی یک زن در سایهی تصمیمات مرد تضمین میگشت؛ در این شرایط، علاوه بر استفادهی ابزاری و جنسی از زنان، چهرهی زن هم ضعیف و هم وابسته نشان داده میشد؛ اما پس از انقلاب، ظاهر زن در سینما متناسب با شرایط عرفی و شرعی حاکم بر جامعه، تغییر کرد و همپای با آن، شخصیت زن نیز ارتقا یافت و تصویری که از یک زن میبینیم، زنی قوی و صبور بود که نه در سایهی مرد، بلکه شانهبهشانهی او نشان داده میشد. بهتازگی در برخی از فیلمهای کمدی، شاهد بازگشت تصویر زنان به فیلمهای مبتذل قبل از انقلاب هستیم؛ به نظر شما دلیلش چیست؟
به نظرم متأسفانه ماجرای نگاه مبتذل به زن که قبل از انقلاب رواج داشت، هنوز کاملاً برچیده نشده است و امروز در برخی فیلمها، به شکلهای گوناگون نمایش داده میشود! به نظر میرسد که عدهای از فیلمسازان، از هر راهی تلاش میکنند تا این ممنوعیتها را دور بزنند؛ یعنی ظاهر اسلامی را حفظ میکنند و جایگاه و شأن زن در آثارشان مخدوش است. شاید دلیلش این باشد که نگاهشان به زن، از ریشه اشتباه است. در درجهی اول، باید هیچ تفاوتی بین زن و مرد ندانست. برابری نهفته که هر دو انسان هستند، با جنسیتهای متفاوت که نشاندهندهی منطق طبیعت و طراحی بینظیر خداوند، برای بقای نسل است. باید به گوهر انسانی زن و مرد، احترام گذاشته شود. فیلمسازی که این را در نظر بگیرد، حتی اگر فیلم کمدی هم بسازد، سعی میکند بهجای شوخیهای جنسی که گاهی زنان را مورد اهانت قرار میدهد، موقعیتهای طنز بسازد. چنین فیلمسازی، زن را اغواگر و عشوهگر نشان نمیدهد؛ چون نگاه انسانی به زن دارد و حتی طنازیهای محترمانهی زنانه را به شکل طبیعی نشان میدهد و نه ابزاری.
متأسفانه امروز درهای سینما، روی هر کسی باز شده است که سرمایه داررد و افرادی در این سینما برای کسب درآمد، هر کاری را انجام میدهند که مایل هستند! دیگر از تهیهکنندگان کهنهکار، باسواد، خردمند و پیشکسوت چندان خبری نیست که سینما را خوب میشناختند. اغلب آنها یا دار فانی را وداع گفتهاند، یا بیکار و خانهنشین شدهاند و یا دیگر اجازهی کار و فعالیت ندارند. از سوی دیگر، شاهد نوعی غربزدگی بین اهالی سینما و مدیران این حوزه هستیم.
یعنی در برخی از فیلمها، ظواهر اسلامی در حداقلترین شرایط آن رعایت میشود؛ ولی محتوا به سمت فیلمفارسی گرایش دارد؟
نمیتوان بهراحتی مدعی این ماجرا شد؛ چون همانطور که ابتدای صحبت گفتم، بعد از انقلاب اسلامی سینمای ایران و فیلمسازی در ایران نجیبترین سینمای دنیاست؛ یعنی شما اصلاً نمیتوانید نظیر آثار سینمای ایران را در جهان پیدا کنید؛ حتی در سینمای آسیا و شرق آسیا هم، چنین آثاری مشاهده نمیشود. سینمای ما در قیاس با سینمای دنیا، سینمایی محجوب و در بیشتر آثار، مسائل اخلاقی برجسته است.
بعد از انقلاب، با حفظ ظواهر عرفی و شرعی که به اسم خط قرمز مشهور است، نگاه جدیتری به زنان شد. در فیلمهای پیش از انقلاب، فقط زنان ابزار دست فیلمساز نبودند و فقط به آنها اهانت نمیشد؛ بلکه مردها هم، مشتی آدم لات و بیفکر در ژانر جاهلی نشان داده میشدند؛ یا در ملودارمها کنار بازیگران اصلی، مردی نوچه و لوده هم نشان داده میشد که چیزی از انسانیت در او یافت نمیشد؛ آدمی آسمانجُل و باریبههرجهت که با نمایش این چهره، به مردها هم کم اهانت نمیشد! این نگاه، بر مبنای گیشه را دیدن و تماشاچی را پیشاپیش خریدن بود؛ ولی بعد از انقلاب، وقتی سینمای جدی به میدان آمد، زن و مرد جایگاه جدیتری پیدا کردند و همپای رعایت ضوابط ظاهری، تفکری به عرصه آمد که سعی شد به زن و مرد نگاه درستی شود. امروز در فیلمهای جدی، این نگاه را میبینیم؛ نه در فیلمهایی که از همان قماش فیلمهای نازل قدیمی هستند و اگر دست فیلمسازان باز بود، چیزی بهتر از قبلیها نمیساختند. واقعاً عجیب است که الآن در سینمای دنیا، فیلمهای مستهجنی ساخته میشوند و عدهای در اینجا، آن را تحسین میکنند؛ فیلمهای مستهجنی که ذاتاً و ماهیتاً، انسان را شرمگین میکنند و هیچ خلوتی برای روابط آدمها قائل نیستند! واقعاً جای سؤال است که چرا بخشهای عریان، جلوی دوربین میآید و این چه جای تحسینی دارد؟ اینها زیرسؤالبردن انسانیت و وانهادن وجدان به حرص آدمی، در پول درآوردن است.
متأسفانه تحریک به زیادهخواهی را، علاوه بر فیلمهای سینمایی، هر روز در آگهیهای تبلیغاتی تلویزیون هم شاهد هستیم. زندگیهای لوکس و تجملاتی که خواهشهای نفسانی را در مردم تحریک و تقویت میکند. اینها دست به دست هم میدهند، تا فیلمهایی که در آنها خواهشهای نفسانی نمود بیشتری دارد، در گیشه جولان دهند.
به نظر شما در چنین شرایطی چه باید کرد؟
به نظرم باید فرهنگ را ارتقا داد و بیشتر به آن توجه کرد. همهچیز به فرهنگ بستگی دارد؛ زیرا فرهنگ و اعتقادات مردم، برای مملکت امنیت به ارمغان میآورد. شخص مؤمن و بافرهنگ، وجدان دارد و سعی میکند که فضای ایمنی در محیط اجتماع ایجاد کند. اگر چنین فردی فیلمساز شود، این ایمنی روانی برای مخاطب در آثارش وجود دارد؛ چون از زن و مرد، استفادهی ابزاری نمیکند و فیلمی بر مبنای ویژگیهای والای انسانی میسازد.
متأسفانه امروز اغلب دستاندرکاران سینما، سطحی شدند و سطحی عمل میکنند. همه به فکر پول و کسب درآمد بیشتر هستند. کجایند هنرمندانی که روزی جان و دلشان برای رشد و ارتقای سطح فرهنگی و هنری این مرز و بوم میتپید؟ انگار دیگر خبری از آنها نیست! ما امروز در سینمای کشورمان، افرادی را داریم که تنها دغدغهیشان بهدنیاآوردن بچههایشان، خارج از ایران و کشورهای غربیست. به نظرم این سینماگران، هیچ علاقهای به میهن ندارند و حفظ و صیانت فرهنگ کشور، اهمیتی برایشان ندارد؛ در صورتی که همه باید با پشتکار فراوان، برای اعتلای فرهنگ تلاش کنیم.
ستون:
جای خالی الگوی زن مسلمان در قاب سینما
«جمال شورجه»، کارگردان شناختهشدهی کشورمان است. او در گفتوگویی بیان کرده است که سینمای ما، هنوز نتوانسته است، بهطور شایسته در جهت اعتلای زن مسلمان در سینما گامهای مؤثری بردارد. این در حالی است که ارائهی تصویر صحیح از زن مسلمان، میتواند به بهترین نحو، مبلغ زنی باشد که انقلاب اسلامی داعیهدار آن در جهان است. ارائهی الگوی مناسب از زن مسلمان در سینما، حتی میتوانست بهنوعی جهان را به سمتی دعوت کند که مدنظر اسلام است و متأسفانه سینمای ما با وجود گذشت چهل سال از انقلاب، نتوانسته است مبلغ زن مسلمان، حتی داخل کشور باشد!
شورجه معتقد است که علاوه بر سینماگران، سیاستگذاریهای مسئولان سینمایی نیز، بهگونهای نبوده است تا تولیدات سینمایی را به این سمت هدایت کند؛ حتی میتوان گفت در طول این چند سال، شاهد نبودیم که با سفارش فیلمی برای تبلیغ زن مسلمان، قدمی مؤثر برداشته شود.»
او با بیان اینکه مسئولان سینمایی میتوانند برای رسیدن به سینمای مورد نظر، نگاهی نظارتی همراه با ارشاد داشته باشند، میگوید: «برخی مواقع بهدلیل سستاعتقادی برخی فیلمسازان یا هنرمندان، آثاری تولید میشود که با ارزشهای اسلامی سازگاری ندارد و اینجاست که دیگر نقش ارشادی تأثیری ندارد و باید با نظارت، اینگونه فیلمها را کنترل کرد.»
این سینماگر در ادامهی گفتوگویش، تناقض بین زن الگو در اسلام را با زنی توضیح میدهد که الآن در سینما شاهدیم و آن را محدود به ظاهر نمیداند: «وقتی صحبت از زن مسلمان میشود، تمام وجوه را دربرمیگیرد؛ یعنی بانویی که در اجتماع، بتواند تأثیرش را زینبگونه بگذارد و همینطور در خانه، بتواند از کانون خانواده پاسبانی کند. همینطور هنگامی که صحبت از نقش زن در خانواده میشود، منظور تنها کارهای روزمره نیست؛ زیرا در خانواده است که فرزندانی همچون حضرت علیاکبر(ع)، یا حضرت ابوالفضل(ع) تربیت میشوند و این نوع تربیت نیز، در دامن زن مسلمان است که اتفاق میافتد.»
از نظر جمال شورجه، نقش ظاهر هم در آثار اهمیت بالایی دارد. او در اینباره میگوید: «حجاب که پوششی ظاهریست، میتواند تکمیلکنندهی دیگر نقشها برای زن باشد؛ همانطور که در قرآن، دربارهی حجاب صحبت شده است. البته میتوان گفت که حجاب، تکمیلکنندهی عفت و پاکدامنی زن است و او را از نگاه نامحرم حراست میکند و این حراست درنهایت، عزت زن را همراه خواهد داشت.»
به گفتهی شورجه، خوشبختانه در اسلام زنانی وجود دارند که میتوانند برای زنان ما الگو باشند؛ الگوهایی که برای زن امروز قابل دسترس باشند! برای نمونه زندگی خانوادگی و اجتماعی حضرت فاطمه(س)، میتواند برای تمام زمانها الگو باشد؛ در حالی که بعد از گذشت سالها از انقلاب تا به حال، بیشتر آثار سینمایی ما آنگونه نبوده است که بتواند الگویی مناسب برای یک زن مسلمان باشد؛ در صورتی که لازم بود، سرمایههایی برای ساختن چنین آثاری در اختیار سازنده قرار بگیرد.»
کارگردان فیلم «وعدهی دیدار»، نقش سینماگران زن را در راه ترویج الگوهای اسلامی، مهم توصیف میکند و میگوید: «سینماگر زن، از بازیگر و کارگردان گرفته تا دیگر عوامل، هنگامی میتوانند در این امر اثرگذار عمل کنند که به اصول اسلامی دربارهی زن، اعتقاد قلبی داشته باشند؛ چراکه اگر اعتقاد وجود نداشته باشد، نتیجهی مورد نظر حاصل نخواهد شد.»