نوع مقاله : گزارش

10.22081/mow.2019.67326

 در آشوب سیل، زنان بسیاری به‌صورت داوطلبانه و خودجوش به یاری بحران‌زدگان آمدند

وقتی پل‌دختر درگیر بحران شد، کم‌کم ماجرای سیل برای مردم جدی شد. چند روز بعد از آن، وقتی آب به پشت سد کرخه و دز رسید، استان خوزستان هم بر سر زبان‌ها افتاد. خبرها دهان به دهان می‌چرخید که عن قریب است، سوسنگرد و اهواز را آب ببرد. درواقع وقتی آب به پشت دروازه‌های شهر اهواز رسید، بحران سیل در نیمه‌های فروردین‌ماه برای همه‌ی مردم روشن و جدی تلقی شد؛ اما واقعیت این است که  از 23 اسفند 97، نیروهای امدادی و جهادگران درگیر این بلای طبیعی و یاری‌رساندن به مردم بودند. سیل آق‌قلا و گمیشان استان گلستان، اولین بحران بود که در روزهای پایانی سال 97، ده‌هاهزار نفر را به محاصره‌ی خود درآورد. هنوز بحران در استان گلستان ادامه داشت که شیراز نیز طعمه‌ی سیلاب سهمگینی شد. پس از آن، بلافاصله پل‌دختر و معمولان استان لرستان قربانی شدند؛ بعد سیلاب به خورستان رسید و همچنان مردم سیل‌زده در برخی مناطق نیاز به مساعدت دارند. گروه‌های داوطلب جهادی بسیاری، از واپسین روزهای سال گذشته تا الآن که این مطلب را می‌خوانید، شبانه‌روز برای کمک به مردم در تلاش هستند. در میان این گروه‌ها، زنان و دختران جهادگری (بسیجی و مردمی) به چشم می‌خورند که در اخبار کمتر دیده شدند. آن‌ها در نقاط مختلف مشغول امدادرسانی هستند و جنس امدادشان، شبیه امدادهایی‌ست که سال‌ها پیش پشت جبهه‌های جنگ از زنان جهادگر شاهد بودیم. طبخ و توزیع غذا و نان، دوخت‌ودوز پوشاک، بسته‌بندی اقلام مورد نیاز، جمع‌آوری کمک‌های غیرنقدی و غیره، از عمده‌فعالیت‌های زنان جهادگر برای یاری‌رساندن به مردم سیل‌زده بوده است.

ساده مثل جهادگر

یاری‌رساندن، نه استخاره می‌خواهد و نه مهارتی خاص. امداد را باید از زنان دواطلب و جهادگر آموخت؛ زنانی که هرچه بلدند را در طبق اخلاص گذاشتند تا فقط به خلق‌الله خدمت کنند. یکی نان‌پختن بلد است؛ پس برای سیل‌زدگان نان می‌پزد. دیگری خیاط است و با چرخ خیاطی‌اش آمده تا لباس‌ها را رفو کند. عده‌ای دست‌پخت خوبی دارند و در آشپزخانه‌ی امدادی، مشغول به کار شده‌اند. برخی در بسته‌بندی مهارت دارند و عده‌ای هم اهل شناسایی و جست‌وجو هستند. این گروه، ابتدا خانواده‌های آسیب‌دیده و نیازمند را شناسایی می‌کنند و سپس بسته‌های امدادی را به دست‌شان می‌رسانند. برخی خیلی بی‌ریا هستند؛ لبخند می‌زنند و شفاف می‌گویند که فقط از پس ظرف‌شستن برمی‌آییم و بی‌چک‌وچانه، هرچه ظرف و ظروف از موکب‌ها و آشپزخانه‌های امدادی می‌آید، برایش آستین بالامی‌زنند. این‌جا فرقی نمی‌کند چه کسی به چه کاری مشغول می‌شود؛ مهم این است که همه هم‌نوا و یک‌دل شده‌اند، تا گوشه‌ای از مشکلات مردم سیل‌زده را برطرف کنند.

ارتش عاطفه‌ها

از 25 اسفندماه (بعد از جاری‌شدن سیلاب به شهر آق‌قلا و گمیشان)، پایگاه‌های مقاومت، مساجد و حوزه‌ها، مأوای زنان جهادگر شد. زنانی که علاقه‌مند بودند به مردم سیل‌زده کمک کنند، خانه‌تکانی نوروز را به وقت دیگری موکول کردند و در قالب گروه‌های داوطلب، به یاری مردم مناطق سیل‌زده شتافتند. برخی از زنان  جهادگر نیز، در شهر و دیار خودشان، مشغول جمع‌آوری اقلام مورد نیاز، بسته‌بندی و حتی پخت‌وپز شدند. فعالیت زنان جهادگر در مناطق سیل‌زده، زمانی پررنگ‌تر جلوه می‌کند که بدانیم، آن‌ها تنها گروه‌هایی بودند که  می‌توانستند از کودکان و زنان حمایت عاطفی کنند. حمایت عاطفی از زنان درگیر بحران، همیشه حلقه‌ی مفقوده‌ی امدادرسانی‌ست و زنان جهادگر در سیلاب اخیر کنار همه‌ی خدمات‌شان، حمایت‌گران روانی بسیار اثرگذاری برای کودکان و زنان دچار سیلاب بودند. «خانم مرعشی»، از جهادگرانی‌ست که به یاری مردم خوزستان شتافت. او که از بندرعباس عازم اهواز شده است، می‌گوید: «زنان، سکان‌داران اصلی خانه و خانواده هستند. اغلب بانوانی که در این منطقه مشغول کمک‌رسانی هستند، همسر و کودک دارند؛ اما این موضوع نباید باعث شود که زنان در مواقع ضرورت پا به میادین جهادی نگذارند. بالأخره چند روز امدادرسانی، برای اغلب زنان نباید کار سختی باشد. ما از طریق مساجد گرد هم آمدیم و با یاری پایگاه‌های بسیج، به اهواز اعزام شدیم. تعداد داوطلبان زن بسیار است؛ اما قرار بر این شد که  در قالب گروه‌های مختلف، به‌صورت دوره‌ای به منطقه اعزام شویم و خدمت کنیم. ایده‌ی بسیار خوبی‌ست. با این روش، زنان جهادگر هم می‌توانند به خانه و زندگی‌شان برسند و هم، سهم کوچکی در یاری‌رساندن به مردم سیل‌زده داشته باشند.»

خدمت بزرگی که دیده نشد

«خانم ظهوری»، از جهادگران مردمی کرمانشاه است. او فارغ التحصیل رشته‌ی روان‌شناسی عمومی‌ست و تجربه‌ی امدادرسانی در زلزله‌ی سرپل‌ذهاب را در کارنامه‌ی خود دارد. ظهوری حالا به شهر پل‌دختر آمده است، تا گوش شنوایی باشد برای زنان دردمند بحران‌زده. او در ادامه، از تجربیات خود در زمینه‌ی حمایت‌های روانی و عاطفی می‌گوید: «در بحران‌ها، کمبود و مشکلات یکی - دوتا نیست. شاید حجم عظیم گرفتاری‌هاست که باعث می‌شود، به برخی از نکات اساسی توجهی نشود. زنان نیز در سیلاب، زلرله، جنگ و غیره آسیب می‌بینند. ترس‌ها، استرس‌ها و اضطراب‌های شدیدی سراغ آن‌ها می‌آید؛ اما چون در حین بحران خود را می‌بینند، از بروز آن‌ها خودداری می‌کنند. آنان در این مواقع، تنها نیاز به یک هم‌صحبت دارند؛ هم‌صحبتی از جنس خودشان که گوش شنوایی برای درددل‌های‌شان باشد. یک زن برای آن‌که بتواند از زن آسیب‌دیده‌ای حمایت کند که قربانی بحران شده است، لزوماً نباید روان‌شناس و پزشک باشد؛ همین که روحیه‌ی زنانه داشته باشد و درددل‌ها را درک کند، برای زن بحران‌زده کافی‌ست. آنچه من در بحران زلزله و سیل اخیر دیدم، بسیار ستودنی‌ست. زنان امدادگر، داوطلب و جهادگر، وقتی اقلام مورد نیاز را به دست زنان می‌رسانند، بلافاصله با آن‌ها هم‌صحبت می‌شوند. این هم‌صحبتی، در اندک زمانی حمایت عاطفی و روانی را تأمین می‌کند.»

جهادگران پل‌دختری به یاری اهواز آمدند

در احوال جهادگران که جست‌وجو کنی، با اتفاقات عجیب و غریب بسیاری مواجه خواهی شد. در غرب اهواز، از هر نقطه‌ی کشور نیروهای مردمی برای کمک آمده‌اند؛ حتی گروهی از جهادگران شهر پل‌دختر که به‌شدت بعد از سیلاب، درگیر گل‌ولای شد و هنوز مشکلات زیادی در پساسیلاب وجود دارد. واقعاً انتظار نمی‌رفت از شهر پل‌دختر که خود درگیر بحران سیل است، برای کمک آمده باشند. در بین جهادگران پل‌دختری، گروهی از زنان به چشم می‌خورند که در روستای عین‌دو مشغول توزیع غذای گرم هستند. آن‌ها تمایلی به گفت‌وگو ندارند؛ اما بین‌شان «خانم محمدبیگی»، ترجیح می‌دهد صحبت کند: «همه‌ی ما، اولین‌بار است که در یک بحران برای کمک به هم‌وطنان می‌آییم. می‌دانید چرا؟ چون وقتی خودمان درگیر سیلاب شدیم، درک کردیم که یاری‌رساندن در بلایا، چقدر لازم و واجب است. مردم کنار نیروهای امدادی و نظامی، در پل‌دختر برای ما سنگ تمام گذاشتند. اگر کمک‌های مردمی و آن جنب‌وجوش و اشتیاق به هم‌نوع نبود، پل‌دختر زیر گل‌ولای دفن می‌شد. حالا آمده‌ایم برای اهوازمان؛ چه فرقی می‌کند! همه‌ی ایران خانه و شهر تک‌تک ما ایرانی‌هاست. اهواز را مانند دیگر شهرهای ایران دوست‌داریم و مرد و زن، شبانه‌روز تلاش می‌کنیم که سیلاب و مشکلاتش به این شهر و مردم خون‌گرم و مهربانش آسیبی نرساند.