نوع مقاله : خانه های آسمانی
نجوایی با دومین اختر آسمان ولایت، امام حسن مجتبی(ع)
محبوبه ابراهیمی
وجودت را همچون سایر بشر با گل سرشتند؛ اما در خلقتت سنگ تمام گذاشت خدا.
حسنت را به هزاران جلوه آراست و تو را در هالهای از نور و زیبایی به مادرت، پدرت و به جهان هدیه داد.
تو زیباترین تفسیر خلقت بودی و شاید خالقِ شادترین لحظهی زندگی مشترک علی(ع) و فاطمه(س).
نیمهی رمضان، روز زمینیشدن توست ای آسمانیترین ستارهی خدا!
رمضان را با نور وجودت چلچراغ نمودی و ماه قرآن صامت را، با قدمهایت رنگ الهی بخشیدی، ای قرآن ناطق!
سفرهی افطار خانهی علی(ع)، با میهمانی تو باشکوه و گستردهتر شد و رمضان، شاید به یمن گامهای تو، عنوان ضیافت الهی به خود گرفت.
سلام ما به گامهای تو و به لبخندی که با آمدنت، بر لبهای فاطمه(س) و علی(ع) نشست.
سلام به آمدنت؛ به نیمهی رمضان.
*********
از شکوه میلادت، هفت روز میگذشت و هنوز مردم، تولدت را به جدت رسول خدا(ص) و پدر و مادرت شادباش میگفتند. پدربزرگ، برایت گوسفندی عقیقه کرد و دعا نمود تا خدا، استخوانهای عقیقه را بهجای استخوانهایت و گوشتش را جای گوشتت و عقیقه را وسیلهی حفظ بدنت از بلاها قرار دهد. آن روز پدربزرگ، موهای سرت را نیز تراشید و مادرت زهرا(س) صدقهی سرسلامتیات، هموزن آن درهم به فقرا داد. از آن روز رسم عقیقه و صدقهی هموزن موهای نوزاد، مرسوم شد. میلادت، تولد زیباترین خوبیها و آیینها بود، ای حسن بیقرین هستی!
*******
محبوب قلب نبی خدا(ص) بودی و این محبت، در کلام و رفتار آن مرد بزرگ نمایان بود. نهتنها دوستت داشت که دیگران را نیز به محبتت تشویق و ترغیب میکرد و میفرمود: «هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست دارد و هر که با آن دو دشمنی کند، با من دشمنی کرده است.»
رسول(ص) محبت شما دوبرادر را معیار فضیلت و خوبی معرفی میکرد و گویی معیار تمام خوبیها شمایید! چه راحت و زیبا، میتوان حق را از باطل تشخیص داد از آن روز که متولد شدی، ای معیار تمام خوبیها!
********
عنوان مظلوم برای مردان بزرگ و شجاع، شاید عنوانی مطلوب و در شأن نباشد؛ اما به مظلومیت شهرت داری. شاید از این جهت که برخی، با سلب بارزترین صفاتت به تو ظلم نمودند. آنان از محبوب قلب رسول خدا(ص)، تصویری ساختند فاقد شجاعت و اینگونه القا نمودند که برخلاف دیگر اهل بیت(ع) و خاندانت، شجاع نبودی و این ضعف، موجب سازش و صلح معروف شما شده است. مظلومی، چون بهراحتی شجاعت و مردانگیات را زیر سؤال میبرند و البته برگهای کتاب قطور تاریخ زندگیات، شاهدیست بر دلاورمردی و شجاعت بینظیر شما؛ حضورتان در فتح طبرستان، فتح آفریقا، جنگ جمل در رکاب پدرتان علی(ع) و تلاشهای جهادی در دیگر جنگها. در صفین همراه برادرتان حسین(ع) پیشتاز بودید که به فرمان پدر، عقب برگردانده شدید تا نسل ولایت باقی بماند و با شهادتتان خللی در مسیر دین ایجاد نشود؛ این یعنی شجاعت و دلاوری؛ همان چیزی که شما را به نداشتنش متهم میکنند و خدا، شدید الانتقام است از آنها که بهراحتی مردان بزرگ را از صفتهای بارزشان دور نشان میدهند و قصد تخریب وجههیشان را دارند.
******
عاشق خدا بودی و همهی داراییات وقف راه عشق. به گواهی تاریخ، دوبار تمام دارایی خویش را در راه خدا دادی و سهبار، تمام اموال خود را با خدا تقسیم نمودی و نصف آن را به مستمندان بخشیدی. تاریخ دوستی و عاشقی را در هم ریختی و هرگز، جهان نظیر این عاشقی را به خود نخواهد دید؛ اینکه عاشق، تمام داراییاش را نه یکبار که بارها در راه معشوق تقدیم میکند و درنهایت جان شیرین را هم با پذیرش سختترین شرایط به معشوق هدیه مینماید. هیچچیزی برایت عزیزتر از خدا نبود؛ نه مال و نه جان.
*******
برای هرکسی سخت است که در مقابلش به عزیزانش همچون پدر یا مادر توهین شود؛ تو اما در کودکی، دستان بستهی پدر و چادر خاکی مادر را دیدی و قامتت را خم ننمودی؛ با اینکه در دلت غوغایی بود از تحمل این همه خشم، بیرحمتی و نامردی. سالها بعد، سایهی شوم این نامردیها همچنان از شما دور نماند و در حضورتان، با کمال وقاحت و بیدینی، به پدرتان دشنام میدادند و زبان به هتک حرمت میگشودند. شیوهی رایج سخنرانان، نارواگویی به علی(ع) شده بود و شما مأمور به صبر بودی و با بردباری و مظلومیت بسیار، این هتاکیها و دشنامها را تحمل مینمودی؛ صد البته که اجر صابران فقط با خداست!
فقط خدا میداند که این تلخی و دلشکستگی را چگونه همچون بغضی در گلو تحمل نمودی و دم بر نیاوردی.
*******
صلحت اما داستان حیرتانگیز و پرحکمتی بود که دستمایهی اصلی دشمنانت قرار گرفت تا پلیدی خود را به نهایت برسانند و شما را مذل المؤمنین خطاب کنند؛ شما اما خوب میدانستی که چه میکنی و آینده را چگونه با تقدیر این صلح رقم میزنی. بیجهت نبود که صلح را حجتی برای آیندگان میدانستی؛ صلحی که در حقیقت، انقلاب سبزی بود برای زمینهسازی انقلاب سرخ حسین(ع)، پایهگذاری انقلاب علمی باقر(ع) و مکتب شیعهپروری صادق(ع). چگونه میتوان انکار نمود نقش بیبدیل صلح ظلمستیزانهی شما را؟ چه کم از جنگ دارد، صلحی که یک امام را آماج تیرهای تهمت و شبهههایی متعدد میسازد؟ چه شجاعت و مردانگیای کمتر از اینکه مردی از اعتبار، نام و هستی خود مایه بگذارد برای ماندن نام یک مکتب بینظیر و انسانساز؟
*******
از کرامت و احسان شما نیز بسیار شنیدهایم؛ اینکه بدون درخواست، خواستهها را اجابت میکردید و آنقدر میبخشیدید که فرد بینیاز میشد. این را نه فقط شیعیان، اهل سنت نیز باور دارند که شما، یعنی سبط اکبر رسول اکرم(ص)، کریمترین انسان روی زمین بوده و هستید. داستانهای بسیار از کرامتتان شنیدهایم. از جمله اینکه روزی مردى از اهل شام با شما مواجه شد و دهان به توهین گشود؛ شما اما هیچ پاسخی نمیدادید و سکوت تمام وجودتان را فراگرفته بود. مرد از توهینهای خودش خسته شد و سکوت کرد. شما با خوشرویی خاصی که جز از خاندان رسالت ممکن نیست، فرمودید: «به نظرم در این شهر غریبی. اگر از من رضایت بخواهى، رضایت میدهم؛ اگر چیزى بخواهى، به تو عطا خواهم کرد؛ اگر راهنمایى بخواهى، تو را هدایت میکنم؛ اگر حاجتى داری، روا میکنم؛ اگر گرسنهای، غذایت میدهم؛ اگر برهنهای، به تو لباس میپوشانم؛ اگر اثاث و لوازم مسافرت خود را بیاورى و مهمان من باشى، تا موقعى که بخواهى بروى از تو به بهترین وجه پذیرایی خواهم کرد.» مرد مات و مبهوت نگاه میکرد و اشک از دیدگانش جاری شد. شما آنی نبودید که شنیده بود. او با گریه تکرار میکرد: «شهادت میدهم که تو در روى زمین خلیفهی خدا هستی. خدا بهتر میداند که مقام رسالت را کجا قرار دهد. تو و پدرت در نظر من، دشمنترین خلق خدا بودید؛ ولى دیگر محبوبترین خلق خدا هستید.» بعد لوازم سفر خود را برداشت، به خانهی شما آمد و مهمان خانهیتان بود و پس از چند روز، با کولهباری از اعتقاد، ایمان و دوستی شما به شام بازگشت. او درخواستی از شما نکرده بود و اینگونه بینیاز و مؤمنش کردید.
*********
این روزها که میگذرد، جهان اسلام و تکتک شیعیانی که شما برای ماندن نام و دینشان، از هستی خود گذشتید، سخت در تیررس حیلههای دشمنان قسمخورده محبوساند. یمن را که میبینید و از سوریه باخبرید؛ ایران اما تنها قدرت اسلامی در جهان است که با درایت و پرچمداری مردی از سلالهی برادرت حسین(ع)، داعیهدار حکومت اسلامیست. سخت است رساندن پرچمی تاریخی به دست صاحبش، بییاری کریمانهی شما. ما را دریابید در این روزها و شبهای آسمانی و معنوی و برایمان نصرت الهی طلب کنید. ما به نگاه کریمانه و دعای مستجاب شما سخت محتاجیم آقا! سلام ما به لحظههای دعای شما و به باران کرامت و احسانتان.