نوع مقاله : روایت
فرزندانی در دامن پاک مادر
حسین سروقامت
اگر باور کنیم که نوشتههای اهل قلم، فرزندان آنان به شمار میآیند، کتابها یا نشریاتی که این نوشتهها را منعکس میکنند، دامان پاک و عفیف مادرانی را میمانند که مهربانانه و مشتقانه از فرزندان اهل قلم نگهداری کرده، ارزشهای آنان را بازتاب میدهند.
با آنکه شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، اغلبِ اوقات فراغت ما را به خود اختصاص داده و گوی سبقت را از رسانههای نوشتاری چون کتاب، نشریه و رسانههای گفتاری چون خطابه و منبر ربودهاند؛ اما هنوز هم به نامادریهایی شباهت دارند که گاه با فرزندان خویش سرگرانی کرده، سر از فریبکاری درآورده و فعل وارونه میزنند.
... و برای من که بیش از سی سال است با نوشتن و خواندن سروکار دارم، کتاب و نشریه ابزار کار نیستند؛ بلکه نَفَس نفیسی هستند که اگر بروند و بازنگردند، ممکن است مرا تا مرز خفگی نیز بکشانند. چه دنیای سخت و فرسایندهای است، دنیایی که در آن اثری از خواندن و نوشتن نباشد و چه دخمهی ترسناکیست، سیاهچالی که با کتاب و نشریه و خواننده و نویسنده بیگانه باشد!
اما اجازه بدهید از این حرفها و اندیشهها بگذریم و به موضوعی بپردازم که اینک برای قلمفرسایی پیرامون آن به این عرصه پا نهادهام.
نشریهی دیرپای «پیام زن» و متولیان شریف آن، امتیازات ویژهای دارند که من در این مقاله، به بخشی از آنها اشاره میکنم:
نخست آنکه مخاطب پیام زن مادران و زنان این سرزمین هستند؛ کسانی که سرمایهگذاری روی آنها، همواره قرین فایده بوده و هرگز هدر نمیرود؛ کسانی که اگر مورد توجه و عنایت قرار گیرند، آیندهی ایران را بیمه خواهند کرد.
چه خوش گفته است حافظ ابراهیم، شاعر بزرگ عرب که «الام مدرسه إذا أعددتها/ أعددت شعباً طیب الاعراق؛ مادر (بهتنهایی) مدرسهایست که اگر آن را ساخته و پرداختی، به پرورش نسل خوشریشهای دست یازیدهای!»
دیگر اینکه آمادهسازی مطالب بهم پیوستهی این نشریه، حاصل کار تیمی حرفهای و کارشناسیست که همگرایی و همکاری منسجم آنان، به بلوغ و پختگی مجله انجامیده است. خواننده گویا از تمامی نشریه، صدای واحدی میشنود و چیزی از تفرقه و ازهمگسیختگی احساس نمیکند.
سوم آنکه «پیام زن» در دنیایی که خانواده پاشنهی آشیل فرهنگ غربی تلقی میشود و همهی فلشها و جهتگرییها به سمت سستکردن بنیان آن نشانه میرود، انسجام و کارآمدیی این واحد اجتماعی را مدنظر قرار داده و خانوادهپروری و ارزشمداری را هدف اصلی خویش قرار داده است.
پیام زن با نگاه همهجانبه و جامع، بخشهای گوناگونی از افراد خانواده را مخاطب خویش میسازد و الگوهای شایستهای در این مسیر ارائه میدهد.
چهارم آنکه شرط بقای یک نشریه، مطالبهمحوری و بازتولید مفاهیم ارزشی منطبق با نیازها و سلایق مخاطبان است. اگر مخاطب احساس کند حرفی که در نشریهی مورد علاقهاش بیان میشود، بازتاب خواستههای خود اوست، با اشتیاق بیشتری سراغ آن میرود. اذعان میکنم که در نشریهی پیام زن، این اتفاق خوب رخ داده است و افراد با هر سلیقه و ذائقهای، چیزی برای خواندن در این نشریه مییابند.
نکتهی پنجم و سخن آخر، بازمیگردد به دوست صمیمی و برادر بزرگوارم جناب آقای دکتر روزبهانی که سالهاست خدمتشان ارادت دارم و همسر مکرمهیشان، سرکار خانم اسکندری که بهتازگی توفیق آشنایی با ایشان را یافتهام.
جناب آقای روزبهانی، عنصری سراپا فرهنگ است. دغدغهی علم و دانش از یک سو و اثرگذاری در حوزهی رسانههای گفتاری و نوشتاری او، سوی دیگری از ایشان شخصی ساخته که متمایز است و دوستداشتنی! باید اعتراف کنم که همراهی سالیان متمادی، آموختنیهای بسیاری را از ایشان نزد من به یادگار گذاشته است.
از پرودگار بزرگ میخواهم، آنچه را برای حضرت مسیح(ع) محقق فرمود و قرآن از آن حکایت میکند (وَ جَعَلنی مُبارَکاً اَینَما کُنتُ» برای ما و ایشان نیز مقرر فرماید.
اگر هرجا باشیم خیر و برکتی در ما باشد، بهزعم من از عمر و جوانی بیشترین بهره را بردهایم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
اسفند 1399- واپسین سال قرن حاضر