نوع مقاله : روایت
این اندازه دل و جرأت جایی نمیبینید
حجت حاجیکاظم
تصور بنده دربارهی دفتر نشریه، به دو بخش تقسیم میشود: قبل از آشنایی با تیم کاری نشریهی «پیام زن» و بعد از آشنایی. تصورم قبل از آشنایی این بود که در نشریه باید سیاستگذاری کنند، سفارش مطلب بدهند، ویرایش، صفحهآرایی و چاپ کنند و از این نوع کارها انجام بدهند. آنچه در آشنایی با فعالیت تیم نشریهی پیام زن دیدم، این بود که نهتنها اینها را بهخوبی دنبال میکردند، بلکه برای کل ابتکارهایی که در تاریخ انقلاب اسلامی خوب بود انجام شود و انجام نشده بود، فکر میکردند.
یکی از عجایب زندگیام، روبهرو شدن با سرعت و حجم ایدهپردازی همکاران نشریه بود. روحیهی خودم این است که دربارهی چند کار بهطور همزمان، به ایدهها فکر نمیکنم و تنها روی یک موضوع متمرکز میشوم. سعی میکنم پروندهها را بهاندازهای باز کنم که خیالم راحت باشد میتوانم آن را ببندم (هرچند باز هم برخی از آنها بسته نمیشود)؛ ولی مدیران محترم نشریه، دهها برابر بودجه و ظرفیت اجرا، تولید ایده میکردند. برایم جالب بود که تعداد زیادی از این ایدهها هم، به لطف خدا و با نیت بلند این عزیزان، عملیاتی میشد؛ هرچند بسیاری هم بهخاطر اینکه در عمل زمینهی اجرا نبود، زمین میماند. جرأتورزی، بلندپروازی، ملی و فراملی نگاهکردن را در این عزیزان لمس کردم. گاهی یک لحظه خشکم میزد که چطور به اینهمه پرونده فکر میشود؟ هنوز هم آن حجم، جزو عجایب زندگیام است. این همت برای حرکتهای بزرگ، بسیار پیشبرنده است. شاید بگویید که همهکار انجام دادن، بهمعنی هیچکار انجام ندادن است. خب نه؛ نکتهای اینجا هست و آنهم جستوجوی ایدههای پیشبرنده، نقطهزن و کارآمد است. به عبارت دیگر، تکثر و تراکم ایدهها و ارزیابی آنها، موجب میشد کاری انتخاب شود که بازدهی، اثرگذاری و اثربخشی بیشتری دارد.
یکی دیگر از عجایب دفتر نشریه، این بود که تقریباً هیچ طرحی رد نمیشد. شاید خود پیشنهاددهنده دنبال نمیکرد یا درنهایت بهدلیل محدودیت اجرایی اولویتبندی میشد؛ اما از سوی مدیریت نشریه و بهصورت یکطرفه، رد نمیشد. یعنی اگر شما به دفتر نشریه میرفتید و میگفتید که دوستی در بورکینافاسو دارم و میخواهم با کمک او آنجا برای دختران مسلمان به زبان فرانسوی (زبان مردم آنجا)، دربارهی مهارت تربیت فرزند دوره برگزار کنم، هر کاری از دستشان برمیآمد، برای کمک به شما انجام میدادند.
یکی از کارگروههای دفتر نشریه، کارگروه محصولات فرهنگی بود. مدتی دنبالکردن موضوع به بنده سپرده شد و با راهنمایی مسئولان نشریه، اسباببازی، پلنر (دفتر برنامهریزی)، پکیج سن تکلیف دختران و مواردی دیگر دنبال گردید. شاید باورتان نشود که در جلسات مرتبط با اسباببازی، از نیازهای کارگروه در موضوع فلسفهی اسباببازی دنبال شد تا طراحی و تجاریسازی. بعد از چندماه که در خدمت دوستان بودم، بهخاطر مشغلهای که در حوزهی پاسخگویی به شبهات داشتم، کار را تحویل دادم تا عزیز دیگری برای ادامهی امر تعیین شود و کار را ادامه دهند.
یکی از ویژگیهایی که از مدت همکاری با نشریه فراموش نخواهم کرد، صبوری سردبیر محترم و همکاران ایشان در دریافت مطالب است. متأسفانه بهخاطر حجم کاریمان، خیلیوقتها در زمان مقرر مطالب نمیرسید. بعضی اوقات وارد کار که میشدم، میدیدم موضوع پیچی دارد که در آن فرصت به نتیجه نمیرسد. دیر میشد و دیر میشد و از ما قصورهایمان و از آنان صبوریهایشان به یادگار میماند. بسیار از اخلاق کریمانهی حاکم بر فضای نشریه سپاسگزارم.
اما خود نشریه! نشریهی پیام زن، برایم جوری بود که اگر بخواهم تعبیری برایش به کار ببرم، میگویم مثل «خانهای امن» بود. یکبار دیگر که مطلبم را دیدم، از خود پرسیدم آیا اصطلاح خانهی امن را متأثر از سریال تلویزیونی بود که در ذهنم تکرار شده بود یا نه؟ راستش به نتیجه نرسیدم که چرا این تعبیر را به کار بردم؛ ولی معنای مورد نظرم را میرساند. فضای مجله مثل جمعی بود که جستوجو کرده و همدیگر را پیدا کردهاند؛ تصویرهایی از خانوادههایی که مثل خودمان نگران اخلاق و معنویت بشریتاند؛ کسانی که حس میکنند جای کسی خالیست؛ جای امام عصر(عج)، ولی خدا و وارث پیامبران خدا. اینان تلاش میکنند به شکرانهی نعمت ایمان، برای فرزندان و اطرافیانشان هم خانهای امن فراهم کنند. این حس من بود، وقتی که نشریه را ورق میزدم؛ وقتی که پروندههای نشریه را میدیدم.
علاوه بر خرسندی آشنایی بیشتر با جناب آقای دکتر «روزبهانی»، سرکار خانم دکتر «اسکندری» و جناب حجتالاسلام «احمد سری»، یکی از خوشحالیهای بزرگم در دوران همکاری با نشریه، آشنایی حضوری با نویسندگانی اهل اندیشه و ذوق بود که قبلاً آنان را نمیشناختم. برخی از آنها را که الآن در ذهن دارم نام میبرم: سرکار خانم شریعتی، سرکار خانم دولتی، سرکار خانم برقعی، سرکار خانم عربشیبانی، سرکار خانم فتحی، سرکار خانم داداشی، آقای حسینی، آقای دکتر قادری و دیگر بزرگوارانی که با آنان غیرحضوری و با زاویهی نگاهشان آشنا شدم و البته تعدادشان بسیار است. اگر رسانهی ما فقط زحمت میکشید و همین گرانقدران را به جامعه معرفی میکرد، خانوادهها اثر ایمان را بهتر حس میکردند که قرآن کریم میفرماید: «سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أثَرِ السُّجُودِ (فتح: 49)؛ در چهرههای آنان، اثر سجده نمایان است.» این اثر شاید همان خشوع، نورانیت و دیگری علامتها در دنیا و آخرت باشد؛ نشانههای بلند، از کسی که خاضع در برابر حق است، شناخته میشود.
امیدوارم دورههای آیندهی نشریه نیز با ایدههای سرشار، اولویتبندی و برکت همراه باشد و نظام توزیع و بازاریابی آن نیز، بهخوبی پیگیری شود تا زحمات درخشان عزیزان به دست علاقهمندان بیشتری برسد! پیشنهادم این است که ظرفیتهای انسانی پیوسته به نشریهی پیام زن، در قالب معرفی مفصلی، بین همهی همکاران نشریه به اشتراک گذاشته شود تا اتاق فکری باشد برای موضوعات پیش روی کشور. سربلند و بهشتی باشید.