فهم فریاد «زن، زندگی، آزادی

نوع مقاله : سرویس اجتماعی

10.22081/mow.2022.74130

چکیده تصویری

فهم فریاد «زن، زندگی، آزادی

کلیدواژه‌ها


سرویس اجتماعی

فهم فریاد زن، زندگی، آزادی

مهدی تکلّو

پژوهشگر جامعه‌شناسی جنسیت

شایسته‌ترین عنوان برای نام‌گذاری حوادث پائیز 1401 «بلوا» است. بلوایی که هم شامل اغتشاش و شورش بود و هم میزانی از به‌هم‌ریختگی و تغییرات اجتماعی. صحنه حوادث و تحرکاتی که دیدیم در چند لایه قابل‌بررسی است و غفلت از هر لایه به‌نفع لایه‌های دیگر ما را دچار خطا در تحلیل می‌کند. همچنین به‌حکم همین نگاه چندلایه‌ای ضرورت دارد که معنای هر پدیده‌ی اجتماعی را در لایه‌های مختلف تحلیل کنیم. در باطنی‌ترین لایه، بازیگران امنیتی کنش می‌کردند. در لایه‌ میانی، بازیگران سیاسی و در لایه‌ بیرونی و نمای آشکار میدان، شاهد کنشگران اجتماعی و «مردم» بودیم. پروژه و اقدامات هر یک از این بازیگران از دیگری‌ها متمایز بود، اگرچه این تفکیک در واقعیت ظاهری آشکار نیست؛ اما به رسمیت شناختن هر یک از این سه لایه به‌طور مستقل، ضرورت دارد. خصوصا لایه‌ اجتماعی که نیاز به تفهم جامعه‌شناختی دارد و نباید آن را انعکاس مترسک‌وار لایه‌های امنیتی و سیاسی پنداشت.

در لایه‌ امنیتی، بارزترین وجه پروژه‌، براندازی نظام جمهوری اسلامی است. در لایه‌ سیاسی صحنه اصلی‌ترین پروژه، اعمال «فشار سیاسی» است؛ از تحریم تا مضیقه‌های اقتصادی و کاهش بُرد و نفوذ استراتژیک جمهوری اسلامی در صحنه بین‌الملل و بالاخره در لایه اجتماعی شاید پررنگ‌ترین انگاره «اعتراض» باشد. اگرچه این سه لایه به شکلی اتحاد یافته و ترکیب‌شده کار می‌کنند، گاهی به‌شدت اجتماعی می‌شود، گاهی به‌شدت امنیتی می‌شود و گاهی به‌شدت رنگ و بوی سیاسی می‌گیرد، اما به‌هرحال نیروهای اثرگذار افق‌های متمایزی دارند. اصلی‌ترین معنا و مفهوم قابل‌بررسی در بلوای1401 شعار «زن، زندگی، آزادی» بود. این شعار را باید در هر سه لایه مطابق با جهت‌گیری‌ها و غایت‌های آنها تحلیل کرد. ادامه‌ بحث را با محوریت مفهوم آزادی پیش خواهم برد. در لایه امنیتی،  مفهوم آزادی با هدف براندازی، مصادره به مطلوب می‌شود. این مفهوم در لایه‌ سیاسی، با هدف تخریب تصویر و جایگاه سیاسی جمهوری اسلامی و با پررنگ‌کردن مفهوم دیکتاتوری و شعار «مرگ بر دیکتاتور» به کار گرفته می‌شود. در لایه‌ اجتماعی آزادی با هدف به رسمیت شناختن تکثرها و گشوده شدن طبقات و محدوده‌ها مورداستفاده قرار می‌گیرد.

اما آزادی‌های جنسی چه نسبتی با شعار «زن، زندگی، آزادی» دارد؟ آزادی جنسی، یکی از پرکاربردترین عبارت‌ها در معناکردن آزادی است. هم مساله امر جنسی یکی از نیرومندترین و برانگیزاننده‌ترین امیال و سوائق انسان است و هم در تجربه‌ تاریخی یکی موثرترین متغیرها در شکل‌دهی به زندگی اجتماعی بوده است. «انقلاب جنسی» در آمریکا یکی از معاصرترین تحول‌های بزرگ در این زمینه بوده است. نسبت امر جنسی و آزادی را نیز باید در سه لایه‌ مذکور تفکیک و تشریح کرد و سپس به این پرسش پاسخ داد که فریاد «زن، زندگی و آزادی» سر می‌دهند، چقدر در جست‌وجوی آزادی جنسی هستند؟

پرسش مقدماتی بحث این است که مطالبه‌ امر جنسی، چقدر پدیده‌ای اجتماعی است؟ سپس باید بلوای1401 را از منظر جنسیت شکافت و پرسید که زنان در لحظه‌ فریاد «زن، زندگی و آزادی» چه تعاملی با امر جنسی برقرار می‌کردند؟ درباره پرسش اول باید دانست که امر جنسی به همان میزان که مطالبه و اقتضای طبیعت انسانی است؛ حیا، حریم و تمایل به حدود و ثغور انسانی نیز فطری است. لذا از منظر درونی میان افشا و اطفای امر جنسی در انسان، کشمکش برقرار است و این کشمکش در نهایت وضعیت متعادلی را رقم می‌زند. در تجربه‌ تاریخی، امر جنسی به این اندازه افسارگسیخته و عمومیت‌یافته هرگز در تاریخ تجربه نشده است و این رهاورد توسعه‌یافتگی تمدن غربی و نظام سرمایه‌داری است. نظام سرمایه‌داری و نیروهای پیشران جامعه‌ جدید، امر جنسی را به اباحه‌گری کشاندند و در مرحله بالاتر، همین اباحه‌گری را ابزاری برای نفوذ و کنترل جوامع دیگر قرار دادند. مستندات تاریخی نیز گویای این نکته است که تحولات امر جنسی، طبیعی و ناخودآگاه نبوده‌اند و همواره نیروهای سیاسی و امنیتی بر شعله‌ این آتش افزودند. پس در وهله‌ اولیه، تمنای آزادی جنسی را بیش از آن‌که باید در ساحت اجتماعی جست‌وجو کرد، باید متغیرهای علّی و اثرگذاران آن را میان سیاست‌مداران و سرمایه‌داران کنکاش کرد. از این منظر، هم‌نشینی آزادی با آزادی جنسی و تقلیل آزادی انسانی به آزادی جنسی بیش از آن که مطالبه‌ اجتماعی به‌خصوص در جامعه‌ ایران باشد، پروژه‌ سیاست‌مداران، سرمایه‌سالاران و بنگاه‌های رسانه‌ای است. این بدین معنا نیست که جامعه‌ ایرانی منزه از ابتلاست و نباید نگران تحولات جنسی باشیم، اما نظر به طبع انسانی و سابقه‌ فرهنگی انسان ایرانی، گویای این توجه است که حریم‌داری و غیرت‌ورزی، مولفه‌های شخصیتی اثرگذاری علیه جریان شهوت‌گرایی در جامعه‌ ایرانی است. هرچند که همواره گروه‌های اقلیت، عامدانه بر طبل آزادی‌های جنسی بکوبند، اما عمومیت و وضعیت کلی جامعه‌ ایرانی، غایت چیزی که از آزادی اراده می‌کند، فحشا نیست. پس باید در نظر داشت ترویج عمومی فحشا و عادی‌سازی آن، یک پروژه‌ سیاسی‌-‌امنیتی است که در صحنه، چهره‌ اجتماعی به خود می‌گیرد. این تفکیک هم در مقام تحلیل ضرورت دارد و هم در ساحت سیاست‌گذاری و مواجهه با افکار عمومی.

در گام بعدی بحث باید مولفه‌ جنسیت را نیز دخیل کرد. میان جامعه‌ ایرانی، زنان که هم موضوع شعار «زن، زندگی، آزادی» هستند و هم هم‌صدا با آن به‌طور مستقل قابل‌تحلیل‌اند. طبیعت و فطرت زنانه، سابقه تاریخی، فرهنگی و دینی زن ایرانی نیز دارای میزانی از میل به حیا، ستر و پوشیدگی، کرامت و عفت است. به نظر می‌رسد مطالبه‌ی آزادی و حتی کشف حجاب ذیل شعار مذکور، انگیزه‌ای جنسی ندارد. ساحت امر جنسی در بدبینانه‌ترین حالت، مطالبه‌ آشکار و مستقیم مردان است. امر جنسی، مطالبه‌ اصلی زنانه نیست. بیشتر زنان نه در لحظه‌ای که حجاب می‌کنند و نه در لحظه‌ای که کشف حجاب می‌کنند، انگیزه و غایت جنسی ندارند و اهداف و دلالت‌های جنسی برای آنان در درجه‌های بعدی موضوعیت دارد. از سوی دیگر جنسی شدن هویت زن در درجه‌ اول به ضرر اوست. یک زن حتی اگر از جاذبه‌ جنسی به‌عنوان فریب و دام برای مردان استفاده کند، درنهایت بیش از هر کسی خودش آسیب می‌بیند. پس تفهم هم‌دلانه‌ کنش بدحجابی و اعلام شعار «زن زندگی آزادی» از منظر زنان هم موضوعیت دارد.

تحلیل نگارنده از مجموع تعاملات، مشاهدات و براهین، این است که در ساحت زنانه‌ امر اجتماعی، ایراد شعار «زن، زندگی، آزادی» تمنای کرامت و رهایی از قیود و تحمیل‌های یک‌جانبه‌نگر است. هرچند که درنهایت این تمنای کرامت به ضد خودش تفسیر یافته و سرانجام می‌یابد، اما در لحظه‌ی فهم چنین کنش و رفتاری ضرورت دارد که آن را با اباحه‌گری و تمنای فحشا اشتباه نگیریم.