پوشش شرعی در عصر پیامبر

نوع مقاله : پرونده ویژه

10.22081/mow.2023.74186

چکیده تصویری

پوشش شرعی در عصر پیامبر

کلیدواژه‌ها


پرونده ویژه

 

پوشش شرعی در عصر پیامبر

دکتر نیکو دیالمه

 دکترای الهیات و معارف اسلامی از دانشگاه جامعه الامام الاوزاعی بیروت

حجاب و اصل بندگی

حقیقت اسلام و دین الهی بر پایه «عقیده توحید» بنا شده ­است. این حقیقت یعنی عالَم، خالقی دارد که با حکمت و علم مطلق، مخلوقات را خلق کرده و برای همه­ آنها برنامه حیات و زندگی ارایه کرده ­است. کلام تمام انبیا از آدم علیه‌السلام تا خاتم صلی‌الله علیه و آله و سلم در آیه50 سوره طه جمع شده: «رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى کلَّ شْیءٍ خَلْقَهُ ثمُ هَدَى» اساس دعوت انبیا بر این بوده: «خداوند، هر چیزی را خلق کرده است.» (أَعْطَى کلَّ شیْءٍ خَلْقَهُ). سپس برنامه حیات و زندگی او را در اختیار او قرار داده است (ثمُ هَدَى). بنابراین بین خالقیت و تنظیم برنامه­ ای برای حیات مخلوقات، رابطه وجود دارد. به‌ ویژه بین مخلوقات برنامه حیات انسان که صاحب عقل، اندیشه، قدرت اراده، اختیار و انتخاب است.

وحدت ربوبیت و خالقیت از پایه­ های اساسی دین است که تمام انبیا به آن دعوت می­ کردند. حقیقت پذیرش دین نیز پذیرش همین برنامه یعنی «ربوبیت الهی» بوده است. از زمان آدم علیه‌السلام تا امروز حقیقت دین این بوده که خداوند تبارک و تعالی به‌عنوان خالق، این عالم را خلق کرده و رها نکرده است. بلکه برای آن یک نقشه و برنامه دقیق تنظیم کرده که پذیرش این برنامه به مفهوم دین­داری و مسلمان بودن است. فرقی نمی­کند؛ چه زمان حضرت ابراهیم علیه‌السلام، چه زمان حضرت نوح علیه‌السلام و چه زمان پیامبر خاتم صلی‌الله علیه و آله و سلم کلام اساسی همین بوده است. بنابراین در رسالت و دعوت تمام انبیا علیهم‌السلام بین اعتقاد به خالقیت و اعتقاد به وجود یک برنامه از جانب خالق ارتباط وجود داشته ­است. ایمان آوردن کسانی که همراه انبیا بوده ­اند نیز به این معنا بوده که ما در برابر این برنامه، تسلیم هستیم. پس یک برنامه گسترده متناسب با ساختار وجودی انسان برای رساندن او به سعادت در دنیا و آخرت از جانب انبیا در اختیار بشر قرار گرفته که البته یکی از احکام آن، مقوله حجاب است.

حجاب در قرآن

تعریف حجاب و جایگاه آن در قرآن در یک عبارت کوتاه ذکر شده است. مفهوم این عبارت را باید درک کنیم و ایمان به محتوای این عبارت به مفهوم ایمان به بخشی از آن برنامه است. این عبارت در آیه 59 سوره احزاب آمده که خطاب به زنان پیامبر و نساءالمومنین است. این نشان می­ دهد که بحث در دایره­ ایمانی مطرح است، یعنی برای کسانی است که برنامه الهی انبیا را پذیرفته و آن دعوت را پاسخ داده ­اند. اما این تعریف چیست؟ («یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومن بگو جلباب ­های خود را بر خویش افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند، خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

  1. واژه نساءالمومنین نشان می­ دهد که مساله در دایره ایمانی مطرح است. یعنی برای کسانی که اسلام را پذیرفته ­اند و به نبوت پیامبر ایمان آورده ­اند، یک تکلیف است و این مساله یک حق اختیاری نیست. در واقع حجاب «لباس عقیده» است. زیرا می ­فرماید «تا شناخته شوند» به این‌که مسلمان­ اند، اهل ایمان­ اند و دعوت انبیا را پذیرفته­ اند و اهل عفت و پاکدامنی هستند. اصولاً لباس در تمام جوامع بشری علامت است. حال یا علامت یک ملیت است یا نشان یک فرهنگ یا شغل است. در واقع یکی از کارکردهای لباس، نماد و سمبل بودن است. قبل از این‌که شما با کسی سخن بگویید یا ارتباطی برقرار کنید، برای این‌که بگویید من کی هستم و چه عقیده­ ای دارم، لباس شما بیانگر این مساله است. اگر زنی بخواهد اعلام کند که مسلمان است و معتقد به خداست و دعوت انبیا را لبیک گفته؛ سمبل و نشانه‌اش، «حجاب» است. مثلا بدون این‌که با فردی صحبتی کنید، اگر او لباس سفید پوشیده و یک گوشی سنجش ضربان قلب هم گردنش انداخته باشد، می­ فهمید پزشک است. یا لباس خاص نظامی‌ها که نشانه شغل و مسولیت آنهاست. حجاب، برای یک زن مسلمان همین‌طور است.
  2. آیه درصدد بیان حکمت این مساله است که چرا خداوند در دایره­ ایمانی به زنانی که دعوت انبیا را پاسخ گفته­اند چنین دستوری داده؟ چون این مساله نزدیک‌ترین شکل است؛ «ذلِکَ أَدْنى» به این‌که مومنان پاکدامن شناخته شوند «یعرفن» و مورد خطر و آزار و اذیت قرار نگیرند، مورد تعرض قرار نگیرند «فلا یوذین». حجاب، لباس امنیت است. حجاب برای این است که مورد تعرض واقع نشوید. یعنی با اعلام عقیده شما، دیگران چهارچوب­ های رفتاری را بدانند. بفهمند با شما چگونه رفتار کنند. حق ندارند هرگونه گفتاری را بر زبان جاری کنند. حجاب، مصونیت از آزار و تعرض ظاهری و امنیت باطنی و فکری ایجاد می‌کند. یعنی ابعادش محدود به یک تعرض ظاهری نیست. «ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» حجاب، نزدیک­ترین و     کوتاه ­ترین راه است برای اعلام این‌که من یک زن مسلمان و موحدم، و چون دعوت انبیا را پاسخ گفتم، در ارتباط با جنس مخالف حدود و شئوناتی دارم و از دیگران می خواهم با من براساس این حدود رفتار کنند.

درک دیدگاه واقعی اسلام درباره حجاب

اگر کسی بخواهد دیدگاه واقعی اسلام را نسبت به مساله ­ای درک کند، نباید فقط عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم را بررسی کند. باید عصر ائمه را هم مورد مداقه جدی قرار دهد. به عبارت دیگر آیا جزییات دین در همه ابعاد از حیث تبیین در عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم به نهایت تکامل خود رسید؟ اگر چنین باشد دیگر چه نیازی به فرمایش ائمه بود؟ به این نکته دقت کنید؛ همه آنچه بشریت تا روز قیامت به آن نیاز داشت بر پیامبر نازل شد، اما بسیاری از جزییات احکام دین گرچه بر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم نازل شده بود، اما چون در آن زمان مساله مردم نبود پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم آن را در اختیار امام پس از خودش گذاشته است. یعنی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم شخصاً به تبلیغ و تبیین آن جزییات نپرداخته، زیرا اصلاً موضوع مورد نیاز مردم آن عصر نبوده ­است. این رسالت علی­ بن­ ابی‌طالب علیه‌السلام، امام حسن علیه‌السلام، امام حسین علیه‌السلام، امام باقر علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام و سایر ائمه بوده که در زمان مناسب این جزییات را تبیین کنند.

مثالی می ­زنم تا مساله روشن شود؛ در زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم اصلاً جنگ مسلمان با مسلمان وجود ندارد. تمام جنگ­ها، جنگ اسلام با کفر است. البته در قرآن یک اصل کلی درباره جنگ مسلمان با مسلمان در آیه  سوره حجرات آمده؛ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُم». پس کلیات این حکم بر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم نازل شده و آن را تبلیغ کرده. اما پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم به جزییات این مساله، مانند چگونگی احکام اسارت نپرداخته، چون مردم آن زمان نیازی نداشتند. یکی از حکمت­ های وجود جریان امامت پس از نبوت همین ­است. وقتی در زمان حضرت امیر علیه‌السلام، اولین جنگ مسلمان با مسلمان، یعنی جنگِ جمل، اتفاق می­ افتد، حضرت امیر آنچه پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم در اختیارش گذاشته بود، تبیین کرد. بنابراین تبیین جزییات برخی احکام بر عهده جریان امامت است. نه به این دلیل که بر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم نازل نشده بود. همان‌طور که قرآن در آیه 3 سوره مائده می­ فرماید: «الیَوم اَکمَلت لَکُم دینَکُم و اَتمَمت عَلَیکُم نِعمَتی» اما آنچه نیاز جامعه نبوده پیامبر در اختیار امام قرار داده تا در آینده تبیین کند. الفاظی در روایات داریم که دلالت بر گشودن ابواب علم و تعلیم پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم به حضرت امیر علیه‌السلام دارد، بخشی از آن تبیین همین جزئیات دین ­است. بنابراین در هر مساله ­ای بخواهیم به دیدگاه اسلام برسیم، لازم است همان ­طور که به دقت عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم رفتارها، واکنش­ها و کلام پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم را بررسی می­ کنیم، باید عصر امام علی علیه‌السلام، امام صادق علیه‌السلام، عصر امام باقر علیه‌السلام و عصر سایر ائمه را تک‌تک بررسی کنیم. اکتفا به عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم بدون رجوع به عصر ائمه علیهم‌السلام نقص فاحشی است. مثل این‌که بخواهید نگاه اسلام را درباره احکام و جزییات جنگ مسلمان با مسلمان به دست بیاورید، بعد بروید صرفا عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم را بررسی کنید و چون پیامبر از جزئیات این امر سخن نگفته، نتیجه بگیرید پس این احکام بعدا اضافه شده! هر حکمی در اسلام، رجوع به عصر ائمه علیهم‌السلام کنار عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم موضوعیت جدی دارد. رسیدن به دیدگاه و حقیقت اسلام در گرو بررسی علمی و ضابطه ­مند قرآن، عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم و عصر ائمه علیهم‌السلام است و نه فقط عصر پیامبر!

  • شبهه اول

برخی با توجه به مسائلی که از وضع پوشش در عصر نبوی یا جاهلی ذکر می­ شود، نتیجه­ گیری می­ کنند قوانین پوشش امروزی در اصل دین و زمان حضور پیامبر اکرم نبوده است. چون به ادعای برخی، جامعه دچار چنان فقر فلاکت­ باری بوده که عملاً امکان داشتن پوشش مناسب و حجاب از افراد سلب می‌شد.

  1. شواهد تاریخی بر رد حاکمیت فقر: به چند نمونه تاریخی اشاره می‌کنم که عکس این مساله است، یعنی درحالی‌که برخی مردم چه در جامعه جاهلی و چه در عصر پیامبر، یعنی قبل و بعد اسلام، بسیار فقیر بودند، عده‌ای بسیار ثروتمند بودند و البته بعضی هم طبقه متوسط.
  2. به اجماع مورخان و به شواهد قرآنی، مساله تجارت، کار اصلی و نبض اقتصادی مردم مکه، قبل و بعد از اسلام بوده­است. سوره قریش، به‌همین مناسبت نازل شد.
  3. مکه سر راه بازرگانی یمن تا شام، فلسطین و مصر بود. «هاشم» جَدّ پیامبر، کاروان­های تجاری را از مکه به شام راه­اندازی کرد و مبدع سفرهای تجاری شد. در جامعه­ای که تجارت باشد، سرمایه هم هست. چرا پیامبر جلوی کاروان تجاری قریش را گرفت که در جنگ بدر از مکه خارج شده بود؟ سرمایه اصلی این کاروان تجاری 50هزار دینار بود. وقتی ابوسفیان کاروان را نجات داد، مشرکین در مکه دور هم جمع شدند و گفتند اصل سرمایه­ها را بردارید و تمام سود را صرف جنگ دیگری علیه محمد کنید؛ که جنگ احد به‌پا شد. گزارش­های تاریخی نشان می­دهد یکی از تجارت‌های مهم قریش از راه یمن، تجارت پارچه­های پنبه­ای، کتانی و ابریشمی بوده. این فقر فلاکت بار را به تصویر می‌کشند و بعد اصل پوشش را هم زیر سوال می­برند. سوال اینجاست که ادعای فقر مطلق با مساله تجارت چگونه قابل جمع است؟
  4. مساله دیگر، ربا است. ربا در جایی وجود دارد که ثروت وجود داشته باشد. در کتاب‌های تاریخی آمده یکی از عواملی که مانع پذیرش اسلام از جانب مردم مکه بود، وجود اشرافیت مالی در آن شهر است. چرا برخی مقابل اسلام مقاومت کردند؟ به‌خاطر ثروت و اشرافیتی که داشتند و حس کردند اسلام آمده با این اشرافیت مبارزه کند. قرآن از این اشرافیت به نام «اتراف» و «مترفین» یاد کرده است. آیا این بخش از ثروتمندهای جامعه مخاطب آیات حجاب نبودند؟ برخی احکام حتی در دوران جاهلیت هم رایج بوده؛ مثل دیه. مثلا در جامعه جاهلیت دیه برخی از قتل­ها 100نفر شتر بوده. چگونه عصر جاهلی دیه یک قتل را 100شتر قرار داده در‌حالی‌که ثروت نداشتند؟
  5. «دایه» از مفاهیمی است که در نظام زندگی مردم آن عصر وجود داشت. در آن دوره مرسوم و رایج بود که برای فرزند دایه می­گرفتند. این چه جامعه فقیری بوده که برای بچه دایه می‌گرفتند! فقرایی بودند که برای تامین زندگی، فرزندان ثروت‌مندان را به دایگی می­گرفتند. یعنی دو طبقه متفاوت در جامعه وجود داشته.
  6. پس از هجرت، مسلمانان در مدینه، دچار فقر جدی شدند، چون وقتی مهاجرین می‌خواستند هجرت کنند، قریش نگذاشتند اموال‌شان را با خود ببرند و دارایی آن­ها را مصادره کردند. مثلا صهیب رومی مسلمان شد و می‌خواست از مکه خارج شود. قریش به او گفتند «تو حق نداری از اینجا بروی. آنچه از مال به‌دست آورده­ای از برکت ماست، بنابراین باید اموالت را بگذاری و بعد خارج شوی.» دارایی­های مهاجرین را تصرف کردند، معلوم می­شود اموالی داشته­اند که تصاحب شده. تصرف دارایی­های مسلمانان توسط قریش در ابتدای هجرت باعث فقر آنان شد و پیامبر با پیمان مواخاه میان مهاجر وانصار و جان­فشانی­های انصار نسبت به مهاجرین، آنها را تا مدتی تامین کردند. پس معلوم است که انصار هم این امکان را داشته­اند که از مهاجرین حمایت مالی کنند. نمونه­ای از این گزارش تاریخی را از طبقات الکبری ابن سعد: «وقتی پیامبر عقد مواخاه بین عبدالرحمن‌بن عوف و سعدبن ربیع انصاری بست، عبدالرحمان به سعد گفت من ثروتمندترین مردم مدینه هستم. نیمی­ از اموال من برای تو. سعد پاسخ داد: نمی‌خواهم، فقط به من یاد بده کجا می­توانم کار کنم.»
  7. شاهد دیگر برای اثبات عدم وجود فقر مطلق در جامعه آن زمان، وضعیت یهود در گزارش­های تاریخی است. قلیلی از یهود، در مکه و اکثریت در مدینه زندگی می­کردند. این افراد منبع ثروت بودند، زیرا عمدتا صنایع طلاسازی داشتند.
  8. معنای آیات نفی تکاثر و تشویق به انفاق، این است که ثروت و سرمایه در اختیار عده‌ای بوده­است. خداوند در آیه34 سوره توبه می‌فرماید: «یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَیَأْکلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنزِونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّۀَ وَ لَا یُنفِقُونهَا فىِ سَبِیلِ اللَّهِ.» مردم چگونه در این فضا و فقری که ترسیم می­شود، امر به انفاق شده­اند؟ چه‌طور درباره کنز، ذهب و فضه صحبت شده؟
  9. خداوند در آیه93 سوره توبه می‌فرماید: «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلىَ الَّذِینَ یَسْتْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلىَ قُلُوبهِمْ فَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ.» این آیه در جریان جنگ تبوک نازل شده و به نکته مهمی اشاره می‌کند. می‌فرماید: چه کسانی باید سرزنش شوند؟ راه سرزنش بر چه کسانی باز است؟ کسانی‌که وقتی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم امر به جهاد عمومی داده، می­آیند تا از پیامبر اجازه بگیرند در‌حالی‌که می­توانند به جهاد بیایند، مشکلی ندارند، سلاح هم دارند و توان جهاد هم دارند، اما بهانه می‌آورند. بعضی اغنیا مورد اشاره این آیه‌اند. از دیدگاه قرآن اینها به‌رغم توانمندی مالی برای حضور در جنگ، ولی می­آمدند از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم اجازه می­گرفتند تا توجیه و بهانه پیدا کنند و به جهاد نروند.

از این نمونه­ها در قرآن بسیار است. بدون شک شواهد تاریخی و شواهد قرآنی از جمله آیات نفی تکاثر، آیات امر به انفاق و مانند آن نشان می­دهد جامعه جاهلی و جامعه عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم طبقه‌های مختلفی داشته. درست است وقتی آیه انفاق نازل شد، کسی که مالی نداشته تکلیفی برایش نبوده­است. کسانی هم که توان مالی داشتند، باید انفاق می­کردند. پیام اسلام تابع فطرت انسانی و با هدف سعادت و کمال همه انسان‌ها نازل شده ­است. از طرفی احکام اضطراری هم برای شرایط خاص وجود دارد. پیام حجاب نیز به‌عنوان یک حکم اسلام نازل شده که طبیعتا احکام مربوط به شرایط اضطرار همراه آن بوده و هرکس براساس تکلیف، باید به آن عمل می­کرد. با توجه به مثال­های قرآنی و تاریخی که اشاره شد، ادعای فقر مطلقِ همه­گیر در عصر جاهلی و عصر پیامبر به‌عنوان علتی برای عدم وجوب حجاب با توجه به شرایط زمانه، بی­پایه و اساس است.

 

 

  • و اما شبهه دوم؛ برخی ادعا می­کنند فقر فرهنگی وجود داشت و لباس، تنوع نداشت. لباس در این دوران دوخت نداشت و از پارچه­ هایی تشکیل می­شد که آن را به خود می­ پیچیدند. پارچه‌ها را بر دوش، یا دور کمر می­ انداختند که گاهی می‌افتاد. فرهنگ عرب جاهلی، فرهنگ نیمه­ برهنگی یا برهنگی مطلق بوده، پس حکم حجاب با کیفیتی که در قرآن کریم و احکام ذکر شده عملا امکان­ پذیر نبوده است.
  1. قرآن به چند قرن قبل از ظهور اسلام، اشاره می‌کند. در آیه93 سوره یوسف از «قمیص» به معنای پیراهن یوسف علیه‌السلام صحبت می­کند؛ «وَ جاؤُا عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ.»
  2. کلام صریح رسول خدا دالّ بر وجود لباس در آن عصر است: «الإسبال فی الازار و القمیص و العمامۀ» در این عبارات سخن از آستین و پیراهن است و این با ادعای لباس‌های بدون دوخت تعارض دارد.
  3. شاهدی از قرآن کریم داریم؛ روشن‌ترین دلیل ما آیه‌25 سوره یوسف و موضوع پیراهن حضرت یوسف است: «وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلیم.» آیا این پیراهن از جلو پاره شده یا از پشت؟ «قمیص» یک پارچه یا لنگ نیست. قرآن از لباسی دوخته در زمان یوسف سخن می­گوید. سوال این است که چرا در عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم لباس دوخته وجود نداشته؟
  4. قرآن از لباس بهشتیان و ویژگی­های آن، حتی جنس پارچه سخن می­گوید: «لباسهم فیها حریر» طبیعتا باید مردم عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم با مفهوم لباس آشنا باشند تا معنای آیه را متوجه شوند.
  5. در کتاب «سنن النبی» در توصیف ویژگی‌های پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم آمده؛ «کان رسول االله یخیط ثوبه» پیامبر لباسش را می دوخت. «یخسف نعلیه» خودش نعلین را وصله می‌کرد. پس دوختن در آن زمان وجود داشت.
  6. در گزارش‌های تاریخی درباره حضرت علی علیه‌السلام اینطور نگاشته شده: «حضرت از بازار رد می‌شد. لباسش به چهارپایه گرفت و پیراهنش پاره شد. با دستش پارگی لباس را نگه داشت و در همان بازار نزد دو خیاط رفت و فرمود خدا خیرتان دهد این را برای من بدوزید.» این روایت، سندی دیگر بر وجود لباس و صنعت دوخت و خیاطی در آن عصر است.
  7. روایتی از امام صادق علیه‌السلام که می فرماید: «رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم مردان را از پوشیدن لباس زنان و زنان را از پوشیدن لباس مردان نهی می‌فرمود.» یعنی نه‌تنها لباس رایج بوده و یک تکه پارچه نبوده، بلکه از نظر ساختار ظاهری هم فرق می­کرده است.
  8. ام‌سلمه می‌گوید: «هیچ جامه‌ای نزد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم محبوب تر از «قمیص» پیراهن نبود.» در شرح این روایت گفته شده: «قمیص نامی است برای پارچه خیاطی شده که آستین و شکاف دارد و شخص پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم به پوشیدن پیراهن بیش از سایر جامه­ها مثل رداء یا اِزار تمایل داشتند، زیرا از آن دو پوشاننده­تر است.» این روایت از سنن ابن ماجه هم دلیلی دیگر بر وجود خیاطی و لباس دوخته شده در آن عصر است.
  9. مجموعه روایاتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم‌السلام داریم به نام «باب حرمت پوشیدن لباس دوخته برای مردان در حال احرام» که فقها این روایات را در یک باب آوردند و استدلال‌های فقهی را درباره آن مطرح کردند. مجموعه روایت‌ها نشان می‌دهد آن زمان لباس دوخته رایج بوده، وگرنه نهی از پوشیدن آن در حال احرام برای مردان بی‌معنا بود.

 

  • شبهه سوم؛ برخی ادعا می­کنند اقتضائاتی مثل فرهنگ متفاوت عرب جاهلی، نوع پوشش و شرایط مالی عصر جاهلی و عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم طوری است که شرایط حفظ حجاب آن‌طور که در قرآن آمده، فراهم نیست و حکم حجاب در عصر نبی اکرم رعایت می­شده، با توجه به واقعیت آن زمان، امری شدنی نیست، چون زمینه لازم برای رعایت این حکم وجود نداشته. همچنین با توجه به فرهنگ حاکم، انگیزه­ای برای رعایت حجاب وجود نداشت. بی‌بندوباری و بی‌حیایی در آن روزگار در ساحت­های مهم­تری مانند زنا، روابط جنسی زنان شوهردار، انتساب دروغین بچه به شوهر و... مطرح بود و به‌همین خاطر اوامر قرآنی و نبوی نیز معطوف به این مسائل بود و نوبت به صدور رهنمود مبنی بر رعایت پوشش‌های غلیظی نمی­رسید که بعدها رایج شد.
  1. آیا اسلام پیام مشخص و معینِ فرا مکانی و فرا زمانی، نه برای آن مکان وزمان خاص و مطابق با فطرت بشر در تمام اعصار بوده یا نه؟ اگر اسلام پیامی مشخص، فرازمانی و فرامکانی برای همه مخاطبان در تمام اعصار داشته پس نباید اقتضائات عصر مثل فقر در آن اثرگذار باشد. «زمینه­ای برای اجرای احکام حجاب وجود نداشته»، «شرایطش نبوده»، «اقتضایش نبوده»، «پیامبر نتوانسته» و مانند این­ها نشان‌دهنده دیدگاه اقتضایی بودن دین نیست؟ آیا معنایش جز این است که وحی، تابع شرایط بوده؟ مثالی می­زنم تا مساله روشن شود. هر معلمی برای تدریس، سرفصل‌های مشخصی دارد و در تقدم و تاخر مباحث به آمادگی مخاطبان توجه می‌کند. اما گاهی مدرس سرفصل مشخصی ندارد و سر کلاس هرکسی از هر دری سخنی می­گوید، معلم هم به اقتضای مخاطب سخن می­گوید و چه‌بسا زمینه بیان خیلی از مطالب نباشد. سوال اساسی درباره چگونگی نزول وحی و تعلیم و تبلیغ پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم این است که پیامبر را باید از سنخ کدام مدرس بدانیم؛ معلم با طرح درس مشخص یا آموزگاری بدون برنامه؟ آیا زمانی که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم مردم را از بت­پرستی نهی کرد، انگیزه‌ای برای ترک بت­پرستی وجود داشت؟ آیا مردم زمینه­ای برای ترک قمار، ربا و شراب داشتند؟ با مراجعه به آیه‌های قرآن، می­بینیم جایی که جامعه به‌دلیل انحراف، اصلا انگیزه­ای برای تغییر رویه نداشته، وحی نازل شده و پیامبر این انگیزه را ایجاد و آن را تبیین و بر آن ایستادگی کرده تا مردم ایمان آورند. پس وحی، هرگز تابع شرایط نبوده و برنامه الهی مطابق فطرت انسان است، نه تابع شرایط عصر خاص. البته در رسالت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم توجه به چگونگی تبیین هر حکمی وجود دارد، مانند حکم تحریم شراب که برخی معتقدند حرمت آن به‌تدریج بیان شده، اما توجه به شرایط برای تبیین دقیق پیام، به‌معنای تابعیت از شرایط نیست! این دو مساله، متفاوت است. اگر وحی را برنامه‌ای از جانب خدای علیمِ حکیمِ قادرِ مطلق، برای تامین سعادت همه انسان‌ها بدانیم، در این صورت شرایط مردم بر آن برنامه اثر نمی‌گذارد. زیرا خدای حکیم به دلیل علمی­که به جمیع شرایط دارد و با توجه به همه مخاطبان این برنامه را داده است.
  2. شواهدی از قرآن این مساله را نفی می­کند. آیا مردم در جامعه آن روز انگیزه­ای برای اخوت و برادری داشتند؟ براساس نص قرآن، خدا این الفت را ایجاد کرد و اگر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم می­خواست به شرایط زمان نگاه کند، با توجه به کینه و دشمنی­هایی که بین قبایل عرب وجود داشت، زمینه و انگیزه­ای میان مردم جز جنگ و غارت نبود. پس قرآن ایجاد این الفت را به خداوند نسبت می­دهد. «پیمان مواخاه» حرکتی از جانب پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم برای شکستن فضای جامعه آن روز بود. همچنین اقدامات دیگر پیامبر برای تغییر فرهنگ بت­پرستی به خداپرستی، تغییر قتل و غارت به دفاع اخلاق‌محور و امثال این­هاست. آیات بسیاری از قرآن نشان می­دهد حرکت قرآن در جهت خلاف اموری است که جامعه با آنها عجین است. مثل آیه 90 سوره مائده: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون». آیا شرایط، اقتضای این را داشت که قرآن با این صراحت خمر، میسر، قمار بازی، ربا، تیرهایی که به‌عنوان قمار می زدند و شراب را رجس مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ بداند؟ در آیه شریفه 275 سوره بقره آمده: «الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون». در این آیه که بحث حرمت ربا مطرح می‌شود، تمثیلی درباره رباخواران آمده؛ رباخوار مثل کسی است که تعادل و توازن خود را از دست داده­. قرآن فضای نزول این آیه را ترسیم می­کند که مردم چه‌طور می‌اندیشیدند و چه می‌گویند؟ «قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا» می­گویند: «ربا مثل خرید و فروش است! چه فرقی است بین بیع و ربا؟» گزارش قرآن از ذهنیت آن روز جامعه چنین است، زیرا مردم به آن عادت کرده بودند. زشتی عمل و آسیب فردی و اجتماعی آن را درک نمی­کردند. با همه این شرایط و زمینه­های فکری، قرآن به حرمت ربا حکم می­کند. «احل االله البیع وحرم الربا» اگر قرار بود قرآن، تابع فضا باشد نباید حکم حرمت می­آمد.
  3. مساله دیگر زنده‌به‌گور کردن دختران است که عادت شده بود، حتی برای کسانی که از حیث عاطفی در فشار بودند و می­خواستند از این عمل فرار کنند، محدودیت وجود داشت. فضای جامعه به فرد اجازه تمرّد نمی­داد. صراحتا آیه نازل شد و از این کار نهی کرد. یعنی اینجا هم تابعیت از شرایط وجود ندارد.
  4. از این نمونه­ها در قرآن بسیار است. چه‌طور است که فقط درباره حجاب چنین تابعیتی وجود داشته؟ خیر، این‌طور نیست. ذهنیت اشتباه نسبت به وحی، منجر به این نتایج می­شود. البته این دیدگاه، جدید نیست. در گذشته هم کسانی می­خواستند اثبات کنند که قرآن تابع فرهنگ زمانه است و استدلال‌ها و مثال­هایی مطرح می­کردند. مثلا می­گفتند چون مردم آن عصر بیشتر از شتر استفاده می‌کردند، در قرآن آمده: «أَفَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَت» اگر امروز قرآن نازل می‌شد، مثال دیگری زده می­شد. البته گاهی ممکن است مثال­ها با مساله روز جامعه هماهنگی داشته باشد، اما موارد نقض هم وجود دارد. مثلا آیه­ای که در قرآن حرمت گوشت خوک را بیان می­کند. شما جایی دیدید که عرب­ها گوشت خوک بخورند؟ بدون شک وقتی یک پیام به زبانی نازل شده، باید با همان ادبیات مردم صحبت کند، ولی اعجاز قرآن این است که با ادبیات آن مردم سخن گفته و کلامش برای آن مردم قابل‌فهم بود، در عین حال این پیام طوری بیان شده که برای مردم تمام عصرها موضوعیت دارد. حقیقت اسلام، پیامی فرامکانی، فرازمانی، برای همه بشریت، مطابق با فطرت انسان است و نه تابع اقتضائات عصر خاص. اگر کسی به این مساله معتقد باشد دیگر مهم نیست مردم آن زمان برهنه باشند یا نه، فقیر باشند یا نه، انگیزه داشتند یا نه، محدودیت بوده یا نبوده. اگر بخواهیم جایگاه حکمی را بدانیم، باید دنبال این باشیم که ارتباط حکم با فطرت انسانی در تمام عصرها و مکان­ها چگونه است.

 

  • شواهد تاریخی مبنی بر وجود حجاب در جاهلیت و عصر رسول­­خدا

برخلاف شبهه‌های مطرح شده، شواهد تاریخی دالّ بر وجود حجاب در آن عصر داریم. حتی زنانی بوده­اند که علاوه بر پوشش، از نقاب چهره استفاده می­کردند که به ده نمونه تاریخی اشاره می­کنم. اما پیش از آن، به نمونه­هایی شعرهای جاهلی اشاره می‌کنم که دالّ بر وجود پوشش در آن عصر است. البته در زمان جاهلیت عده‌ای عریان طواف می­کردند و می‌گفتند نمی‌خواهیم با لباسی طواف کنیم که با آن گناه کردیم. همین استدلال نشان می­دهد آن زمان مردم لباس می­پوشیدند، اما به‌دلیل یک انحراف فکری یا اعتقادی که از اجدادشان رسیده بود، برخی هنگام طواف برهنه می­شدند. شاعران عرب در شعرهای عاشقانه دوران جاهلیت زیاد به توصیف زن پرداخته­اند، مواردی مانند چشم سیاه، عریانی زن، جذابیت­های ظاهری و... اما در همین شعرها، نقطه مقابل این توصیف‌ها را هم داریم. توصیف زنانی که «پوشش» آن­ها شاعر را تحت تاثیر قرار داده. مثل:

  1. «الشنفری» همسرش را می­ستاید به نقاب زدن و این‌که هرگز بدون آن ظاهر نمی­شود:

لقد اعجبتنی لا سقوطا قناعها

اذا ما مشت، ولا بذات

 شاعر می­گوید چه چیز او را جذب این زن کرده؟ این‌که هرگز قناع و روبندش نمی­افتد.

  1. «نابغه» از شاعران بزرگ عرب، ماجرای زنی را که نقابش از صورتش می­افتد و با ساق دست، صورتش را می­پوشاند، این‌طور توصیف می‌کند:

سقط النصیف ولم ترد اسقاطه

فتناولته واتقتنا بالید

نقابش افتاد و برای برداشتن آن کاری نکرد، در حالی‌که با ساعد صورتش را پوشاند و بعد با دست دیگرش نقابش را برداشت.

  1. «سبره بن عمر الفقعسی» دشمنانش را به‌دلیل آشکار کردن صورت زنان اسیر در جنگ شماتت می‌کند:

 و نسوتکم فی الروع باد وجوهها

یخلن إماء والإماء حرائر

 شعرهایی از «امرئ القیس» موجود است که نشان می‌دهد عادت زنان عرب لباس­های بلند و کشیده شدن آن روی زمین، یعنی دنباله داشتن بوده است. از این شعرها در دوران جاهلیت زیاد است.

 

  • شواهد تاریخی چگونگی پوشش در زمان جاهلیت و عصر پیامبرصلی‌الله علیه و آله و سلم:
  1. برخی مورخین سبب جنگ «فجار» را این‌طور توصیف کرده­اند که زنی از قبیله «بنی عامر» در بازار به خرید می­رود. از او می­خواهند که پوشش صورت را بردارد، ولی او امتناع می‌کند. همین اتفاق، سبب جنگ فجار شد.
  2. مورد دیگر جنگ «بنی قینقاع» است. این جنگ میان مسلمانان و یهودیان بوده. زن مسلمانی در بازار یهودیان خرید می­کرده، فروشنده از او می­خواهد که نقابش را بر دارد. زن مسلمان امتناع کرده و مرد یهودی او را با دامنش مسخره کرده. بعد عده‌ای از قبیله زن با مرد یهودی درگیر شدند و او را کشتند. همین موضوع سبب جنگ شد.
  3. مورد دیگر زنی گوسفندچران به نام «اثیله بنت راشد» است. وقتی گوسفندها را به بیابان می­برد، نقاب را برمی‌دارد، چشم مردی به صورتش می‌افتد و از او درخواستی می‌کند. زن سنگی برمی‌دارد و به او پرتاب می‌کند. درگیری بالا می‌گیرد و مرد کشته می‌شود. قبیله مرد برای شکایت، خدمت رسول خدا می‌روند، حضرت می‌گویند چون او به زن تعرض کرده، خونش هدر است.
  4. از عایشه روایت است که همراه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم در احرام بودیم، وقتی مردها از کنار ما عبور می­کردند، هریک از ما با استفاده از لباسی که روی سرمان بود، کاری می­کردیم که چهره­ پوشیده شود و وقتی مردها رد می­شدند، چهره را باز می­کردیم.
  5. در غزوه «بنی‌قریظه» جوانی شهید شد. مادرش بالای جنازه آمد، درحالی‌که نقاب بر چهره داشت. از عبدالله‌بن زبیر نقل شد: «روز فتح مکه، هند دختر عتبه، همراه ده نفر از زنان قریش مسلمان شدند. آنها در ابطح پیش رسول خدا آمدند و به حضور ایشان رسیدند. هند دختر عتبه در حالى که روبند داشت، صحبت کرد.
  6. زمان رحلت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم وقتی ابوبکر وارد شد، زنانی که اطراف بستر پیامبر بودند نقاب بر چهره گذاشتند و خود را پوشاندند.
  7. روز ازدواج حضرت زهرا علیها سلام، وقتی ام­سلمه حضرت زهرا را نزد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم آورد، روبند را از چهره ایشان کنار زد تا حضرت علی علیه‌السلام صورت خان مرا ببینند.
  8. در یک گزارش تاریخی، وقتی حضرت زهرا علیها سلام می­خواست خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم برود: روبند پوشید، خمار بر سر گذاشت و به سوی خانه رسول خدا رفت.
  9. از همه مهم­تر و مشهورتر نحوه حضور حضرت زهرا علیها سلام در جریان خطبه فدکیه است. در تاریخ آمده: حضرت زهر چیزی بر سرشان انداختند، سپس جلبابی را روی آن انداختند و میان جمعی از زنان به مسجد آمدند. یعنی دو حجاب بوده یکی همان خمار یا مقنعه برای پوشاندن سر و دیگری جلباب که سرتاسری است، طوری‌که روی زمین کشیده می­شد. وقتی خواستند خطبه بخوانند در مسجد پرده کشیدند.
  10. مجموعه روایاتی درباره حمل اسیران عاشورا وجود دارد که تایید می­کند اسیران را با چهره­های باز می­بردند. یعنی قبل از آن چهره­ها پوشیده بود. اما از همه مهم‌تر این جمله در خطبه حضرت زینب علیها سلام در مجلس یزید است:

یابن الطلقاء! این درست است که زنان و کنیزان خودرا در پس پرده بداری و دختران رسول خدا را در بازار به اسارت ببری.

کلام حضرت زینب علیها سلام نشان می‌دهد حتی زنان یزید هم حجاب دارند. حضرت زینب این‌طور استدلال می­کند که پرده حرمت­های آنان را زیر پا گذاشتی «و قد ابدیت وجوههن» صورت­های‌شان را آشکار کردی.