نوع مقاله : پرونده ویژه

10.22081/mow.2023.74305

چکیده تصویری

بانوان عارف در هاله گمنامی

پرونده ویژه

چقدر زنان عارف و زاهد تاریخ را می‌شناسیم؟

بانوان عارف در هاله گمنامی

زهرا خاکباز، کاظم مهتدیانی، سیدمحمود الهام‌بخش؛ اساتید ‌دانشگاه

 

«برای مردان بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند و برای زنان نیز بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند.» (آیه 32 سوره نساء)

در نگاه دینی، زن و مرد باوجود تفاوت‌های جسمی، در مقام بندگی و کسب معرفت یک‌سان‌اند. زن هرچند مسئول امور منزل است، ولی می‌تواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجه‌ها برسد.

نوع زندگی و منش حضرت خدیجه و حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله علیهما و دیگر زنان صدر اسلام معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان است. وقتی در جامعه عرب، دختران را زنده‌به‌گور می‌کرد، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترش ابراز می‌کرد. حضرت فاطمه سلام‌الله علیها  کنار کارهای منزل، جلسه تفسیر قرآن برگزار می‌کرد و در عبادت‌، از بهترین بندگان خدا بود.

اما متاسفانه ‌به‌رغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به بلاد مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفتند و جرأت ورود به عرصه‌های مختلف علمی را نداشتند. زن چنان در تنگنا بود که کمتر اثری از بانوان در تاریخ می‌بینیم. مشایخ بزرگ هم در تعریف عرفان و در کسب مقام‌های عرفانی نیز تفاوتی بین زن و مرد قائل نیستند.

 

  • رابعه عدویه

میان زنان عارف، رابعه عدویه (بصری) مهم و مشهور است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة‌الاولیا و دیگر متون نقل شده و مردان بزرگی مانند حسن بصری از محضرش بهره می‌بردند. بسیاری از سخنان رابعه، از این عارفان نقل شده است.

رابعه، عارف بزرگی است و تاثیر عمقی بر عرفان اسلامی گذاشته است. رابعه، از کودکی مورد احترام امیران بوده؛ شبی که متولد شد، در خانه پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان، امیر بصره به پدر او پیغام می‌دهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم» دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله به امیر، از طریق پدر رابعه است. رسول اکرم در خواب به پدر رابعه می‌فرماید: «این دختر سیّده‌ای است که 70هزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان برو و...» عیسی رادان که این خواب را می‌شنود، به بالین رابعه حاضر می‌شود. امیران دنیا از کودکی، خاکسار رابعه بودند.

اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه‌تنها به اربابان قدرت بی‌اعتناست، بلکه می‌گوید: «وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن بدوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود می‌داند! این حد بی‌توجهی به دنیا و مالکان در سایر گفته‌های او هم دیده می‌شود.

آورده‌اند روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا می‌کند، رابعه به او می‌گوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمی‌آوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.

این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونه‌های پرهیز از دنیاست. به‌دلیل روی‌گردانی از دنیا، هیچ‌وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم‌توجه به جسم؛ و پرورش روح بود. درباره قوت و غذای او در کتاب‌ها آمده که رابعه به روزی یک خرما یا اندک پیه‌آبه‌ای قانع بود.

 

  • فاطمه نیشابوری

یکی از اولیای تصوف و عرفان، فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف چنان مقامی دارد که جامی در «نفحات‌الانس» تاکید می‌کند فاطمه مقام ولایت دارد و می‌نویسد بایزید بسطامی درباره او و شوهرش می‌گوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفان و کمالات اهل‌یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.» ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن، مانند بایزید بسطامی تایید می‌کند. از این زن، با چنین درجه‌ای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمی‌شود جزییات روحیات وی را متوجه شد.

 

  • اخوات بشر حافی

آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان گفته شد، در احوالات خواهر ِ بشر حافی نیز آمده؛ البته خواهران بشر، عارف بودند و در کتاب‌های احوالات عارفه‌ها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان آورده شده، ولی این حکایت درباره یکی از آنهاست.

نقل شده که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه می‌ریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه می‌گذرند، به روشنایی چیزی رشته می‌شود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوایی فقط از خاندان او بیرون آید.»

بشر حافی اقرار می‌کند که پارسایی را از خواهرم آموختم. او اهتمام داشت آنچه به دست مخلوق تهیه شده، نخورد.

 

  • کردیه دختر عمرو

کردیه از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده که گفت: «هیچ‌یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این، نشان عرفان عمیق بانوی عارف است. اگر انسان به خلایق، به‌خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به‌خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. این امر در دین اسلام نیز توصیه شده. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «کسی‌که نزد توانگری برود و به‌خاطر سرمایه‌اش مقابل او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»

 

  • حبیبه عدویه

از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن‌جوزی در «صفة الصفوة» شرح مختصری درباره‌اش نقل کرده است. در احوال او آمده که برای نماز به پشت‌بام خانه می‌رفت و می‌گفت: «خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیده‌ها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند، اما در تو باز است...»

این نوع نیایش با پادشاهِ پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شود، در درحمت ِ الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بی‌توجهی به دنیای دون است. کسی‌که این‌چنین با پروردگارش نیایش می‌کند، قطعا دل به دنیا و اهل آن نداده و از همه، به‌جز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.

 

  • عقلاء مجانین

دسته‌ای از عارفان، عقلای مجانین هستند. عقلای مجانین کسانی هستند که دنیا در نظر آنها به‌قدری حقیر و بی‌مقدار است که از بند عقل معاش بیرون می‌آیند و سخنان و کارهای‌شان رنگ‌و‌بویی از دیوانگی می‌گیرد. معمولا خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست. این دسته از عارفان را، می‌توان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروف‌ترین عقلای مجانین دانست و سخنان حکیمانه‌ای از او نقل شده، اما کسی او را تنبیه نمی‌کند. چون گمان می‌کنند دیوانه است، ولی تاریخ قضاوت می‌کند که ایشان عاقل‌ترین فرد زمانه‌اش بوده است.

میان زنان عارف هم، عقلای مجانینی وجود دارند، ولی احوالات آنها مانند بهلول، با جزییات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف، بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر می‌شود.

ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره (از بغداد) و عافیه مشتاقه (از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان می‌دهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشته‌اند و نام‌شان در گروه عقلای مجانین آمده، شاعر هم بوده‌اند و احساسات تند و شوق سوزان و بی‌پایان درونی خود را بی‌پروا بیان می‌کردند.

عارفه‌ای به نام «تحفه» بوده که درباره او نوشته‌اند وی را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به‌طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفه‌ای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آن‌که حبیب دل من است، مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده. اگر مالک رضا شود، بروم؛ وگرنه صبر کنم.»

همچنین «میمونه السوداء»، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است. زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهرا والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلای مجانین ذکر شده‌اند.

 

عارفه‌های گمنام

در کنار زنانی که به‌عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام‌اند. زنانی که نام‌شان آورده نشده، اما پشتیبان عارفان نامدار بوده‌اند. زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان، بار سنگینی به دوش داشته؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعا تاثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. مردان عارفی هستند که با شیر پاک مادر، مست حب الهی شده و از منیّت رهایی یافته‌اند.

در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی موثر بوده باشند. فارغ از مقوله تاثیر مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگ‌دستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا، به گلیمی و خرده‌نانی اکتفا کرده‌اند، نوعی سلوک عرفانی است.

در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان موثر بوده‌اند، همان‌طور که بشر حافی می‌گوید پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه به دست مخلوق تهیه شده، نخورد.

البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستان‌های آنها خواهران، مقامی بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نام‌شان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده بانوان گمنامی باشند که به‌خاطر جو حاکم بر زمانه و استبداد مردان، امروز از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.

 

نتیجه‌گیری

میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است زنانی در این زمینه فعالیت داشتند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.

هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده، ولی در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایسته‌ای از این زنان مشاهده می‌شود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی، زنان عارفی هستند که حتی مطالعه اندک درباره ایشان روح را جلا می‌دهد. در کنار بانوانی که به‌عنوان عارف شناخته شده‌اند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشته‌اند نیز بر شیوخ عرفان موثر بوده‌اند و مطالعه زندگی ایشان می‌تواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.

 

منابع

  • قرآن کریم.
  • نهج البلاغه.
  • الهویی نظری، زهرا. تاثیر فتوحات مسلمین بر تحول پایگاه زن در جامعه اسلامی.
  • حسینی، مریم. نخستین زنان صوفی همراه با متن کامل ذکر النسوه المتعبّدات الصوفیّات از ابوعبدالرحمن محمد بن حسین سلمی.
  • رادفر، ابوالقاسم. زنان عارف: سوختگان عشق و اشتیاق.
  • زرین کوب، عبدالحسین. ارزش میراث صوفیه.
  • سیف، احمد. پیش‌درآمدی بر استبداد سالاری در ایران.
  • شاه‌حسینی، مهری. زنان شاعر پارسی‌گوی هفت شهر عشق.
  • شیمل، آن‌ماری. زن در عرفان و تصوف اسلامی. ترجمه فریده مهدوی دامغانی.
  • صدر، کشاورز. زنانی که به فارسی شعر گفته‌اند، از رابعه تا پروین.
  • عطار، محمدبن ابراهیم. منطق الطیر.
  • عطار، محمدبن ابراهیم. تذکره‌الاولیا.
  • مطهری، مرتضی. نظام حقوق زن در اسلام.
  • نیکلسون، رینولد آلن. پیدایش و سیر تصوف (چند مقاله).