نوع مقاله : پرونده ویژه

10.22081/mow.2023.74316

چکیده تصویری

عرفان، زن و مرد نمی‌شناسد

پرونده ویژه

 عرفان، زن و مرد نمی‌شناسد

جنسیت زنانه چه اثری در رشد معنوی دارد؟

مهدیه سادات مستقیمی 

استاد دانشگاه

 

یکی از موضوع‌های اصلی در حوزه تحقیقات بنیادین، مقایسه میان ارزش جنسیت زنانه و مردانه است. چون برخی راهبردها در حوزه‌های کاربردی و توسعه‌ای مبتنی بر تبیین مبانی زیرساختی است. بر این اساس لازم است از منظر عرفانی و قرآنی، نسبت میان جنسیت و رشد معنوی بررسی شود تا به تحلیل درستی از مسایل بنیادین جنس برتر یا فروتر، زن و مرد؛ و چرایی آن برسیم.

اگر عرفان دینی به استخدام قرآن کریم درآید، به‌طور طبیعی عرفان از توحید قرآنی نشأت می‌گیرد. نظر عارفان و مفسران قرآن در این‌باره تفاوتی ندارد. تحلیل جنسیتی در رابطه با ارزشمندی معنوی و جنسیت در نظام تجلیات و مظهریت زنان، نشان دادن خاستگاه تفاوت‌های تکوینی زن و مرد در زمینه جسم و روح و روحیات آنها درباره مقایسه ارزشمندی این 2جنس را ارایه می‌کند. بررسی سرنخ‌های ظریف در موضوع جنسیتی از منظر عرفان مانند ساحت تناکح اسمائی، ساحت عشق عرفانی و مباحث مربوط به شعور عمومی و سیر حبّی عالم وجود و مراتب صدوری کتاب هستی، می‌تواند افق‌های روشن و گسترده‌ای را در تحلیل رابطه جنسیت و معنویت در اختیار جست‌وجوگران قرار دهد. بررسی و تحقیق در قرآن، ما را به امکان رشد برابر معنوی مردان و زنان می‌رساند.

 

تحلیل رابطه جنسیت زنانه و رشد عرفانی

عارفان زیادی معتقدند حقیقت ذاتی مردان و زنان یک چیز است و تفاوت‌ها میان آنها، به‌دلیل قالب و مسایلی خارج از حقیقت وجود است. پس رشد معنوی زنان و مردان برخاسته از حقیقت وجود آنهاست که همان ذات و ذاتیات آن2 محسوب می‌شود. با این تعبیر، جنسیت زنانه مانعِ رشد دینی و ارتقای فکری و اعتقادی زنان نمی‌شود و زنان در این زمینه هم‌پای مردان می‌توانند افق‌های بلند و روشن معنویت را فتح کنند. چه‌بسا زنانی که از رشد دینی بالاتری از مردان رسیدند، طوری‌که مردان، شاگرد چنین زنان معنوی شده‌اند، یا از منظر فکری و استعداد، ظرفیت نشستن در زمره شاگردان چنین زنانی را نداشته‌اند.

رشد معنوی هر انسانی فارغ از جنسیت، به حقیقت وجود انسانی و به روح ناطقه قدسیه او مربوط می‌شود و کثرات خارجیه همگی به منزله تعیّناتی به حساب می‌آید که بیرون از حقیقت روح انسان قرار دارد. تعیّنات، اموری مجازی هستند که در سنجش حقایق، ورود چندانی ندارند.

«مصباح‌الانس» که یکی از کتاب‌های مرجع در زمینه عرفان است، در تعریف تعیّن آورده: جز یک وجود، چیزی در عالم خارج وجود ندارد و کثرات تعیّن یافتن و ظهور یک هستی است که آن را با واژه‌هایی مانند تعیّن، اتصاف، نسبت یا ظهور تعبیر کرده‌اند. (ابن فناری ۱۳۶۳ صفحه۴۵)

این تعبیر با یک مثال روشن می‌شود؛ حقیقت آبی که در ظرفی به شکل دایره یا مربع می‌ریزند، یکی است و آنچه موجب می‌شود تفاوت‌هایی به‌وجود بیاید، قالب ظرفیتی و تعیّنات صوری و شکل ظاهری ظرف‌های آب است و این ظواهر، موجب تغییر فرمول شیمیایی آب نمی‌شود. کثرات، تعیّن یافتن و ظهور یک هستی‌ است که آن را با کلمه‌هایی مانند تعیّن، اتصاف، نسبت، مظهر یا ظهور تعبیر کرده‌اند.

تعبیر عینیت حقیقت زن و مرد در بیان عارفان حتی به این نکته اشاره می‌کند که این‌طور نیست آبی که در ظرف جنسیت مردانه ریخته می‌شود، آبی باشد که مانند باران از آسمان نازل شده، ولی آبی که در ظرف جنسیت زنانه ریخته می‌شود، آبی است که از اعماق زمین استخراج شده. بلکه حقیقت زن و مرد به‌مثابه آب بارانی است که در 2ظرف متعیّن ریخته می‌شود و با تعیّنات ظرف، شکل خاصی به خود می‌گیرد.

مثال دیگر درباره مفهوم تعیّن را می‌توان به دریای مواجی تعبیر کرد که موج‌ها کلیت، جزییت و بزرگی و کوچکی دارند و این ویژگی‌ها همان تعیّنات موج دریا محسوب می‌شود.

 

 

جنسیت زنانه در نظام تجلّیات

طبق قاعده تجلّیات عرفانی، وجود مرد و زن و تفاوت‌های تکمیلی بین آن2، ریشه در تفاوت تجلّیات دارد. تجلّیات تفاوت‌هایی دارند که در زمان تنزل در مراتب وجود این تفاوت‌ها برحسب نشأت‌های مختلف متنزل می‌شوند تا در عالم ناسوت این تفاوت‌ها در زن و مرد و همچنین جسم و روحیات آنها ظهور پیدا کند.

از منظر عرفانی جهان‌های بالاتر، حقایقی محسوب می‌شوند که سایه آنها در جهان‌های پایین‌تر منعکس شده است. تشبیه عالم باطن به آفتاب و عالم ظاهر به عکس یا سایه، در ادبیات عرفانی تشبیه بسیار معناداری در نظام تجلّیات است. در منظر عرفانی، خداوند نور آسمان‌ها و زمین است؛ «الله نور السموات و الارض». تجلّیات نوری او تمام هستی را روشن کرده است. پرتو آفتاب از مبدا خورشید فاصله می‌گیرد و پایین می‌آید و طی مراتبی تنزل می‌کند و به‌مرور ضعیف می‌شود، بدون این‌که این پرتو از مبدا صدور تا مقصد نزول پاره یا خللی در آن ایجاد شود. نور وجود به همین شکل بدون تجافی تنزل پیدا می‌کند. (طباطبایی، ۱۳۶۲، صفحه‌های۱۷ و ۱۸)

موضوع تجلّی در کتاب عارفان به‌تفصیل مطرح شده و جناب ملاصدرا در جلد دوم «اسفار» به آن اشاره کرده است. (ملاصدرا، جلد۲، صفحه‌های۲۸۷ و ۲۹۱)

طبق نظام تجلیاّت الهی، تمام انواع و نقش و نگارها، تجلّی یک نور واحدند و همه مانند هفت‌رنگ رنگین‌کمان هستند که از شکست پرتوهای متفاوت یک نور به‌وجود آمده‌اند. هفت‌رنگ هریک به جای خود می‌نشیند و از ترکیب این رنگ‌ها، جهانی زیبا و تماشایی ایجاد می‌شود. عارف به یک جلوه قائل است و به نام وجود منبسط، اثراتی که حکیم قائل است از نظر عارف از لوازم وجود منبسط است.

زن و مرد و تقابلی که میان آنها به‌دلیل جنسیت وجود دارد، از پرتو نورهایی است که در نظام تجلّیات ایجاد شده. نور وجود در حوزه تعیّنات زنانه به رنگی و در حوزه تعیّنات مردانه به رنگ دیگری بازتاب می‌یابد. اگر بتوان میان رنگ‌های نور سفید به لحاظ ارزشمندی ذاتی تفاوت قائل شد، شاید بتوان میان بازتاب این نورها هم تفاوت قائل شد.

در نظام تجلّیات حتما میان جلوه وجودی زن و مرد تفاوت‌های بازتابش وجود دارد، ولی مهم این است که ارزشمندی هریک از این بازتاب‌ها در حوزه خاصی پیدا می‌شود و به‌طور کلی نمی‌توان حکم کرد که کدام‌یک از این2، بر دیگری برتری دارد.

 

ارتباط جنسیت زنانه با جمال الهی

براساس مبانی عرفانی در تمام موجودات، تجلّی جمال و جلال الهی وجود دارد و غلبه نور جلال بر جمال یا نور جمال بر جلال است که موجب می‌شود برخی آیت لطف و جمال و برخی آیت جلال و عظمت الهی باشند. (سبزواری، ۱۳۷۲، صفحه‌های۱۳۷ و ۱۵۲)

در چنین فضایی نگرش به موضوع جنسیت، افق‌های عرفانی در حل این معما باز می‌کند. انسان، پرتو وجود خداوند است و نور الهی در آینه وجود او تام و تمام تابیده، اما این نور وقتی به آینه تعیّنات جنسیتی می‌رسد، به نوعی بازتاب دارد. در جنسیت زنانه، نور الهی به صورتی ظاهر می‌شود که برآیند مجموعه انعکاس‌های این نور با مقتضیات صفات جمال سازگاری بیشتری دارد. بازتابش این نور در قالب تعیّن جنسیت مردانه به‌گونه‌ای است که برآیند مجموع آن با صفات جلال توافق بیشتری دارد.

محیّ‌الدین ابن عربی در رساله «جلال و جمال» این مطلب را به بعضی عارفان نسبت می‌دهد که؛ جمال، چیزی است که مواجهه و مشاهده آن، انس و انبساط می‌بخشد و جلال، امری است که از آن هیبت و شکوه تداعی می‌شود. (ابن عربی، ۱۳۶۱، صفحه۳)

در احادیث و روایات اسلامی هم به تفاوت ظهور جلال و جمال در آینه وجود زن و مرد اشاره شده است. حضرت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام در این‌باره فرموده‌اند: «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم.» (امالی شیخ صدوق، مجلس چهارم)

بنابراین شاید بتوان در تحلیل جنسیتی در نظام انوار جمال و جلال، چنین ارزیابی کرد که؛ حقیقت زن و مرد، یک حقیقت و نور واحد است که بازتاب آن در وجود زن با مرد تفاوت دارد. در عرفان ثابت شده که هرجا نور جمال، هویدایی بیشتری داشته باشد، انوار جلال تحت ساتریت آن محفوظ است. به تعبیر دیگر در باطن هر جمالی، جلال و در باطن هر جلالی، جمالی است. بنابراین تفاوت حقیقی آیت جمال یا جلال بودن به نوع بازتاب و انعکاس برمی‌گردد و مربوط به ماهیت، هویت و حقیقت نور نیست.

 

جلوه بیشتر زنان در مظهریت الهی

از نظر بعضی عرفا، زن و مرد هر2 مظهر صفاتی از خداوند هستند، اما زن از جهاتی در مظهریت الهی تابندگی بیشتری دارد. تبیین عرفانی این مطلب را تحلیل می‌کنیم.

تمام عالم وجود از بالاترین مرحله تا پایین‌ترین، ارتباط واحدی با هم دارند و تمام ذره‌های کائنات با یکدیگر مرتبط‌اند و با همه کثرت و تفصیل ظاهری موجود میان اشیا در عالم خارج، تمام آنها در باطن عالم یکی هستند و وحدت دارند. (صدرالدین شیرازی، ۵ و ۳۵۹)

هرچند ذات، بسیط است و همین ذات بسیط تجلی می‌کند. اما هریک از مجالی، یکی از اوصاف و نام‌های الهی را نشان می‌دهد، نه این‌که او با یکی از اوصاف، ظهور کند. چون متجلی با تمام نام‌ها ظهور کرده، اما گیرنده تجلی یکی از اوصاف را بر حسب عین ثابت خود نشان می‌دهد.

تفاوت‌های تکوینی زن و مرد در یک نگاه توحیدی ناشی از یک مبدا واحد و برای وصل به یک غایت واحد و در یک سیستم به هم مرتبط واحد، متحقق می‌شوند و راز این تفاوت‌ها در قوس صعود این است که زن و مرد بتوانند مکمل وجود یکدیگر باشند و در مدار تکامل انسانی به سوی خدای یکتا بازگردند. از این دیدگاه، انسان‌ها مظهر خدای واحد هستند و ارتقای معنوی در نظام مظهریت بر این اساس است که کدام‌یک از انسان‌ها بهتر می‌تواند آینه الهی باشد. پس سخن از مظهریت، هم در قوس نزول مطرح می‌شود و هم در قوس صعود.

همان‌طور که آفتاب از یک مبدا نور، تجلی و ظهور کرده، جهان هستی هم به‌مثابه آفتاب از یک مبدا هستی تجلی و ظهور پیدا کرده است. (شیرازی ۱۳۶۰ صفحه۴۷)

در این نوع جهان‌بینی و نگرش عارفانه، هر نوری که بتواند با زبان تکوین خود از مبدا نور بیشتر حکایت کند، ارزشمندی ذاتی بیشتری دارد و معنویت بیشتری کسب خواهد کرد.