نوع مقاله : پرونده ویژه
چکیده تصویری
کلیدواژهها
سرویس پرونده ویژه
حکومت پهلوی چه بود و با نظام پوشش در ایران چه کرد؟
تبدیل حجاب به یک دعوای سیاسی
آیه سعیدیزاده – حنانه حیدری
در اولین سالهای حکومت پهلوی، برای اولینبار رو باز شدن زنان ایرانی، وجه عملی پیدا کرد. اندکاندک زنانی در شهرهای بزرگ دیده شدند که گاهی بدون روبنده یا حتی بدون چادر به خیابان میآمدند. این فرآیند حتی در سالهای قبل از کشف حجابِ رسمی بهتدریج وسعت بیشتری یافت. زنانِ مایل به رو گشودن، حالا از حمایت ماموران دولتی هم برخوردار بودند. تا چند سال پیش از آغاز دوران حکومت پهلوی، بلدیه مدام تذکر میداد با زنانی که حجاب خود را بهدرستی رعایت نکنند، برخورد قانونی میکند، اما در دوران نخستوزیری رضاخان شرایط تغییر کرد. ماموران دولتی از زنان روگشوده حمایت میکردند و در صورت اعتراض مردم، صرفا بهطور صوری اخطار میدادند.
در منابع تاریخی بهطور مشخص از زنانی نام برده شده که در سالهای پیش از کشف حجاب رسمی، بهطور هدفمند این کار را انجام دادند. صدیقه دولتآبادی، شمس کسمایی، شمسالملوک جواهرکلام و خدیجه افضل وزیری از زنانی بودند که احتمالا بیشتر در محافل خصوصی حجاب نمیکردند.
«هرمان نوردن» دیپلمات بریتانیایی در ایران است که در کودتای1299 و قدرت گرفتن رضاخان، نقش اساسی داشت. سالهای پیش از کشف حجاب رسمی، مدتی در ایران زندگی میکرد. او در کتاب «زیر آسمان ایران» مینویسد: «در مدت اقامتم در تهران فقط فرصت داشتم چهره یک بانوی ایرانی را از نزدیک و بدون حجاب ببینم. او زنی فوقالعاده زیبا و همسر یکی از افراد خانواده «دهقان» بود. این بانو، پزشک امراض زنان و متخصص در زایمان بود. حرفه شریفی را انتخاب کرده و طبیعی بود با چنین تحصیلاتی جزو اولین افراد باشد که دنبال تغییر لباس برود. با وجود این فقط در منزل شخصی از مهمانها بدونحجاب پذیرایی میکرد. به من گفته شد، تنها بانوی ایرانی که حجاب را در تهران به کلی کنار گذاشته، زهرهخانم نام دارد. او در روسیه تحصیل کرده و به همسری یک مرد روس درآمده، اما متاسفانه موفق به ملاقات این خانم نشدم.»
رضاخان هم از کشف حجاب میترسید
نوردن ادامه میدهد: «شایع بود که رضاخان از طرفداران برداشتن حجاب بود، اما بهدلیل نگرانی از مخالفت روحانیها اقدام سریع درباره این مساله را مصلحت نمیدید. بخش مهمی از مخالفتهای روحانیون با کلیت جریان تغییر لباس، که در رویدادهایی نظیر واقعه مسجد گوهرشاد مجسم شد، علاوه بر اعتراض به اتحاد شکل لباس مردان، ناشی از همین شایعهها در باره تصمیم دولت به حذف حجاب زنان بود. زمزمه گستردهای وجود داشت مبنی بر اینکه دولت قرار است بهطور رسمی نظام پوشاک زنان را متحول کند و برخی رویدادها نیز به این شایعهها دامن میزد. یکی از معروفترین نمونههای آن، مورد جنجالبرانگیز حضور زنان خانواده رضاخان در حرم حضرت معصومه سلامالله علیها در نوروز1306 شمسی و عدم رعایت حجاب آنان بود که اعتراض آیتالله محمدتقی بافقی را که همان زمان در حرم بود، برانگیخت. تا جاییکه آنان را از حرم اخراج کرد. پس از این اتفاق، شاه با همراهی وزیر دربار و یک فوج زرهی به قم رفت؛ افراد گارد، عدهای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند و شاه شخصا بافقی را تنبیه کرد.(1)
این واقعه نشاندهنده شدت دعوای بین دو نهاد دولت و روحانیت بر سر مساله کشف حجاب بود و تلاش بیپرده دولت برای سلب اقتدار از روحانیت در این زمینه. در همان سال1306 شمسی پذیرایی شاه از اماناللهخان پادشاه افغانستان و همسر کشف حجابکردهاش، ملکه ثریا، در تهران نیز به حساسیت روحانیون دامن زد. ملکه ثریا بدون حجاب معمول ایرانی یا افغانی و ملبس به آخرین مد اروپایی در دیدارهای رسمی حضور داشت، در حالیکه زنان خانواده رضاخان در این مجالس حضور پیدا نمیکردند. تصاویر امانالله خان و ملکه ثریا در جراید رسمی منتشر شد. ملکه ثریا زن تحصیلکرده و روشنفکری بود که در یکی از خاندانهای حکومتی اصلاحطلب افغان بزرگ شده بود. پس از ازدواج با اماناللهخان، تاثیر عمیقی بر سیاستهای شاه در جهت تحول موقعیت اجتماعی زنان گذاشت. ملکه ثریا از اولین زنانی بود که در افغانستان بهطور رسمی حجاب از سر برداشت و در مجالس و سفرهای رسمی کنار همسر قرار گرفت.
این اصلاحات برای جامعه افغانستان هنوز خیلی زود بود. بیشتر تجددگرایانی که با شور و حرارت از ضرورت تغییر و تعدیل حجاب زنان سخن میگفتند منظورشان از کشف حجاب، صرفا برداشتن نقاب چهره و گشودن صورت زنان بود. بنابراین «کشف حجاب» در سالهای ابتدایی سلطنت پهلوی، از نگاه مردم، چند مفهوم متفاوت داشت: یکی صرفا حذف روبنده یا نقاب چهره. دوم حذف نقاب و حذف چادر و استفاده از روسری به جای آن (که الزاما به معنای سر برهنه شدن زنان نبود.) و سوم حذف تمام باقیماندههای عناصر سنتی لباس زنان مثل چادر و روسری و ملبس شدن کامل زنان به پوشاک غربی.
رضاخان درباره برخی از مهمترین وجوه این تغییر، مثل برداشتن چادر زنان، هنوز تردید داشت. در خاطرات بسیاری از کسانیکه در این سالها با شخص شاه روابط نزدیکی داشتند، از این تردیدها میشنویم. یحیی دولتآبادی میگفت از آنجا که «موضوع کشف حجاب، قدری مخالف افکار خشکهمقدسمآبان بود، مکرر از شاه پهلوی در ایام وزارتش که صحبت از اصلاحات میشد، شنیدم که میگفت: من در این موضوع اقدامی نمیکنم.» (2)
حتی زنان خانواده شاه نیز در خاطراتشان میگویند تا پیش از سفر به ترکیه و مشاهده نزدیک جهان غیرایرانی، برای شخص شاه، تصور برداشتن چادر همسرانش ممکن نبود. همسر اولش تعریف میکرد شاه به او گفته «برایم مرگ بهتر از زندگی است که در آن مجبور باشم همسرم را سر برهنه به غریبهها نشان دهم اما چارهای ندارم، وگرنه ایرانیان بربر و عقبمانده میمانند.» مهرانگیز دولتشاهی (دخترعموی عصمت دولتشاهی، همسر چهارم رضاخان) میگوید: «درباره چادر تا مدتی رضاخان تعلل داشت. این آدم، خارج نرفته و دنیا را ندیده بود، برایش غیرقابل تصور بود.
تیمورتاش اصرار میکرد و میگفت کشف حجاب جزو ترقیاتی است که برای مملکت لازم است. رضاخان گفته بود خیلی خب، اگر واقعا این امر لازم است و یک روزی لازم باشد همه زنها چادرشان را بردارند، من هر دو زنم را طلاق میدهم. اوایل فکرش اینطور بود، وقتی رفت ترکیه و دید که نه، عیبی ندارد، نظرش عوض شد» (3)
سفر پر ماجرا به ترکیه
طبیعی است این تردیدها و نگرانی از شدت یافتن مخالفتهای روحانیت، عامل بروز سیاستهایی ضد و نقیض از جانب دولت درباره مساله حجاب بود. دوازدهم خرداد1313 رضاخان به ترکیه رفت. هدف رسمی این سفر، تحکیم روابط سیاسی بین 2کشور اعلام شد. آتاتورک کشف حجاب را در ترکیه شروع کرده بود، اما اقدامات قانونی دولت برای کشف حجاب زنان تفاوتهای مهمی با این جریان در ایران داشت. پیش از به قدرت رسیدن آتاتورک، زنان جوان ترک، فرآیند تغییر لباس را جدیتر و گستردهتر از زنان ایرانی آغاز کرده بودند.
وضعیت زنان در جامعه شهری ترکیه میتوانست کموبیش به موازات تحولهای نقش و وضعیت زنان در اروپا در آغاز سده بیستم حرکت کند، وضعیتی که در ایران هنوز متفاوت بود. علاوه بر این، آتاتورک تغییر لباس را بر زنان، مثل مردان، بهزور اعمال نکرد. درباره حجاب هم فینفسه مشکلی با روسری نداشت، بلکه با روبنده مخالف بود. «گرچه در سخنانش تلویحا روسری را عامل عقبماندگی زنان تُرک مینامید، اما میگفت شکل قابل قبولی از روسری بلامانع است.» سفر به ترکیه و دیدن جهان بیرون، حجاب معمول زنان ایرانی را نزد رضاخان بهشدت «خلاف تمدن» جلوه داد و مساله لزوم تشبه ظاهر اجتماعی زنان ایرانی به اروپاییان را در اندیشه وی قوت بخشید و تردیدهایش را از بین برد. بنابراین بلافاصله پس از بازگشت از سفر ترکیه، برنامهریزیهایی برای اعلام رسمی کشف حجاب صورت گرفت.
تیرماه 1313 در جلسه هیات وزرا، شاه از علیاصغر حکمت (وزیر معاف) درخواست کرد برای رفع حجاب علنی برنامهریزی کند. او هم در پی این دستور، طرحی را اجرا کرد که شامل 4دستور بود:
مختلط بودن دختران و پسران در مدرسههای ابتدایی تا سال چهارم.
برپایی جشن در حضور مهمانان مرد بهوسیله دختران محصل.
حضور وزرا و ماموران عالیرتبه همراه با همسران خود بیرون از خانه.
تشکیل کانون بانوان.
رضاخان از ابراز نهادهای رسمی برای شروع اجرای طرح حذف حجاب استفاده کرد و بهترین و قابل کنترلترین نهادها برای این هدف، اول مدرسهها و سپس ادارههای دولتی بودند. در جشنها و مراسم رسمی، کارمندان معارف، افسران ارتش و مدیران ادارهها، همراه همسرانشان شرکت میکردند که به اجبار یا بنا به میل خود، لباس و کلاه اروپایی میپوشیدند. همچنین در مدرسههای دخترانه جشنهایی برپا میشد و دختران در آنها در حضور مهمانان مرد، بیحجاب ظاهر میشدند؛ سرود میخواندند و نمایش اجرا میکردند. این طرح هنوز بهصورت بخشنامه رسمی به همهجا ابلاغ نشده بود و این مراسم که هنوز بسیار معدود بود، با مخالفت عمدهای مواجه نمیشد، اما در شهرهایی که روحانیت مخالف بانفوذی در آن ساکن بودند، صدای مخالفت و اعتراض علنی به دولت، بلند میشد.
تاسیس «کانون بانوان» در اردیبهشت1314 یکی از 4دستور طرح پیشنهادی علیاصغر حکمت برای زمینهسازی جریان حذف حجاب بود. دولت با این طرح، از زنان فعالی که از مدتها پیش بهصورت غیررسمی در تلاش برای تغییر شکل حجاب بودند، برای اجرای این سیاست مدد گرفت. حکمت به دستور رضاخان منتخبی از زنان فرهنگی را دعوت کرد و به آنان ماموریت داد انجمنی برای متجدد کردن بانوان ایران تشکیل دهند و «در تاریخ آزادی بانوان ایران عصر جدیدی را پیشقدم شوند.»
این کانون به موازات سیاستهای دولت و تحتنظر آن فعالیت میکرد و اساسنامه آن باید به تایید وزارت معارف میرسید. کانون بانوان بهسرعت در شهرهای دیگر شعبههایی تاسیس کرد و بهطور سازماندهیشده به جذب زنان تحصیلکرده و آگاه پرداخت. برنامه تشکیل «کانون بانوان» نشان میدهد دولت در مراحل اولیه پیشبرد طرح حذف حجاب، علاوه بر نهادهای رسمی وابسته به خود، مانند مدرسهها و ادارههای دولتی، از زنان طبقات متوسط و بالای جامعه مدد میگرفت که از نظر فرهنگی آمادگی بیشتری برای این برنامه داشتند. در بند دوم و چهارم اساسنامه کانون بانوان آمده «اعضای اصلی کانون، زنان و دخترانی خواهند بود که باسواد باشند.» همچنین «بایستی حداقل ماهانه 50ریال به صندوق کانون بپردازند»(4)
این شرایط نشان میدهد زنانیکه جذب این کانون میشدند، از نظر طبقاتی، گزینش شده بودند. در برنامه فعالیتهای کانون بانوان هیچجا به طرز پوشش اعضا یا رسالت کانون در تغییر پوشش زنان در جامعه، اشاره نشده بو،د ولی بیشتر مورخان، تاسیس کانون را قدم اول برای جا انداختن کشف حجاب میدانند. بدرالملوک بامداد درباره اهداف کانون مینویسد: «ضمن سایر اقدامات، منظور اصلی، یعنی ترک چادر سیاه بهتدریج پیشرفت میکرد، به این صورت که زنان عضو جمعیت با راضی کردن خانوادههای خود یکییکی چادرهایشان را برمیداشتند.»
در تیر1314 قیام مسجد گوهرشاد مشهد رخ داد که ناشی از نارضایتی روحانیون از قانون جدید کلاه فرنگی و شایعههای گسترده تصمیم دولت به حذف حجاب زنان بود. البته قیام گوهرشاد بهشدت سرکوب شد، ولی یکی از عوامل تسریع اجرای طرح حذف حجاب در ابعادی گسترده و بهصورت رسمی شد. حتی تا این زمان هم، دولت هنوز شایعه رفع حجاب را انکار میکرد.
فروغی: کشف حجاب شایعه است!
آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، زعیم و موسس حوزه علمیه قم، در 11تیر1314 تلگرافی به شاه زد و از آشوب مشهد و شایعه کشف حجاب ابراز نگرانی کرد. محمدعلی فروغی، رییسالوزرا در پاسخ این تلگراف نوشت: «اگر نظر حضرت مستطاب عالی به اراجیف و اکاذیب شایعه درباره کشف حجاب است، عجب است که بدون تحقیق ترتیب اثر داده، عنوان که بههیچوجه شایسته مقام مقدس ملوکانه نیست فرمودهاید و اگر درباره کلاه و لباس است، باز از آرای صائب که در وجود محترم سراغ داشتند، مایه تعجب است که در این قبیل امور موافقت و مخالفت با احکام شرع مقدس را عنوان میفرمایید.»(5)
27 آذر1314 وزارت داخله در نامه مهمی به وزارت معارف دستور داد که طرح کشف حجاب را بهطور رسمی در محیطهای آموزشی اجرا کنند.
رضاخان در روز 17دی1314 در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی دختران و اعطای دانشنامههای طب و قابلگی به فارغالتحصیلان، همراه همسر و 2دخترش، حضور پیدا کرد و جوایز و دیپلمها را به دست تکتک مدیران و شاگردان داد که همگی «پیراهن بلند متحدالشکل سورمهای رنگی با نشان ششگوش مخصوص معارف پوشیده بودند.»(6)
با این سیاست، برای اولینبار در ایران شاهد حضور خانواده سلطنتی مقابل مردم هستیم؛ شیوهای که با روشهای سنتی در ایران بسیار تفاوت داشت و مشابه شیوههای خاندانهای سلطنتی اروپایی بود. به این ترتیب رضاخان الگویی از حضور اجتماعی یک خانواده مدرن به مردم نشان داد که با الگوهای سابق تفاوتی فاحش داشت. در روزهای بعدی، مهمانیهای متعددی با حضور خانمهای ملبس به لباس و کلاه اروپایی برپا شد. این مهمانیها در بیشتر شهرهای کشور، در اماکن دولتی یا در منزل اشراف برگزار میشد؛ مهمانیهای بزرگی که گاهی چند صد نفر با لباس اروپایی در آن شرکت میکردند. بنابراین از نمایش جمعی لباس تجدد زنان بهعنوان یکی از ابزارهای تشویقی اجرای طرح حذف حجاب در شهرستانها استفاده میشد، تا سایر طبقات اجتماعی هم به پیروی از این لباس متجدد تشویق شوند. تاکید بر این بود که آداب ملازم با لباس جدید نیز رعایت شود. مثلا دستور بود در تمام مجالس، حتی مجلس روضهخوانی ماه محرم، برای خانمهایی که بدون چادر میآمدند، صندلی و نیمکت بگذارند تا لباسشان کثیف نشود! مکانهای عمومی مثل بازار، حمامهای عمومی، گورستانها و اتوبوسها که بیشتر محل عبور و مرور زنان بود، اماکنی بودند که ماموران دولتی بهتر میتوانستند تحتنظر بگیرند و دستور داشتند اگر زنی با چادر یا حتی چارقد دیده شد، نام خود یا شوهرش را گزارش دهند. مردم را هنگام ورود به ادارههای دولتی به پوشیدن لباس جدید ملزم کنند.
فقر و دشواریهای عملی تهیه این پوشاک یکی از معضلهای زنان در پذیرش طرح بود. گزارشهای استانها به وزارت کشور نشان میداد زنان طبقات فرودست به دولت یا علمای بانفوذ اعتراض میکردند که بهخاطر فقر قادر به تهیه لباس جدید اروپایی نیستند و اساسا چادر برایشان این مزیت را داشته که لباس فقیرانهشان را میپوشاند. البته مساله صرفا فقر اقتصادی نبود. برداشتن چادر برای تعداد زیادی از زنان فقیر جامعه این مشکل را به وجود میآورد که علاوه بر عدم توانایی مالی، به لحاظ فرهنگی هم قابلیت درونی کردن این فرهنگ بسیار دشوار بود.
گزارشها نشان میدهد بسیاری از خانمها در تهران و شهرهای دیگر چادر را برداشتند، اما چارقد بر سر میگذاشتند که البته از نظر قانون ممنوع بود. کلاه میتوانست جایگزین ناگزیری برای این مشکل باشد، اما تهیه آن به لحاظ مالی دشوار بود و پذیرش شکل آن به لحاظ عرفی و فرهنگی مشکلی بزرگتر! مثلا خانمهایی که در جشنها بیحجاب شرکت میکردند، پس از پایان مراسم، در کوچه چادر سر میکردند. در شهرهایی که ماموران اعمال فشار کمتری داشتند، مثلا در استان کرمان یا خراسان، تبوتاب آغازین اجرای طرح که فروکش کرد، خیلی از زنها دوباره چادر و حتی چاقچور پوشیدند. به همین دلیل از سوی دولت دستور اجرای قانون با شدت بیشتر داده شد و وزارت کشور مدام تاکید میکرد که در این کار مراقبت دائمی به عمل آید و کار تمام شده فرض نشود، چون ترک عادت چند ساله مردم به زمان نیاز دارد. تا پایان دوران سلطنت رضاخان یعنی سال1320 قانون منع حجاب با جدیت اجرا شد، اما پس از آن، در سالهای 1321 و 1322 جریان احیای چادر بین جمعیتهای طبقات پایین به وجود آمد که دولت را بهشدت نگران کرده بود.
اختلاف در مساله حجاب، برای همیشه در ایران ماند
در دوران پهلوی دوم هم پوشیدن چادر همچنان در بسیاری از اماکن و نهادهای متجدد، مثل رستورانها، دانشگاهها و مدرسهها ممنوع بود. قانون رفع حجاب و تغییر لباس زنان، با وجود همه چالشها و مقاومتها و با وجود لغو آن پس از دوران پهلوی اول، در عمل چهره شهرهای ایران را تغییر داد. پیامدهای پایداری در جامعه ایران داشت؛ ازجمله، نوعی تمایز طبقاتی بیسابقه در ایران به وجود آمد که تا پیش از دوران پهلوی معنایی نداشت. شاید برای برخی از زنان طبقات بالا، این سیاست فرصتی بود برای مشارکت اجتماعی بیشتر، اما برای بسیاری از زنان، به معنای محدود شدن ظرفیت تحرک اجتماعی بود. بنابراین با کشف حجاب فقط یک گروه اجتماعی از زنان به رسمیت شناخته شدند و گروه بزرگتری طرد شدند و از حقوق اجتماعی، نظیر حق آموزش، رفتوآمد بیدغدغه در اماکن عمومی یا حتی خدمات بهداشتی و پزشکی عمومی منع شدند. با کشف حجاب، میان طبقاتی از زنان که برداشتن حجاب را آزادی تلقی میکردند و کسانیکه داشتن حجاب را آزادی میدانستند، فاصله ایجاد شد.
سیاست کشف حجاب، «حجاب» را به یک دعوا یا مساله بزرگ فرهنگی و سیاسی تبدیل کرد؛ مسالهای که گروهبندیهای اجتماعی را در هر زمان و بسته به سوگیری نظام قدرت در تقابل با آن، یا همنوا با آن قرار میداد. سیاست رسمی حذف حجاب، تقابلی شکل داد میان زنان یا خانوادهها و نهادهایی که مایل به برداشتن حجاب و کسانیکه مایل به حفظ آن بودند. این تقابل، برای همیشه در ایران باقی ماند. پذیرش حذف حجاب یا اساسا هر تغییری در نظام پوشاک، مثل همین حالا، مسالهای نسلی بود؛ یعنی از سویی میشنویم زنانی بودند که تا شهریور1320 از خانه خارج نشدند و از سوی دیگر، فرزندان جوان همین زنان، کسانی بودند که بهتدریج طرح جدید را پذیرفتند و واکنشی مثبت به آن نشان دادند.
برای مردم، حذف حجاب به معنای تغییر در ریختاری هزار ساله بود و این امر بهآسانی صورت نمیگرفت. شاید زنان میتوانستند یکشبه لباسشان را عوض کنند، اما نمیتوانستند یکشبه آداب و عاداتشان را عوض کنند.
در دوران مدرن، مساله حجاب به شکلهای مختلف جنبه سیاسی پیدا کرد. اروپای استعماری آن را بهعنوان نماد عقبماندگی ممالک اسلامی معرفی میکرد. در نتیجه دولتهایی مثل پهلوی اول، حذف آن را نماد همگامی با جهان پیشرفته تلقی کردند و سنتگرایان آن را به نماد مبارزه علیه دولت جدید. بنابراین حجاب به یک ابراز سیاسی برای طرفین دعوا بدل شد.
حجاب، قویترین عنصر نشانهواری بود که حذف آن اساسا تصویر اسلامیت را از یک نظام حکومتی سلب میکرد. اما وضعیت اجتماعی بیشک تحولی را تجربه کرده بود که دیگر بازگشت به ریختارهای پیشین ممکن نبود. برخی عناصر پوشاک نظام قدیم، همچون روبنده، بهطور کلی از عرف جامعه ایرانی حذف شد. چادر از پوشاک بخش بزرگی از طبقات متوسط شهری حذف شد و از سوی دیگر در پوشاک بخش بزرگی از جمعیت زنان احیا شد. چادر به نشانهوارترین عنصر پوشاک سنتی تبدیل شد. زنان در فرآیند این تغییرات، هم بازیگر بودند و هم «نماد». باور براین بود که اصلیترین مانع خاموش میان دو جهان غربی و اسلامی در قلمرو زنان است. قانون، زنان را برخلاف مردان ملزم به پوشیدن لباس متحدالشکل نکرد. زنان صرفا میبایست به سبکی غربی لباس میپوشیدند و با آداب غربی نشست و برخاست میکردند.
دولت پهلوی، شاید در تغییر جهانبینی بخش بزرگی از جمعیت ایران در باب ضرورت «حجاب» به معنای کلی آن چندان موفق نبود، اما در برنامه تغییر چهره ملت ایران موفق عمل کرد. لایههای متعددی از جامعه از مفهوم حجاب گذر نکرد، اما حجاب برای طبقات متوسط و بالای جامعه، در فضای خصوصی و تا حد زیادی در فضای عمومی، صورت و ساختار پیشین خود را از دست داد و بهسرعت تصویری از ایران ساخته شد که با گذشته بسیار متفاوت بود.
پینوشت:
- باقر عاقلی، 1369 الف، ج1، 155.
- دولتآبادی، 1362، ج4، 433.
- صادقی، 1392 ب، 43.
- اساسنامه کانون بانوان، 1314.
- سازمان اسناد ملی ایران. شماره تنظیم 17 – 116001، 198.
- علیاصغر حکمت، 1355، 96.