همین مردم فقیر، پای ایران ایستاده‌اند

نوع مقاله : اقتصادی

10.22081/mow.2023.74450

چکیده تصویری

همین مردم فقیر، پای ایران ایستاده‌اند

موضوعات


اقتصادی

گفت‌وگو با دکتر ابراهیم رزاقی، استاد اقتصاد اجتماعی

 همین مردم فقیر، پای ایران ایستاده‌اند

دکتر ابراهیم رزاقی در سوربن فرانسه درس خوانده و ما او را به‌عنوان یکی از چهره‌های مهم اقتصاد اجتماعی می‌شناسیم. مفاهیم سنگین اقتصادی و سیاسی را به زبان ساده و همه‌فهم مطرح می‌کند. تحلیل جالبی درباره بحران اخیر کشور دارد و معتقد است وضعیت اقتصادی مردم خوب نیست، حدود 40میلیون از جمعیت ایران زیر خط فقر هستند، ولی با این‌حال پای انقلاب و ایران ایستاده‌اند. اما این مقاومت و ایستادگی هم آستانه‌ای دارد که دولت‌مردان نباید آن را رد کنند.

 

  • به نظر شما بحران اخیر کشورمان زمینه‌های اقتصادی دارد؟

بالقوه بله، بالفعل نه. چون کسانی‌که این بحران را به وجود آوردند، از بیرون آمدند و فکر می‌کردند چون در ایران مشکلات اقتصادی وجود دارد، می‌توانند به این بهانه کشور را به‌هم بریزند و کارهای داعشی کنند. البته نمی‌شود انکار کرد که در کشور ما 20میلیون نفر زیر خط فقر مطلق‌اند. نزدیک 40میلیون نفر زیر خط فقر نسبی قرار گرفتند. اعلام کردند خط فقر در ایران درآمد ماهانه 13میلیون تومان است، که در ماه‌های اخیر این رقم به 15میلیون و 17میلیون تومان هم رسیده است. در ایران 14میلیون نفر کارگرند که با خانواده‌های‌شان می‌شوند 40میلیون نفر! تازه الان که حقوق کارگران را زیاد کردند، ماهانه 5 تا 7میلیون تومان می‌گیرند و تمام این افراد زیر خط فقر قرار دارند. آقای رییسی هم در زمان انتخابات با شعار معیشت وارد کارزار شد. شرایط فقر مطلق و فقر نسبی قشر کارگر ایرانی، از بیرون کشور هم قابل رصد است. دشمنان دیدند تعداد زیادی از مردم در شرایط بسیار غیرعادی زندگی می‌کنند؛ فکر کردند تنشی ایجاد می‌کنند و این جمعیت چند ده‌میلیونی را با خود همراه می‌کنند.

 

  • در عمل چه اتفاقی افتاد؟ جمعیت فقیر کشور با این جنبش، همراهی کرد؟

نه، همین فقرای طبقه متوسط و غیرمتوسط، حتی کسانی‌که دچار فقر مطلق‌اند، همکاری نکردند. عده خاصی بودند که چند روزی اغتشاش کردند و بعد هم رفتند. البته هنوز هم گاهی آتش‌فشانی می‌کنند. متاسفانه فقر، بینوایی و بی‌کاری در ایران کم نیست. بدتر این‌که در مقابلش قله‌های بسیار بلند ثروت هست، کسانی‌که وام‌های کلان از بانک گرفته‌اند، اجناسی را وارد و احتکار کرده‌اند که در وقت مقتضی به بهای گزافی بفروشند. همه اینها مبارزه جدی می‌خواهد، بدون مبارزه نمی‌شود جلو اینها را گرفت. این طبقه از زمان آقای رفسنجانی کارشان را شروع کردند و حالا بسیار قدرتمندند. ولی خوشبختانه مردم آگاهی و اعتقاد دارند، بازی‌های اینها را می‌شناسند و خیلی همراهی نمی‌کنند.

 

  • نکته‌هایی که شما گفتید، زمینه‌های بالفعل بحران اخیر بود، که در عمل شکست خورد. زمینه‌های بالقوه چه‌طور؟

با این مدل اقتصادی که کشور اداره می‌شود، باید ترسید. اقتصاد سرمایه‌داری و لیبرالی پیاده می‌شود که از 35سال قبل تا امروز ادامه داشته. البته مدل‌های اقتصاد لیبرالی، در زمان روسای‌جمهور، متفاوت است. اقتصاد دولت آقای روحانی که اوج انحطاط و اوج براندازی بود، قطعا با سیاست‌ اقتصادی که آقای رییسی اجرا می‌کند، متفاوت است. ولی بنیان هر دو از نظر معیشت یکی است، چون هر دو در سایه اقتصاد سرمایه‌داری و لیبرال هستند. اقتصادی که بر مبنای لیبرالیسم باشد، مدام در فکر این است که هزینه‌ها را کم کند. یکی از مهم‌ترین و عمده‌ترین هزینه‌های دولت، حقوق و دستمزد است. هرچه بی‌کاری زیادتر باشد، فقر بیشتر است. برای همین مهاجر می‌پذیرند تا مزد کمتری بدهند، کارفرما اینها را استخدام می‌کند و حق بیمه هم پرداخت نمی‌کند. اقتصاد لیبرالی هرجایی اجرا شود، همین تبعات را دارد. تنها تفاوت اروپایی‌ها با ما در این است که تشکل‌های کاری و شغلی آنها بیشتر و منسجم‌تر است. اروپایی‌ها برای اعتراض، مثل ایران، تمام خیابان‌های شهر را به‌هم نمی‌ریزند. بعضی مشکلات ما را آنها هم دارند. همین حالا اروپایی‌ها درگیر گرانی وحشتناک سوخت و مواد غذایی هستند.

اما تورم، مردم ایران را خیلی اذیت می‌کند و برای‌شان غیرقابل تحمل است. برای همین گفتم بالقوه، خداراشکر هنوز بالفعل نشده است. مسئولان سیاسی و اقتصادی باید طرز فکرشان را عوض کنند. ما چیز جدیدی نمی‌خواهیم، همین که قانون اساسی را در کشور پیاده کنند، برای ما بس است.

 

  • گفتید آنها فکر می‌کردند فقر مطلق یا خط فقری که معیشت کارگرها زیر آن قرار گرفته، باعث می‌شود اتفاق‌های اخیر به بحران جدی‌تری تبدیل شود. «آنها» منظورتان چه کسانی هستند؟

 «آنها» بسیار متنوع‌اند. اولین بخش، درون کشور است؛ همان اتفاق‌هایی که سال78، 88 ،96 و 98 رخ داد. یادتان هست آقای روحانی چه‌طور به مردم امید می‌داد؟ امیدواری را تا جایی پیش برد که گفت: «کشور را طوری اداره می‌کنم که شما دیگر کار نکنید و 45هزار تومان یارانه را نگیرید و نیازی به آن نداشته باشید. بعد چه راه‌حلی را انتخاب کرد؟ نزدیکی به غرب. خب این هم یک مدل سرمایه‌داری است. لازم است نکته‌ای را یادآوری کنم؛ شرایط کشور در دوران دفاع‌مقدس به‌گونه‌ای بود که با دست‌خالی فداکاری‌های بزرگی برای وطن انجام دادیم؛ چند هزار شهید و 300هزار نفر جانباز. این آدم‌ها فرهنگی را به وجود آوردند که دشمن را اذیت می‌کرد. تخریب فرهنگ به این راحتی نیست، زمان می‌برد. به‌خصوص که این فرهنگ، بخش دینی هم دارد؛ یعنی اعتقاد به دین دارد. اصل دوم قانون اساسی می‌گوید انسان برای این‌که به سوی خدا اعتلا پیدا کند، باید استقلال اقتصادی، استقلال اجتماعی، استقلال سیاسی و استقلال امنیتی داشته باشد. یعنی دولت باید برای همه مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان و کار فراهم کند. مضمون اصل43 هم همین است. براساس اصل44 قانون اساسی «نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی، با برنامه‌ریزی منظم و صحیح، استوار است.» اصل44 از تعاونی صحبت می‌کند. عمومی‌ترین بخش در کشور، تعاونی است. تعاونی، سرمایه‌داری نیست. حتی سود دولتی هم باید در خدمت بخش تعاونی قرار گیرد. اصل44 بخش خصوصی هم دارد، ولی سود بخش خصوصی باید متعادل باشد، چون بخش خصوصی، مکمل بخش دولتی و تعاونی است. متاسفانه خصوصی‌سازی همچنان ادامه دارد و بعضی مسئولان هنوز هم بر خصوصی‌سازی اصرار دارند. اینها ویژگی‌های سرمایه‌داری است. خب دشمنان ما هم این وضعیت را رصد می‌کنند. اقتصاد ایران شرایطی را به‌وجود آورد که ترامپ و بقیه آمریکایی‌ها فکر کردند حالا که اینها تا این حد در اقتصاد سرمایه‌داری پیش آمدند، پس ما هم صنایع هسته‌ای را به بهانه‌ای تحریم کنیم. متاسفانه آمریکایی‌ها هرچه گفتند، آقای روحانی و دولتش گوش کردند. حتی امتیازهای مختصر ایرانی‌ها را در برجام حذف کردند. تحریم‌ها خیلی شدید شد؛ هزار و خرده‌ای تحریم بر سر ملت ایران ریختند و واکنش دولت آقای روحانی، نه‌تنها مقاومتی نبود، بلکه کاملا وادادگی بود. ترامپ باز هم امتیاز می‌خواست؛ پیشنهاد کردند موشک‌سازی را تعطیل کنیم و در راستای خاورمیانه جدید حرکت کنیم که مورد نظر آمریکا بود.

 

  • خاورمیانه جدید که آمریکا برایش برنامه‌ریزی کرده بود، چیست؟

خاورمیانه جدید، یعنی آمریکا زمینه‌های رشد را برای داعشی‌هایی فراهم کرد که عربستان سعودی پرورش داده. کاری کردند که داعشی‌ها در منطقه رشد کنند، همان‌طور که در عراق و سوریه داشتند پیش‌روی می‌کردند. با تحریم‌های شدید اقتصادی و خلع سلاح موشکی ایران، می‌خواستند ما را هم وارد بازی خودشان کنند. اما ایران در این مساله دقیقا خلاف برنامه‌ریزی آنها عمل کرد. جوانان ایرانی با جان‌نثاری‌های بی‌نظیر در سوریه، جلوی تشکیل خاورمیانه جدید را گرفتند.

دفاع از خود ارزشمند است، ولی این خوددفاعی باید شرایطی را ایجاد کند که از دیگران هم دفاع کنید و این یعنی عدالت‌گستری! اقدام ایران در سوریه، دنباله فداکاری‌های دفاع مقدس است. کسانی‌که در بخش صنایع دفاعی، فعالیت می‌کنند، نشان دادند بالقوه، ما می‌توانیم. بسیاری از صنایعی که نداشتیم و مجبور بودیم وارد کنیم، و حتی تحریم‌ها اجازه واردات نمی‌داد، نیروهای دفاعی کشور خودشان ساختند.

صنایع دفاعی ایران نشان داد ما می‌توانیم کشوری را به وجود بیاوریم که حتی یک آدم بی‌کار و یک نفر بی‌خانه نداشته باشیم. متاسفانه جمعیت زیادی در ایران بی‌خانه هستند. یادتان هست آقای آخوندی با افتخار ‌گفت «من یک آجر روی هم نگذاشتم!» چه‌طور جرأت می‌کند این حرف را بزند؟ چه‌طور جرأت می‌کند در ایران خانه نسازد با این حجم از کمبود خانه. کار را به جایی رساندند که بانک‌ها از این شرایط سوءاستفاده می‌کنند؛ خانه اجاره می‌دهند و عدالت را هم رعایت نمی‌کنند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات معیشتی مردم، همین مساله خانه است. کالاهای ضروری دیگری هم هست مثل داروهای حساس و گران، ولی هیچ‌یک مثل مسکن، همه‌گیر نیست. مسئولان، اقداماتی می‌کنند، ولی موثر نیست. خوب است هنوز هم خیرین فعالیت جدی دارند. در ایران خانواده‌هایی هستند که حس می‌کنند باید کمک کنند به کسانی‌که درآمد مناسب و ثروتی ندارند. خیرین معتمد مردم‌اند و می‌توانند کمک‌ها را جمع کنند. نهادهایی مثل کمیته امداد، بسیج و خیرین کمک می‌کنند فشار فقر بر مستضعفان کاهش پیدا کند.

در قانون، ما نهادی مثل تعاونی را در نظر گرفتیم برای جلوگیری یا کنترل خصوصی‌سازی. قرار بود بخش‌های خصوصی، مالیات کافی پرداخت کنند و هرکه اصول قانون اساسی را نادیده گرفت، یا خیانت کرد، مجازات شود. مثلا تعاونی‌های ما 18میلیون عضو دارند، ولی کدام‌یک فعالیت می‌کند؟ بدتر از همه این‌که هیات‌مدیره تعاونی فاسد بودند و تعاونی‌ها را طوری اداره کردند که انگار نه انگار عده‌ای حق‌السهم دادند! متاسفانه هیچ‌کس مجازات و اعدام نشد. مدیران سودجو 18میلیون آدم را فلج کردند که می‌توانستند بزرگ‌ترین مرکز اشتغال و درآمد باشند، به‌خصوص در محیط روستایی. همه‌جا دلال‌ها حاکم‌اند. فاسدان اقتصادی وقتی می‌بینند هر فسادی می‌کنند، مجازات نمی‌شوند پا را از گلیم‌شان فراتر می‌گذارند و حتی به‌طور پنهانی اقتصاد کشور را هم اداره می‌کنند. بعضی از وزیران کاملا در تاثیر این فاسدان اقتصادی هستند. اصلاح‌طلب‌ها فجایعی را در اقتصاد ایران به‌وجود آوردند که جبران‌ناپذیر است؛ مثل تصمیم‌های اقتصادی در سال‌های 78، 88، 98. آقای روحانی با سیاست‌های غلط اقتصادی موافقت کرد. آن مجموعه مدیران و فعالان اقتصادی، امروز در شرایطی قرار دارند که بزرگ‌ترین عامل داخلی اغتشاش‌ها هستند.

 

  • چرا؟ مگر چه کار می‌کنند؟

فجایع اقتصادی را که بار آوردند، توجیه می‌کنند. نفر هم دارند، چند حزب، روزنامه و ثروت دارند. خیلی ثروت جمع ‌کردند، در‌حالی‌که هیچ تولیدی نداشتند. وقتی داخل کشور، این فسادها هست، بیرون هم از قبل دشمنانی هستند که آماده حمله‌اند؛ چه تکفیری‌ها، چه کومله که همه‌جا بودند و هنوز ریشه‌کن نشدند. کار به جایی رسیده که کشوری مثل جمهوری آذربایجان جوری حرف می‌زند، انگار ایران جزو آذربایجان بوده! فکر نمی‌کنند افغانستان، پاکستان، آذربایجان، قفقاز و... جزو ایران بودند. نمی‌شود هریک از اینها ادعا کنند بخش خودمان را می‌خواهیم جدا کنیم. کومله بگوید کردستان را می‌خواهیم، یا بلوچستان به پاکستان بپیوندد. متاسفانه بعضی از افراد داخل کشور هم تحت تاثیر رسانه‌ها واکنش درستی به این زیاده‌خواهی‌ها نشان نمی‌دهند.

 

  • چرا مردم ایران تا این حد پای رسانه‌های خارجی می‌نشینند و تاثیر می‌پذیرند؟

گروه بزرگی از هم‌وطنان که امکانات مالی دارند، هیچ اعتمادی به صداوسیمای خودمان ندارند. البته صداوسیما ایراد دارد. چون بودجه را از دولت می‌گیرد، طبیعی است که مدام از دولت دفاع کند. گاهی این دفاعیات بی‌معنی است. آن‌طرف دنیا تعداد زیادی تلویزیون فارسی‌زبان وجود دارد که کارشان صبح تا شب، تضعیف ایران است.

متاسفانه ما غفلت بزرگ دیگری هم داریم، ویژگی‌های مثبتی که در دفاع‌مقدس به‌وجود آمد، در نظام آموزشی نیاوردیم؛ این‌که چه‌طور آدم‌های فداکار با دست خالی می‌جنگیدند، یا یک بچه 13ساله نارنجک می‌بندد به خودش و می‌رود زیر تانک عراقی. اینها واقعی بود، الان هم هست ولی تضعیف شده. جوان‌ها را درست تربیت نکردیم. به دست هر نوجوان ایرانی یک گوشی موبایل دادیم که هرچه می‌خواهد خارج از فرهنگ ایران، پیدا کند و یاد بگیرد. کسی فکری برای کنترل اینها کرده؟ خانواده‌ای که نمی‌خواهد برای بچه وقت بگذارد، یک گوشی برایش می‌خرد. کسی چه می‌داند این بچه چه محتوایی را دریافت ‌می‌کند؟ این نوجوان تا جایی می‌رود که فکر می‌کند باید حکومت ایران را براندازی کند. جوان‌ها به خیابان‌ها می‌آیند و از حقوق زنان دم می‌زنند، در‌صورتی که اصلا نمی‌دانند حقوق زن یعنی چه!

 

  • تحلیل شما از شعار «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی» چیست؟

اول باید ببینیم زن در ایران چه اعتباری دارد؟ زن‌ها چه دستاوردهایی داشتند؟ مگر پیروزی در دفاع مقدس به‌خاطر وجود زن‌ها نبود؟ خانم‌ها به‌عنوان مادر، خواهر و همسر شرایط پشت جبهه را فراهم می‌کردند تا مردها بروند میدان جنگ. مادرهایی داریم که 4-5پسرشان شهید شده و این اتفاق عظیم را نعمت بزرگی از جانب خداوند می‌دانند. کسی که چند جگرگوشه‌اش را داده، این‌طور فکر می‌کند. این تفکر و این روحیه، هرگز به آموزش و پرورش، دانشگاه و رادیو و تلویزیون نیامد. صدا و سیما همیشه در جهت سیاست‌های آقای رفسنجانی، سیاست تعدیل اقتصادی، سرمایه‌داری و صندوق بین‌المللی پول اداره شده است. اخیرا فضایی به وجود آمد که عده‌ای می‌گویند آزادی. فقط مشکل اینجاست؛ آزادی که اینها می‌گویند، معنای رهایی از سیاست اقتصادی غلط ندارد.

 

  • پس حرف حساب‌شان چیست؟

این است که چرا نمی‌توانیم هرجور که دل‌مان می‌خواهد، به کوچه و خیابان بیاییم؟ درحالی‌که سیستم سرمایه‌داری لیبرال فضای جامعه را نابود کرده. چرا در غرب جوان‌ها نمی‌خواهند ازدواج کنند و بچه‌دار شوند؟ نه این‌که بگویم در غرب خانواده نیست. هست، ولی تضعیف شده. می‌گویند بچه بزرگ کنیم که چه شود؟ چرا انسان فقط یک عشق داشته باشد؟ اصلا عشق یعنی چه؟ عشق را جور دیگری تعریف می‌کنند؛ عشق یعنی با این و آن بودن! خب بچه را هم که به‌صورت قانونی سقط می‌کنند. اسم اینها را گذاشتند: «زن، زندگی، آزادی» یا می‌گویند «ایران، زندان برای تمام زنان!» اگر لباس تنش نباشد، فوق آزادی به او داده شده! اگر شبیه هرزه‌ها این‌طرف و آن‌طرف نرود، زندانی است.

می‌دانید در فرهنگ قدیم ایران، چه نگاهی به زن داشتند؟ چرا می‌گوییم: خورشید خانم، مهتاب خانم؟ چه کسی زاینده است؛ مرد یا زن؟ زن زاینده است. مرد، عامل حاشیه‌ای است. برای همین دوره طولانی زن‌سالاری بوده، زن‌ها جامعه را اداره می‌کردند و سپاه داشتند. مردها تابع زنان بودند، ولی آرام‌آرام شرایط تغییر کرد.

تداوم زندگی بشر، به زن ارتباط دارد. ولی کدام زن؟ زنی که فداکاری می‌کند. ایرج میرزا می‌گوید: «گویند مرا چو زاد مادر / پستان به دهان‌گرفتن آموخت» یعنی انسان حتی نمی‌دانست چه‌طور شیر بخورد، مادرش به او یاد داد. «دستم بگرفت و پابه‌پا برد/ تا شیوه راه رفتن آموخت» این حقیقت است. هرکسی ازدواج می‌کند، تداوم نسل هم برایش اهمیت دارد. مردسالاری، در نظام سرمایه‌داری کاملا عادی است. در وضعیت اسفناک لیبرالی، معلوم است اخلاق و رفتاری در زن به‌وجود می‌آید که خلاف زایندگی و خورشیدگونگی اوست. در فرهنگ قبل از اسلامِ ایران هم، چنین مفاهیمی وجود داشته؛ مهر، محبت، عشق به انسان، عشق به طبیعت، عشق به آسمان و عشق به خدا که مهم‌ترینش است.

حالا از سمت کشورهای غربی به زن ایرانی، القا می‌شود که آزادی را طلب کن. منظورشان چیست؟ آزادی لباس پوشیدن، آزادی جنسی و آزادی در روابط با مرد. آزادی انسانی که در نهایت به تداوم نسل می‌رسد، این‌جوری نیست. آیا حجاب این‌قدر مهم است؟ اصلا حجاب چیست؟ اگر پوشش است، چرا اصرار دارند که برداریم؟ این هیاهو، متناسب با خواسته‌های مردهای شهوت‌ران است. و زن را تا کجا می‌کشانند؟ به فضایی که شأن انسانی در آن نیست. هیچ‌کس این جنجال‌ها را دقیق و علمی، تحلیل نکرد. از آن‌طرف در فضای جامعه و در رادیو و تلویزیون خانم‌هایی را نشان ندادیم که با فداکاری، ایران را حفظ کردند. در ایرانِ قدیم، زن در خانواده بی‌کار نبوده، مدام کار می‌کرده؛ صنایع دستی، آشپزی و هنرهای دیگر. زن ایرانی هرگز زندانی نبوده و این اصل را در تربیت فرزندان رعایت می‌کرده که انسان را طوری بار بیاورد که عدالت‌خواه باشد و جانش را برای دیگران و برقراری عدالت بدهد، درد داشته باشد، گرسنگی دیگران را نتواند تحمل کند، اگر خودش یک لقمه داشت، همان را با دیگران قسمت کند و...

 

  • به‌عنوان یک شخصیت دانشگاهی که مطالعه جدی درباره انقلاب‌های جهان داشتید، می‌توانید بگویید از نظر ادبیات سیاسی، آیا جنبش اجتماعی اخیر ایران، ویژگی‌های یک انقلاب را داشت؟

نه، به هیچ‌وجه! در انقلاب سال57، شخصیتی مثل امام رهبری را به‌عهده داشت که سال‌ها حرف زد، برای مردم روشنگری کرد و گفت با تمام وجود مقابل محمدرضاشاه و نوکرانش می‌ایستد. مردم، امام را شناختند. نیروهای ضد رژیم پهلوی، سازمان‌دهی شدند. بخش زیادی از روحانیون با امام بودند و به مردم ندا دادند، آموزش دادند، تا اتفاقی مثل 15خرداد رخ داد. محمدرضاشاه هلی‌کوپتر فرستاد و همین‌ها را بمب‌باران کردند، جسدها را انداختند دریاچه شور قم! باز هم مردم ادامه دادند. حداقل 50هزار آمریکایی در ایران فعالیت می‌کردند و ساواک هم همکارشان بود. اسراییل، ساواک را به وجود آورد. یادم هست استادی در دانشگاه، سیاست‌های نفتی عربستان را نقد کرد. رییس دانشکده تذکر داد: «به من گفته‌اند شما با سیاست‌های شاه در رابطه با عربستان مخالفید!» تا این حد ترس و وحشت وجود داشت و ضدبشر عمل می‌کردند. در مقابل، امام خمینی چه شکلی زندگی می‌کرد؛ با چه سادگی و با چه نیتی پیام خدا و عدالت را به دیگران می‌گفت. متاسفانه در ادامه درست عمل نکردند، به‌همین دلیل مردم در برابر اقتصاد سرمایه‌داری لیبرال آمریکایی تحلیل می‌روند. مسئولان، در برابر سیاست‌های غلط اقتصادی، وادادگی دارند و فقط به ثروت خودشان فکر می‌کنند. همین قشر، داخل ایران، نیرویی به‌وجود آوردند که ضد شعارهای اول انقلاب عمل می‌کند. آقای خاتمی که با آمریکایی‌ها سازش می‌کرد. آقای رفسنجانی چرا این روش اقتصادی را انتخاب کرد؟ قانون اساسی را نخوانده؟ یعنی باور کنیم نمی‌دانسته چه چیزی را انتخاب کرده؟ سیاست‌های اقتصادی آقای احمدی‌نژاد تا حدی مورد نظر بود و کارهای درستی را شروع کرد، مثل مسکن مهر. بعد آقای روحانی همان را هم ادامه نداد.

اینها اتفاقی نیست، نشان می‌دهد نیرویی در ایران رشد کرده که قدرت و ثروت دارد و میان مقامات هم جا دارد. مهم‌ترین عنصر اقتصادی سیستم، این است که سود در تولید نیست. سود تولید 10-20درصد است. کشاورز محصولی را که یک سال برایش زحمت کشیده، نمی‌تواند با سود مناسب بفروشد، روی دستش می‌ماند، آخر هم مجبور می‌شود برای این‌که از گرسنگی نمیرد، محصول را به قیمتی بسیار پایین به دلال‌ها بفروشد. کشوری مثل چین که آیین ندارند، چند میلیون از اعضای حزبی را در دوره‌ای اعدام و تمام اموال‌شان را ضبط کردند. نتیجه‌ 200 ـ 300میلیون شغل شد که تولیدی است. یکی از شیوه‌های دولت‌شان این است که هرکسی از خارج ارز بیاورد، به بالاترین قیمت از او می‌خرم. نتیجه این سیاست اقتصادی چیست؟ این‌که همه سعی می‌کنند تولیدکننده و صادرکننده باشند. حلا ما چه‌طور؟ مسئولان سرمایه‌دار ما فقط به سود و ثروت حداکثری فکر می‌کنند. سود در بازار ایران، در احتکار و دلالی است. مغازه‌داری 25 تا 30 درصد سود دارد، اما تولید 10 ـ 20درصد! خب معلوم است مردم سراغ کدام شغل می‌روند. قیمت‌ها را نگاه کنید، آقای رییسی اگر بخواهد، می‌تواند کنترل کند ولی با این آقایانی که کار می‌کنند، امکان ندارد.

نیروی بالقوه وجود دارد؛ میان بسیجی‌ها، سپاه، روحانیون، خیرین، کمیته امداد، بهزیستی و... اینها بالقوه کار می‌کنند برای این‌که «من» وجود نداشته باشد، «ما» باشد. «یکی برای همه، همه برای یکی». این فضا خدایی است و در آن انسان اعتلا پیدا می‌کند. اعتلا در چیست؟ ثروت است؟ غربی‌ها می‌گویند بله ثروت است. خب ما چه می‌گوییم؟ در فرهنگ ما، اعتلا یعنی حرکت انسان به سوی خدا، ولی عملکردش نیاز به سازماندهی دارد.

اعتلای انسان، فاصله زیادی دارد با وضعیتی که می‌گویند کمیته امداد دو‌و‌نیم‌میلیون خانواده فقیر را سرپرستی می‌کند. رقم بزرگی است. خب بقیه چه؟ البته شغل هم ایجاد می‌کند، ولی آیا دلال‌ها می‌گذارند این کسب و کار محدود به جایی برسد؟

وقتی فضای اقتصادی به‌هم می‌ریزد، عده‌ای پیدا می‌شوند شعار می‌دهند و دنبال بهانه هستند تا مرده‌ای را گیر بیاورند و بگویند سپاه کشته، بسیج کشته. سپاهی و بسیجی را که در همین بحران شهید شدند، در نظر نگیرد. همین رفتار معترضان نشان می‌دهند اصل بحث‌شان اقتصاد نیست. فضا را شلوغ می‌کنند تا آدم‌هایی را جذب کنند برای انقلاب موردنظرشان! انقلابی که با چنین کشتارهایی باشد، سازنده است؟ این، چه انقلابی است؟ انقلاب خون‌خواران است! انقلاب داعشی‌هاست!

نتیجه این شد که دیدیم باوجود تبلیغات زیاد و هزینه‌های گزاف، راه به جایی نبردند. بعضی‌ از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران ایرانی که در ماجراهای سال88 محکوم شده بودند، رفتند و خارج کشور رادیو و تلویزیون فارسی‌زبان‌ راه انداختند. دشمنان خارجی هم به اینها امکانات دادند که علیه ایران کار کنند. باوجود همه این تلاش‌ها نتوانستند کاری کنند. این‌که انقلاب نیست. هرچه سعی کنند نقش بسیج، سپاه و نیروی انتظامی را مخدوش کنند، نمی‌توانند. این بنده‌های خدا مدام شهید می‌دهند، مردم ایران عقل دارند و فداکاری اینها را می‌بینند. مردم ایران تا حالا این معاندان را نپذیرفتند، به‌رغم فقر، بیکاری‌ و بی‌خانمانی. انقلاب به این سادگی نیست آن هم در ایران!

شعار می‌دهند و همان اول کار می‌گویند: تجزیه، می‌کُشیم، بترسید، مغازه‌ها را ببندید، آتش می‌زنیم و... عده‌ای هم که سواد و اطلاعات کافی ندارند، همراه می‌شوند. البته تقصیر ماست که در مدرسه و دانشگاه آموزش ندادیم. پدر و مادرها اشتباه کردند گوشی دست بچه دادند. هفتاد و خرده‌ای میلیون گوشی تلفن همراه در ایران فعال است. این گوشی‌ها با محتوایی که غربی‌ها تهیه کردند، بچه را آماده می‌کند برای فضاهای متشنج. از این‌طرف رسانه‌های ما از فرهنگ ایران دفاع نکردند. چرا؟ وضعیت امروز، یکی از تبعات سیاست تعدیل اقتصادی آقای رفسنجانی است که از 35سال قبل تا امروز ادامه پیدا کرده. تا حالا شده کسی بگوید چرا اصل مطلب قانون اساسی اجرا نشده؟ شنیدید کسی در صداوسیما اعتراض کند که چرا قانون اساسی اجرا نشده؟ حتی عده‌ای اعتقاد دارند الگوی اقتصادی ایران، مطابق قانون اساسی است!

ناگفته نماند بعضی نهادها دفاع می‌کنند از مردم فقیر، بی‌کار، گرسنه و آسیب‌دیده. اینها با عملکردشان نشان می‌دهند من کی هستم! در دوره‌هایی که لازم است درد مردم را پرستاری می‌کند. بسیج و سپاه امکاناتی ندارند، ولی در حوادث طبیعی کمک می‌کنند.

شبکه‌های فارسی‌زبان مثل شیطان درونی انسان، مدام تلقین می‌کنند که مملکت هیچ نکته مثبتی ندارد و آن‌قدر هیاهو می‌کنند که مردم تابع آنها شوند. اینها انقلاب و ملت ایران را نشناختند. آمریکا و انگلیس در گذشته تاریخ ایران اقداماتی کردند، رفت‌وآمدهایی به ایران داشتند و فکر می‌کنند ایرانی‌ها را می‌شناسند و می‌توانند همه‌چیز را دگرگون کنند. اما اشتباه می‌کنند. مردم ایران هنوز به مرحله تنفر از نظام حکومتی نرسیدند، مثل زمان شاه. نیرویی از خارج با هزینه‌های زیادی دخالت می‌کند و عده‌ای داخلی هم کمک می‌کنند تا مملکت به آشوب و بلوا می‌رسد. دستگاه قضایی ما معاندان داخلی را مجازات موثر نمی‌کند که بترسند و از نیروهای اغتشاش‌گر دفاع نکنند. مردم به این سادگی نمی‌روند، مقاومت و دفاع می‌کنند.

بعضی از جوان‌ها به اشتباه وارد جریان‌های اغتشاش شدند. البته عده‌ای هم سازمان‌یافته و حرفه‌ای بودند که با ساطور آمدند وسط بسیجی‌هایی که دست‌خالی بودند. معترض حق دارد این بسیجی را بکشد و بیندازد زیر پا؟ حیوانات هم این کار نمی‌کنند. بعد می‌گویند ما از این حکومت خشن می‌ترسیم. آدم‌ از ترسیدن انقلاب می‌کند؟ محال است، ضد ترسیدن عمل می‌کند و حماسه به‌وجود می‌آورد. این قصه‌ها تکراری است، قبلا هم از نظر عقیدتی به ما حمله کردند، ولی مقاومت کردیم. این مقاومت، خدایی است. ما داریم کاری را انجام می‌دهیم که امام حسین علیه‌السلام و حضرت علی علیه‌السلام به آن سفارش کردند. یعنی ما نه‌تنها درباره کشور خودمان وظیفه داریم، بلکه برای تمام مستضعفان جهان مسئولیم. هیچ انسانی نباید گرسنه و بی‌خانمان باشند. به‌همین دلیل در دوره‌ای به مردم یمن، لبنان، عراق و سوریه که تحت ظلم داعش قرار گرفته بودند، کمک کردیم. به‌دلیل این اقدامات، کشورهای غیرمسلمان هم نگاه مثبتی به ایران دارند.

در چند زمینه کاستی داشتیم؛ رادیو و تلویزیون، آموزش و پرورش، دانشگاه‌ و خانواده‌ها ناخواسته بچه‌ها را ‌طوری تربیت کردند که فرهنگ غربی را بهتر می‌شناسند و بیشتر می‌پسندند. حکومت نباید اجازه می‌داد دولت سرمایه‌داری آقای رفسنجانی اقداماتی کند که ضد منافع ایران، ضد عدالت و خلاف قانون اساسی است. کار به جایی رسیده که بعضی از مسئولان برای خودشان کاخ درست کردند و سالانه 30-40درصد تورم را می‌برند بالا. اینها، همان لشکر آقای رفسنجانی هستند. یا آقایانی که وام‌های سرسام‌آور میلیاردی گرفتند و پس ندادند، اینها ثروت ملت نیست؟ چرا پزشکان خودشان نرخ ویزیت را تعیین می‌کنند؟ چرا دستمزد پزشک، متناسب با حقوق استاد دانشگاه نیست؟ چرا مدیران حقوق‌های نجومی می‌گیرند؟

متاسفانه مردم به‌خصوص قشر فقیر اینها را می‌ببینند، ناامید می‌شوند و ممکن است هر روزی مملکت را رها کنند و دیگر مبارزه نکنند. خدا نکند به آن مرحله آتش‌فشانی برسیم. ایران عزیز برمبنای تفکر حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم، تفکر امام علی علیه‌السلام و تفکر امام حسین علیه‌السلام شکل گرفته. معترضان پیروزی را در این می‌بینند که روزی آمریکایی‌ها ایران را اداره کنند. ببینید آقای روحانی با نگاه مثبت به آمریکایی‌ها، کشور را در چه بن‌بست‌هایی گیر انداخت! در نظام سرمایه‌داری، فقر و بیکاری و بی‌خانمانی عادی است.