نوع مقاله : پرونده ویژه
چکیده تصویری
کلیدواژهها
موضوعات
پرونده ویژه
واکاوی ابعاد دینی و فقهی تکثیر جمیعت در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد فاضل لنکرانی
فرزند زیاد، مستحب موکد است
یکی از ابعاد مهم در بحث جمعیت، بررسی این موضوع از دیدگاه فقهی و واکاوی ابعاد دینی آن است. اینکه نظر پیامبر اکرم و ائمه بزرگوار نسبت به تکثیر جمعیت چه بوده و با این مساله چهطور برخورد میکردند، میتواند عامل مهمی در ترغیب جامعه مسلمان نسبت به این موضوع باشد.
با حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد فاضل لنکرانی از مدرسان درس خارج و رییس مرکز فقهی ائمه اطهار علیهمالسلام گفتوگو کردیم. آقای فاضل لنکرانی با اشاره به روایاتی، نتیجه گرفت نظر دین مبین اسلام بهعنوان حکم اولی، استحباب تکثیر جمعیت است و به شبهههایی که در این زمینه پاسخ داد.
- آیا فقه و دین، نسبت به تکثیر جمعیت ترغیب و توصیهای دارد؟
این موضوع یکی از واضحات فقه است و هرکس تأمل اندکی در آیات و روایات داشته باشد، برای او روشن میشود که مساله تکثیر اولاد بهعنوان یک حکم اولی و یک امر مستحبی، در اسلام مطرح شده است. حتی از بعضی تعابیر روایی استفاده میشود که تکثیر اولاد و داشتن فرزندان فراوان مستحب مؤکد است. قبل از ورود به این بحث، مایلم به آیه ششم سوره مبارکه هود اشاره کنم که خداوند میفرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها؛ هر جنبندهای که روی زمین میآید چه انسان و چه غیر انسان؛ رزقش بر عهده خداست». ما باید این نکته را در ذهن داشته باشیم که رازق و عهدهدار رزق نیستیم. اینکه بگوییم اگر بچه زیاد شود، رزق او را از کجا و چگونه تامین کنیم، حرف باطلی است و برخلاف صریح قرآن است؛ چون خداوند تبارک و تعالی، متکفل رزق بندگان است.
خداوند در آیههای دهم تا دوازدهم سوره مبارکه نوح میفرماید: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارا. آنهایی که اهل تقوا و استغفار و نیکی و عمل صالح باشند، بر آنها باران زیادی میفرستیم و به آنها اموال و اولاد میدهیم.» برحسب این آیه شریفه، کثرت اولاد از آثار تقواست. بنابراین، معنای مقابل و مفهوم مخالفش این است که یکی از آثار بیتقوایی، نقصان در اموال و اولاد است.
همانطور که کثرت اموال برای مردم چیز بسیار خوبی است و همه آن را دوست دارند، براساس این آیه معلوم میشود کثرت اولاد هم امر خوبی است که خداوند متعال آن را از آثار تقوا قرار داده است. وقتی به روایات مراجعه میکنیم، با 6 تعبیر مواجه میشویم که هر فقیهی از مجموع آنها استفاده میکند و نتیجه میگیرد مساله تکثیر اولاد، یک امر مستحسن و مستحب است.
گروه اول: روایاتی که دلالت بر این دارد؛ کثرت اولاد مسلمین موجب افتخار و مایه مباهات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در روز قیامت است.
عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم قَالَ: تَزَوَّجُوا فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ غَداً فِی الْقِیَامَةِ[1]
امام صادق علیهالسلام میفرماید که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: ازدواج کنید که من در روز قیامت به کثرت شما امت اسلامی افتخار میکنم.
درست است که فلسفه اصلی ازدواج، به وجود آمدن مودت و رحمت و سکونت و آرامش است، ولی از این روایات متوجه میشویم یکی دیگر از فلسفههای ازدواج، تکثیر نسل است. ازدواجی که در آن، تکثیر اولاد نباشد، عملی نیست که مورد نظر شارع باشد.
گروه دوم: این روایات بر تکثیر اولاد تصریح دارد. امیرمومنان علی علیهالسلام میفرمایند که پیغمبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم همیشه میفرمود:
مَنْ کَانَ یُحِبُّ أَنْ یَتَّبِعَ سُنَّتِی فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِیَ التَّزْوِیجَ وَ اطْلُبُوا الْوَلَد.[2]
هرکس دوست دارد از سنت من تبعیت کند، سنت من تزویج است و فرزند بخواهید.
اینجا نیز حضرت میفرماید دنبال طلب فرزند باشید.
گروه سوم: روایاتی که میفرماید با زنی که «ولود» است ازدواج کنید. «ولود»، صیغه مبالغه است و به زنی گفته میشود که توانایی آوردن فرزندان زیادی را دارد و صاحب فرزندان زیاد میشود. امام باقر علیهالسلام از پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فرمودند:
تَزَوَّجُوا بِکْراً وَلُوداً وَ لَا تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِیلَةً عَاقِراً
با زن باکره بچهزا ازدواج کنید و با زن زیبای نازا ازدواج نکنید.
در روایات است که مردی نزد امام صادق علیهالسلام از نداشتن فرزند شکایت داشت و حضرت به او فرمود وقتی به عراق رفتی، در آنجا ازدواج کن. هرچند که آن زن از لحاظ زیبایی مناسب نباشد، ولی آنها زیاد بچهدار میشوند.[3]
گروه چهارم: روایاتی که یکی از صفات زنان را ربیعالمربّع بودن میشمارد. بدین معنا که همزمان با اینکه بچهای را در دامن دارد و مشغول تربیت اوست، بچهای هم در شکمش داشته باشد. البته این مطلبی است که زنهای امروزی اصلا حاضر نیستند آن را بشنوند؛ آن هم بهدلیل فرهنگ غلطی است که در طول این دو دهه به زنها و مردها تحمیل و ذهن و فکر آنها را عوض کردیم. البته یکی دو دهه قبل، زنان ربیعالمربع در کشور ما هم بودند.
گروه پنجم: روایاتی که ازدواج و تکثیر اولاد را موجب فراوانی رزق بیان میکند. این هم یکی از مطالبی است که خیلی از آن غافلیم؛ حتی عکس این در ذهن ما نقش بسته که اگر بچه زیاد شود، دیگر نان نداریم بخوریم و از گرسنگی میمیریم. در حالیکه در روایات آمده اگر میخواهید رزقتان زیاد شود، بچهدار شوید و اگر میخواهید رزقتان بیشتر شود، اولادتان را بیشتر کنید.
گروه ششم: روایاتی که به این نکته مهم اشاره میکند که یکی از اهداف تکثیر اولاد، این است که انسانی که به وجود میآید، با گفتن «لا اله الا الله» زمین را سنگین میکند؛ یعنی وزن و ارزشی به زمین میدهد. امام باقر علیهالسلام از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فرمودند: «مَا یَمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ یَتَّخِذَ أَهْلًا لَعَلَ اللَّهَ یَرْزُقُهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[4]
از مجموع این روایات استفاده میشود که اسلام و مکتب اهلبیت علیهمالسلام نسبت به تکثیر اولاد اهتمام دارند و از تعابیری که در روایات وجود دارد معلوم میشود این، یک امر مستحبی است و استحباب آن هم مؤکد است.
- حضرت امیر فرمودهاند: «قلة العیال احد الیسارین؛ کم بودن تعداد زن و فرزند یکى از دو آسایش است.» آیا این تعبیر دلالت بر این ندارد که کم بودن اولاد، رجحان دارد؟ چگونه میتوان بین این دو دسته روایات، به تحلیل و جمعبندی درستی رسید؟
از این تعبیر، استحباب کم بودن اولاد فهمیده نمیشود، بلکه این حدیث از یک واقعیت خارجی حکایت میکند. به عبارت دیگر، روایاتی که درصدد ترغیب به افزایش نسل و اولاد هستند، به اصطلاح اصولی یک عنوان انشایی و یک عنوان استحبابی دارد و ترغیب میکند تا این کار انجام شود. حال اگر کسی این کار را انجام نداد، به حسب ظاهر، در راحتی است. روایت «قله العیال احد الیسارین» عنوان و حالت خبری دارد و جمله خبری نمیتواند با جمله انشایی معارضه کند. بنابراین، روایت مذکور درصدد حکایت از یک واقع خارجی است. همانطور که ممکن است بگوییم ازدواج نکردن موجب راحتی انسان است؛ چون کسی که ازدواج نکند مسئولیتی ندارد. اما این مساله دلیل نمیشود که ازدواج نکردن مستحب است.
- با توجه به روایاتی که مطرح کردید، ترغیب به تکثیر جمعیت، بهعنوان حکم اولی است یا حکم ثانوی؟
از روایاتی که بیان کردیم استفاده میشود که استحباب تکثیر اولاد بهعنوان یک قضیه حقیقیه دائمیه مطرح است. البته برخی افراد در رسالههایی که در سالها و دهههای گذشته نوشتهاند، ادعا کردهاند این روایات، بهعنوان قضیه خارجیه مطرح است و مربوط به زمانی بوده که تعداد کفار زیاد و تعداد مسلمانان کم بوده است. کفار اولاد زیاد را بهعنوان شوکت و اقتدار میدانستند، پس در روایات ما نسبت به اولاد زیاد، تاکید و ترغیب شده تا مسلمانان در این جهت نسبت به کفار، کمبودی نداشته باشند.
این عده از نویسندگان به بعضی از آیات هم استشهاد میکنند. مانند اینکه کفار مقابل انبیا میگفتند: «نحن اکثر اموالاً و اولاداً»؛ یا اینکه خداوند متعال در سوره توبه در مقام تهدید منافقان میفرماید: «کالذین من قبلکم کانوا اشدّ منکم قوه و اکثر اموالاً و اولاداً». این افراد استدلال میکنند که چون کفار اولاد زیاد را برای خودشان اقتدار میدانستند، رسول خدا فرمودند مسلمانها هم اولاد خود را افزایش دهند.
چند پاسخ به این شبهه وجود دارد:
- تعابیری که در روایات آمده، بهعنوان یک قضیه حقیقیه است. شاهد ما هم این است که در روایات اینطور مطرح شده که هر بچهای در امت اسلامی به دنیا میآید و کلمه «لا اله الا الله» میگوید، زمین سنگینی و ارزش پیدا میکند. این مساله چه ربطی به کفار و شوکت پیدا کردن آنها دارد؟
شاهد دوم ما این حدیث پیامبر اکرم صل الله علیه و آله است که فرمود: «انی اباحی بکم الامم یوم القیامه ولو بالسقط». یعنی هرچه تعداد مسلمانان در روز قیامت بیشتر باشد، موجب مباهات رسول خدا است. این مساله نیز ارتباطی به شوکت کفار ندارد.
بنابراین، جواب اول این شد که این روایات، در قضیه حقیقیه ظهور دارد و شواهدی را نیز برای این ظهور ذکر کردیم. بله؛ اگر قضیه خارجیه باشد میگوییم این روایات مربوط به آن زمان است و دیگر قابل استدلال در زمان ما نیست.
- چنانچه کفار و منافقین، کثرت اولاد را سبب تفاخر خودشان میدانستند، از جهت صناعت اجتهادی، میتواند قرینه بر این باشد که این روایات را با همان نگاه تفسیر کنیم و بگوییم روایاتی که دلالت بر تکثیر فرزند دارد، مربوط به قضیه شوکت و قدرت مسلمانهاست. هرکس اندک اطلاعی از مسایل اجتهادی داشته باشد، میداند در قرینه باید چیزی وجود داشته باشد که تمام مردم و عرف بگویند این، آن را تفسیر و تبیین میکند. قرینه بودن، یک امر عرفی است، اما میبینیم که عرف مردم و مخاطبان قرینه بودن را از این روایات درک نمیکنند. مثلا روایتی که میگوید اگر مسلمانها زیاد شوند و «لا اله الا الله» زیاد گفته شود، زمین سنگین میشود، چه ارتباطی با تفاخر کفار دارد که ما این را قرینه بر آن قرار دهیم؟
- شما میگویید این روایات بهعنوان قضیه خارجیه است. ولی بر فرض اینکه قرینه بودن تفاخر کفار به کثرت اموال و اولاد را هم قبول کنیم، باز این مدعا ثابت نمیشود و این تفسیر نمیتواند ما را به این نتیجه برساند؛ چون ملازمهای ندارد. ما میگوییم اسلام به کثرت اولاد ترغیب کرده و کنارش میگوییم کثرت اولاد تا روز قیامت مورد تفاخر است. شما چه دلیلی دارید که کثرت اولاد فقط در همان زمان رسول خدا موجب تفاخر بوده؟ بر فرض اینکه قرینه بودن آن را هم قبول کنیم و مثلا بگوییم اسلام تکثیر اولاد را برای تفاخر مسلمانان لازم دانسته، ولی باز نمیتوانید آن را به زمان خاصی اختصاص بدهید. بلکه این مربوط به همه زمانها تا روز قیامت است. علاوه بر اینکه هنوز تعداد مسلمانها نسبت به کفار کمتر است.
در روایت صحیحهای از امام صادق علیه السلام نقل شده که برادر حضرت یوسف به او گفت که پدرم به من دستور داد ازدواج کنم. هدف این بود که ذریهای داشته باشم تا زمین را بهواسطه تسبیح، سنگین کند. این مربوط به مجموعه امت اسلام و موحدان است، نه یک زمان خاص و زمانی که مسلمانان کم بودند.
- آیا این روایات نسبت به زمانی که بیکاری و فقر در جامعه زیاد شده نیز قابل تطبیق است؟
اولا ما نباید بسیاری از مشکلات را معلول کثرت جمعیت بدانیم. اگر بیکاری در جامعه وجود دارد، ناشی از مدیریت نداشتن، یا مدیریت غلط مسئولان است. اگر بتوانیم امکانات طبیعی را که خداوند تبارک و تعالی در اختیار ما قرار داده، درست مدیریت کنیم، دهها برابر این جمعیت موجود میتواند در زمین زندگی کند. درباره فقر هم خداوند متعال میفرماید: «ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»[5]. این جزو اعتقادات ماست و نباید نگران آن باشیم.
- یکی از مسایلی که مخالفان تکثیر جمعیت مطرح میکنند، تعلیم و تربیت صحیح فرزندان است که به اعتقاد آنان با زیاد بودن فرزندان با مشکلاتی مواجه میشود. نظر شما در اینباره چیست؟
این نکته هم ناشی از عدم مدیریت درست ماست. میگویند اگر یک فرزند باشد، میتوانیم او را درست تعلیم و تربیت کنیم، اما اگر چند اولاد باشند، نمیشود آنها را درست تعلیم و تربیت کرد. این هم حرف باطلی است؛ زیرا کسی که برای یک بچه برنامه دارد، میتواند برای چند بچه هم برنامه داشته باشد. اگر برنامه نداشته باشد، حتی نمیتواند برای آن یکی هم تعلیم و تربیت درستی داشته باشد. بنابراین، نباید با این استدلالهای غلط جلوی این مساله مهم را بگیریم. بلکه باید برنامهریزی کنیم.
- آنجا که تکثیر جمعیت مشکلاتی را ایجاد میکند یا باعث ضرر به جامعه مسلمانان یا یک خانواده یا فرد شود، تکلیف چیست؟
در مواردی که بچهدار شدن موجب مریضی و ضرر به مادر میشود، هیچ فقیهی حکم به استحباب این کار نمیدهد؛ چون در اینجا مساله دیگری مطرح میشود. معتقدم حق استیلا در ازدواج به مرد تعلق دارد؛ یعنی اگر مرد از خانمش بخواهد که بچهدار شود، در این صورت زن نمیتواند ممانعت کند و بگوید من الان حوصلهاش را ندارم و بچه نمیخواهم، اما این حق تا زمانی به مرد تعلق دارد که موجب ضرر برای زن نباشد. مثلا اگر زنی بخواهد بیش از 3 بچه بیاورد و این کار به تشخیص دکترها برایش ضرر داشته باشد، مرد حق ندارد او را مجبور کند.
- آیا ولیفقیه میتواند در قالب حکم حکومتی و بر اساس مصالح، از تکثیر نسل ممانعت کند؟
حاکم اسلامی و ولی فقیه در مواردی که مصلحت بداند میتواند بهطور موقت، دستور به محدودیت بدهد، اما باید مصلحت مسلمانان در کار باشد. فرض کنید در جامعهای قرار گرفتیم که بیکاری، فقر و فلاکت، مشکلات، ناهنجاریها و بداخلاقیها زیاد است. در اینجا ولیفقیه میتواند بهعنوان حکم حکومتی از این مساله جلوگیری کند. اما باید به این هم توجه داشت که همین حاکم باید بهعنوان نگهبان و مبلّغ احکام الهی، حکم اولی یعنی استحباب تکثیر اولاد را نیز در جامعه ترویج کند. بنابراین، همانطور که باید از سایر واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات، مراقبت و آنها را ترویج و تبلیغ کند، لازم است حکم استحباب تکثیر اولاد را مطرح کند؛ مگر اینکه موانع یا مصالحی در کار باشد که در اینصورت میتواند بهصورت موقت جلوی آن را بگیرد.
- از دیدگاه فقهی ثابت کردید که تکثیر نسل مستحب است، میتوان بنابر ملازمه به حرمت عقیمسازی حکم کرد؟ یعنی میتوان گفت چون تکثیر نسل مستحب است، عقیم کردن حرام است؟ آیا یک زن و شوهر میتوانند خودشان را با اختیار عقیم کنند یا خیر؟ اگر یک زن و شوهر ضمن عقد ازدواج شرط کردند که فرزندی نداشته باشند، چنین شرطی درست است؟
از جهت اصولی و ضوابط اصولی، ملازمهای بین استحباب تکثیر اولاد و حرمت عقیمسازی وجود ندارد. اما چنانکه عقیم کردن دایمی موجب ضرر بر نفس باشد، حرام است.
عقل میگوید اضرار به نفس، حرام است و آن را تقبیح میکند، لذا شرع هم باید همین را حرام بداند. در این صورت اگر عقیم کردن موجب اضرار به نفس باشد، مسلما جایز نیست. البته اگر گفتیم این کار حرام است، حکومت حق ندارد برای این حرام، مشوق در نظر بگیرد و مراکزی را برای عقیم کردن ایجاد کند. پس مراکزی که در گذشته برای عقیم کردن ایجاد شده بود، به حسب حکم اولی جایز نیست، مگر اینکه بهعنوان دستور ولیفقیه و حکم حکومتی باشد.
[1]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 14.
[2]. همان، ص 15.
[3] . عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قِلَّةَ وُلْدِی وَ أَنَّهُ لَا وَلَدَ لِی فَقَالَ لِی إِذَا أَتَیْتَ الْعِرَاقَ فَتَزَوَّجِ امْرَأَةً وَ لَا عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ سَوْءَاءَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا السَّوْءَاءُ قَالَ امْرَأَةٌ فِیهَا قُبْحٌ فَإِنَّهُنَ أَکْثَرُ أَوْلَاداً.
[4]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 14.
[5]. هود / 6.