اجازه نمی‌دهند با حجاب در رسانه‌های آمریکا کار کنم

نوع مقاله : گفت‌وگو

10.22081/mow.2023.74690

چکیده تصویری

اجازه نمی‌دهند با حجاب در رسانه‌های آمریکا کار کنم

کلیدواژه‌ها

موضوعات


پرونده ویژه

 

گفت‌وگو با ملانی فرانکلین، دانشجوی آمریکایی شیفته انقلاب اسلامی و فرهنگ شیعه

اجازه نمی‌دهند با حجاب در رسانه‌های آمریکا کار کنم

انقلاب اسلامی ایران که پیروز شد، «ملانی فرانکلین» در یکی از شهرهای آمریکا دانشجوی رشته ارتباطات بود و علاقه خاصی به شغل خبرنگاری در حوزه سیاسی داشت. برای او جالب بود که چه‌طور یک انقلاب دینی توانسته در برابر حکومتی پیروز شود که بیشتر کشورهای بزرگ دنیا مثل آمریکا و انگلیس از او حمایت می‌کنند. همین موضوع باعث شد درباره اسلام و مذهب شیعه تحقیق کند.

«ملانی فرانکلین» که در کشور ما به نام مستعار «مرضیه هاشمی» معروف است، در دوران دانشجویی با جوانی ایرانی آشنا شد که به او کمک کرد درباره اسلام و شیعه بیشتر بداند. این آشنایی، منجر به ازدواج آنها شد، تا این‌که مرضیه هاشمی با همسر و فرزندانش برای سکونت دایمی به ایران آمدند. چند سال بعد، همسرش از دنیا رفت و 2فرزندش در آمریکا زندگی می‌کنند. حالا خانم هاشمی کنار پسر کوچکش در ایران، کارشناس و مجری شبکه «پرس‌تی‌وی» است.

 

  • شما اصالتا آمریکایی هستید، اما سال‌هاست در ایران زندگی می‌کنید. چرا زندگی در ایران را بر زندگی در آمریکا ترجیح دادید؟

زندگی در ایران را نه‌تنها بر آمریکا، بلکه بر تمام دنیا ترجیح می‌دهم. مردم از من می‌پرسند مگر درس خواندن یا زندگی در کشوری مثل آمریکا چه اشکالی دارد؟ جواب من به آنها این است؛ هر جایی در دنیا که انسان بتواند مسلمان مفیدتری باشد و بهتر بندگی خدا را کند، باید به آنجا برود. احساس می‌کنم در ایران، مسلمان بهتر و موثرتری هستم، به‌همین دلیل ایران را برای زندگی انتخاب کردم.

 

  • حتی اگر در آمریکا از نظر اقتصادی و رفاهی وضعیت بهتری داشته باشید، باز هم نظرتان همین است؟

بله، البته اگر همین امروز هم در آمریکا باشم، از نظر اقتصادی وضعیت بهتری دارم، اما این مسایل ربطی به دین و معنویت ندارد و از این ماجرا ناراحت نیستم. شاید در ایران صاحب چیزی نباشم، اما هیچ اشکالی ندارد؛ چون هدف بزرگی دارم و به‌عنوان یک مسلمان شیعه حس می‌کنم وظیفه سنگینی بر عهده من است.

من با انقلاب اسلامی ایران از خواب غفلت بیدار شدم، به‌همین دلیل می‌خواهم به این کشور خدمت کنم. فکر می‌کنم اگر بتوانم به یک جوان ایرانی کمک کنم تا اسلام را بهتر بشناسد، مسئولیت و تکلیفم را بهتر انجام داده‌ام. چون همین انقلاب و نظام اسلامی به من کمک کرد تا وارد این مسیر شوم و راه هدایت را پیدا کنم.

 

  • چه‌طور؟ یعنی مسلمان شدن شما به انقلاب اسلامی ایران ربط دارد؟

همین‌طور است. زمانی‌که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، من مسیحی بودم و مذهبم پروتستان بود. البته در خانواده‌ای بزرگ شدم که به آداب مسیحیت پایبند بودند. همیشه سوال‌هایی درباره مسیحیت در ذهنم مطرح می‌شد، اما چون خانواده و نزدیکانم معتقد به این دین هستند، طبیعی بود من از ابتدا مسیحی باشم.

به مسیحیت اعتقاد داشتم، تا این‌که برای تحصیل در دانشگاه به شهر دیگری رفتم. آن‌زمان به‌طور منظم به کلیسا می‌رفتم و به‌صورت اتفاقی با گروه‌های مختلف مسلمانان آشنا شدم. گاهی درباره اسلام هم تحقیق می‌کردم. البته با توجه به فعالیت‌های سیاسی که داشتم تا حدودی می‌دانستم سیاست‌های آمریکا بر چه اصولی بنا شده است.

وقتی انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، از ابتدا مواضع ایران برایم جالب بود، چون از مسایل سیاست بین‌الملل هم تا اندازه‌ای سر درمی‌آوردم. دوست داشتم بدانم چه‌طور این انقلاب پیروز شد و چه عاملی باعث شد این همه جوان پشت سر یک شخصیت دینی بایستند و انقلاب کنند.

ایرانی‌هایی که در دانشگاه ما بودند، نظرهای مختلفی درباره انقلاب ایران داشتند؛ برخی مخالف این جریان بودند و بعضی هم موافق. همین آشنایی باعث شد تا من دیدگاه مقاومت و نقش دین را که دنبال آن بودم، در انقلاب اسلامی ایران پیدا کنم. شناخت انقلاب اسلامی، پله اول آشنایی من با اسلام بود. تازه مسلمان شده بودم و دوستانم کم‌کم از من فاصله می‌گرفتند که سر و کله احسان هاشمی نیاسری، دانشجوی مهندسی مکانیک در زندگی‌ام پیدا شد. او روزهای انقلاب ایران را دیده بود و حرف‌های زیادی از اتفاق‌های آن روزگار ایران برای من داشت. احسان، اطلاعات خوبی هم درباره اسلام داشت و می‌توانست به سوال‌های دینی من پاسخ دهد.

 

  • چه سالی برای زندگی به ایران آمدید؟

سال1367 تصمیم گرفتیم با 2فرزندمان به ایران بیاییم. برای من، ایران مرکز مقاومت بود. فقط بچه‌های انقلابی خارج از ایران می‌توانند درک کنند که من چقدر آرزو داشتم در ایران باشم. حاضر بودم تمام سختی‌های زندگی در ایران را تحمل کنم. ایران برای ما مرکز مقاومت در جهان بود. من و همسرم احساس می‌کردیم باید به ایران بیاییم و هر کاری می‌توانیم برای این کشور انجام دهیم. وقتی قبل از سفر به ایران، برای خداحافظی با خانواده‌ام رفتیم، پدرم گفت الان اوج جنگ و موشک‌باران است و شما می‌خواهید به ایران بروید؟ گفتیم بله، باید برویم. خیلی باهم بحث کردیم و نتوانستیم همدیگر را قانع کنیم. صبح که شد پدرم گفت خدا تو را خیلی دوست دارد.

گفتم چه‌طور؟ گفت امروز قطع‌نامه598 برای پایان جنگ ایران و عراق امضا شد. جنگ عراق علیه ایران تمام به پایان رسید. فکر می‌کنم خدا پدر و مادرم را خیلی دوست داشت، چون نگران ما بودند.

اولین بار، 6سال پس از مسلمان‌شدنم به ایران سفر کردم و همیشه خوشحالم که قبل از سفر، در مدت 6‌سال به کمک احسان با ایرانِ واقعی آشنا شده بود. اگر بلافاصله پس از مسلمان شدن به ایران می‌آمدم، باور بعضی اتفاق‌ها در این کشور برایم سخت و غیرقابل تحمل بود. من با ذوق به ایران آمدم.

وقتی به ایران رسیدم، خیلی خوشحال بودم. ایران، آرزوی بزرگی بود برایم. از نگاه کسی که تازه مسلمان‌شده، ایران برایم هم مثبت بود و هم منفی. شاید اگر همان زمان که مسلمان شدم، به ایران می‌آمدم برایم سخت‌تر بود، چون من هم مثل بسیاری از مسلمانان خارج ایران، در ذهنم از این کشور مدینه فاضله بی‌عیب و نقصی ساخته بودم، اما در مدت 6سال، همسرم مسایل زیادی را برایم توضیح داده بود. با این حال وقتی دیدم در خیابان‌های تهران 2نفر به‌خاطر تصادف اتومبیل‌ دعوا و کتک‌کاری می‌کنند، شوکه شدم. حدود 25سال از اولین‌باری که به ایران سفر کردم، می‌گذرد و هنوز معتقدم هدف اصلی انقلاب اسلامی، بسیار با ارزش‌تر از آن است که سختی‌های کوچک و بزرگ، مردم ایران را از تلاش برای اسلام و انقلاب باز دارد.

گاهی دوستان قدیمی ‌از من می‌پرسند بعد از این‌همه سال، هنوز برای ایران و انقلاب فعالیت می‌کنی؟ با قاطعیت جواب می‌دهم: بله! انقلاب اسلامی ایران به‌قدری ارزش دارد که در طول این چهل‌وچند سال این‌همه جوان برایش فدا شدند. به‌نظر من باید برای این حاکمیت و کشور تلاش کرد و حتی از جان گذشت تا امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اسلام واقعی را پیاده کند. قبول دارم مشکلات و سختی‌هایی در ایران وجود دارد که ممکن است عده‌ای را ناامید کند، اما همچنان معتقدم آنچه در این کشور و حاکمیت وجود دارد، گنجینه‌ای است که باید قدر و منزلتش را دانست.

افسوس می‌خورم وقتی جوانانی را می‌بینم که سبک زندگی غربی را به سبک زندگی ایرانی و اسلامی ترجیح می‌دهند. این‌که بعضی جاها زندگی و ارزش‌های اسلامی کمرنگ و ارزش‌های غیراسلامی منزلت داده شده، به‌خاطر کار فرهنگی ضعیف است و این، خیلی دردناک است.

 

  • آشنایی و زیست در فضای مذهبی ایران، چه تفاوتی با دین‌داری در آمریکا دارد؟

کسانی که خارج از ایران با حقیقت اسلام و حقیقت دنیا آشنا می‌شوند، با واقعیت‌هایی مواجه می‌شوند که شاید ایرانی‌ها هیچ‌وقت با آن‌ روبه‌رو نشوند، چون آنها این واقعیت‌ها را از نزدیک لمس و تجربه کرده‌اند، درحالی‌که ایرانیان فقط از دور دیده‌اند یا درباره آنها شنیده‌اند. ایرانی‌ها باتوجه به شرایطی که در آن زندگی کرده‌اند، بعضی چیزها را آن‌قدر دیده و شنیده‌اند و برخورد روزمره با آن‌ داشته‌اند که برای‌شان عادی شده است. وقتی تازه‌مسلمان‌های غربی صحبت می‌کنند، به‌نظر ایرانی‌ها شعار و تظاهر می‌آید، درحالی‌که این افراد شرایط متفاوت را با پوست و گوشت خود درک و نتیجه ظلم را لمس کرده‌اند.

محرم چند سال قبل، یک خانم شیعه که از عربستان سعودی آمده بود، وقتی چشمش به کتیبه‌هایی افتاد که روی آن سلام‌ بر امام‌حسین علیه السلام نوشته و روی دیوارها نصب شده بود، شروع کرد به عکس گرفتن از آنها. می‌گفت شما این کتیبه‌ها را هر روز می‌بینید و برای‌تان عادی شده، درحالی‌که برای ما بسیار با ارزش و دست‌نیافتنی است. ما اجازه نداریم چنین کاری را در عربستان انجام دهیم.

 

  • با شیعیان چه‌طور آشنا شدید؟ چه شد که مذهب شیعه را انتخاب کردید؟

تحقیق‌های زیادی انجام دادم و درنهایت مذهب شیعه را انتخاب کردم. چون اسلام را چیزی جز مذهب شیعه و پیروی از ولایت حضرت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام نمی‌دانم. همیشه فکر می‌کردم در اسلامِ ایرانی‌ها نکته خاصی وجود دارد، چون میان تمام جنبش‌های مردمی که در تمام دنیا اتفاق افتاده، این انقلاب به پیروزی رسید.

به‌مرور با ائمه‌اطهار علیهم‌السلام آشنا شدم و درباره زندگی این بزرگواران مطالعه کردم. البته می‌دانستم همه کارهای خدا براساس حکمت و نظم است. پس وقتی در تمام طول تاریخ فقط یک نفر داخل کعبه متولد شده، حتما این تولد اتفاقی نیست و پیامی در این ماجرا وجود دارد.

بعد از خواندن کتاب‌های اهل‌سنت و شیعیان، به این نتیجه رسیدم که در زمان وفات پیغمبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم، فقط حضرت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام دغدغه‌های اجرای احکام اسلام را داشته و بی‌توجه به امور دنیا بوده. این‌گونه موارد و بسیاری از نمونه‌های دیگر ازجمله ماجرای غدیرخم، نشان‌دهنده حقانیت شیعه است. البته اهل‌سنت خواهران و برادران ما هستند، اما مذهب شیعه، نمونه کامل اسلام است.

 

  • وقتی مسلمان شدید و خانواده شما از این جریان باخبر شدند، چه واکنشی نشان دادند؟ با انتخاب شما مخالفت نکردند؟

برای خانواده‌ام پذیرفتن این موضوع که من از مسیحیت به دین اسلام وارد شدم، بسیار مشکل بود. البته من در زمانی‌که در شهر دیگری دور از خانواده مشغول تحصیل در دانشگاه بودم، مسلمان شدم و با حجاب اسلامی به دیدن خانواده‌ام رفتم.

یادم هست اولین باری که من را با حجاب دیدند، خیلی تعجب کردند. باورشان نمی‌شد حجاب دارم. برای مادرم شغل من که رسانه بود، اهمیت زیادی داشت. به‌همین دلیل می‌گفت تو برای این شغل درس خوانده‌ای و وقتی حجاب اسلامی داشته باشی، نمی‌توانی در رسانه‌های آمریکا کار کنی. حتی مادرم افرادی را که مسلمان هستند، اما حجاب ندارند برایم مثال می‌زد و می‌گفت لااقل مثل اینها باش و حجابت را کنار بگذار!

مادرم درست می‌گفت، چون امکان نداشت با حجاب اسلامی بتوانم در رسانه‌های آمریکا فعالیت کنم، اما حاضر نشدم حجاب را کنار بگذارم. به مادرم می‌گفتم دستور خدا مهم‌تر است یا شغل و حرف مردم؟

 

  • بعد از مسلمان شدن شغل‌تان را از دست دادید و بی‌کار شدید؟

بی‌کار نشدم، اما از رسانه‌های آمریکا کنار گذاشته شدم و نمی‌توانستم در تلویزیون و رادیوی آمریکا شغلی داشته باشم. آن زمان فقط در نشریه‌های مسلمانان کار می‌کردم.

این موضوع را در نظر داشته باشید که آزادی بیان در آمریکا در ظاهر حفظ می‌شود. مثلا عده‌ای از مردم می‌توانند در خیابان‌های آمریکا تظاهرات کنند و مشکلی برای آنها به‌وجود نمی‌آید. اما اگر همین تظاهرات گسترش پیدا کند و دولت احساس کند امکان دارد بر ذهن مردم تاثیر بگذارد، حتما با آن مقابله می‌کند. من سیاه‌پوستم و تجربه زندگی در آمریکا را دارم و می‌دانم وجود این‌که در قانون اساسی نوشته شده نژاد، مذهب و رنگ پوست، نباید تاثیری در موقعیت‌های کاری و اجتماعی داشته باشد، اما واقعیت چیز دیگری است. بعد از مسلمان‌شدنم دیگر نتوانستم در تلویزیون و رادیو کار کنم و هرجا می‌رفتم بهانه‌های مختلفی برای استخدام نکردنم می‌آوردند. من هم بیشتر در روزنامه‌ها و نشریات اسلامی کار می‌کردم تا وقتی که به ایران آمدم.

در آمریکا مسلمانان را به فعالیت رسانه‌ای راه نمی‌دهند، تا مبادا از این طریق، اسلام و معنویت دینی را میان مردم تبلیغ و ترویج کنند. آنها نمی‌گویند شما به‌دلیل داشتن حجاب یا مسلمان بودن استخدام نمی‌شوید، اما بهانه‌های مختلفی می‌آورند تا یک مسلمانِ باحجاب هرگز موفق نشود. مفهوم حقوق بشر در غرب، یک بازی است. ببینید با زنان چه‌طور رفتار می‌کنند! متاسفانه عده‌ای در کشورهای دیگر حرف‌های آنها را باور می‌کنند. زنانی را می‌شناسم که 30سال است در زندان‌های آمریکا، آن هم در سلول‌های انفرادی، زندگی می‌کنند و هیچ‌کس جرات ندارد حرفی بزند. به نظر شما، آیا آنها چیزی از حقوق بشر فهمیده‌اند؟

 اگرچه در حال حاضر بیشتر دوستان من از شیعیان آمریکایی هستند، ولی در میان همسایگان و مردم جامعه می‌بینیم که صبح تا شب درگیرند و چون موفقیت ازدواج خیلی پایین است، بسیاری از افراد به‌راحتی طلاق می‌گیرند. بیشتر زنان تنها زندگی می‌کنند و برای تامین مخارج زندگی و فرزندی که گاهی پدرش معلوم نیست، شب و روز کار می‌کنند.

 

  • حجاب چه مزایایی دارد و چه‌طور می‌شود با تبلیغات درست، دختران را به رعایت حجاب تشویق کرد؟

من با مطالعات بسیار دین اسلام را پذیرفتم. متاسفانه از نوع حجاب و پوشش بعضی خانم‌های ایرانی تعجب می‌کنم. وقتی خانم‌های بدحجاب را می‌بینم، دلم برای آنها می‌سوزد و نگران‌شان می‌شوم. البته نباید بگوییم که مشکل حجاب داریم، بلکه به نظرم مشکل اصلی در فهمیدن و درک صحیح از اسلام است. چون حجاب، نمود ظاهری اسلام است و کسی که اسلام و دستورات خدا را به‌درستی بشناسد و آن را درک کند، نمی‌تواند بدحجاب یا بی‌حجاب باشد. فکر می‌کنم اسلام، مانند یک صندوق پر از جواهرات اصیلِ معنوی و ماندگار است و بعضی افراد بی‌توجه به این جواهرات، دنبال خوشی‌های ناپایدارند. باید درِ صندوق را باز کنیم و سراغ قرآن و ائمه‌اطهار علیهم‌السلام برویم تا بتوانیم از این گنجینه معنوی بهره‌مند شویم.

این نکته واضح است که آموزش حجاب باید از دوران کودکی صورت بگیرد، به‌همین دلیل باید نظام آموزشی در این زمینه تقویت شود. متاسفانه من تجربه خوبی در این زمینه ندارم، چون وقتی دخترم در دوره دبستان درس می‌خواند، بداخلاق‌ترین معلم او، درس دینی را تدریس می‌کرد. کسی که درس اخلاق می‌داد، خودش اخلاق خوبی نداشت. طبیعی است که بچه‌ها نمی‌توانند آموزه‌های دین را از چنین فردی یاد بگیرند و برعکس، از او فراری می‌شوند. باید با آموزش‌های صحیح اسلامی، فرزندان را از کودکی برای ادای تکالیف دینی آماده کنیم. اگر در این کار موفق شویم، حتما رعایت اصول دینی مثل پوشش مناسب و حجاب را هم در فرزندان خود خواهیم دید.

 

  • چه شهرهایی از ایران را دیده‌اید و کدام شهر را بیشتر دوست دارید؟

من به‌خاطر شغلم در دفاتر فرهنگی دانشگاه‌های مختلف حضور پیدا کردم و بیشتر شهرهای ایران را دیده‌ام، ولی مشهد را به‌خاطر حرم امام رضا علیه السلام، کاشان را چون زادگاه همسرم بوده و شهرهای جنوبی ایران را به‌خاطر مردم خونگرم و مهربانش از همه بیشتر دوست دارم. سال‌هاست در تهران زندگی می‌کنم و به تهران عادت کرده‌ام، با این‌که شهر شلوغی است.