بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

نوع مقاله : مادرانه

10.22081/mow.2023.74778

چکیده تصویری

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

کلیدواژه‌ها


مادرانه

نگاهی نو به سوره نور و توصیف لایه‌های مختلف دو جامعه در تقابل باهم

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

دکتر انسیه برومند

 

تفسیر قرآن را برای خانم‌ها از سوره مبارکه نور شروع می‌کنیم، این سوره نکته‌هایی دارد که برای بانوان در هر سن و موقعیتی، کاربرد دارد؛ خانمی که می‌خواهد ازدواج کند، یا تازه ازدواج کرده، یا فرزنددار شده، فرزندش در سن طفولیت است، یا فرزندانش بالغ شدند و جوانان برومندی هستند و... این سوره منظومه‌ای از دستورالعمل‌هاست که به ما کمک می‌کند خانواده سالمی تشکیل دهیم و حفظ و پایداری آن را تضمین کنیم.

 

همه ما تلاش می‌کنیم خانواده‌ای داشته باشیم که در پاکی و طهارت، فضای امنی را برای اهالی فراهم کند تا همه در کنار هم بی‌دریغ محبت کنند. در نتیجه درک محبت، به رشد و بالندگی برسند. استعداد فرزندان شناخته شود و جایی برای بروز پیدا کند. خانواده می‌تواند جامعه‌ای پر خیر و برکت بسازد. هر خانواده‌ای که در این شبکه ساخته می‌شود، مثل یک سلول نورانی است و این سلول‌ها در کنار هم، یک شبکه نورانی را می‌سازند. این شبکه نورانی ظرفیت دارد که به خانه‌ اولیای الهی بپیوندد.

شبکه نورانی، جامعه‌ای می‌سازد به نام «جامعه اخوت» که نظام ارتباطی آن بر پایه محبت و مودت بنا شده است. مردم به جای این‌که براساس مادیات تعامل کنند، برمبنای مودت و رحمت باهم مواجه می‌شوند، به‌همین دلیل این جایگاه را پیدا کردند که به جامعه امامت و ولایت بپیوندند. جامعه‌ای که از ابتدای تاریخ شکل گرفته و تا ابد امتداد دارد و جاودانه شده است.

سوره نور به خانم‌ها در سنین مختلف و با جایگاه و نقش‌های متفاوت، این قدرت را می‌دهد خانواده‌ای بسازند که ابدی و جاودانه باشد. خانواده‌ای که مثل چراغی روشن در دل تاریکی شبِ دنیا بتابد و خیرات و برکات و رحمتش همه‌جا را بگیرد.

 

خشت اول چون نهد معمار کج!

در فضای سوره نور، اول با شهری مواجه می‌شویم که زنان و مردان این شهر، به اصول الهی دقت نکردند و ارتباط ناسالم برقرار کردند. این ارتباط‌های ناسالم طوری بوده که جمعی آن را دیده‌اند، پس اجتماع مومن و صالح انسان‌ها در معرض آسیب‌های زیاد قرار گرفته است. به‌خاطر عدم رعایت حریم در روابط زن و مرد، دچار آلودگی‌های زیادی شده و امنیت ندارد. در چنین جامعه‌ای غرایز طبیعی در چهارچوب درست پاسخ داده نشده و آدم‌ها ارتباط نادرستی برقرار کردند. حریم مرزهای عفاف در جامعه شکسته شده و حالا جامعه، یک اجتماع بیمار است. امنیت روانی در این جامعه موضوعیت ندارد. خانواده در معرض تهدید است و جامعه‌ای که خانواده در معرض تهدید باشد و این سلول، نتواند درست کار کند، بچه‌های خوبی در آن تربیت نمی‌شوند. تربیت بچه‌ها در قلب خانواده‌ و در جایی اتفاق می‌افتد ‌که فضا بسیار امن و پر از محبت باشد. خانه‌ای که در آن زن و مرد براساس اصول و قواعد مشخصی باهم ارتباط گرفتند و روابط خصوصی‌شان در یک فرم خاص است، امنیت دارد.

اما جامعه‌ای که با آن مواجهیم، جایی است که افراد خلاف جریان درست، حرکت کردند. زن و مرد به قواعد پایبند نبودند و هرجور دل‌شان خواسته ارتباط گرفتند. درنتیجه پیوندی که نگه‌دارنده خانواده بود، شکسته شد و از بین رفت. در این جامعه، امنیت وجود ندارد و ما با هرج‌و‌مرج مواجهیم. اقشار ضعیف زیادند و بسیارند بچه‌هایی که معلوم نیست چه کسی باید سرپرستی آنها را بپذیرد، بچه‌هایی که در نابالغی باقی می‌مانند و فقط به قد و قامت بزرگ می‌شوند و عقل آنها رشد نمی‌کند. این فرزندان طوری تربیت نشدند که کفایت لازم برای سرپرستی یک زندگی را داشته باشند. درنهایت جامعه، با نابه‌سامانی‌های شدیدی مواجه می‌شود.

 

جامعه کسل، نتیجه خانواده‌های ناسالم

وقتی خانواده‌ قوام نداشته باشد، جامعه از پویایی و ایستایی بی‌بهره است. پویایی، محصول پایداری است. جامعه‌ای پایدار است ‌که در آن، روابط زن و مرد سروسامان و حریم داشته باشد. در جامعه ناپایدار، زن امنیت ندارد، مرد امنیت ندارد و هیچ‌یک محترم شمرده نمی‌شوند. نه زن برای مرد احترام قائل است و نه مرد برای زن. نگاه‌های بد و آلوده رواج دارد. کلام نامطلوب به زبان می‌آید. پوشش‌های بد، زیاد است و هیچ‌کس امنیت ندارد. البته در دل چنین جامعه‌ای، افرادی هستند که به اصول پایبندند و تلاش می‌کنند متعهدانه و عفیفانه زندگی کنند. وقتی فضای غالب جامعه خلاف عفت است، این قشر در سختی زندگی می‌کنند و هزینه‌های سنگینی متحمل می‌شوند فقط برای این‌که بتوانند چهارچوب خانواده را حفظ و فرزندان را درست تربیت کنند. در این جامعه، جوان‌ها وضعیت آشفته‌ای دارند. جوان عفیف، به‌سختی کسی را پیدا می‌کند که همتای اوست و می‌تواند کنارش زندگی آرامی داشته باشد. ازدواج به‌ندرت صورت می‌گیرد و زندگی‌هایی که تشکیل می‌شوند، دوام ندارند. خیانت، به‌راحتی اتفاق می‌افتد، رزق و روزی دچار مشکل می‌شود و خانواده‌ها با مشکلات اقتصادی زیادی دست‌به‌گریبان‌اند.

نکته‌هایی که مطرح شد، لایه رویی این جامعه است، طبیعی است در لایه‌های مخفی، چه معضل‌هایی وجود دارد. حال و اوضاع این جامعه خوب نیست و نیاز به یک طبیب درمانگر دارد. حکیمی که بتواند منشأ گرفتاری و مشکل را بشناسد و به بهترین شکل بیماری را درمان کند و شهر را از آلودگی‌ها نجات دهد.

 

جامعه آرمانی؛ امنیت برای زن و محبت برای مرد

شهری را تصور کنید که مثل یک بدن سالم، کار می‌کند. بر محوریت قلب تپنده‌ای که مسئولیت خون‌رسانی به تمام خانه‌ها و اعضای بدن را به‌عهده دارد. زنان و مردان تربیت شدند، دختران و پسران عفیف و پاکدامن‌اند، چهارچوب‌ها را نگه می‌‌دارند و اهل حرمت در نگاه هستند. جوانان پوشش درست دارند و اهل رعایت اصول دینی هستند. روابط پویا و فعالی دارند، ارتباط صمیمی با ارحام‌ دارند و به خانه هم می‌روند. فضای روابط، کاملا امن است. درنتیجه چنین زیستی دختر و پسرهایی تربیت شدند که بسیار پاکدامن‌اند؛ طیب و طیبه هستند. چنین دختر و پسرهایی وقتی کنار هم قرار می‌گیرند، خانواده‌ای شکل می‌گیرد که در آن غرایز در چهارچوب امن پاسخ داده می‌شود؛ هم نیازهای مادی تامین می‌شود، هم نیازهای معنوی. زن امنیت دارد و مرد از محبت بهره‌مند است. زن، ارزشمند و مرد محترم است. افراد این جامعه، زیست سالمی کنار هم دارند، خانه‌های‌شان امن است؛ امنیت روانی، روحی و عاطفی و امنیت اقتصادی دارند. مرد این خانه دلگرم است، می‌داند همسر پاکدامنی دارد که حرمت او را محترم می‌شمارد و خانه‌اش را حفظ می‌کند و غریبه را به محیط پاکش راه نمی‌دهد. این مرد، پویا و فعال در مسیر معاش عمل می‌کند؛ متعهد و مسئول است و می‌داند باید پاسبان حریم خانواده‌اش باشد. همسرش هم دل‌خوش است و خانه و خانواده را حفظ می‌کند.

در چنین فضایی، بدیهی است بچه‌هایی متولد می‌شوند که ثمره مهر و محبت پدر و مادرند. دوران کودکی، در فضای کاملا امنی، از محبت پدر و مادر بهره می‌برند. وقتی به بلوغ می‌رسند، مودب و آداب‌دانند و رعایت حرمت پدر و مادر را می‌کنند. در چنین خانواده‌ای اطفال در امنیت تربیت می‌شوند و هرگز چیزی نمی‌بینند که برای روح‌شان نامطلوب است یا اثر منفی می‌گذارد. رفتار خشن نمی‌بینند، حرف نامناسب نمی‌شنوند، صحنه‌ آلوده نمی‌بینند. نوجوان در این خانواده، در فضای مطلوبی زندگی می‌کنند و اهل رعایت ادب و احترام نسبت به پدر و مادر است. پدر و مادر هم حریم خصوصی خودشان را دارند و روابط‌شان محترمانه است. اگر طفل خردسالی دارند، خارج از زمان‌هایی که مختص پدر و مادر است، دور پدر و مادرش می‌چرخد و لذت می‌برد. وقتی پدر و مادر در حریم خصوصی هستند، کسی حق ورود ندارد و در صورت نیاز، آموخته‌اند که اجازه بگیرند.

 

تعامل پرثمر در خانواده‌های امن

در این خانواده، روابط بسیار پویا و فعال است. افراد به‌تناوب به خانه هم می‌روند و وارد فضای امن همدیگر می‌شوند. باهم انس دارند و نسبت به هم احساس امنیت می‌کنند. به‌قدری به هم اعتماد دارند که گاهی کلید خانه‌شان را به هم می‌سپارند و هیچ احساس ناامنی برای صاحب‌خانه ایجاد نمی‌کنند. فضای ارتباطی‌شان امن و صمیمی است. اگر نتوانند پذیرای همدیگر باشند، ناراحت نمی‌شوند. انسان‌های عاقل، باوقار و آداب‌دانی هستند. معلوم است از ترکیب چنین خانواده‌هایی که مثل سلول هستند، چه جامعه‌ای سالمی ساخته می‌شود. این جامعه نسبت به شهروندانش متحد عمل می‌کند و فضای عاطفی، برادرانه و امنی بین آنها جاری است. در چنین فضای امنی، تبادل عاطفی به‌راحتی اتفاق می‌افتد. آدم‌ها خیال‌شان راحت است، سوءظنی نسبت به هم ندارند و می‌دانند اگر کسی ابراز نیاز می‌کند و مساله‌ای دارد، از روی مکر و فریب نیست، حقه‌بازی نمی‌کند. افراد در این جامعه خلأهای هم را جبران و مشکلات را برطرف می‌کنند. این جامعه، بسیار پویا و سالم است.

 

در لایه‌های عمیق جامعه چه خبر است؟

وقتی چنین بدنه سالمی در جامعه داریم، تک‌تک سلول‌ها در جای خودشان، کارآمدند و به هم بهره می‌رسانند.

خداوند در سوره نور، درباره این دو شهر با ما صحبت می‌کند؛ هم ظاهر شهر را به ما نشان می‌دهد و هم باطن؛ شهر آلوده و ناسالم، در مقابل شهر پاک و سالم. درباره این‌که چه‌ اتفاقی می‌افتد یک شهر ناسالم می‌شود؟ زن‌ها و مردها چه کار می‌کنند چنین فضای ناسالمی ایجاد می‌شود؟ چه بلایی سر هم آوردند؟ عقوبت زندگی اخروی و تبعات زندگی دنیوی این افراد چیست؟

در مقابل، جامعه سالم چه کار کرده؟ چه‌طور توانسته به این محیط پاک و با طهارت برسد؟ نتیجه حیات طَیّب و طاهر، جامعه پویا و بالنده است که خیر، برکت و رحمت با خود می‌آورد. محیط سالم، وسعت و امکانات زیادی دارد؛ چه در زندگی کوتاه دنیایی و چه در زندگی ابدی. این دو جامعه از نظر امنیت، محبت، بهره‌مندی از رشد فضایل و استعدادها و امکانات مادی و بهره‌مندی از رحمت الهی و دوری از آفات و آسیب‌ها، دو قطب مخالف‌اند.

 

تصویرسازی دو مقصد نهایی در سوره نور

در سوره نور دو فضای کاملا نامتناجس در دو شهر به تصویر کشیده می‌شود؛ چه سیمای ظاهری‌ و چه در قلب آنها. قلب یکی، تپنده است و دیگری قلبی دارد که عضو ناکارآمدی است و بدن را به‌سمت اضمحلال می‌برد. مقصد هر دو جامعه را سوره نور، به‌دقت برای ما تصویرسازی می‌کند. نکته زیبایی در این سوره وجود دارد که مربوط به نسبت‌هاست. وقتی درباره خانواده حرف می‌زند، به نسبت برابر، از زن و مرد و از جنسیت آنها، یاد می‌کند. درباره زن این جامعه صحبت می‌کند، درباره مرد صحبت می‌کند؛ زن پاک، زن ناپاک، درباره مرد پاک، مرد ناپاک صحبت می‌کند و نحوه اثرگذاری اینها بر هم و طیف‌های مختلفی که در این دو شهر زندگی می‌کنند. کسانی‌که دنبال اشاعه ناپاکی هستند، مدت‌ها فکر می‌کنند، ببینید چه‌طور می‌توانند جامعه را آلوده کنند. عده‌ای هم در جامعه گوش‌به‌فرمان اینها هستند، افکار ناپاک را گسترش می‌دهند. اینها بدون تفکر و تعقل، ابزار دست شبکه می‌شوند و افکار ناپاک را در جامعه رواج می‌دهند و اجتماع را دچار تلاطم و آلودگی می‌کنند. این گروه فقط درپی مقاصد پلید خودشان هستند، با مردم عادی دشمنی دارند و طوری طراحی می‌کنند که جامعه را به سمت هلاکت ببرند. به‌واسطه اشاعه فحشا و گسترش روابط نامشروع، جامعه را از مدار حیات خارج می‌کنند و قدرت تداوم و جاودانگی را می‌گیرند.

در طرف مقابل، انسان‌های پاک هستند که لحظه‌ای از یاد خدا غافل نمی‌شوند و در پاکی و طهارت زندگی می‌کنند. خانه‌هایی ساختند که محل ذکر و نزول نور الهی است. از رحمت و هدایت بهره‌مندند و این رحمت و هدایت را تا تاریک‌ترین بخش‌های جامعه می‌برند؛ آنجا را نورانی و روشن می‌کنند، آگاهی تولید می‌کنند و قدرت تشخیص می‌آورند. عقل و عقلانیت را رشد می‌دهند تا بستر عمل صالح را فراهم کنند. در نتیجه باعث تعالی انسان‌ها و جامعه می‌شوند. جامعه‌ای می‌سازند که در آن، همه توانمند و رشدیافته‌اند، همه از استعداد و ظرفیت‌های مادی و معنوی برخوردارند.

ما در فضای سوره نور، با شهری مواجهیم که مثل یک دژ مستحکم، دیوارهای بلندی دارد. حصاری به بلندای یک قلعه، که شهر را از خطر در امان نگه داشته، اما مثل شیشه فانوس روشن و شفاف است. نوری از قلب این دژ مستحکم، به بیرون ساطع می‌شود. این نور، بر تاریکی‌های اطراف غلبه می‌کند و از طریق خانواده‌های پاک، گسترش پیدا می‌کند. تمام شهر و اطرافش از این نورانیت بهره‌مند می‌شود و روشن‌ می‌شود.

در شهر تاریکی‌ها، فقط پلیدی وجود دارد. هیچ مرزی محترم شمرده نمی‌شود. مثل یک بیغوله و ویرانه، همیشه در مسیر دستبرد راهزنان است. امنیت ندارد و بدبختی و بیچارگی در آن موج می‌زند.

می‌خواهیم با هم این دو شهر را بشناسیم و بفهمیم چرا شهر اول دچار چنین خباثتی شده و چه‌طور شهر دوم این‌قدر پاک و پاکیزه است. ظاهر و باطن هریک چگونه است. هریک در چه مسیری قرار می‌گیرد. چه سبک‌زندگی جریان دارد و به چه نتایجی در دنیا و آخرت می‌رسند. چه طیف‌هایی در این دو شهر زندگی می‌کنند و چه تاثیر و تأثری روی هم دارند؟

خلاصه‌ای ارایه شد از داستانی که در سوره نور می‌خوانیم و باید با لایه‌های اجتماعی آن آشنا شویم.