قصه‌ای از مادر جبهه‌ها

نوع مقاله : ادب و هنر

10.22081/mow.2023.74783

چکیده تصویری

قصه‌ای از مادر جبهه‌ها


ادب و هنر

مصاحبه با کتایون رجبی‌راد، نویسنده کتابی درباره حضور یک زن شجاع در جنگ تحمیلی

قصه‌ای از مادر جبهه‌ها

الهام قاسمی

کتاب «همدم» خاطرات زهرا محمودی به قلم کتایون رجبی‌راد است. خاطرات بانوی مجاهدی که به‌خاطر داشتن ستاد پشتیبانی در تهران به «مادر جبهه‌ها» معروف بوده است. این کتاب که شامل 21 خش است، با هدف نشر فرهنگ ایثار و شهادت برای اولین بار در 1402 در 150 صفحه توسط نشر نسیما روانه بازار شد. در خط سیر زندگی خانم زهرا محمودی، مادرانگی و عشق‌ورزی او را در جایگاه مادر پررنگ‌ترین نقطه عطف زندگی او می‌دانم.

 

  • تحصیلات شما در چه رشته‌ای است که توانستید این کتاب خوش‌خوان را بنویسید؟

مترجمی و ادبیات انگلیسی خواندم.

 

  • در نوشتن دنبال چه چیزی هستید؟

بیشتر تلاش می‌کنم تا مفهومی را که احساس می‌کنم به کار مخاطب می‌آید با قالب و زبانی مطرح کنم که کشش لازم را برای مخاطب ایجاد کند و تا منعقد شدن کامل مفهوم با من همراهی کند.

 

  • عنوان «همدم» و طرح جلد آن چگونه شکل گرفت؟

«همدم» نامی بود که مادربزرگم را در خانه با آن صدا می‌زدند. نام کتاب از اسم ایشان وام گرفته شده است.

طرح جلد هم عکسی است که در یکی از مصاحبه‌های خانم محمودی برای یکی از روزنامه‌ها، عکاس خبری گرفتند. و به نظر من مادرانه‌ترین عکسی بود که از ایشان داشتم.

 

  • چه شد که به‌عنوان اولین اثر داستانی بلند سراغ روایت زندگی یک بانوی جهادگر در دوران دفاع مقدس رفتید؟ آن هم بانویی که با شما نسبت خانوادگی داشت؟

تصمیم گرفتم سراغ یک بانوی جهادگر بروم، پیش فرض شماست، ولی من سراغ یک مادر رفتم که در جایگاه مادری‌اش خارق‌العاده رفتار می‌کرد. بیشتر می‌خواستم سبک زندگی این مادر بزرگوار را پیش چشم بانوان امروزی تصویر کنم. دفاع‌مقدس هم قطعا یکی از گزینه‎هایی است که اگر بانوان ما قدرت مشارکت در آن را دارند و از پس آن برمیآ آیند و کاری سهل برای‌شان خواهد بود.

البته چهار کتاب دیگر هم در حوزه اجتماعی به فارسی و انگلیسی دارم. «فمنیست و خیانت به فرزند» اثری است که از طرف دفتر نهاد رهبری در دهه 80 چاپ شده است. «روابط دوستانه عروس و مادرشوهر» اثر دیگری از نشر مهدوی که در دهه 70 چاپ شده و اولین سرفصل روابط سببی در کتابخانه ملی را به خود اختصاص داده و درباره روابط سببی در آمریکاست. اثری دیگری دارم که در نشر نسیما چاپ شده با عنوان «از یادگیری تا تفکر، از تفکر تا یادگیری» که یک کتاب جمع‌وجور تالیفی و برداشتی از ترجمه‌ای مفصل است که برای یکی از دوستان انجام داده بودم. اثر دیگری به زبان انگلیسی دارم که به توضیح مبسوط درباره تمام هنرهای ایرانی از جمله هنرهای مربوط به چوب، پارچه، فلز و... مربوط می‌شود. چند ترجمه دیگر هم در حوزه ادبیات سمبلیک جهان دارم که در حال چاپ است.

 

  • مدت نگارش اثر از مصاحبه تا مرحله چاپ؟ و با توجه به نسبت شما با شخصیت اصلی کتاب، هنگام انجام مصاحبه و جمع‌آوری کتاب با چه چالش‌هایی مواجهه بودید؟

5 سال پیش اتفاق عجیبی افتاد. پس از 2 سال زمان که برای نوشتن کتاب زحمت کشیده بودم، متن را به آخرین مرحله رساندم و داشتم برای آخرین بار بازبینی می‌کردم که ناگهان کل حافظه کامپیوترم سوخت. خودم این‌طور فهمیدم برای چه این اتفاق افتاد. در آن نسخه از کتاب، از دایی شهیدم بسیار نوشته بودم. با این‌که می‌دانستم ایشان دوست نداشتش درباره فعالیت‌هایش در جبهه حرفی بزنیم، مبادا ریا شود. با خودم گفته بودم حالا که دایی نیست، بیان فعالیت‌هایش خوب است، پس همه را در کتاب آوردم تا ثبت شود. وقتی حافظه کامپیوترم سوخت، نیت کردم اگر توانستم اطلاعات را بازیابی کنم، مطالب مربوط به دایی را حذف کنم. خدا را شکر فایل پیدا شد، ولی زمان زیادی طول کشید تا مطالب را دوباره پیدا و بازبینی کنم. مراحل صدور مجوز کتاب را هم به‌سرعت  پشت سر گذاشتم، اما هنوز فیپای کتاب صادر نشده بود. چون دوستان ما در فیپا، گمان کرده بودند که این کتاب صرفا یک روایت به‌صورت مصاحبه است و دنبال سال تولد همدم بودند. سه ماه هم طول کشید تا به دوستان فیپا توضیح بدهم که نام کتاب «همدم» است و فرم روایی و داستانی به زندگی ایشان داده شده و برخی جاها که مربوط به همدم نیست، ساخته و پرداخته ذهن نگارنده است.

شخصیت مادر برای من زنده است و به‌گونه‌ای نوشته‌ام که خواننده باور می‌کند. حتی نکته‌های ساخته و پرداخته ذهن بنده هم، روایت مستند است. من هیچ مصاحبه‌ای با مادربزرگم انجام ندادم. وقتی قصه می‌گفت، چه قصه‌های فولکور قدیمی، چه روایت‌هایی از جبهه یا خاطراتی از زندگی‌اش، همین‌ها در ذهن من مانده بود که نوشتم و یک خط داستانی برایش تعریف کردم.

 

  • در داستان «همدم» خاطرات زیادی را از شخصیت و سبک‌زندگی خانم محمودی روایت کردید. خودتان، چه در مقام نویسنده و چه در مقام نوه با کدام خاطره و روایت بیشتر ارتباط برقرار کردید و آن را الگویی برای زندگی قرار دادید؟

در خط سیر زندگی خانم زهرا محمودی، مادرانگی و عشق‌ورزی او را در جایگاه مادر، پررنگ‌ترین نقطه عطف زندگی‌اش می‌دانم. چیزی‌که این روزها بسیار رنگ باخته است.

 

  • مهم‌ترین پیامی که «همدم» با مخاطب در میان می‌گذارد چیست؟

مهم‌ترین پیام «همدم» برای مخاطبش این است که در هیچ برهه‌ای از زندگی، خود را دست‌کم نگیرد و به ظرفیت‌هایش توجه کند. آفریدن نقش‌ها، کار خانم‌هاست به شرط آنکه به هویت والای خویش پی برده باشند.

 

  • بازخورد خوانندگان اثر با شما چه بود؟ وقتی فهمیدند نوه شخصیت اصلی داستان هستید.

وقتی خوانندگان متوجه می‌شوند من نوه خانم زهرا محمودی هستم، انگار قرار است حرف مستندتری بخوانند. اصولا وقتی فیلم خود مادر را هم می‌بینند که شخصیت کتاب، زنده است، انگار با صدای او قرار است خاطراتش را بشنوند. همین باعث می‌شود حس ملموسِ‌ ترس از خواندن کتاب به آنها منتقل شود.

 

  • چرا وقتی ایشان دچار عارضه مغزی و در بیمارستان بستری شدند، به فکر نوشتن و ثبت خاطرات‌شان افتادید؟ تا قبل از این ماجرا، شرایط فراهم نبود؟

قبلا هم شرایط فراهم بود. اتفاقا مادربزرگ خیلی اصرار داشتند خاطرات‌شان را بنویسم که تا قبل از فرارسیدن مرگ، رسالت ترویجی‌اش‌ را انجام دهد. اما فرصتی پیش نمی‌آمد تا به این کار مهم بپردازم.

 

  • چرا در پایان کتاب، عکس‌هایی از زندگی شخصی و خانوادگی و عکس‌هایی از فعالیت‌های جهادی ایشان چه در میدان جنگ و چه در پشت صحنه جنگ نگذاشتید؟

سیاست نشر نسیما ایجاب می‌کند که درباره یک کتاب که صرفا روایت است، عکسی در پایان کتاب ثبت نشود. عکس‌های جبهه ایشان را نگذاشتم به این دلیل که این کتاب، صرفا کتاب دفاع مقدس محسوب نمی‌شود. بیش از هر چیزی این کتاب، سبک زندگی یک مادر نقش‌آفرین است که نقش‌آفرینی‌اش در جنگ پررنگ‌ شده است.

 

  • چرا در کتاب به سال فوت و مزار خانم محمودی اشاره‌ای نکردید؟

درباره سال فوت و مزار ایشان در گزارش‌ها و مستندهای زیادی نکاتی گفته شده، دیگر صحبتی به میان نیاوردم تا تکرار نشود. در این کتاب، سعی کردم کاری موازی با دیگران انجام ندهم. برای همین برای رسیدن به این قالب داستانی کلی فکر و زمان گذاشتم تا هم‌پوشانی با کار بقیه نداشته باشد و زاویه و نگاه جدیدی از این شخصیت ارایه کنم.

 

  • در کتاب اشاره کردید که از زندگی مادربزرگ‌تان فیلم مستند ساخته شده. نام و مشخصات این مستند چیست؟

نام مستند خانم زهرا محمودی «شیرزنی به‌نام مادر» است. ساخته مسعود طاهری، مستندسازی است که بخشی از مستند در برنامه به‌سوی ظهور در شبکه یک سیما در روز جمعه 10 آبان سال 1386 بعد از مصاحبه با آقای رفسنجانی و هم زمان با روز خاکسپاری خانم محمودی پخش شد.

 

  • این روزها مشغول چه فعالیت قلمی و پژوهشی هستید؟

بیشتر مشغول خواندن و تحقیق در چند حوزه پراکنده هستم.