مادرانه
نگاهی اجمالی به مفاهیم فلسفی در انیمیشن «کوکو»
خیر و شر، گریبان ما را رها نمیکند
شاهرخ روانپور
سال 2017 وقتی انیمیشن «کوکو» در سینماهای دنیا اکران شد، بزرگ و کوچک که مخاطب این فیلم بودند، میدانستند در حال تماشای انیمیشنی هستند که در تاریخ ماندگار خواهد شد. کوکو توانست بهترین انیمیشن اسکار 2017 شود. بهرهگرفتن از موسیقی؛ یک اختلاف مرسوم در خانوادهای سراسر دنیا و ورود به دنیای مردگانی که زندگی پس از مرگ را با نگاه سازندگان روایت میکند، باعث شده است این انیمیشن به اثری ماندگار در ذهن بینندگان تبدیل شود.
کوکو یکی از اصلیترین دغدغههای ذهنی بشر از آغاز خلقت تاکنون را مطرح کرده و ساده و بیتکلف به آن پاسخ میدهد: رسیدن به جاودانگی، با ماندن در ذهن افرادی که ما را دوست دارند و دوستشان داریم، افرادی که به صورت تاکیدی در این انیمیشن، در قالب خانواده نمایان شدهاند.
روح اقناعناپذیر انسان از دوران باستان نمیتوانست فنا و نابودی را بپذیرد. پس جاودانگی بهعنوان یک اسطوره و شاید غایت زندگی مادی انسانها، دستمایه افسانه، داستان و روایتهای زیادی شد که سینه به سینه منتقل شده و همزمان توسعه پیدا کردند. در این افسانهها، قهرمان داستان برای رسیدن به جاودانگی در کنار خوشبخت کردن اطرافیان، متحمل سختیهای زیادی میشود و درنهایت پس از طی مراحلی سخت به این آرزوی مهم دست پیدا میکند. این کهنالگو به عنوان «سفر قهرمان» شناخته میشود که نقشه راه سادهای از مسیر رشد انسان را نشان میدهد. هر انسانی درون خود قهرمانی دارد و به سفر قهرمانی ویژهای میپردازد.
این سفر، همان الگویی است که برای طی مسیر، خودشناسی و رشد فردیّت انتخاب کرده است. دقیقا همان کاری که میگل در این داستان کرد، او ابتدا با هدف رسیدن به رویای شخصی از سنت خانوادگی تمرّد کرد و مسیری سخت پیشگرفت، اما درنهایت با خانواده همراه شده و برای جلوگیری از فراموش شدن و به جاودانگی رساندن بابا هکتور انواع سختیها را متحمل شد.
درباره کهن الگوی «سفر قهرمان»
طبق نظریه «سفرقهرمان» جوزف کمپل، او معتقد است همه اسطورههای تاریخ در جریان سفر اساطیری خود از الگوهای مشابهی پیروی کردهاند که ذیل سه مرحله کلی «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» جای میگیرند. در مرحله «جدایی»، قهرمان از دنیای عادی به دنیای ناشناختهها سفر میکند، مرحله «تشرف»، شرح ماجراهای او در دنیای ناشناختههاست و بالاخره در مرحله «بازگشت»، او دوباره به دنیای عادی بر میگردد؛ اما این بار با ماهیت متفاوتی که قهرمان در طول مسیر سخت خود، کمکم به آن شکل داده است. در سفر قهرمان، شخصیت اصلی ضمن توفیق در ماموریت خود و کسب مواهب مادی، بهنوعی خودشناسی و کمال معنوی نایل میشود که این امر، هدف اصلی قهرمان مطابق با آرای کمبل درباره کهن الگوی «سفر قهرمان» است.
میگل در مرحله جدایی، از خانواده و دنیای زندگان جدا میشود و به دنیای عجیب مردگان پا میگذارد. در مرحله «تشرف» ماجراهای فراوانی را پشت سر میگذارد که باعث میشود اهمیت خانواده را عمیقا درک کند و در راستای دستیابی به یک هدف مشترک، با آنها همراه شود و درنهایت در مرحله بازگشت با ماهیتی متفاوت و رشدیافته به دنیای زندگان بازمیگردد و نهتنها باعث میشود باباهکتور از خطرفراموشی نجات پیدا کند و به جاودانگی برسد، بلکه طلسم ممنوعیت موسیقی را نیز در خانواده شکسته و در کنار رسیدن به رویای شخصی زندگیاش، خانواده را نیز به شادی و خوشبختی میرساند.
از فراموشی تا محو شدن
کوکو رسیدن به جاودانگی را نه در خوردن آب حیات میداند و نه در داشتن قدرتهای ماورایی. همه انسانها روزی میمیرند و به جهانی دیگر منتقل میشوند، اما تا زمانی که در اذهان انسانهای زنده باقی ماندهاند؛ جاودانهاند و به محض این که کاملا فراموش شوند «واقعا میمیرند». این قضیه در یکی از سکانسهای این انیمیشن با لطافت به تصویر کشیده شده؛ زمانی که میگل و هکتور برای قرض گرفتن یک گیتار به ملاقات دوست هکتور، امیگو (Amigo) میروند، او با حالی ناخوش در ننو دراز کشیده و ادعا میکند که در حال از بین رفتن است. امیگو به عنوان آخرین درخواست از هکتور میخواهد آهنگ مورد علاقهاش را بنوازد و پس از آن با رضایتخاطر محو میشود و بهصورت پودر در هوا پخش میشود. هکتور در پاسخ به میگل در توضیح این اتفاق میگوید: «اون کاملا فراموش شد. وقتی دیگه هیچکس در دنیای زندگان باقی نمونده باشه که تو رو به یاد بیاره، تو از اینجا (دنیای مردگان) ناپدید میشی. ما این رو مرگ نهایی میدونیم (The Final Death) و هیچکس نمیدونه بعد از این به کجا میره. خاطرات باید توسط کسایی که در موقع زنده بودنمون ما رو میشناختند زنده بمونه؛ در داستانهایی که درباره ما میگن.»
این خانواده منسجم و صمیمی
یکی دیگر از مفاهیم برجسته انیمیشن کوکو، نقش پررنگ خانواده و زندگی، عشق و تصمیمگیری در راستای مصالح جمعی است. کوکو در دنیای مدرن امروزی خانوادهای را ترسیم میکند که در عین داشتن یک زندگی معمولی و اجتماعی، به سنتهای عمیق خانوادگی پایبندند و مثل گذشته، بهصورت جمعی و گسترده زندگی میکنند. در روابط اعضای این خانواده احترام به بزرگتر، نقش ویژهای دارد. حتی میگل که در قالب اعتقادات خانواده، فردی متمرّد شناخته میشود در هیچیک از صحنههای فیلم به بزرگترها بیاحترامی نمیکند. اواخر فیلم میبینیم پس از گذراندن همه اتفاقها، هکتور از میگل میخواهد به کوکو بگوید که همیشه دوستش داشته و او را ترک نکرده است. مامان ایملدا هم از میگل میخواهد که هیچوقت فراموش نکند خانوادهاش تا چه اندازه او را دوست دارند. همه این مسایل، تاکید این انیمیشن بر اهمیت خانواده و عشق خانوادگی را نشان میدهد.
مادران قدرتمند و ستون خانواده
از نکات مهم این انیمیشن، نقش زنان قصه است که برخلاف انیمیشنهای نسل قبل که زنان در آنها، موجوداتی منفعل و در انتظار قهرمانی برای نجات بازنمایی میشدند، نقشی فعال و پررنگ دارند و از عشق افسانهای هم خبری نیست. البته این نوع بازنمایی نقش زن در انیمیشن چیز جدیدی نیست و نمونه آن را قبلا در انیمیشنهای موفقی مانند دلیر (Brave) و یخزده (Frozen) دیدهایم. در این نسل از انیمیشنها اگر عشقی هم شکل بگیرد، نه بر پایه زیبایی صرفِ طرفین، بلکه در اثر سلسله اتفاقهایی بهوجود میآید که در آن، هر دو طرف نقشی فعال دارند و در مسیر داستان به شناخت ابعاد مختلف وجودی یکدیگر میرسند.
انیمیشن کوکو را میتوان انیمیشنی مناسب برای سنین مختلف کودکان تا بزرگسالان دانست. غنای محتوا، اشاره به آداب و رسوم، بدیع بودن روایتِ کوکو، زیبایی بصری، شخصیتپردازیهای دوستداشتنی و قابلباور، در کنار بهره بردن از موسیقی فوقالعاده، نکتههایی است که تماشای این انیمیشن را هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان جذاب و آموزنده میکند.
حس و حال coco خاص است، اما از تماشای آن، بیننده غمگین نمیشود. عوامل ساخت این فیلم، با دقت و ظرافت، موضوعات جدی را در قالب داستانی جذاب بیان میکنند و رکورد جدیدی را در صنعت انیمیشن ثبت کردند.