نوع مقاله : پرونده ویژه
چکیده تصویری
کلیدواژهها
موضوعات
پرونده ویژه
گفتوگو با دکتر مهدی عباسی درباره نقش فرد، خانواده و دولت در پوشش امروز افراد
طلبکاریم از حاکمیت؛ چرا به سلامت جنسی توجه نمیکنید؟
حجتالاسلام و المسلمین دکتر مهدی عباسی سالهاست در حوزه روانشناسی اسلامی و خانواده، پژوهش و مطالعه کرده است. در این گفتوگو، بحران اخیر ایران را تحلیل میکند؛ از نظر او حجاب و پوشش، از اموری است که نیاز به اصلاح فرهنگی دارد. او معتقد است کسانیکه عناد دارند و با برداشتن حجاب، قصد ضربه زدن به فرهنگ و مبانی اسلامی را دارند، باید تنبیه شوند و برخورد سلبی مانع انتشار افکارشان در جامعه میشود. اما براساس علم روانشناسی و تحلیل روحیات نوجوانان و جوانان، روشهای سلبی و تنبیهی، در جهت اصلاح شکل پوششهای کارایی لازم را ندارد و پیامدهای منفی را متوجه جامعه میکند.
- پیامدهای الزام و عدمالزام حجاب از سوی حاکمیت چیست؟ ممکن است حجاب دستوری، باعث سست شدن اصل حجاب و ریاکاری در جامعه شود، یا باعث نارضایتی بعضی از مردم شود و مشکلاتی برای اصل نظام سیاسی پدید آورد. قبول دارید؟
حجاب از ضروریات دین است و در اجرای این حکم، تردیدی نیست. تاکید دارم بر حجاب شرعی، ولی آیا این را در جامعه الزامی کنیم یا نه؟ الزام حجاب چه پیامدهایی دارد؟ عدمالزام چهطور؟ هر امری چه جنبه فرهنگی داشته باشد، چه شرعی، برای اینکه الزامی شود به پیشنیازهایی احتیاج دارد. وقتی موضوعی را بهعنوان امر فرهنگی، یا تربیتی در نظر میگیریم، برای پذیرشش چهارچوب ذهنی مخاطب مهم است؛ اینکه او به چه چیزهایی فکر میکند؟ از نظر تربیتی، فرهنگی و خانوادگی چه وضعیتی دارد. آیا شما در دهه 1400 جامعه را برای پذیرش الزامات قانونی و حاکمیتی کشور نسبت به پوشش آماده کردهای یا نه؟ قبول داریم یک امر شرعی و ضرورت است، اما اگر کار جایی برسد که اکثریت جامعه این حکم شرعی را قبول نکنند، چه کار کنیم؟ خیلی راحت است در سطح نظریه و روی کاغذ بگوییم: « حکم شرعی است و همه باید ملتزم شوند و حجاب را رعایت کنند.» اگر بهدلیل هجمههای فرهنگی رسانه و نارضایتی اقتصادی و سیاسی، اکثریت نه، گروه قابلتوجهی از جامعه این حکم را رعایت نکنند، چقدر نیروی انسانی در کادر انتظامی و قوه قضاییه داریم که بتوانند مواجهه حقوقی و کیفری داشته باشند؟ اگر شما ذهن و فرهنگ مخاطب را با اقدامات ایجابی، کارهای فرهنگی، اقناعی و اعتقادی آماده کردی، میتوانی در این زمیه موفق شوی. مثل کار فرهنگی که برای بستن کمربند ایمنی انجام دادیم. مردم متقاعد شدند اگر کمربند ایمنی نبندند، جانشان در خطر است. وقتی تصویرسازی کنید، ذهن طرف مقابل آماده میشود و خودش به این نتیجه میرسد که قانون را رعایت کند. مرحله بعدی تعیین محدوده قانونی و تخلف و جریمه است. آیا الان ذهنیت این جمعیت قابلتوجه، نسبت به حفظ حجاب آماده است؟ اقناع شده؟ اکثریت با حجاباند، اما اقلیتی که بیحجاب، یا شلحجاباند، ذهنشان برای این الزام آماده شده؟ اگر ذهنش را آماده کردید، آنوقت الزام افراد و لایحه کیفری و حقوقی اثر مثبت خواهد داشت. اگر اندیشه مردم آماده نشود، در فضای ناپخته فرهنگی، یکدفعه الزامی بیاوریم که پشتش جرمانگاری است، پیامدهای منفی دارد.
- اصلیترین پیامد منفی چیست؟
نارضایتی مردم بالا میرود. نگرش ما نسبت به پلیس راهنمایی رانندگی که دفترچه جریمه دستش است، چیست؟ آیا به این شخص علاقه داریم؟ اصلا، چون تداعی میشود به جریمه. الزام، چنین تداعیهایی ایجاد میکند. الزام بدون آمادگی، پیامد دارد و نگرش را منفیتر میکند.
اگر بگوییم ملاک ما احکام شرعی و قانون است، عیبی ندارد. اما بدون آمادهسازی تفکر عمومی جامعه، تبدیل به نارضایتی میشود که این، نقضغرض است. چون در نظام مقدس جمهوری اسلامی، مطلوب این است که مردم مبتنی بر ارزشهای اسلامی تربیت شوند، طوریکه نیازی به الزام و پلیس نباشد. اما اگر کاری کنیم که الزام یک حکم شرعی بدون زمینهسازی، باعث نارضایتی شود، آتش زیر خاکستر میشود؛ بهانهای میشود برای بحران. یک نمونهاش به چوب کردن روسری است! بنابراین الزام بدون زمینهسازی، اقناع و کار فرهنگی و صرف اجرای قانون و لایحه کیفری و حقوقی، پیامدهای خطرناکی در درازمدت دارد. البته با انجام کار فرهنگی صرف هم موافق نیستم. هر جامعهای، نیاز به قاعده و قانون دارد. اگر به این نتیجه رسیدیم که حفظ حجاب و پوشش هنجارمند برای سلامت جنسی و خانواده مفید است و نیاز به حمایت قانون دارد، باید تقنین صورت گیرد. ممکن است در جزییات و مصداق اختلاف داشته باشیم؛ مثلا حد حجاب و حد پوشش بههنجار چقدر است و... که درباره این مساله، کارشناسان باید تعیین کنند.
- این نوع از مواجهه با بیحجابی، منافی اصل آزادی انسان نیست؟
سوال سخت و عمیقی است. عمیق از این جهت که مبنای ما در آزادی چیست؟ آیا ما در قانون و قانونمندی معتقد به نظریه اعتباریات هستیم؟ یا نه در این قانون اگر جعلی هم هست، ضرورت بالقیاسی دارد با یک ارزش؛ و در نسبت با آن ارزش، این قانون حقیقت پیدا کرده. بر این اساس نسبت آزادی را تعیین میکنیم. نکته مهم سوال این است که چهارچوب آزادی را چه کسی تعیین میکند؟ حتی کسانیکه میگویند من آزادم! معتقدند آزادی مطلقِ بدونِ سازه، ضربه میزند. آزادی مطلق که چهارچوبی نداشته باشد و هرکس هر کاری دلش میخواهد انجام دهد، آنارشیسم و بیقیدی است! حتی جنگل هم قاعده دارد.
منتقدان قانون حجاب، منظورشان از آزادی، برداشتن روسری است. یعنی هر خانمی، هرطور دوست دارد در جامعه بگردد، ولی جامعه به چهارچوب نیاز دارد. اینجاست که اختلاف پیدا میکنیم. خب چه کسی حد آزادی را تعیین میکند؟ بیایید نگاه دینی هم نداشته باشیم، اولویتهای زندگی اجتماعی را در نظر بگیریم که یکی از عناصر مهم آن، سلامت جنسی است. علم سکولار و علم غیردینی هم اثبات کرده تحریک بصری و پوشش با سلامت جنسی، ارتباط دارد. انسان ذاتا دوست دارد سالم باشد و از همه عرصههای زندگی، لذت ببرد. همچنان که سلامت بدن مهم است، سلامت جنسی هم اهمیت دارد. گاهی انسان، از یک مقوله لذتبخش، میرود به سمت اختلال و انحراف جنسی که علم روانشناسی اثبات کرده به پوشش و تحریک بیرونی بستگی دارد. اینجاست که سلامت جنسی به پوشش و حجاب مربوط میشود. میگویند: «اگر روسری برداشته شود، سلامت جنسی کسی به خطر نمیافتد.» ما میگوییم: «فرهنگ، سیال و لغزنده است.» اگر امر فرهنگی را رها کنید، بهقدری سیالیت دارد که مثل آب به تمام منافذ، نفوذ پیدا میکند. همجنسگرایی، یک انحراف جنسی است که باید جلوی آن را گرفت. عشق مثلثی و ضربدری بد است و انسان را به خطر میاندازد. وفاداری جنسی، آرامش جنسی ایجاد میکند.
حجاب، قانون است. باید مبنای حجاب را طوری تشریح کنیم که نوجوان بپذیرد و قانع شود. بداند حجاب به چه دردی میخورد و در پسِ بیحجابی، چه معضلهایی وجود دارد. وقتی جوان به آرامش رسید، نسبت حجاب و پوشش را با آزادی درک میکند. ما آزادیم، مادامی که حق فردی کسی و حقوق اجتماعی پایمال نشود. ازجمله حقوق اجتماعی هم سلامت جنسی افراد جامعه است.
- لازم است حاکمیت در مساله حجاب و پوشش ورود پیدا کند؟
اگر صحبت از حکومت و دولت میکنیم، یا درباره تمدن حرف میزنیم، باید بدانیم هر ساختاری که با قدرت و چهارچوبهای قانونی مدیریت میکند، باید در این امور دخالت داشته باشد.
- چرا؟
چون هنجارمندی در پوشش با نیازهای اولیه انسان بهویژه سلامت جنسی ارتباط دارد. حکومت باید نظام سلامت جامعه را مدیریت کند. چهطور این همه بیمارستان ساخته میشود، ولی دولت از مراکز مشاوره، حمایت نمیکند؟ این، اشتباه است. در دنیا، همانقدر که به سلامت بدن توجه میکنند، سلامت روانی هم برایشان اهمیت دارد. در کشور ما فکر کنم، نسبتش 10 به 90 است. توجه دولت به سلامت روان مردم، ازجمله سلامتی جنسی، ضعیف است. خیلی از کشورها براساس مبانی معرفتشناختی، حتی برای پوشش چهارچوب گذاشتند. مردم زیاد دیدند فیلمهایی که نشان میدهد شهروند وقتی میخواهد دانشگاه برود، با چه لباسی میرود. براساس فرهنگ خودشان، دخترها پیراهن و شلوارهایی میپوشند که چسبان نیست. ما که فرهنگ اسلامی و ایرانی داریم، باید در پوشش خانمه، متفاوت باشیم. بنابراین حاکمیت باید ورود کند. اتفاقا اینجا من از حاکمیت طلبکارم. آقای حاکم! آقای دولت! شما نسبت به سلامت روانی مسئولید و به سلامت جنسی توجهی ندارید. توجه و اهتمام، در سطح حداقلی است. بودجه فرهنگی و بودجه سلامت روانی ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنید، در این زمینه خیلی ضعیفیم.
من کلینیک مشاوره و رواندرمانی دارم، سلامت افراد جامعه برایم مهم است، ولی دولت حمایت نمیکند. امسال ضریب مالیات را چشمبسته برای همه 5 برابر کرده. اصلا برایشان مهم نیست! حاکمیت در زمینه سلامت جنسی، باید مداخله کند؛ اما حسابشده! همانطور که برای نظام سلامت، در خیلی از کشورها بخشودگی مالیاتی وجود دارد، تسهیلاتی هم برای سلامت روان در نظر بگیرند. در این بخش هم باید مطالبه عمومی صورت بگیرد. آقای حاکمیت! شما باید برای سلامت جنسی کشور طرح و برنامه داشته باشی. سلامت جنسی مهم است، چون سلامت نسل را پیشبینی میکند. در آینده سلامت جنسی برای شما، در برابر یک دلار، 7 ـ 8 دلار برمیگرداند، پس باید مداخله کنید؛ حتی در هنجارمندی پوشش و کنترل تننمایی و تحریک بیرونی که خیلیها را اذیت میکند و باعث به خطر افتادن حریم خانواده و عشق ضربدری و عشق مثلثی و انحراف جنسی میشود. مداخله حاکمیت در این امور، یک جدول چند بُعدی است؛ هم مداخله ایجابی نیاز است و هم سلبی. وجه دوم اینکه مخاطبهای ما خیلی متفاوتاند، چون موضوع روانشناختی فرهنگی و جامعهشناسی است. بعضی معتقدند حدود 15 ـ 16 درصد به حجاب اعتقاد ندارند و کشفحجاب کردند. 15 ـ 16 درصد کاملا مقید به حجاب شرعیاند. بین این دو گروه، 68 درصد طیف بسیار متنوعی از محجوب کامل تا بدحجاب وجود دارد. انواع واکنش مردم نسبت به پوشش سر و بدن را باید شناسایی کنیم.
وجه دیگر، میدانهای اجتماعی است که باید بشناسیم. بدانیم؛ کجا چه اقدامی کنیم. این مساله، ابعاد دیگری هم دارد. وقتی اینها را ضرب کنیم، مدل قابل اجرایی بهدست میآید. یعنی فهرستی از وجوه مساله بنویسیم و واقعبینانه به حل مساله فکر کنیم؛ کجا؟ آموزش و پرورش، رستوران، مترو، ادارات دولتی، ادارات غیردولتی، خیابان، در ماشین، در خانه، رو پشتبام و فضای مجازی. مخاطب ما چه کسی است؟ معتقد به حجابی که حواسش نیست. کسیکه بخشی از موهاش را بیرون گذاشته، کسیکه معاند است، کسیکه وضعیت نابههنجاری دارد، بیمار است مبتلا به پارافیلیاست، کسیکه ضد اجتماع سیاسی است و... در آخر باید بدانیم کجا و با چه کسی و چگونه واکنش نشان دهیم. واکنشهای ما ایجابی باشد، یا سلبی. واکنش ایجابی، کار فرهنگی میطلبد. اگر حاکمیت نمیتواند تفکیکی قائل شود بین طیفهای مختلف کمحجاب، خب باید منتظر پیامدهای منفی باشد. به گروه 2 درصدی که انحراف جنسی و انحراف در هنجارمندی دارند، یا معاندند، نباید مهلت داد. اقدام سلبی انجام شود، بگیر و ببند و تمام! در هر جامعهای 2 - 3 درصد اینشکلی پیدا میشوند. جز این افراد، نباید واکنش تند نشان دهیم. کار پیچیدهای است، چون مبنای ما این است که افراد جامعه را دوست داریم. آنها کشور و دولت را دوست دارند. واکنشی نشان ندهیم که نگرش اینها بعد از مدتی تغییر کند.
همین ماتریس، پیچیدگی ایجاد میکند برای قانونگذار که چهطور قانون را تدوین کند. قانون منسجم و کاملی نداریم. قوانین متعدی در مجلس و شورای انقلاب فرهنگی هست، اما باید یکپارچه شود، در مجلس تصویب شود که ضمانت اجرایی داشته باشد.
- تمام مسئولیت بحران حجاب را متوجه حاکمیت میدایند؟ نقشی برای مردم قائل نیستید؟ توضیحهای شما بیشتر حاکمیتی بود، از جایگاهی که حاکمیت در تامین سلامت دارد.
سوال را اینطور برداشت کردم که آیا حاکمیت ورود پیدا کند یا نه؟ میگویم حتما ورود پیدا کند. اما در نظام جمهوری اسلامی، جدایی حاکمیت از مردم نداریم. مردمسالاری که مقام معظم رهبری تاکید دارند و اتحاد ملی که اخیرا تاکید میکنند، ایجاب میکند مردم کنار حاکمیت باشند. معتقدند اگر برنامههای متنوع و متکثری در سطح تقنین و اجرا، اقدام و عمل حاکمیت دارند، بیش از نصف این برنامهها را میتوان به بخش خصوصی از نظر اقتصادی یا به بخش مردمی واگذار کرد که مردم با بصیرت حسینی خوب میتوانند اجرا کنند.
- شما تشکل مردمی را مهم میدانید، یا مردم معمولی جامعه؟ چون اگر آحاد مردم به میدان بیایند، مقابل هم قرار میگیرند و درگیر میشوند.
قضایایی سال گذشته پیش آمد که مناسب نمیدانم آحاد مردم به شکل ساختارنیافته و غیرساختارمند درگیر شوند. چون وقتی بحران ایجاد میشود، یک نفر با سطل ماست درگیر میشود و دیگری هم کتک میخورد. حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «کنْ فی الْفتْنه کابْن اللّبون لا ظهْرٌ فیرْکب و لا ضرْعٌ فیحْلب» یعنی «هنگام فتنه، مانند شتر 2ساله باش؛ نه پشتی دارد که سواری دهد و نه شیری دارد که بدوشند.» این قاعده را کجا اجرا کنیم؟ اینکه مراقب باشیم مردم درگیر نشوند.
- چهطور از این فضای فتنهآمیز خارج شویم؟
حاکمیت با کمک گروههای مختلف مردم دست بدهد و باهم ساختار منظمی ایجاد کنند؛ همچنان که امربهمعروف ساختار دارد. امربهمعروف، صرفا مردمی نیست. سطح سوم مداخله امر به معروف، جاییکه طرف گوش نکرد، کاملا حاکمیتی است. حاکم باید تعزیر کند. اینجا نیاز به شبکهسازی داریم که گروههای مختلف مردم با کمک حاکمیت شبکهای ایجاد کنند. مردم بودجه ندارند، ولی میتوانند از کمکهای مردمی استفاده کنند. بودجه، قدرت و مشروعیت یعنی جایی که لازم است حکم شرعی را اجرا کند؛ تعزیری یا حدی باشد، دست حاکمیت است.
- از نوع مواجهه میرسیم به شیوه مواجهه، مستقیم باشد یا غیرمستقیم، جرمانگاری باشد، محدودیت اجتماعی، یا تعیین پاداش برای افراد قانونمند؟
شیوه برخورد، مبتنی بر مدل چند بعدی است که چه کسی با چه روشی مداخله کند. مثلا در سیستم آموزش و پرورش با رویکرد تنبیهی نمیتوانیم جلو بریم، بهخصوص در دوره متوسطه اول و دوم. چرا؟ چون نوجوان در اوج خودنمایی است؛ حس زیباییشناختی دختران نسبت به ظاهرشان، اینکه روسری بردارند و مو و زیباییشان را نشان دهند. خداوند در سوره نور میفرماید: «زنها زیباییها را باید بپوشانند، حتی ابرو.» زیبایی محرک است، بههمین دلیل خدا میگوید بپوشانند. اینها مبتنی بر حس زیباییشناختی دختران است. حس زیباییشناختی که پایگاهش در قوه نیروبخش شهوانی است، در سن نوجوانی به تنبیه حساس نیست. پژوهشها نشان میدهد تنبیه، جواب نمیدهد. اتفاقا باید به سمت سیستم پاداش برویم. پاداش مستقیم، مثل اینکه بگوییم چون رعایت میکنید، ما تکالیفتان را کمتر میکنیم. اینها بار مدرسه را از نظر سلامت جنسی سبک میکنند.
- اعتراض نمیکنند که دوگانگی ایجاد شده؟
دوگانگی نیست، اتفاقا یگانگی کنترل است.
- اگر بگویند شما کسی را که رعایت نمیکند، متمایز کردید، درحالیکه ما هردو، بچه یک مدرسه هستیم، نباید فرق میگذاشتید!
مبنا چیست؟ مبنای ما قانونپذیری است و مبادی سلامت جنسی، همین است. چهطور اجازه نمیدهید از هرجایی مواد غذایی تامین کنیم؟ انتظار دارید تا برنج مسموم از هندوستان وارد میشود، وزارت اطلاعات، وزارت بهداشت و وزارت رفاه همه بیایند کشتی را در خلیجفارس غرق کنند، که حتی نیاید داخل کشور، میترسید درز پیدا کند به مغازهها. اینجا هم برای ما مهم است؛ باید جلوی ورودیها را بگیریم.
- اقدام سلبی برای نوجوان مناسب نیست؟
در تعامل با نوجوان، نمیتوانیم از ادبیات تهدید استفاده کنیم. کسی نمیتواند نوجوان را تهدید کند، مگر اینکه نوجوان هویتنیافته و مضطرب باشد. چرا امام صادق علیهالسلام گفتهاند «عَلَیکَ بِالأَحداثِ»؟ بروید سراغ جوانها! چون جوان میخواهد بیترمز حرکت کند. ما باید حرکت او را به شیوه پیامبر هدایت کنیم؛ «اسامه بن زید» را که جوان کمسنوسالی بود در کنار ریشسفیدهای قوم، بهعنوان فرمانده انتخاب کرد و از او حمایت کرد. اعطای فرماندهی به جوان، یعنی سیستم پاداش نسبت به نوجوان فعال است و جواب میدهد. ممکن است در جایی مثل مترو، سیستم تنبیه و محرومیت، بهتر جواب بدهد. بگویند قانون حجاب را رعایت کن، با این وضعیت نمیتوانی از مترو استفاده کنی، پس بیزحمت پیاده برو! باید این فضا را کنترل کنیم؛ به شکلهای متنوع و در میدانهای مختلف. چون آدمها در میدانهای مختلف، پذیرش قانون، در اقناع شدن و به آرامش رسیدن نسبت به الزام متفاوتاند، پس حال طرف مقابل را هم باید در نظر بگیریم.
- مبنا را میگذارید بر فرهنگسازی و قانونپذیری، درست است؟
بله، مبنای من، نوعی از فرهنگسازی است که بیاید در دل قانون. فرهنگ، بستر قانون را ایجاد کند.
- چرا قانون از دل فرهنگ بیرون بیاید؟ چون ممکن است همه به حجاب شرعی اعتقاد نداشته باشند؟
بله دقیقا.
- خب نباید کاری کنیم که افراد جامعه، حجاب را قبول داشته باشند؟
خطای بزرگ بعضی دوستان و اساتید این است که میگویند: «باید حجاب تبدیل شود به تربیت اساسی در بچهها!» خب اگر میخواهید این کار کنید، برای هر بچهای که به دنیا میآید، باید یک پرونده باز کنید، از دوران نوزادی برایش برنامهریزی کنید. معتقدید در سبکدینداری بچهها هم میتوانید مداخله کنید؟ مگر چقدر در خانهها نفوذ دارید؟ فعلا که آمریکا با رسانههایش در خانههای ایرانیان نفوذ دارد. خودتان را در رسانه صاحب قدرت میدانید؟ من که جمهوری اسلامی را صاحب قدرت نظامی و موشکی میدانم، ولی صاحب قدرت رسانهای نمیدانم. هر وقت به جایی رسیدید که نفوذ کنید به اتاق خواب مردم که نطفه پاک متولد شود، یعنی بتوانید ارحام مطهره و اصلاب شامخه را هدایت کنید، آنوقت میتوانید چنین حرفی بزنید که نهادینه شود. الان خانوادهها دست ما نیستند؛ دست موبایل و رسانه هستند. خانواده ایرانی، دست حاکمیت نیست. پس نسبت به نوزادها، حکمرانی، تسلط و مدیریت نداریم. متاسفانه ما نسبت به مهدکودک و مدرسه هم مدیریت نداریم، بعد بیاییم حرف بزرگی بزنیم که قصد داریم حجاب را نهادینه کنیم؛ حرفی که اصلا امکانات، ابزار، نیرو و پروتکلش را نداریم. مرحله اول، تحول و تغییر پذیرش وضعیت خود است. نسبت به وضعیتی که داریم، برویم سمت حل مساله.
- اگر در مدرسه برای رعایت قانون حجاب، سیستم تشویق و تنبیه داشته باشیم، از آن طرف باید حواسمان به والدینش هم باشد. چون این بچه که میرود خانه، تمام زحمات اولیای مدرسه برایش بیاثر میشود، چون پدر و مادرش قائل به حجاب و پوشش شرعی نیستند.
مرحله اول، تربیت قانونی و قانونپذیر شدن آحاد است. قانونپذیری، بخشی از دینداری است. یعنی اگر سازه هنجارپذیری و قانونپذیری را در بچهها شکل دهید، تبعیتپذیر میشود. تبعیتپذیری و اطاعتپذیری سازه مهمی در دینداری است. یعنی پیشبینی میکنیم در بزرگسالی خدا را در آغوش بگیرد، چون تبعیتپذیر است. پذیرش، او را بالا میبرد. به مدیرکل انجمن اولیا و مربیان وزارت آموزش و پرورش، خانم دکتر باقری گفتم: «آموزش و پرورش نمیتواند خیلی از مسایل روز را حل کند. ظرفیت و استعدادش را ندارد، چون فقط بچهها را چند ساعت جدا میکند و با آنها کار میکند، ولی هیچ برنامهای برای والدین ندارد.»
ای کاش آموزش و پرورش این پروراندن و تزکیه و تعلیم را سرایت میداد به خانوادهها. مثلا اعلام میکرد در زمان تحویل کارنامه فرزند، به خودشان هم کارنامه میدهیم. امروز والدین زیادی اصلا به مدرسه فرزندشان سر نمیزنند و از نوع تربیت بچهها خبر ندارند. «کارنامه والدین» طرحی بود که من پیشنهاد کردم و گفتم الگو هم دارم. در بعضی کشورها دو کارنامه صادر میکنند؛ یک کارنامه والدگری، یکی کارنامه دانشآموز. اگر والدین قبول نشوند، بچه هم مردود میشود.
متاسفانه در ایران رابطه والدین با مدرسه، قطع است. قدیم پدر و مادرها سرشان شلوغ بود، 7 ـ 8 بچه را بزرگ میکردند، شاید توجیه داشت. امروز پدر و مادرها با دو تا بچه دغدغههای زیادی دارند که نمیرسند.
- سطح مواجهه با بیحجابی چهطور باید باشد؟ آیا با شُلحجابی برخورد کنیم، یا فعلا فقط به اصلاح کشفحجاب فکر کنیم؟
کشفحجاب را باید با بررسی جبهه معارض، تحلیل کرد. عدهای کشفحجاب را دریچهای برای انقلاب جنسی میدانند. برای با مواجهه با کشفحجاب، باید از کار فرهنگی و اقدام ایجابی شروع کرد. مثلا در صداوسیما بحث مطرح شود. در اقدام سلبی یعنی جزایی، حقوقی، کیفری نسبت به افرادی که کشفحجاب میکنند، بهطور مرحلهای باید ورود کنند. یعنی اینطور نباشد که بدون تذکر، جریمه شوند. چون این جریمهها در مورد نوجوان دختر، جواب نمیدهد. نسبت به کسانیکه کشفحجاب کردند، باید تذکر بدهیم و مانع شویم.
- یعنی سطح مواجهه سلبی از کشفحجاب است؛ امروز دیگر از شُلحجابی گذشته!
من سطح مواجهه سلبی را کشفحجاب میدانم. فعلا نمیتوانند با کمحجابها کاری داشته باشند. سطح مواجهه از کشف حجاب شروع میشود. اما قبل از مواجهه سلبی، مداخله فرهنگی مفید است. یعنی فلسفه حجاب و پوشش را تشریح کنیم که منجر به سلامت جنسی و آرامش میشود. مستندات دینی جمعآوری کردم که ثابت میکند؛ «فسلفه حجاب، سلامت جنسی است.» اگر همین نکته را ترویج و تبیین کنیم و آحاد جامعه اقناع شوند، قبل از مواجهه سلبی، با مداخله فرهنگی میتوانیم نسبت به کشفحجاب موثر باشیم.
- چهطور؟
با همان ماتریسی که توضیح دادم. روی موضوعهای فرهنگی کار کنیم. کار فرهنگی نسبت به حجاب در کشور ما ضعیف است. آموزش و پرورش خیلی مهم است. هیچ بسته عملیاتی در آموزش و پرورش وجود ندارد. در این کارها سابقه نداریم؛ باید از نو شروع کنیم و کنیم. بهسرعت کمیتههایی تشکیل شود از دستگاههای مختلف که وارد شوند و کار فرهنگی را پیگیری کنند.