پرونده ویژه
یادداشت شفاهی بررسی ابعاد لایحه حمایت از فرهنگ عفاف و حجاب
حجاب و گشت ارشاد، دستآویز معادلات سیاسی!
دکتر مهدی جمشیدی
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
در بررسی لایحه حجاب، انتقادهای زیادی مطرح شده که اگر آنها را سنخبندی کنیم، به چهار دسته نقد میرسیم. اینها را شناسایی و طبقهبندی کردم. من هم نقدهایی نسبت به لایحه دارم که در قالب چهار دسته مطرح میکنم.
یک- نقد نگرشی و زمینهای
لایحه حمایت از فرهنگ عفاف و حجاب، چرخش غلیظی از «حقیقت» به «مصلحت» داشته و دچار مصلحتاندیشی به معنای منفی شده است. شهید بهشتی تعبیر جالبی درباره شرایط ولیفقیه دارد. ایشان در مذاکرات مجلس خبرگان میگوید: «برای مشخصات ولیفقیه، داشتن روحیه انقلابی را هم بگنجانیم. یعنی شخص ولیفقیه، علاوهبر اینکه باید مدیر، مدبر و مجتهد باشد، روحیه انقلابی هم داشته باشد.»
این لایحه در فضای ذهنی بسیار محافظهکارانه نگاشته شده. یعنی کسانیکه لایحه حجاب را نوشتند، محتاط و هراسان بودند، امکانهای اجتماعی را حداقل انگاشتند و ما را در شرایط انقباض و انسداد فرض کردند. لایحه را فرزند نگاه انفعالی میدانم. دقت کنید که این لایحه، یک نسخه پیشاقوهقضاییه داشت و یک نسخه پساقوهقضاییه که قوه قضاییه آن را در بعضی بخشها اصلاح کرد. نسخه نسبتا تشدیدشدهای هم داشت که دولت دو بار ویرایش کرد و تحویل مجلس داد. بعضی از این نقدها به نسخه اول وارد است که در نسخه دوم تا حدی اشکالها برطرف شد. خیلی از اصلاحاتی که دولت انجام داد، نتیجه اندیشهورزی جریان انقلاب بود، یعنی نکاتی که اندیشمندان، صاحبنظران و دوستان اهل معرفت مطرح کردند، شنیده شد و مورد استفاده قرار گرفت.
نکته اول، همین نقد نگرشی یا زمینهای هست. شما میبینید بهخصوص نسخه اول لایحه، بهشدت میل به حد وسط دارد و در وضعیت بینابینی قرار گرفته است. یعنی احساس میکنید میخواهد کاری انجام دهد، اما میترسد و نمیتواند. قانونی وضع میکند که حالت صوری دارد، مترسک است. مخاطب آن، اول میترسد، ولی وقتی نزدیک میشود، میبیند مترسک است و اتفاقی نمیافتد. این نگرش را من در نقطه مقابل نگاهی میبینم که رهبر انقلاب در صحبت چند ماه پیش، گفتند: «امام اولا و قاطعا مساله حجاب را مطرح کرد.» یعنی امام همان اول انقلاب گفتند و قاطعانه هم مطرح کردند. در این لایحه، قاطعیت، برّندگی، جدیت و اهتمام را نمیبینید. خیلی کمرنگ است. انگار ناچاریم یک تقنینی انجام دهیم، چه کار کنیم؟ چارهای نداریم! به هر حال باید این را از سر، باز کرد. لایحه چنین وضعیتی دارد.
دو - نقد معرفتی یا ارزشی
لایحه از «حرام شرعی و سیاسی» رفته سمت «نابههنجاری». تعبیر نابههنجاری 2 - 3 بار در لایحه آمده؛ نقض هنجارهای اجتماعی، اصلا اسم لایحه چیست؟ «لایحه حمایت از فرهنگ حجاب». نمیگوید «حکم حجاب»، میگوید «فرهنگ حجاب». خب اگر امری فرهنگی باشد، باید به توافق اکثریت برسد. با مسامحه میگویم هنجار با فرهنگ، خیلی تفاوتی ندارد و منظور از هر دو، ارزشهای عمومی شده و متداول جامعه است. این لایحه، مساله حجاب را متمایل به عرف، ارجاع میدهد. البته در نسخه اول، یعنی ویراست قوه قضاییه، عبارت «فرهنگ» وجود داشت. لایحه وقتی به دولت رسید، عنوان فرهنگی پیدا کرد، مجلس هم که میگوید میخواهم «محتوای فرهنگی» داشته باشد. احتمالا پسِ ذهنشان این است که تعابیر اسلامی شاید دافعه ایجاد کند. مثلا عبارت «حکم شرع» را به زبان نیاوریم؛ بگوییم فرهنگ. اگر اسم فرهنگ بر آن بگذارند، یعنی مفاد لایحه، جزو فرهنگ است و مردم خودبهخود به آن، معتقدند و چیز جدیدی نیست. حکومت نمیخواهد چیزی مازاد بر مفروضات قبلی، تحمیل کند. وقتی با دقت نگاه میکنید، متوجه میشوید لایحه، از «دین» به «عرف» چرخش پیدا کرده، از «خدا» به «توافق شرعی»، از «حقیقت» به «هویت»! در بند یک، گفتم از حقیقت به مصلحت، اینجا از حقیقت به هویت. اینطور نیست که مساله حجاب، امری باشد فینفسه؛ و مستقل از آداب قومی، ذاتا واجد مصالح و مفاسد نفسالامری باشد. کسی از این منظر، به لایحه نگاه نکرده. اگر همینطور پیش برویم، ممکن است مدتی بعد بگویند، حجاب که یک مساله فرهنگی است، باید به رفراندوم بگذاریم و ببینیم نظر اکثریت چیست. فرهنگ، امر پویایی است، هنجارها سیال هستند. مگر 40سال قبل شما به خانم شُلحجاب اینطور نگاه میکردید. امروز چرخشی ایجاد شده و مثل سالهای قبل، قبیح نیست و البته تبعاتی هم دارد.
علاوه بر نکتههایی که مطرح شد، نگاه لایحه، سکولاریستی است. چهطور در قانون «هنجار» میآورید، ولی «شرع» را نمیآورید. ما در قانوننویسی نمیتوانیم این الفاظ را به کار ببریم خب چهطور هنجار را میآورید، این را نمیتوانید بیاورید؟ مگر هرچه تقنین میکنید، هنجار است؟ مگر هر تقنینی، مطابق عرف است؟ نه. گاهی با تصویب قانون، عرف میسازید؛ عرفی که در گذشته وجود نداشته. گاهی اصلا عرفی وجود ندارد که تقنین کنید.
سوم - نقدهای حدی
نقدهای حدی در نسخه اول لایحه حجاب، پررنگتر بود. مثلا گفته بودند کشف کامل حجاب. یعنی اگر خانمی هیچچیزی سرش نباشد، طبق ماده یک بند الف، مجرم است. این حجاب کامل سر، کشف حجاب کامل یعنی هیچچیز سرش نباشد، خب اگر یکپنجم سرش باشد، واقعا در حد عرفی که شما به آن معتقدید، کشف حجاب قلمداد نمیشود؟ این اشکال، در نسخه دوم هم وجود دارد و حالا میخواهند تجدیدنظر کنند که این مشکل را علاج کنند. در صورت فعلی، «کشف» را «کشف» نمیشمارد، تا کامل نشود! نکتههای دیگر حدی هم دارد مثلا تبدیل «جرم» به «تخلف»؛ البته اینها را اشکال نمیدانم. در نسخههای بعدی تا حدی تعدیل شده. درست این است که پلکانی و تدریجی پیش برویم، ولی نگارندههای این لایحه، پلهها را زیاد ترسیم کرده بودند. واقعا فکر میکنند بازی روی نردبان است. اگر اینطور پیش برویم، همهچیز عادت میشود و در ادامه، قانون، تحقیر میشود. حد یقف و خط قرمزی باید وجود داشته باشد.
مساله حدی دیگر، محرومیت اجتماعی و جریمه است. دوستان در سازمان تبلیغات با دقت و با ملاحظات فنی، پیمایشی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که بیشتر از جریمه، محرومیت اجتماعی میتواند بازدارندگی داشته باشد. باید چرخشی هم در این زمینه رخ دهد.
چهارم – نقد اجرایی یا عملی
در این لایحه متاسفانه پلیس میدانی را تقلیل دادند به یک دوربین، به یک امر سامانهای، یعنی پلیس را بهطور کلی حذف کردند. در نسخه یک آمده بود: «از طریق مقتضی و با استفاده از سامانههای هوشمند»، در نسخه آخر آوردند «از طریق مقتضی یا با استفاده». یعنی «یا» را معنی کردند، ولی هیچجا اسمی از نیروی انتظامی و فراجا نیاوردند؛ گویی نیروی انتظامی عمل شرمآوری انجام داده که بههیچ وجه حق ندارد در امور ارزشی وارد شود و مواجهه خیابانی داشته باشد. انگار نیروی انتظامی افتضاح تاریخی مرتکب شده، پس دوربین ترجیح دارد! در نسخه بعدی همین را میبینید، چون شناساییهای دوربینی، محدودند یعنی دریچه دوربین، محدود است، بههمین دلیل مشکلاتی ایجاد میشود. مشکل بعدی اینکه آیا دوربین همهجا هست؟ از فاصله دور هم دوربین میتواند شناسایی کند؟ این خلأها را بههیچ وجه نمیتوان پر کرد. حذف پلیس از صحنه و پلیس را تبدیل به عکاس و گزارشنویس کردن، خطاست. چون موارد زیادی شناسایی نخواهد شد و براساس این قانون نمیتوانید به پلیس بگویید فلان موردی از کشفحجاب دیدم، بیا برخورد کن! همهچیز متوقف بر مواجهههای دوربینی میشود. این کار، فلج کردن پلیس و از صحنه راندن این نهاد است.
راهاندازی پلیس تخصصی
برای دوری از آسیبهای پلیس دوربینی، باید رویه منطق ترکیبی پیش گرفت. یعنی میتوانیم پلیسهای تخصصی راه بیندازیم. اگر بر فرض نیروی انتظامی در مرحله قبلی از بین 2هزار عملیات 10 ـ 15 اشکال داشته، نباید او را حذف کنند. راهکارش راهاندازی پلیسهای تخصصی است که رهبر انقلاب در حکم سردار رادان آوردند؛ «چرا بخشی از کار را به میدان واگذار نمیکنید؟» در لایحه، کلا قصه را دوربینی کردند. اولا این پلیس باید زنانه باشد، ثانیا پلیس ارزشی باشد. حجاب، مساله ایدئولوژیک است و نیازمند نیروی ایدئولوژیک. میتوانید کادرسازی کنید و نیروی پلیس جدیدی طراحی کنیدکه کارها و برخوردها تخصصی شود. چه نقصی به این ایده وارد است؟ چه اشکالی دارد؟ مطمئنیم موقعیتهای بسیاری وجود دارد که از رصد دوربین پنهان میماند و آنجا درمانده میشویم که چه کار کنیم.
تجدید نظر بنیادی و رفع اثرهای تخریبی
این لایحه اثرهای تخریبی بسیار جدی دارد و باید در مجلس تجدیدنظر بنیادی صورت بگیرد، وگرنه در آینده شاهد حفرههایی خواهیم بود که ما را با بحران دستبهگریبان خواهد کرد. یعنی در موقعیتهایی که رصد نمیشود، تلاطمهایی به جامعه منتقل میشود که افراد را وادار به واکنش خواهد کرد. حداقل بخش بهشدت مذهبی جامعه را برانگیخته خواهد کرد و هزینههای گزاف میدهیم. آنوقت باید دور جدیدی از تقنین طی شود. توجه به این نکتهها را از مجلس استدعا دارم. البته فقط حامل سخن خودم نیستم، بخشی از جبهه انقلاب چنین نظر و برداشتی دارند، دغدغه بسیار جدی دارند و حساساند. در ماههای آینده، مجلس با این لایحه دستبهگریبان است. همه منتظر واکنش مجلس هستند و مساله، فقط تصویب نیست؛ تصویب لایحهای است که قدرت بازدارندگی داشته باشد.
قدرت اقناع جامعه یا قدرت قانون؟
عدهای میگویند چون قدرت اقناع نداریم، سهم قانون در لایحه زیاد شده است. یا حل مسالههای فرهنگی از زاویه قانونی، متناقض است، معنی ندارد یا طریق اولی و اصلی نیست. اینها جزو همان اشکالهایی است که وجه معرفتی دارد و باید دربارهاش صحبت کرد.
متاسفانه حجاب در چند دهه گذشته بیروایت بوده. شما کتاب نوشتید، یک جلد، دو جلد و بحث تاریخی کردید، مفصل بررسی کردید. نکتههایی مطرح شد که احتمالا مخاطب هم میداند. ما دو گزاره اساسی درباره حجاب داشتیم؛ یکی اینکه «حجاب، محدودیت نیست، مصونیت است.»، یکی هم «گوهری در صدف». خب اینها قبل از انقلاب هم بوده. یعنی تمام بار استعارهای و روایی ما درباره حجاب در 40سال گذشته همینها بوده. این یعنی فقر روایتی، یعنی اصلا روایت نکردیم. همچنان مطمئنترین نوشته و کتاب، «مساله حجاب» استاد مطهری است. وقتی سهم معرفت، بینش، فرهنگ، معنا، انگیزهها و نیتها را ادا نکنید، از آن طرف سهم حقوق و جزا ناخواسته به سمت شما میچرخد که نباید حقوق و امنیت شهروندان را بهمخاطره انداخت، که جزء ذاتی جامعه است.
در درجه اول نهادهای فرهنگی مسئولاند که خلاف عمل کردند. ما دولتهایی داشتیم که براساس لیبرالیسم کار کردند، محمد خاتمی در زمان اصلاحات مشخص است که با جامعه چه کار کرد. آن دولت شد منفذ گلوگشادی برای ورود سبک زندگی غربی. در دولت آقای روحانی هم همینطور بود. حجاب و گشت ارشاد، شد دستآویز معادلات سیاسی! مصداق هم زیاد دارد، مثل پخش ربنای فلانی در تلویزیون، که دستمالی شد و ابزار سیاست قرار گرفت. وقتی فرهنگ را ذیل سیاست قرار دادند، انتظار دارید این روند، به کجا برسد؟ دولتهای بیاهتمام به فرهنگ، دولتهای اقتصادزده، سیاستزده و... فرهنگ را یک امر تزیینی و تشریفاتی دانستند. در این زمینه سرمایهای جمع نکردند که امروز بخواهند میوههای فرهنگیاش را بچینند.
هویت دینی اصیل، جامعه ایران را نگهداشته
هویت دینی اصیل جامعه، باعث نگهداشت وضع موجود شده است. در آمارها اینطور گفته میشود که امروز حدود 40 درصد محجبه داریم، 50 درصد شُلحجاب و 10 درصد هم اهلکشف حجاب. آمارهایی که منتشر شد، تقریبا نتیجه نزدیکی داشت. تحلیلم را بر این اساس ارایه میکنم، چون به واقعیت نزدیک میدانم. اگر اینطور باشد، مکشفهها، اکثریت نیستند. یعنی مخاطب و جامعه هدف این لایحه، همان 10درصدند. مردم نیستند. مشکل همان 10 درصد است. میشود از لایحه دفاع کرد، به شرط اینکه نسبت به آن 10 درصد قدرت بازدارندگی داشته باشد. من که معتقدم این لایحه، بازدارندگی لازم را ندارد. معتقدم پوشش نمیدهد. باورتان میشد زمانی رهبر انقلاب، زنان را بهخاطر شلحجاببودن تمجید کند؟ اما این اتفاق افتاد، بهخاطر اینکه شلحجاب هستند و سمت کشف حجاب نچرخیدند. بعد حرام سیاسی به چه دلیل مطرح شد؟ چرا کشفحجاب شد، حرام سیاسی؟ شلحجابی و کشفحجاب، حرام شرعی است. ولی یکی منتصب شد به حرام سیاسی، یکی نه. اگر این تطور و تغییر را در نظر بگیرید، مخاطب لایحه، عموم مردم یا حتی نصف هم نیستند. تمام دعوا بر سر یک اقلیت متحجر و لجوج 10 درصدی است. این قانون میخواهد نشتی فرهنگی آنها را علاج کند!
وجدان دینی یا اقتدار حاکمیت؟
مساله حجاب هیچوقت در ایران بدیهی نشد، یعنی همیشه موضوع بحث و گفتوگو بوده است. در گذشته اقتدار، این امر را زیر پوستی کرده بود، نه اینکه حل شده باشد. یعنی حجاب همیشه تکیه داده به شانه وجدان دینی افراد، یا به اقتدار حاکمیت. گاهی دولتها، عملکردهایی داشتند که باعث ظهور مساله حجاب شده، ولی هیچوقت بدیهی نشده است. تعبیر دیگری به ذهنم میرسد: «بدیهات نسل قبلی، پرسشهای نسل بعدی است.» اوایل دهه 60، کارهایی انجام شد که در ادامه، درونی و نهادینه شد، ولی امروز همان بدیهیات، محل اشکال است. پاسخ این پرسش، یکبار برای همیشه نیست، بلکه برای هر نسل باید تکرار میشد و ما بهطور مستمر ارزشها را بازتولید میکردیم.
یک راهکار این است که تجربههای موفق این نوع مواجهه را مقابل مردم قرار داد. ذهنیت مردم براساس تجربه «گشتارشاد» است. این نکته خیلی مهم است. ثانیا 8 ـ 9 ماه گذشته نشان داد مساله فقط کشفحجاب نیست و دارد به سمت برهنگی پیش میرود. مثل فتنه 88 که موجب ریزش درونی شد. روند اتفاقها در چند ماه گذشته، نشان میدهد مخالفان قانون حجاب از مسیری که میروند، منصرف نمیشوند. نمیشود مماشات و صبر کنیم تا ببینیم چه اتفاقی میافتد. ذهنیت بخش 40 ـ 50 درصدی جامعه هم تغییر میکند. باید با ارایه یک نمونه خوب از مواجهه، یا با مشاهده همین سیل زنجیرهای نزولی برهنگی تغییر کند. چهبسا کمکم مطالبه در ما به وجود بیاید.
الان در اثر دستگیری دستگاه بیرونی، نظم فرهنگی ما بههم ریخته. در این بههمریختگی، باید کار فرهنگی میانمدت انجام دهند، یا اجمالی و فوری وارد این عرصه شوند و جلو این سیلاب شتابان پرتلاطم را بگیرند. لایحه میخواهد همین کار را کند که درست هم هست. ولی متاسفانه این لایحه، بازدارندگی کافی را ندارد و تلاش میکند بهوسیله محرومیت اجتماعی و جریمه، بازدارندگی ایجاد کند. پیمایش دوستان در سازمان تبلیغات اسلامی نشان داد محرومیت اجتماعی، بازدارندگی دارد. در بحران حجاب، برش گفتار سیاسی هم بازدارندگی ایجاد کرد. گفتارهای سیاسی و رسمی حاکمیت موثر بود بر ضریب کشف حجاب در ماههای مختلف. گفتار سیاسی، یعنی سردار رادان صحبتی میکند که متخلفان حساب میبرند، پس کاملا موثر است.