ادب و هنر
راه پر فراز و نشیب نویسنده که به مقصد خوبی رسید
«عروسهای جنگ» هنوز هم منتظرند
«عروسهای جنگ» زنانی هستند که در تمام سالهای گذشته کسی سراغی از آنها نگرفته است. نوعروسانی کمسنوسال که قرار بود یک عمر کنار شوهرشان زندگی کنند، اما جنگ، این زندگی را کوتاه کرد. «عروسهای جنگ» درباره زنانی رنجدیده است که با صبوری، زندگی را پیش بردند.
روایتهای کتاب از زندگیهای ساده شروع میشود، به ازدواج دختری دمبخت میرسد و از علاقه بین عروس و داماد میگوید. یکی از وجوه مشترک روایتهای کتاب، توصیف لحظاتی است که خبر شهادت، اسارت، یا مفقودالاثر شدن دامادها گفته میشود. در داستان زهرا خدادادی، همسر شهید کاظم درویشی، عزاداری زنها و مردها توصیف میشود: «من هم به قلبم چنگ میزدم و دلم میخواست قلبم را بیرون بکشم. کاظم با چشمهای عسلیاش داشت نگاهم میکرد. پیرزنها مور میخواندند. زنها رو رو میکردند. مردها آن دورتر صورتهایشان را در دست پنهان کرده بودند و شانههایشان میلرزید. دانههای برف روی صورتم فرود میآمد. انگار آسمان روی سر من و کاظم، نقل میریخت.»
«عروسهای جنگ» حکایت درد و رنج زنانی است که مدت کوتاهی طعم شیرین زندگی مشترک را چشیدند. با رفتن شوهرشان سختیهای بسیاری را تحمل کردند، اما برخی از این سختیها بهخاطر حرفها و رفتارهای مردم بود. حکایت عصمت امامی، همسر شهید رستم مطاعی درباره همین نکته است: «این را برای چی گذاشتهاید؟ این را برای چی نگه داشتهاید؟ چرا بیرونش نمیکنید؟ این بدقدم را بیرون کنید. این حرفها را هزار بار شنیدم. هر کس از راه میرسید، درباره بدقدمی و نحسی من حرف میزد. تو بغل مادرم گریه کردم: دا دا؟ من نحسم؟ من بدقدمم؟
چشم انتظاری نوعروسها
«عروسهای جنگ» حکایت چشمانتظاریهاست. در این کتاب، داستانهایی از زندگی زنانی که شوهرشان مفقودالاثر یا اسیر بوده، وجود دارد که در فصل دوم کتاب آمده. فاطمه ماهیدشتی، همسر مفقودالاثر احد ماهیدشتی، از چشمانتظاری میگوید: «میگفتند ازدواج کن و خواستگار هم داشتم، اما قبول نکردم. مگر میشود منتظر احد نباشم؟ یک روز ساکش را روی دوشش میگذارد و میآید دنبالم. من خیلی چشمانتظارش بودم، باز هم منتظر میمانم، او عشق و همه دنیای من است. تازه سه ماه است که باهم عروسی کردهایم. آینه و شمعدان را روی طاقچه میگذارم و هر روز پاک میکنم.»
فصل سوم کتاب، درباره عروسهایی است که همسرشان آزاده است. فهیمه رضایی، همسر تیمور رضایی، سالهای زیادی منتظر ماند تا شوهرش آزاد شود. در همه این سالها کنار خانواده شوهر ماند و این روزها که همسرش گرفتار بیماریهایی است که در اثر اسارت به وجود آمده. فهیمه از شوهر پرستاری میکند: «او را که برای دیالیز میبرم، سعی میکنم از آن روزها برایش حرف بزنم، تحمل درد و رنج برایش راحت میشود. تنش رنجور و خسته است، اما همچنان همدیگر را دوست داریم. خاطرات جداییمان را بارها برای هم تعریف کردهایم. خاطرات زندگی عاشقانهمان را همیشه باهم مرور میکنیم. این روزها پرستارش هستم. سخت است، اما شیرین!»
کمکهای مردمی در دوران جنگ
در دوران هشت سال دفاعمقدس، مردم در تمام شهرهای ایران تلاش میکردند به سهم خود، کاری برای جبهه انجام دهند. کرمانشاه هم همینطور بود. در کتاب «عروسهای جنگ» علاوه بر اینکه زندگی هریک از دختران کرمانشاه به تصویر درمیآید، در بخشهایی نیز به فعالیتهای مردمی پشتجبهه اشاره میشود. سهیلا فرجی، همسر شهید غلامعلی خزایی، راوی این بخش است: «سپاه، خانهای را برای خانمهایی که در پشت جبهه فعالیت میکردند، کرایه کرده بود. خواهرها آنجا مربا درست میکردند، خشکبار را توی نایلون میپیچیدند و پتوهای خونی زخمیها را میشستند.»
عروسهای جنگ، سختیهایی را بیان میکند که زنان کمسنوسال کرمانشاه در طول دوران جنگ تحمیلی تحمل کردند و عواقب آن هنوز هم ادامه دارد. سهیلا فرجی در اثر شدت رنجی که تحمل کرد، مدتها داروی افسردگی میخورد و در بیمارستان بستری بود، هرچند که بعد از سه سال بهبود یافت و شروع به درس خواندن کرد: «توی
بیمارستان یا همان آسایشگاه روانی، حال خوبی داشتم. وقتی میخوابیدم، آنجا را مملو از آرامش میدیدم. آسایشگاه روانی را دوست داشتم، چون کسی مزاحم نمیشد و از گذشتهام نمیپرسید. کسی به من نمیگفت دوباره ازدواج کن، کسی پشت سرم حرف نمیزد. آنجا میدانستند حال خوبی ندارم و رهایم میکردند.»
ایده جذاب کتاب؛ زوایه دید زن
تاکنون کتابهایی درباره همسران فرماندهان شهید سال دفاع مقدس منتشر شده؛ ویژگی این کتابها شهرتی است که این شهدا دارند، اما کمتر کتابی درباره زنانی که شوهرانشان مشهور نبودند، نوشته شده است. کتاب «عروسهای جنگ» به این موضوع اختصاص یافته. در این کتاب، شوهران نقش اول نیستند، بلکه زنان هستند که بار زندگی را با همه رنجها و سختیها به دوش میکشند. ویژگی منحصر این کتاب، گفتن از عروسهایی است که کم سن و سال بودند و مدت کوتاهی کنار شوهر رزمنده زندگی کردند؛ سهیلا فرجی، همسر شهید غلامعلی خزایی (دو هفته)، زهرا خدادی، همسر شهید کاظم درویشی (شش ماه عقد)، اعظم (شهناز) قاضی، همسر شهید علیاکبر قربانی (یک سال)، زهرا حدیدی، همسر شهید عزتاالله دشتی (هفت ماه)، عصمت امامی، همسر شهید رستم مطاعی (چهل روز)، فاطمه ماهیدشتی، همسر مفقودالاثر احد ماهیدشتی (سه ماه)، منیره نیکویی، همسر آزاده جانباز حبیباالله مرادبیگی (طول زندگی مشترک تا اسارت: پنج ماه) و فهیمه رضایی، همسر آزاده تیمور رضایی (مدت زمان زندگی مشترک تا اسارت: سه ماه). هریک مدت بسیار کوتاهی کنار شوهر بودند. آنها روایتگر زندگی خود هستند، اما در این روایتهای کوتاه، میتوان به شرایط زندگی زنانی با شرایط مشابه پی برد. کتاب، ایده جذابی دارد و سراغ گروهی رفته که در سالهای پس از جنگ، دیده نشدند.
نویسنده، همدرد با سوژههاست
مهنار فتاحی نویسنده کتاب، در شرایط مشابه زندگی کرده. پدر او در جوانی شهید شده و مادرش با هشت بچه،
تنها مانده. نویسنده بهخاطر لمس این نوع زندگی بهخوبی با رنج سوژههایش آشناست و خوب توانسته این رنج را به مخاطب منتقل کند. عدم وجود اطلاعاتی جامع درباره نوعروسهای جنگ، باعث شده خودش این افراد را در شهرهای کوچک شناسایی کند، اما مصاحبه با آنها هم آسان نبوده. نوعروسان جنگ بهواسطه ازدواج مجدد، یا مشکلات حقوقی، حاضر به گفتوگو نمیشدند، بنابراین با زنانی مصاحبه شده که ازدواج نکردهاند، یا برای مصاحبه مشکلی نداشتند.
نویسنده برای تالیف کتاب، راه سختی را پیموده. عدم دسترسی به عکس هم یکی از دشواریهای این راه بوده که تاثیر آن را در کیفیت پایین عکسهای پایان هر مطلب میتوان مشاهده کرد. کاش در چاپ این عکسها دقت بیشتری صورت میگرفت تا کمی بر کیفیت آنها افزوده شود.
عنوان «عروسهای جنگ» سر راست است. این نام با توجه به موضوع کتاب انتخاب شده و به هدف کتاب هم نزدیک است، چون سریع مخاطب را وصل میکند به موضوعات جنگ و عروسی. کتاب، درباره دخترانی است که در سالهای دفاع مقدس ازدواج کردند.