اجرای حکم خدا، مصداق خشونت نیست

نوع مقاله : مادرانه

10.22081/mow.2023.74971

چکیده تصویری

اجرای حکم خدا، مصداق خشونت نیست

موضوعات


مادرانه

تفسیر سوره نور؛ شیوه مبارزه با کسانی که امنیت اخلاقی جامعه را به خطر می‌اندازند

اجرای حکم خدا، مصداق خشونت نیست

دکتر انسیه برومند

 استاد دانشگاه شهید مطهری

در قسمت اول، بحث‌های کلی درباره دو شهری ارایه کردیم که در سوره نور با آنها مواجهیم. می‌توانیم نام یکی از این شهرها را «شهر تاریکی» بگذاریم. ناپاکی‌هایی در روابط انسان‌های این شهر جریان دارد که عامل تاریکی و سردی شهر شده. دیگری «شهر روشنایی» است. شهری سراسر نور که به‌دلیل پاکی و سلامت در ارتباط آدم‌ها به‌ویژه زن‌ها و مردها کشل گرفته است. معنویت، آرامش و محبت، این شهر را تبدیل به یک شهر نورانی و گرم کرده است.

در این قسمت به تشریح ویژگی‌های شهر تیره و تار می‌پردازیم. تیرگی و تاریکی این شهر، لایه‌های متعددی دارد. می‌خواهیم درباره ریشه‌های تاریکی صحبت کنیم؛ از کجا می‌آید؟ چرا ایجاد می‌شود؟ شیوه آدم‌های نورانی در مبارزه با تاریکی و از بین بردن آن، به چه صورت است.

 

طراحی خدا برای شکل‌گیری جامعه بشریت ‌طوری است که انسان را در دو جنس آفریده و به این دو جنس، قابلیت زوجیت داده است. با توجه به این قابلیت، هریک از زن و مرد به‌تنهایی ناقص آفریده شدند و با کنار هم قرار گرفتن، به کمال می‌رسند. قرار است برقراری ارتباط، این دو موجود ناقص را کامل کند. نه‌تنها کامل کند، بلکه به آنها ارزش‌افزوده بدهد.

اگر بخواهیم این رابطه برسد به لایه‌هایی که نقص‌ها را تکمیل کند و از زن و مرد، موجود کامل‌تری بسازد و در نتیجه ارتباط این زن و مرد، جامعه سالم، پرطراوت، نورانی و رو به رشدی شکل بگیرد، اصول و قواعدی باید رعایت شود که دین آنها را تعیین می‌کند. این چهارچوب‌ها، متناسب با طبیعت بشر، روح‌بشر و سازمان اجتماعی بشر و متناسب با اهدافی است که بشریت برای آن خلق شده تا بتواند تمام لایه‌های نیازمندی بشریت را در بهترین شکل ممکن به‌شکلی پاسخگو باشد که باهم تزاحم نداشته باشند و مانع هم نشوند.

این چهارچوب‌ها را دین و شریعت تعیین می‌کند و زن و مرد پیمان شرعی زوجیت می‌بندند یا به عقد ازدواج رسمی و دینی هم درمی‌آیند. این پیمان، محترم است و هر زن و مردی که می‌خواهند در هر سطحی ارتباط بگیرند، باید شرایط این پیمان را رعایت کنند. در ارتباط زوجیت، از پایین‌ترین مراتب که زوجیت مادی و غریزی است، تا لایه‌های بعدی که می‌خواهد تولید آرامش کند، مبنای تولد انسان دیگری شود و لایه‌های بالاتر که می‌خواهد پایه نظام اجتماعی قرار بگیرد، باید این چهارچوب رعایت شود. اگر زن و مرد پایبند به این چهارچوب باشند، جامعه‌ای شکل می‌گیرد که از سلامت و پاکی بهره‌مند است.

 

مدل ارتباطی خداوند چه‌طور است؟

اگر در پایه‌های بنیادی جامعه، آقا و خانم به این چهارچوب پایبند نباشند و روابطی خارج از این چهارچوب شکل دهند، خارج از فرمی حرکت می‌کنند که خدای آفریننده و تامین‌کننده تمام نیازها در تمام لایه‌های وجودی پیشنهاد کرده است. انسان، موجودی لایه‌‌لایه‌ است و باید برای نیازهایش در تمام لایه‌ها و ابعاد پاسخ بگیرد؛ هم نیازهای مادی و هم روحی و روانی؛ نیازهای کوتاه‌مدت، میان‌مدت و نیازهای درازمدت. نیازها نباید تزاحم داشته باشد؛ هیچ نیازی مانع نیاز دیگر نشود، یا نیاز کسی مانع نیاز دیگری نشود. این ماتریس درهم پیچیده، فقط وقتی به نتیجه می‌رسد که انسان‌ها با قواعد و مدل پیشنهادی خدا ارتباط برقرار کنند.

به هر میزانی که از مدل ارتباطی خداوند دور شویم، بخشی از نیازهای ما تامین نمی‌شود و نیازهای مختلف لایه‌های وجودی را متزاحم می‌کنیم. درنهایت اختلال ایجاد می‌کنیم و این اختلال باعث می‌شود به شکل ایده‌آل و ناب،‌ به تامین نیازهای‌مان دست پیدا نکنیم.

 

ارتباطی که در سطح می‌ماند

طبق سوره نور، به رابطه ناسالم، زنا گفته می‌شود. رابطه‌ای خارج از چهارچوب عقد شرعی و نکاح که در سطح ارتباط غریزی و جنسی زن و مرد باقی می‌ماند و عامل تاریکی روح است. خدا در این سوره می‌فرماید هر زن و مرد یا دختر و پسری که دنبال تامین نیازهای غریزی‌ است، اگر خارج از چهارچوب شرعی و فارغ از سبک خداوند باهم ارتباط بگیرند، پا در مسیری می‌گذارند که در راستای هدف خلقت نیست. غیر از عوارضی که برای خود تولید می‌کنند، تبعاتی را هم برای جامعه ایجاد می‌کنند. زن و مرد، باید روابط سالمی برقرار کنند که مبنای شکل‌گیری سلولی به نام خانواده شود. از کنار هم قرار گرفتن این سلول‌ها، جامعه خانواده‌محور تشکیل ‌شود. در سایه احترام به خانواده، فضای امنی تولید ‌شود که در آن، امکان تبادل عاطفی سالم برای همه وجود دارد.

در روابط خارج از فرم خدایی، وقتی زن و مرد سنگ‌بنا و خشت اول را کج می‌گذارند، طبیعتا تا پایان کج می‌رود. خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج! اینها به‌واسطه روابط خارج از چهارچوب حداقلی یا حداکثری که دارند، مرتکب زشتی می‌شوند و به پیکره سالم جامعه ضربه می‌زنند. یک سلول سرطانی درست می‌کنند؛ خب این سلول سرطانی شروع به تولید و تکثیر می‌کند و می‌تواند به حدی برسد که تمام جامعه را درگیر کند و عامل مرگ و نابودی شود.

منطقی و واضح است که به‌شدت با روابط خارج از چهارچوب خدایی، مقابله می‌شود و بسیار قبیح دانسته می‌شود. هر جایی وجود چنین روابطی اثبات شود، باید با آن مقابله کرد. خداوند در این سوره بر اثبات رابطه ناسالم، تاکید و سخت‌گیری می‌کند. چرا؟ چون هیچ‌کس بی‌دلیل و براساس ظن و گمان نمی‌تواند ادعا کند مردی با زنی رابطه ناسالمی برقرار کرده. چهار شاهدِ عادل باید گواهی بدهند. البته این عدالت هم اختصاصاتی دارد و عدالت عام است؛ یعنی کسی‌که اهل گناه کبیره نباشد و اصرار بر گناه صغیره هم نداشته باشد. در عرف جامعه، این شخص را به عدالت بشناسند و بدانند اهل ناپاکی نیست، اهل گناه کبیره نیست و صغیره هم زیاد از او دیده نشده یا حداقل اصرار بر صغیره ندارد. فردی که شهادت بر رابطه ناسالم می‌دهد، باید تمام این شرایط اخلاقی را داشته باشد، تا بتوان حرفش را پذیرفت. چهار انسان با این مشخصات باید به‌صورت هم‌زمان در پیشگاه قاضیِ عادل شهادت دهند که ما دیدیم آقایی با خانمی رابطه نامشروعی برقرار کرده. همین شرط، یعنی رؤیت چهار شاهد نشان می‌دهد آن زن و مرد به‌قدری هتاک و گستاخ بودند که چهار نفر آدم عادل و مومن که دنبال دیدن خلوت و فضای خصوصی دیگران و اهل کنجکاوی نیستند، آنها را دیده‌اند. یعنی آن زن و مرد، طوری ارتباط برقرار کردند که در معرض و علنی بوده و قابل چشم‌پوشی نبوده و اجتماع چهار نفری، آنها را در چنین حالتی دیده‌اند. البته زنا و مقدمات آن، بحث مفصلی دارد. شرایط سختی باید فراهم شود که بتوان شهادت این چهار نفر را به محضر قاضی، یا حاکمیت جامعه اسلامی برد. بخشی از سیستم قضاوتی کشور، وظیفه حفظ و تامین امنیت این مجتمع سالم را برعهده دارد. افرادی مثل این زن و مرد با تعامل ناسالم، امنیت در روابط را زیر سوال می‌برند، باید مجازات شوند. وقتی ثابت ‌شد اینها مرتکب چنین عمل زشتی شدند؛ به چنین مردی، «زانی» و به چنین زنی، «زانیه» گفته می‌شود. اینجا خدا خیلی سختگیری می‌کند و می‌گوید: اینها باید حد زده شوند. البته زدن شلاق هم شرایطی دارد که جزو مباحث فقهی است؛ این‌که زن و مرد مجردند، یا متاهل؟ زن و مرد متاهلی که همسرش در دسترس است یا نه؟ بنده است، یا آزاد؟ و... اجرای حد برای هریک متفاوت است. حکمی که در سوره نور مطرح می‌شود، حد و شلاق است که باید اجرا شود و گروهی از مومنان هم باید شاهد اجرای حکم باشند. هیچ رأفتی نسبت به آنها وجود ندارد، چون بنای سلول سرطانی گذاشتند و به‌قدری هتاک بودند که این عمل را در خلوت انجام ندادند، در حضور جمعی بودند که حداقل چهار شاهد عادل دیده‌اند. خطایی که از دایره خلوت به اجتماع می‌رسد، قابل چشم‌پوشی نیست. فسق اینها را متجاهرانه است؛ پس مستحق عذاب و اجرای حد هستند.

 

سخت‌گیری در اثبات اتهام و اجرای حد

از آیه‌های سوره نور متوجه می‌شویم که خداوند سبحان در دو نکته بسیار سخت‌گیری دارد:

اول) در اثبات اتهام رابطه نامشروع؛ برای این‌که افراد به خودشان اجازه ندهند به‌راحتی به هم تهمت بزنند. هرکسی با هر نیتی نگوید فلان آقا با فلان خانم رابطه نامشروع دارد.

دوم) مجازات زن و مرد با رابطه نامشروع؛ اگر رابطه غیرسالم زن و مردی ثابت شد، سختگیرانه و بدون رأفت  با آنها برخورد شود، تا کسی نتواند سلامت جامعه و امنیت جامعه را تهدید کند، یا. به امنیت خانواده آسیب بزند که هسته اصلی جامعه است. بنابراین حد باید اجرا شود. بعد از ارتکاب این جرم زشت، مرد زناکار فقط می‌تواند با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج کند. زن زناکار هم می‌تواند به نکاح مرد زناکار یا مرد مشرک دربیاید و بر مومنان حرام است با این دسته از آدم‌ها ازدواج کنند.

به تعبیر خدا زن «محصنه» یعنی زنی که در حصن کسی است، در حصار امنیتی مردی است؛ پدر یا همسر. مردهایی که قوامیت دارند و مسئولیت یک خانم به‌عهده آنهاست، محصن دانسته می‌شوند و وظیفه‌شان تامین امنیت آن خانم است. اگر کسی چنین تهمتی زد به یک زن مومن محصنه و چهار شاهد عادل نیاورد، باید 80 ضربه شلاق بخورد و از این به بعد، هیچ شهادتی از او پذیرفته نمی‌شود. جزو کسانی است که خدا به آنها می‌گوید «فاسق» یعنی کسانی‌که از حدود الهی عبور کردند و حرمت نگه نداشتند. مگر این‌که توبه کنند و آسیبی که به بار آوردند، اصلاح کنند. البته اصلاح چنین تهمتی، بسیار دشوار است. اگر کسی تهمتی علیه خانمی شایع کرد، شایعه به‌سرعت پخش می‌شود، ولی جمع کردنش به‌ندرت اتفاق می‌افتد. کسی‌که تهمت می‌زند برای جبران، باید جرات و جسارت داشته باشد که بگوید من اشتباه کردم، تهمت زدم. از طرف دیگر، باید افکار منفی که علیه آن خانم به وجود آمده، از ذهنیت جامعه پاک کند. این اتفاق به‌سختی رخ می‌دهد.

ممکن است شوهر، چنین نسبتی را به همسرش بدهد، در این‌صورت حکم خدا متفاوت می‌شود. دین اسلام جایگاه متفاوتی قائل است برای شوهری که چنین ادعایی را مطرح می‌کند و زنی که چنین ادعایی نسبت به او مطرح شده. در فقه حکمی داریم مشهور به «لعان» که به این ماجرا مربوط است. مردی که چنین تهمتی به همسرش می‌زند و چهار شاهد عادل ندارد، خودش باید چهار بار سوگند بخورد که قطعا از راستگویان است. یعنی در ادعایی که مطرح می‌کند، صداقت به خرج می‌دهد و دروغ نمی‌گوید و بار پنجم خودش را لعنت می‌کند، اگر از دروغ‌گویان باشد و نسبت ناروایی به همسرش مطرح می‌کند. خانم هم در مقابل می‌تواند چهار بار شهادت بدهد که همسرش دروغگوست و چنین اتفاقی رخ نداده و به این وسیله عذاب را از خودش بردارد و حد اجرا نشود و بار پنجم هم قسم بخورد که غضب خدا بر من روا باشد، اگر همسرم از راستگویان است و من دروغ می‌گویم. به‌واسطه‌ اتفاقی که بین این زن و شوهر می‌افتد، آنها به هم حرام می‌شوند. «لعان» در حکم طلاق است، کسی‌که به همسرش، رابطه نامشروع را نسبت می‌دهد و قسم می‌خورد که راست می‌گوید، گویی صیغه طلاق را جاری کرده است. این زن و مرد، نسبت به هم حرمت ابدی پیدا می‌کنند، یعنی هیچ‌وقت نمی‌توانند باهم ازدواج کنند.

از این سخت‌گیری خداوند نسبت به طرح چنین موضوع‌هایی، متوجه می‌شویم در حریم خانواده نباید چنین مباحثی مطرح شود و سوءتفاهم پیش بیاید. اگر مردی چنین ادعایی مطرح کرد و در مقابل، زن سوگند خورد، دیگر آن زن و مرد تا ابد اجازه ندارند وارد یک رابطه شرعی جدید شوند.

 

روابط ناسالم؛ آثار وضعی و اجتماعی

هسته اصلی بحث ما، چرایی ناسالم شدن و تاریکی جامعه است. وقتی زن و مرد این‌طور ارتباط بگیرند، ناسالم می‌شوند و وجودشان، به عدم سلامت جامعه و به تاریکی منجر می‌شود. ناپاکی، تاریکی می‌آورد. تاریکی موجب سرگردانی، حیرانی، سردرگمی، عدم‌سعادت و کامیابی می‌شود.

پس شیوه برقراری ارتباط زن و مرد، برای خداوند، اهمیت بالایی دارد. خداوند، اهل فضل و رحمت است؛ فضل و رحمتش بسیار شامل حال ما شده و بیش از استحقاق، به ما بخشیده. انسان‌ها در واحد زن و مرد باید بتوانند در قالب زوجیت ارتباط سالم و شرعی برقرار کنند. در این چهارچوب، مجوز داشته باشند بی‌حد و اندازه به هم محبت کنند و نزدیک شوند. بدیهی است با خروج از این چهارچوب، انگار خودمان را از سفره محبت خدا بلند می‌کنیم. به خدا می‌گوییم به این محبت نیاز نداریم، درحالی‌که می‌دانیم انسان، تشنه محبت است. همان‌طور که از کلمه «انسان» برمی‌آید، آدمیزاد موجودی اُنس‌ورز است، اهل انس و اجتماعی آفریده شده. علاقه دارد ارتباط عمیق و نزدیک بگیرد و انس‌ورزی کند، الفت پیدا کند، محبت کند و محبت بگیرد. معلوم است خدا به‌واسطه حد و حدودی که معین کرده، به ما نشان داده چه‌طور ارتباط بگیریم که منجر به انس‌ورزی شود. محیط انس و محبت سالمی شکل بگیرد که در آن فضا، بتوانیم آزادانه و در بالاترین حد، به هم محبت کنیم. وقتی ما در فضای امن و با خیال راحت و شرعی ارتباط بگیریم، به آرامش می‌رسیم. فضایی فارغ از این‌که احساس کنیم به ما خیانت می‌شود یا امنیت لازم را برای محبت کردن نداریم، نمی‌توانیم اعتماد کنیم، یا اگر محبت کنیم، به ما خیانت می‌شود و ضربه می‌خوریم. خدا حدود را طوری چیده که این فضای سالم شکل بگیرد و ما با اعتماد کامل بتوانیم به هم محبت کنیم و محبت ببینیم. این داد و ستد عاطفی باعث می‌شود انسان در جهت رشد صحیح، که انس‌ورزی است و در جهت توسعه قدرت قرار بگیرد. وقتی آدم‌ها بتوانند باهم انس و الفت بگیرند، محبت صحیحی که در جمع‌شان شکل گرفته، مثل آبی است که دانه گیاه را پرورش می‌دهد. این پرورش، عامل رشد و بالندگی می‌شود و آن بالندگی، باعث می‌شود در مسیر سعادت قرار بگیرند. انسان موجودی است که برای رشد خودش نیازمند دریافت علم است و علم چیزی است از جنس روشنایی. وقتی آدم‌ها با این سبک ارتباط بگیرند، روشنایی تولید می‌شود که آن نور، مایه رشدشان می‌شود.

در تعابیر قرآنی داریم؛ وجود انسان، مثل گیاهی است که برای رشد و پرورش؛ به خاک، آب و نور نیاز دارد. سیستمی که خداوند در روابط انسان‌ها ترسیم می‌کند و مبنای شکل‌گیری صحیح خانواده است، گویی خاک، آب و نور را فراهم می‌کند تا آدم‌ها در مسیر رشد صحیح قرار بگیرند. وقتی این چهارچوب رعایت نشود و زنان و مردان توجه نکنند، مثل این است که خاک، آب، یا نور را حذف می‌کنیم. در نتیجه عوامل رشد را از خودمان دریغ می‌کنیم.

باید این مفاهیم را کم‌کم معادل‌سازی کنیم تا متوجه شویم چهارچوب‌هایی که خدا می‌دهد؛ حکمتش چیست. مثلا فضایی که در دل خانواده شکل می‌گیرد، همان خاکی است که ما در آن پرورش می‌یابیم. معنویتی که تولید می‌شود، مثل نور عمل می‌کند و محبت، مثل آب عمل می‌کند. از کنار هم قرار گرفتن اینها، ما رشد می‌کنیم. پاکی که در بستر خانواده ایجاد می‌شود، محبت و فضای شفاف معنوی که ایجاد می‌شود، این سه باهم می‌شود مثل آب، خاک و نور؛ و ما را رشد می‌دهد.

خالق ما، خدای مهربانی‌هاست و مصلحت همه ما را در نظر می‌گیرد، بدیهی است اگر عده‌ای خلاف مصلحت عمومی حرکت کنند و نگذارند جامعه‌ و روابط امن شکل بگیرد، از جمع مومنان حمایت می‌کند و از ما انتظار دارد با خاطیان به‌دستور خداوند، به‌شدت برخورد کنیم؛ طوری‌که جلو فساد، خرابی و آسیب را بگیریم. زن و مردی که ارتباط ناسالم برقرار می‌کنند، فضای پاک و نور را از بقیه می‌گیرند، مثل این‌که آب را برای دیگران سد می‌کنند، معلوم است اگر کسی اهل عقلانیت باشد، با چنین پدیده‌ای مبارزه می‌کند.

اگر مومن باشیم، این دسته از احکام را اجرا می‌کنیم. اگر فهم درستی داشته باشیم، مومنانه عمل خواهیم کرد. محکم می‌ایستیم و حکم خدا را اجرا می‌کنیم و آن را مصداق خشونت نمی‌دانیم. می‌دانیم خشونت را زن و مردی به خرج می‌دهند که پایبند چهارچوب‌ها نیستند و لاابالی‌گری می‌کنند و سلامت و امنیت را از جامعه می‌گیرند.

در لایه‌های مختلف جامعه، افراد متفاوتی داریم که ضعیف یا قوی هستند. معمولا آسیب روابط ناسالم و هتاکی‌ها و از حد گذرانی‌ها از سمت جسور جامعه به بخش ضعیف‌ جامعه تحمیل می‌شود. مومن، اهل عدل است. مومن، با ظلم مبارزه می‌کند. مقابل هتاکان می‌ایستد و مقاومت می‌کند و مانع آسیب رساندن به ضعیفان می‌شود. ما باید روابط اجتماعی را طوری تعریف کنیم که همه افراد به عدالت؛ از امنیت، آسایش، محبت، معنویت و نورانیت بهره‌مند شوند. این وظیفه ماست. اگر فهم درستی از نظام الهی پیدا کنیم، متوجه می‌شویم نظامی است که دنبال توسعه محبت، رحمت و فضلیت است.

 

به سوی جامعه آرمانی

حالا می‌دانیم اگر زن و مرد فارغ از نظام خانواده، ارتباط جنسی برقرار کنند، چه آسیبی به جامعه می‌زنند و خدا به ما آموزش داده با چه شیوه‌ای، جلو این آسیب را بگیریم و با آن، مبارزه کنیم. از طرف دیگر، افرادی که به‌راحتی تهمت به زبان می‌آورند، چه آسیبی به جامعه می‌زنند و خدا چه روشی ارایه کرده تا با آن مبارزه کنیم. این دو طیف، خطرناک رفتار می‌کنند و جسورند. اینها به پیکره سالم جامعه اسلامی آسیب می‌زنند و ما باید مانع شویم. مثل دو جور ویروس یا میکروب عمل می‌کنند و عامل بیماری‌زا هستند. طبیعتا سیستم ایمنی بدن جلو این عامل بیماری‌زا را می‌گیرد تا تمام بدن، سالم بماند. اگر بخشی از بدن، سلول سرطانی داشته باشد، در شدیدترین نسخه‌ها، پیشنهاد چیست؟ جراحی است و باید انجام شود تا حیات انسان به مخاطره نیفتد. حکم حد، از همین جهت است تا در نهایت سلامت جامعه اسلامی تامین شود و انسان‌ها از مراتب حیات، رحمت و فضل خدا بهره‌مند شوند.