زن‌ها مثل یک پازل، پیچیده و زیبا هستند

نوع مقاله : یادداشت

10.22081/mow.2023.75121

چکیده تصویری

زن‌ها مثل یک پازل، پیچیده و زیبا هستند

موضوعات


یادداشت سردبیر  

تصویرسازی روزمرگی‌های زنانه و آثار تبعات اجتماعی آن

زن‌ها مثل یک پازل، پیچیده و زیبا هستند

 

از تقویت جزع تو خُردیم و بزرگیم

وز تربیت عقل تو پیریم و جوانیم

صدای همهمه بچه‌ها نمی‌گذارد بحث را ادامه بدهیم، یکی که از بقیه باهوش‌تر است، متوجه نگاه سنگین معلم می‌شود و می‌داند باید هم‌کلاسی‌هایش را ساکت کند؛ و این کار را انجام می‌دهد. چند ثانیه سکوت و ناگهان یکی از دخترها می‌گوید: «خانوم! شما که بیرون کار می‌کنید چرا این حرفو می‌زنید؟» مجال نمی‌دهند من جواب بدهم، دوست دیگرش جواب می‌دهد: «وا چه ربطی داره؟ مگه هرکی کار کنه، نباید برای بچه‌ش غذا درست ‌کنه؟» دوباره بحث بالا می‌گیرد و البته تعداد مخالفان خانه‌داری، چند برابر موافقان است و تک‌و‌توک من را همراهی و حمایت می‌کنند.

حقیقت تصور دختران امروزی از «زنانگی» چیست؟ این‌که چه‌طور دست‌پخت خوبی داشته باشند، کمی خیاطی و بافتنی یاد بگیرند، مثل مادرشان زنی باسلیقه باشند، یا نه! زودتر بزرگ شوند، تا از شرّ قوانین مدرسه خلاص شوند و سری به آرایشگاه بزنند و اصلاحات اساسی ترتیب دهند! زودتر گواهینامه رانندگی بگیرند، مستقل شوند و کمتر سوال‌های «با کی میری؟ کجا میری؟ کی میای؟» را پاسخ بدهند.

این نگاه سطح پایین به زندگی، شما را نگران نمی‌کند؟ چقدر به تربیت زنانه همین دختربچه که امروز در آغوش شماست، فکر می‌کنید؟ این‌که در نقش همسری، چه‌ور باید تدبیر کند؟ زندگی پر است از چالش‌های برنامه‌ریزی نشده، دختر شما می‌تواند با منابع محدود اقتصادی یک زندگی جمع و جور و آبرومندانه بسازد؟ به او یاد داده‌اید ممکن است گاهی همسر آینده‌اش پول خرید فلان چیز را نداشته باشد؟ یا همیشه نیازهای اساسی خودتان را تعطیل کرده‌اید تا بچه‌ها به تمام خواسته‌های‌شان برسند؟

تربیت فرزند، کار حساس، زمان‌بَر و دیربازدهی است. معلوم است که چای ریختن برای مادر خیلی راحت‌تر است نسبت به این‌که چند بار دخترش را صدا بزند، بعد نسبت چای و آب‌جوش را یاد بدهد و بگوید چای نباید داخل سینی بریزد. دخترتان می‌داند این کار را باید با خوش‌رویی انجام دهد و حتی گاهی قبل از آن‌که همسرش طلب کند!

مادرهای امروزی جدا از تربیت شخصی خودشان و انگاره‌های متفاوت ذهنی، حوصله سر و کله زدن با دختربچه را ندارند. ترجیح می‌دهند کارها را خودشان انجام دهند تا این‌که بسپرند و مراقبت کنند تا دختر یاد بگیرد. کسی حوصله خوردن غذای شور یا بی‌نمک را ندارد! ماجرا از ایده‌آل‌گرایی بی حد و حصر سرچشمه می‌گیرد. خانواده‌ها تحمل خطای نوجوان‌ها را ندارند. پدر و مادر خودشان کارها را انجام می‌دهند تا بی‌نقص و بدون حرص و جوش باشد. از طرفی وقتی در هر خانه یک یا حداکثر دو بچه وجود دارد، معلوم است که پادشاهی می‌کنند و توقع خدمت بی‌چون و چرا از پدر و مادر دارند.

پسر جوان وارد زندگی می‌شود و توقع ندارد، دختر مردم حالا همسر اوست، امر و نهی کند. دختر هم وظایف زنانه را درک نمی‌کند. سر ناسازگاری برمی‌دارند؛ به جدایی می‌رسند، طلاق عاطفی، یا زندگی بدون فرزند. گاهی سطح و توقعات و نتیجه تربیت جنسی پدر و مادر، به‌قدری فاجعه‌آمیز است که جوان حتی برای دیدار اولیه با یک گزینه ازدواج تربیت نشده و در همان یکی دو ساعت گفت‌وگوی پرتعارف، طرف مقابل را می‌رنجاند و شوق زوجیت را در خودش و او می‌کُشد.

دخترها به زندگی آینده رویایی فکر می‌کنند و پسرها دنبال حکومت بر زن هستند؛ نتیجه این‌که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند!

وقتی مادر و مادربزرگ ما از کارهایی که در دوران نوجوانی به‌عهده‌اس بوده صحبت می‌کند، فکر می‌کنیم چه پدر و مادر سنگدلی داشته! چه‌طور راضی شدند یک دختربچه با دست‌های ظریفش لباس‌های یک خانواده را بشوید؟ اما می‌دانید که یاد گیری هر مهارتی، سخت است؛ روزهای اول آموزش رانندگی را به یاد بیاورید. راندن یک اتومبیل بی‌جان این‌قدر سخت است، آدمی با این‌همه پیچیدگی سخت‌تر.

ما مادران این سرزمین وقتی مهارت زندگی را به دخترها آموزش ندهیم، آنها قدرت راندن زندگی و تعامل با همسر را ندارند.

بد نیست هرچند وقت یک‌بار به این فکر کنیم که زنان نسل آینده را مقاوم و کاربلد بار آورده‌ایم؟ چقدر کاستی‌های خودمان را می‌شناسیم و مراقبیم که دخترمان این نقص را نداشته باشد؟

آن‌قدری که نگران نمره و خورد و خوراک بچه‌ها هستیم، به این فکر می‌کنیم که حسود نباشند؟ حس چشم و هم‌چشمی و رقابت با کسی نداشته باشد.

مراقب هستیم بعضی جمله‌های خطرناک را به زبان نیاوریم؟ نگوییم ای‌کاش به جای ازدواج و مادری، فلان مدرک دانشگاهی را می‌گرفتم؟

حواس‌مان هست وقتی از کارهای متنوع خانه خسته می‌شویم، نگوییم حیف از جوانی من که در این چاردیواری صرف مرد قدرنشناس و فرزندش شد!

مادران ایرانی گاهی توجه نمی‌کنند که چه تصویر هولناکی از همسری و مادری برای دختر جوان‌شان به نمایش می‌گذارند. با این جمله‌های منفی و رفتار سرد با پدر خانواده، آنها را از زندگی می‌ترسانید. با این شیوه تربیت، ترجیح می‌دهند زیر بار مسئولیت نروند و پدر و مادر، یا همان خدمتکارهای دلسوز را از دست ندهند.

«نیل پستمن» دانشمند جامعه‌شناسی معتقد است ما در عصر «تصویر» زندگی می‌کنیم. تصویرهای بیرونی و رسانه‌ها، ذهنیت ما شکل می‌دهند.

می‌شود کار کرد، زحمت کشید، کم خوابید، ولی لذت برد از زندگی زنانه در کنار همسر و فرزندان. و می‌شود نق زد، کم آورد، با اکراه کارهای محدودی را انجام داد و همسر را دوست نداشت. خانه‌داری پر است از کارهای متنوع و تکراری، اما آثاری دارد که موضوع مطالعه روان‌پزشکان است. باورتان می‌شود اگر با علاقه خانه را مدیریت کنید، فرزندانی موفق و با سلامت روانی خواهید داشت.

ما آدم‌های عصر رسانه‌های تصویری، بنده تصویریم. فرزندان‌مان بیشتر از ما درگیر تصویر و نمادند. خانم‌ها! حتی اگر زندگی دلخواه و زیبایی ندارید، تصویر زیبایی از آن به نمایش بگذارید و دخترتان را دعوت کنید این تصویر را ببیند و یاد بگیرد. «خسته نباشید» گفتن به همسر و چای دست او دادن، با توضیح و تفسیر و فلسفه‌بافی، نهادینه نمی‌شود، نیاز به تصویرسازی دارد و مشاهده اثر یک لیوان آب در چهره پدر خانواده.

بحث سر کلاس درس درباره این‌که «آشپزی و انجام کارهای خانه، وظیفه زن است یا نه» بالا گرفت، هر استدلال منطقی آوردم، پاسخ نگرفتم تا این‌که دانش‌آموزان را از موضع زنانه برداشتم و سر جای فعلی خودشان گذاشتم. همین‌جا که الان هستند، همین‌جا که می‌توانند غذا را اینترنتی سفارش دهند و مانتو و شلوار را به اتوشویی آنلاین بدهند. همه گفتند این وضعیت را نمی‌شود ادامه داد. مادر ما فداکاری می‌کند که کارهای خانه را انجام می‌دهد، ولی اگر نکند، زندگی لنگ می‌شود و همه ما کم می‌آوریم.

زنانگی، تخالف و تعارضی با استقلال، تحصیلات و منزلت اجتماعی ندارد. زنانگی اعم از مادر بودن و داشتن کنش اجتماعی است؛ اما برقراری تناسب بین اینها طوری‌که به جسم و روح زن آسیبی زند، به مهارت نیاز دارد. تمام حرف ما این است؛ این  هنر را به دختران‌تان بیاموزید.

زن‌ها یک پازل هستند؛ با بخش‌های پیچیده و ساده. در تمام مدتی که مشغول کنار هم قرار دادن تکه‌های پازل هستید، نگرانید نکند به آخر که رسیدم، یک تکه کم باشد یا گم کرده باشم! نکند لذت تکه آخر را نبرم و یک تابلوی ناقص، روی دستم بماند. تکه‌های تکراری پازل زیادند، ولی حتی اگر یک تکه نباشد، تابلو کامل نیست. آشپزی، بافتنی، رُفت و روب، هنر تعامل با همسر، مهارت تربیت فرزند و بی‌نهایت کارهایی که یک زن انجام می‌دهد، تکه‌های یک پازل هستند، ممکن است در نگاه جزیی فقدان یک تکه، اشکالی نداشته باشد، اما درنهایت چیزی کم است و به تصویر کلی آسیب می‌زند.

دختران را به آینده زندگی زنانه خود، امیدوار و مشتاق تربیت کنیم، طوری‌که از توان‌مندی‌های خود لذت ببرند.