نوع مقاله : گفت‌وگو

10.22081/mow.2023.75122

چکیده تصویری

وظیفه اصلی زن‌ها خانه‌داری نیست، حفظ کیان خانواده است

 گفت و گو

گفت‌وگو با مرحوم خانم مرضیه دباغ؛ زنی مطابق الگوی سوم

وظیفه اصلی زن‌ها خانه‌داری نیست، حفظ کیان خانواده است

 

مقایسه ظاهر زندگی مادربزرگ‌ها با خودمان شاید قیاس مع‌الفارق باشد، احوالات مادرها هم نسبت به ما ممکن است مقایسه درستی نباشد، اما در چند سال اخیر ما زن‌ه نسبت به خودمان هم خیلی تغییر کردیم، اولویت‌ها و انتظارات ما عوض شده. چرا؟ چون به شدت در سلطه رسانه و فضای مجازی هستیم. وقتی تاریخ معاصر را ورق می‌زنیم می‌بینیم شرایط جامعه تاثیر عجیبی بر خانم‌ها حتی خانه‌دارها می‌گذارد. این جای خوشحالی است، یعنی همین امروز هم اگ تلاش کنیم می‌توانیم شرایط را بهبود ببخشیم. برای فهم تحول اندیشه زنان که منجر به تفاوت در نیازها و اولویت‌ها می‌شود، بد نیست فیلم‌های قدیمی را ببینیم، یا مجله‌های قدیمی را ورق بزنیم. ماه‌نامه «پیان زن» یک نشریه سی و یک ساله است، مورد مطالعه خوبی است. سی سال قبل جمهوری اسلامی برای چه چیزهایی در جامعه نسوان برنامه‌ریزی کرده و حالا کجا ایستاده. امروز برای آینده چه برنامه‌ای تدوین کند که به نقطه ایده‌آل برسد و سوال‌های دیگر. بحث «الگوی سوم زن مسلمان؛ که نه شرقی و نه غربی است» این روزها بالا گرفته هرکس تعبیر و تفسیری دارد. اما رهبر عزیز انقلاب همین چند روز قبل، خانم مرضیه دباغ را مثال زدند. یک مصاحبه خواندنی از ایشان برای‌تان بازنشر می‌کنیم که در شماره یازده «پیام زن» چاپ شده. بخوانید و مهربانی مادر و صلابت یک نماینده مجلس زن را برای خودتان تصویر کنید.

 

  • درباره حضور زنان در مجلس چه توصیه‌ای می‌کنید؟ آیا زنان وظیفه دارند خود را به سطح حضور در مجلس مملکت اسلامی برسانند؟

فکر نمی‌کنم بین زن‌های ما در مقایسه با آقایان، افراد کمتری داشته باشیم که در حد راه پیدا کردن به مجلس باشند، منتهی خانم‌های ما خودشان برای خود، ارزش و بهای لازم را قائل نیستند، به‌همین دلیل سعی می‌کنند همیشه کنار باشند. بعضی زن‌ها در با مقایسه مردان حاضر در صحنه، افراد برجسته و والاتری هستند. امیدوارم خانم‌ها به مسئولیت و رسالتی فکر کنند که در قبال خون شهدا و زحمات حضرت امام‌رحمت‌الله علیه و دل رهبر معظم که برای پیشبرد اهداف انقلاب می‌تپد؛ دارند. همه را در نظر بگیرند و به میدان بیایند. طبیعی است هر کاری که انسان نکرده، فکر می‌کند سخت است. قبول دارم که مشکل است، ولی اگر کسی در خودش این شجاعت و شهامت را می‌بیند، باید به میدان بیاید، سرمایه‌گذاری کند و زحمت را به دوش بکشد. زحماتی که یک نمونه بسیار کوچک به اندازه ذره خردل را من انجام دادم و کار دیگران بسیار پرزحمت‌ و مشکل بوده و سرمایه‌گذاری شده، ارزش‌هایی که با خون شهدا آفریده شده و... مبادا زن‌های ما فکر کنند مسئولیتی ندارند و کوتاه بیایند و به تجملات و زندگی پوچی که باید همه را گذاشت و رفت، گرایش پیدا کنند و سرگرم بشوند؛ این گناه، نه اینجا بخشودنی است و نه فردای قیامت.

 

  • زمانی که در مجلس حضور داشتید، چند بار سخنرانی کردید؟ آیا پیش آمده که حین سخنرانی، یاد زنان ستم‌دیده و دردمند این مرز و بوم باشید؟

طبق قانون نمایندگان در مجلس حق صحبت دارند. از ابتدای تشکیل مجلس، این ۲۷۰نفر به ترتیب می‌توانند یک نطق قبل از دستور داشته باشند. هر نماینده در طول یک دوره، شاید یک یا دو بار فرصت سخرانی پیدا کند. فکر کنم سه یا چهار نطق در این دو دوره داشتم. مبنا و مأخذ نطق‌های قبل از دستور، انتخابی است. یک نطق من در زمان ولادت حضرت زهراسلام الله علیه، درباره شخصیت ایشان و رهنمودهایی برای زن مسلمان بود که زنان چه کار کنند تا مثل آن بانو شوند. یکی دیگر از نطق‌هایم ۱۲بهمن در سالروز ورود حضرت امام به ایران بود. درباره وجود ایشان و مسئولیت ما نسبت به پیشبرد اهداف امام خمینی صحبت کردم. ولی کاری که برای زن در طول مجلس سوم انجام شد، ارزشمندترین و بهترین کاری بود که در طول تاریخ اسلام برای زنان اتفاق افتاد. در مجلس به کمک برادران و خواهران خوب اصرار داشتیم که در دادگاه‌های مدنی خاص، باید خانمی به‌عنوان مشاور حقوقی حضور داشته باشد. چون مردها به‌دلیل داشتن ارتباط با جامعه و اطلاع از قوانین و فعل و انفعالات، از آگاهی بالاتری نسبت به زنان برخوردارند؛ از طرفی کسانی‌که در دادگاه هستند، هم‌جنس اینها هستند و بیشتر طرف اینها را می‌گیرند. بعضی مسایل دادگاه‌ها را می‌شنوم که تکان‌دهنده است. آقا رفته دادگاه تقاضای طلاق داده و خانم در خانه بی‌خبر، اصلا مریض بوده، دادگاه خانم را خواسته که بیا طلاق‌نامه‌ات را امضا کن. اصلا حق دفاع و اعتراض که «چرا؟ به چه مجوزی؟ به چه گناهی؟» نداشته. آیا نباید دادگاه عدل الهی و جمهوری اسلامی باید این‌طور باشد؟ این خانم هم باید بتواند حرف خودش را بزند. همان‌طور که دادگاه حرف آقا را گوش کرده، حرف این خانم را هم بشنود. شاید در طی این گفت‌وگو خانم حرف مهمی داشته باشد. در سال‌هایی که در مجلس بودم، برای تصویب این قانون تلاش کردم.

 

  • آیا در طول دوران وکالت با این زنان هم برخورد حضوری و نزدیک داشتید؟

بله ما هفته‌ای چند‌بار چه در صحن و چه در بیرون مجلس، صحبت می‌کردیم؛ خانم‌ها و آقایان مشکلات و مسایل‌شان را مطرح می‌کردند. در هفته نزدیک ۳۰ نامه داشتیم. مسایل را مطرح می‌کردند و گاهی حتی ناسزا می‌نوشتند. یک بار به‌خاطر ناراحتی کیسه‌صفرا و قلبم در بیمارستان بستری بودم، نامه یک دختر‌خانم از اسلامشهر آمده و تهدید کرده بود اگر به مشکل من رسیدگی نکنید، خودم را میکشم! من با برانکارد و کمک دیگران روی صندلی عقب ماشین خوابیدم و رفتم سراغ او، دیدم وضع نابه‌سامانی دارد و سعی کردیم مشکلات او را در خانه حل کنیم. لزومی نمی‌بینم که اینها و نمونه‌های بسیار دیگر را شرح دهم، چون معتقدم مسئولیت من اینها بوده، تکلیف من این بوده، کار خاصی نکردم. در چند مورد از خانواده خودم کوتاهی کردم، دخترم زایمان کرده بود و من تا روز هفتم به‌خاطر گرفتاری و اشتغال مجلس نتوانستم حتی یک ساعت به دیدن او بروم، زیرا فکر می‌کردم مسئولیت من چیز دیگری است. من در قبال مردم تعهد داشتم. جواب نامه‌هایی که می‌آمد یک‌سری برای مسئولان مشکلات را می‌نوشتم. برای فرستنده هم می‌نوشتم و می‌فرستادم. منتها تهران آن‌قدر بزرگ است که این کارها محسوس نبود و ما هم اهل تبلیغات و جمع‌آوری مدرک نبودیم که بخواهیم اینها را مطرح کنیم. ولی لازم می‌دانم بگویم در زمانی‌که در مجلس بودم به بیشتر شهرها با ماشین خودم سفر کردم. تمام مخارج سفرهای بین‌شهری را خودم پرداخت ‌کردم. ماشینی را که مجلس در اختیارم قرار داد، فروختم و با پول آن خانه‌ای را از بنیاد مستضعفان برای دو خانواده خریدم که حالا در آن زندگی می‌کنند و بعد از اتمام اقساط و مخارجش خانه را وقف مرقد حضرت امام کردم که اگر خدای ناکرده در طول دوران وکالت نتوانستم اهداف ایشان و انقلاب را پیش ببرم، دیگر وزر و بال این پول و این ماشین به گردنم نباشد. فکر می‌کنم همه ما این تکلیف را داریم. اما مردم خوب ما که این‌قدر به انقلاب دل بستند و برای آن سرمایه‌گذاری کردند باید با چشم باز مسایل را بنگرند. صرف تبلیغات، نمی‌تواند جوابگوی مسایل کشور و مسایل انقلاب و فردای قیامت ما باشد.

به‌عنوان کسی‌که نزدیک ۴۰سال از عمرم را برای به‌دست آوردن این انقلاب و تداوم آن صرف کردم، فردای قیامت نسبت به کوتاهی‌ها بازخواست خواهم کرد، ولی امروز تکلیف می‌دانم به‌عنوان یک فرد در جامعه چنان که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و رهبر معظم انقلاب حفظه الله بارها تاکید کردند: «حفظ نظام از واجبات امروز جامعه ماست.» کاری که از دست ما برمی‌آید مثلاً در حد تبلیغ، انجام دهیم تا خواست خدا در آینده چه باشد.

 

  • اگر لحظه ای از خودتان به‌عنوان خانم مرضیه حدیدچی دباغ خارج شوید و به شما بگویند خانم مرضیه دباغ یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است، چقدر ایشان را می‌شناسید؟ ایشان را با هدف ثبت ارزش‌های انقلاب توصیف کنید.

امیدوارم خداوند متعال بحق زهرای مرضیه‌سلام الله علیها مرا ببخشد. احساس می‌کنم با این سوال، تکلیفی به گردنم گذاشتید. اگر بخواهم زنی را توصیف کنم که برای خانواده جامعه و اسلام مفید است، بانو حضرت زینب‌سلام الله علیها را مثال می‌زنم که ایشان الگوست و ما که چنین الگویی داریم، هیچ مشکلی نخواهیم داشت، مگر این‌که نخواهیم بهره ببریم.

اگر بخواهم خانم دباغ را وصف کنم، می‌گویم زنی است بسیار ایثارگر. چرا؟ چون وقتی بقیه زن‌ها غرق در تجملات هستند و شرایط سنی ایشان هم حکم می‌کند که شور و اشتیاق را باشد، این فرد با حداقل‌ها زندگی را می‌گذراند، بسیار ساده زندگی می‌کند! در حدی که تا نیمه‌شب گریه می‌کند برای پول نان فردای بچه‌هایش؛ چون ندارد و از خدا می‌خواهد آبروی خود و خانواده‌اش حفظ شود و به کسی حتی پدر و مادرش نگوید محتاج است، زیرا هرکسی به‌‌شکلی با او برخورد می‌کند. چون دباغ مبارزه می‌کند و می‌ترسد همه به او بخندند و بگویند تو داری برای خدا مبارزه می‌کنی چه جوری خدا تو را برای ۲تومان معطل می‌گذارد؟ وقتی در زندگی او دقیق می‌شویم، می‌بینیم خود و خانواده‌اش، فقر را با بزرگواری سپری کرده‌اند. 5-6 ماه خوراک آنها فقط سیب‌زمینی آب‌پز بود. صبحانه، ناهار، شام! که هم سیر شوند و هم مواد غذایی‌شان تامین شود. سیب‌زمینی می‌خوردیم که نیازی به قاتق و نان نباشد. این‌جور زندگی کرد، ولی به کسی نگفت در زندگی‌اش چه می‌گذرد! این زن را با این موقعیت، دنبال حل مسایل و مشکلات جامعه است.

چند بار بازاری‌ها و متمولین پول جمع کردند برای خرید اسلحه. حتی یک شب ۳۲۰هزار تومان برای خرید اسلحه در جهت مبارزه در اختیار او گذاشته می‌شود، ولی حتی فکر این‌که از این پول می‌تواند استفاده کند و از آن مبلغ زیاد، فقط یک تومان بردارد و شکم بچه‌هایش را سیر کند، به ذهنش خطور نمی‌کند. اعتمادی که آن جمع به این آدم دارند در حدی است که حتی یک بار از او سوال نمی‌پرسند این پول کجا رفت؟ چه شد؟ چون ایثار و گذشت و شناختی که از مکتب دارد، او را به کمال رسانده است.

درباره بچه‌هایش هم همین‌طور ایثارگر است. هیچ مادری حتی بدترین مادر را نمی‌توانید بگویید نسبت به بچه‌هایش عاطفه و علاقه ندارد، یا آنها را دوست ندارد ولی برای مبارزه از بچه‌هایش هم می‌گذرد. با اعتقاد به هدف و اسلامی که از حضرت زینب آموخته، بچه را رها می‌کند و به خارج از کشور می‌رود، برای مبارزه. آنجا هم هروقت دل‌تنگ می‌شود سراغ الگو و نمونه و راهبرش می‌رود و برای صبور بودن کمک می‌گیرد.

زمانی که در نجف بودم خدمت حضرت امام خمینی رسیدم. عرض کردم «آقا من هشت تا بچه را گذاشتم و آمدم. نمی‌دانم در این موقعیت تکلیفم چیست؟ برگردم ایران، گرفتار ساواک می‌شوم. اگر بمانم، هشت تا بچه آنجا بی‌سرپرست مانده‌اند.» امام فرمودند: «بمانید ان‌شاء‌الله انقلاب پیروز می‌شود و‌ باهم بر‌می‌گردیم. حضرت امام بی‌گدار به آب نمی‌زدند و روی حساب دختر‌خاله و پسر‌خاله‌گی صحبت نمی‌کردند، براساس شناختی که از افراد داشتند، آنها را تایید یا تکذیب می‌کردند. مطمئنم، امام با یک شناخت عمیق و همه‌جانبه افراد را انتخاب می‌کردند. در نجف که خدمت امام عرض کردم دباغ هستم، فرمودند: همان دباغ که شهید سعیدی در نامه‌هایش اسم می‌برد؟ ایشان شخصیتی بودند که این‌قدر دقیق به مسایل توجه می‌کردند. سال ۴۶، ۴۷، ۴۸ از ایشان فتوا خواستم و سالی که خدمت امام رسیدم، 1353 بود. ببینید چند سال فاصله است؟ آن همه کثرت کار و مشغله نتوانست این مطلب را از خاطر امام ببرد که خانمی به اسم دباغ در نامه‌های شهید سعیدی مطرح بوده برای حضرت امام؛ بعد هم وقت انتخاب که می‌شود، حواسش جمع است. امیدورم جامعه هم براساس تبلیغات این و آن، قضاوت نکنند. به عمق مسایل و شخصیت افراد نگاه کنند.

 

  • نظر همسرتان درباره فعالیت‌های شما چیست؟

شوهرم از ۱۶سالگی حسابدار بوده و حالا در یکی از موسسه‌های بنیاد مستضعفان کار می‌کند. یکی از مشوق‌های اصلی من برای فعالیت و حضور در اجتماع و سیاست، ایشان بود. توفیق خودم را از ایشان می‌بینم. این روزها هم که مسئولیت خاصی ندارم دائم می‌گوید تو باید برای حفظ دست‌آوردهای انقلاب تلاش کنی، سرمایه‌گذاری کنی و  سخنرانی داشته باشی. چند روز پیش برای سخنرانی در یکی از شهرستان‌ها دعوت شدم و از من خواستند تا روز جمعه بمانم که سخنرانی قبل از نماز جمعه را نیز داشته باشم. از طرفی یک برنامه مشترک با همسرم داشتم و گفتم نمی‌توانم برای روز جمعه بمانم. ایشان گفت: «آن کار را بعدا انجام می‌دهیم. سخنرانی ضروری‌تر است. تکلیفت را انجام بده، چون این جوان‌ها اطلاعات زیادی از قبل و اوایل انقلاب ندارند.»

از نظر مذهبی و انقلابی بودن‌ همسرم می‌توانم بگویم امکان ندارد اسم معصومین علیهم‌السلام برده شود و اشک چشم ایشان را نبینیم. یک انسان ولایی به تمام معنا هستند و علاقه‌ای که به امام و آیت‌الله خامنه‌ای دارند، طوری است که کسی حق ندارد در حضور ایشان نکته‌ای بگوید. واقعا عاشق‌ امام و انقلاب است و به همین خاطر از هیچ کمبودی در منزل و زندگی گله نمی‌کند. هیچ‌وقت اعتراض نکردند که مثلا غذا چرا آماده نیست. همیشه کوتاه می‌آید، چون معتقد است من باید به مسایل انقلاب برسم.

 

  • شما در خانه آشپزی هم می کردید؟

بله، مثل همه خانم‌ها. البته این تکلیف زن خانه نیست ولی طبق قراردادهای اجتماعی مرسوم، خودم را موظف به این کار می‌دانستم. معمولا شب قبل، غذای فردا را آماده می‌کردم که مشکلی برای کارهای اجتماعی من پیش نیاید. حالا هم گاهی که باید به سفر بروم؛ دو، سه جور غذا مثل کوکو، کتلت آماده می‌کنم که این بنده خدا معطل نماند و وقتی که به خانه می‌آید، گرم کند.

 

  • با توجه این تجربه‌ها آیا به زنان توصیه می‌کنید که کنار مسئولیت‌های اجتماعی، خانه را به‌عنوان یک پایگاه حفظ کنند؟

خانه‌داری و مسئولیت‌های اجتماعی در کنار هم هستند و نباید با هم تضاد پیدا کنند. اگر کارهای بیرون از خانه را انجام دهد، ولی نتواند خانواده را حفظ کند، آن خانم تکلیف اصلی را انجام نداده است. وظیفه اصلی زن‌ها مساله خانه‌داری نیست، بلکه حفظ کیان خانواده است. منظورم این نیست که خانم‌ها حتما ظرف بشویند و جارو کنند، باید نظام خانواده را حفظ کنند. تکلیف اولیه زن، تربیت فرزندان برای بقای زندگی زناشویی است. اگر خدای ناکرده مشاغل بیرونی ما را از زندگی اصلی دور کند و ما را از یک مادر و همسر بودن، جدا کند، باید کار را حذف کنیم، نه خانواده. امام خمینی می‌فرمایند: «شقاوت و سعادت جامعه، بستگی به وجود زن دارد.» این جمله خیلی معنا دارد. یعنی اگر یک زن نتواند از عهده آرامشی که مرد انتظار دارد و تربیتی که فرزندان نیاز دارند، بربیاید، بدون شک در جامعه هم اغتشاش ایجاد می‌کند. یعنی این زن برای بهتر کردن نیامده، برای استفاده کردن آمده؛ دلم نمی‌خواهد زنان جامعه ما این‌طور باشند. زنان ایرانی باید برای بهتر کردن این جامعه بزرگ بیایند و قبل از آن باید حفظ نظام و کیان خانواده را به نحو احسن انجام دهند، تا بتوانند به این کار بزرگ شکل صحیح بدهند. امیدوارم بانوان خانه و اجتماع را از هم جدا نکنند و خانه را بی نظم نکنند؛ رسیدگی به بچه‌ها و تربیت و درس آنها را فراموش نکنند و مرد را از خانه زده نکنند. خانم‌ها باید با درایت لازم همه کارها را به‌خوبی انجام دهند؛ این کار شدنی است و هیچ مشکلی هم ندارد، اگر خانم‌ها از وقت اختصاصی خود و از خواب و استراحت مایه بگذارند.

مثلا چقدر وقت خانم‌ها در مهمانی هدر می‌رود؛ از ساعت ۱۰ صبح تا 5 بعدازظهر یک مهمانی ناهار طول می‌کشد و همه حرف می‌زنند و تعریف می‌کنند. خب بعد چی؟ باید برنامه‌ریزی کنند، حساب وقت از دست‌شان در نرود، وقت را ضایع نکنند. اینها زمان‌هایی است که بر زندگی انسان خیلی اثر می‌گذارد. مهمانی و رفت‌و‌آمد خیلی خوب است، مثلا ساعت ۱۰ تا ۱۲ را برای مهمانی بگذارند، بعد یک ساعت رادرباره یک برنامه اخلاقی و تربیتی صحبت کنند. زن‌ها از وقت‌هایی که دارند، به‌خوبی می‌توانند به نفع خانواده و جامعه استفاده کنن. امیدوارم خانم‌ها موقعیت و اثر وجودی‌شان را دریابند و اول خانه و کیان خانواده و بعد به کیان بزرگ‌تر، یعنی جامعه بپردازند.