نوع مقاله : پرونده ویژه

10.22081/mow.2023.75247

چکیده تصویری

مادران فلسطینی، این سرزمین را پس می‌گیرند

موضوعات

پرونده ویژه 

بررسی تفاوت‌های مقاومت فرهنگی و مقاومت سیاسی

مادران فلسطینی، این سرزمین را پس می‌گیرند

دکتر زهرا شریف،

عضو هیات رییسه انجمن زن و خانواده

«مقاومت فرهنگی» در بطن زندگی و کنش‌های روزمره اتفاق می‌افتد. این‌طور نیست که جدا از زندگی فرد باشد؛ چون فرهنگ، امری تنیده در زندگی انسان‌هاست. ویژگی بعدی، احساس هویت و سبک‌زندگی است که مقاومت فرهنگی برای فرد مقاوم و کنش‌گر ایجاد می‌کند. مثلا زنان فلسطینی به حسی زنانه‌ و فهم دقیقی از هویت خود رسیده‌اند و براساس خویشتن زنانه‌ای که در زندگی روزمره آنها شکل گرفته، حس ارزشمندی دارند.

 

مادرهای فلسطینی این گزاره را در خود نهادینه کرده‌اند که فرزند به‌دنیا می‌آورم تا در راه مقاومت، شهید شود. این زن، مادری را این‌طور برای خودش تعریف کرده که برداشت خاص و متفاوتی از مادری است. نمی‌توانیم مادر فلسطینی را با مادرهایی مقایسه کنیم که از سر خودخواهی و دغدغه‌های شخصی، پدیده تک‌فرزندی را رقم می‌زنند.

حتی پدر و پسری که می‌داند در جنگ هر لحظه امکان شهادت وجود دارد، هویت دیگری برای خود تعریف می‌کند. خبرنگار غربی از کودکی فلسطینی پرسید وقتی بزرگ شدی، دوست داری چه کاره شوی؟ کودک گفت: «ما هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شویم چون شما ما را به شهادت می‌رسانید.» کودکی که می‌داند هر لحظه امکان دارد جان خود را از دست بدهد، تلقی متفاوتی از حیات، مرگ و هویت دارد. «هویت شکل گرفته در اضطراب جنگ» موضوع مهمی است که باید مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرد. بنابراین وقتی مقاومت فرهنگی در زندگی روزمره تنیده می‌شود، سبک‌زندگی و هویت متفاوتی را به‌وجود می‌آورد که تجلی آن را در زنان و مادران غزه می‌بینیم. همچنین نمونه‌هایی در مادران، همسران و فرزندان جانبازان و شهدای جمهوری اسلامی ایران داریم. قطعا باورها و هنجارهایی که در مقاومت فرهنگی شکل می‌گیرد، با شرایط دیگر متفاوت خواهد بود.

 

اعتقاد به مقاومت

ما در زوایای مختلف، اعتقاد و اعتماد به مقاومت و نصرت الهی را می‌بینیم. طبق آیه «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» خداوند می‌فرماید نصرت از آنِ کسانی است که دین خدا را یاری کنند و دین خدا ما را امر کرده به کسی ظلم نکنیم و زیر بار ظلم نرویم. «کونوا لِلظّالمِ خَصماً و لِلمظلومِ عوناً» روایات و سیره اهل‌بیت‌علیهم‌السلام هم همین نکته را برای ما تاکید می‌کند. در تاریخ دیده‌ایم قومی که مقابل ظلم می‌ایستد، به سعادت می‌رسد. در قرآن آمده «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا» پس خداباوری و اعتماد به وعده‌های الهی، باعث نصرت و پیروزی خواهد شد. در مقابل، قوم زیاده‌طلب، نژادپرست و خودبرتربین صهیونیست به همان مقدار غصبی که کرده، بسنده نمی‌کند. مقاومت فلسطین، غزه و نهضت انتفاضه، مقابل زیاده‌طلبی‌ها و برتری‌خواهی‌ها شکل گرفته است. ما به جریان مظلومیت و مظلومان تاریخ کمک می‌کنیم، چون دستور قرآن است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ».

جریان صهیونیسم، از جریان یهود و پیروان حضرت موسی‌علیه‌السلام جداست. اگر اندیشه صهیونیسم را مطالعه کنید، متوجه می‌شوید اینها پیروان حضرت موسی نیستند؛ خداناباورانیِ زیاده‌طلب و طرفدارِ سرمایه‌داری که به مرزهای خود قانع نیستند. امروز باید فریاد مظلومیت چند دهه انسان‌هایی را بازخوانی و منتشر کنیم که مورد ظلم و ستم واقع شده‌اند.

رهبر انقلاب بارها فرمودند ما از جریان مقاومت فلسطین حمایت می‌کنیم و پیام‌شان را به مردم دنیا می‌رسانیم. به‌همین دلیل راهپیمایی‌ها، نوشته‌ها و فضای مجازی تسخیرشده در دست بلندگوهای قدرت‌مدار هم نتوانست این صدا را کم و کوتاه کند و حدیث مقاومت همچنان بازخوانی می‌شود. یکی از جریان‌هایی که کودکان و زنان نقش موثری در آن دارند، ماندن در میدان است. حضرت زینب‌علیهاالسلام بعد از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام فرمود: «شما رگ‌های قلب ما را بریدید.» یعنی به ما خیلی سخت گذشت. امروز به زنان فلسطین و غزه، خیلی سخت می‌گذرد، اما از پا نمی‌افتند! اشک و آه و سوز، در آغوش کشیدن فرزندان به خون‌آغشته، ابراز ایستادگی و مقاومت زنان است. در جریان انتفاضه، کودک و نوجوانی که سنگ پرتاب می‌کند، خودش می‌داند که سنگ زورش به تانک نمی‌رسد، اما این را به جهانیان نشان می‌دهند که «ما هستیم و مقاومیم»! بنابراین فلسطینی‌ها علاوه‌بر پایبندی به فرهنگ مقاومت و کنش‌گری اجتماعی، همبستگی عمومی، همدلی و همراهی، یک جریان اعتقادی و اعتماد به پایان مقاومت و نصرت الهی را دنبال می‌کنند. ما هم با همین اعتقاد و اعتماد با آنها همراهی می‌کنیم.

 

مصادیق زنانه مقاومت

برخی وجوه مقاومت، اساسا زنانه است. مقاومت فرهنگی به زندگی روزمره تنیده شده است. مصداقش مادری است که در جنگ، مشغول رسیدگی به بچه‌هایش است و با رضایت این کار را انجام می‌دهد. این‌ کار بزرگ، فقط در آغوش یک مادر و از طریق کنش‌ها و تعامل روزمره یک مادر اتفاق می‌افتد. یکی از ویژگی‌های فرهنگ، انتقال و سرایت آن است. فرهنگ را امری مانا می‌دانیم که حفظ آن به انتقال و نفوذش در تاروپود یک جامعه وابسته است. اولین و کوچک‌ترین واحد جامعه، خانواده است؛ ما با کنش‌‌گری و مباحثه، می‌توانیم به مقاومت فرهنگی درون غزه کمک کنیم. با این دید به موضوع نگاه کنیم. این رسالت، بر دوش همه ماست.

نکته دوم؛ این هویت را ما هم برای خودمان قائل باشیم و از این طریق پیگیری کنیم. نکته بعدی این است که به تاثیر آینده اتفاق‌هایی که در غزه رخ می‌دهد، فکر کنیم و بدانیم کجا ایستاده‌ایم. بیندیشیم درباره مقاومت فرهنگی درون غزه چه تاثیری داریم و برای رسیدن به صلح و عدالت حقیقی، باید چه کار کنیم.

 

پسا استعمار یا پایان استعمار؟

دنبال این هستیم که فهم چند لایه‌ای از رویدادی پیدا کنیم که در حال شکل‌گیری است. وضعیت جهان را در این شرایط رصد کنیم و متوجه جنبه‌های مختلف باشیم تا بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم که: «وظیفه ما در شرایط کنونی چیست؟» قطعا پاسخ‌ها کامل نخواهد بود، چون ابعاد ماجرا تکمیل نشده و نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم به فهم کامل و جامعی برسیم. هر روز ما با شگفتی‌هایی از جبهه مقاومت مواجه می‌شویم و از سوی صهیونیست‌ها اقدامات غیرقابل فهم، فجیع و غیرانسانی را مشاهده می‌کنیم. در جنگ اخیر، رژیم صهیونیستی خط‌قرمزهایی را زیر پا گذاشته که در غیرانسانی‌ترین فجایع حفظ می‌شد.

جریان استعمار، کشورهای بسیاری را از سال 1492 تا 1965 تحت‌سلطه نظامی و سیاسی دولت‌های خاصی قرار داد و ابعاد این وضعیت روشن بود. اما پسااستعمار به معنای آگاهی و تفطن مردمان تحت‌سیطره و استعمار است و همچنین نسبت به جهانی که از مجموعه‌ای استعمارگر به سرکردگی آمریکا تشکیل شده است. آغاز گفتمان پسااستعمار را خیلی‌ها به کتاب «شرق‌شناسی» نوشته «ادوارد سعید» منتقد فلسطینی نسبت می‌دهند که در سال 1978 منتشر شد. این کتاب، ادبیات گفتمان پسااستعمار را شکل داد. در مرحله  اول، پسااستعمار یک انتقاد ادبی در متن و هنر بود. اما بسیاری از افراد معتقدند پسااستعمار فقط انتقادهای ضداستعماری در حوزه هنر، رسانه و ادبیات نیست، بلکه حوزه جامعه‌شناسی، تاریخ و فلسفه و را هم در برمی‌گیرد.

پسااستعمار به معنای تمام شدن استعمار نیست، بلکه گویای این واقعیت است که استعمار رخت سلطه نظامی و سیاسی را با رخت سلطه فرهنگی و استعمار نو عوض کرده است. استعمار نو و استعمار فرهنگی همچنان کشورها و مردمانی را تحت سیطره قرار داده است. نکته مهم این‌که سطح آگاهی به جایی رسیده که می‌توانیم ادبیاتی تولید کنیم و تفکری داشته باشیم که ادعاهای آمریکایی و اروپایی را رد کند. آنها مدعی‌اند ‌که می‌توانند برای تمام جهان برنامه‌ریزی کنند و الگوهای اجرایی داشته باشند؛ که با عملکرد اخیر نشان دادند، دروغ بزرگی می‌گویند.

پسااستعمار، سعی بر ارایه نظمی دوباره و بازسازی فرم‌های دانشی دارد که از راه تسلط غرب بر نیم بیشتر جهان و تفکر اروپامحوری ایجاد شده است. نوعی آگاهی انتقادی بر این ادعا که مدل‌های غربی توانایی کاربرد فرازمانی و فرامکانی دارند!

«جهان چهارم» تعریف شفاف و دقیقی ندارد؛ این‌طور نیست که گفته شود جهان چهارم و همه بدانند درباره چه مفهومی سخن گفته می‌شود. یکی از الهی‌دانان فمینیست آمریکایی به نام «رزماری رادفورد روتر» کتابی دارد با عنوان «زنان و رستگاری» که در این کتاب، از عبارت «جهان چهارم» استفاده می‌کند! منظور او از جهان چهارم، دنیایی متشکل از مردمان مختلف حتی مردم جهان اول است. می‌نویسد در جهان چهارم؛ زنان فلسطینی، زنان آمریکایی، بومیان آمریکایی و مهاجرانی که در کشورها به رسمیت شناخته نمی‌شوند، کسانی هستند که همچنان در سیطره استعمار نو قرار دارند و نمی‌توانند برای هویت‌شان تصمیم بگیرند.

جهان چهارم تقسیم‌بندی جهان اول، دوم و سوم را در هم می‌شکند. روتر می‌گوید در عالمی زندگی می‌کنیم که تقسیم‌بندی‌ِ جهان اول، دوم و سوم از طرف استعمار، معنای خاصی ندارد. ما در جهان چهارم، زنان سفید‌پوست آمریکایی را می‌بینیم که از نظر تقسیم‎بندی جزو جهان اول هستند، اما به‌قدری ابعاد استعمار و سلطه، وسیع است که حتی به شهروندان خودش هم رحم نمی‌کند و آثار بسیاری از خشونت‌ آمریکایی‌ها نسبت به زنان و شهروندان خودشان مشاهده می‌شود. اخیرا در فضای مجازی جمله‌ای دیدم؛ به انگلیسی نوشته بودند «در سال2023 خوابیدیم و در 1948 که اسراییل برای نخستین بار به فلسطین حمله کرد، بیدار شدیم!» یعنی استعمار، نو و کهنه ندارد! استعمار، پسا و پیشا ندارد! جنگ، ظلم و کودک‌کشی، همیشه گزینه‌های روی میز کسانی است که مرزهای سلطه‌جویی آنان پایانی ندارد. اگر در گذشته کودک‌کُشی می‌شد، امروز هم وجود دارد که دردناک است. هرقدر بیشتر ادعای تمدن می‌کنند، بیشتر خشونت به خرج می‌دهند و اعمال غیرانسانی از آنها سر می‌زند. در جهانی زندگی می‌کنیم که استعمار خط قرمزی ندارد، از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نمی‌کند و این ویژگی «جهانِ استعمار» است.

در جامعه‌شناسی کنار هر بحث قدرتی، یک نیروی مقاومت شکل می‌گیرد و دوگانه «قدرت و مقاومت» همیشه کنار هم‌اند، هیچ قدرتی نمی‌تواند مقاومت را به رسمیت نشناسد. در این دوگانگی، جهانِ مقاومت مدام خود را قوی‌تر می‌کند، تا به اقتدار برسد.

 

فلسطین، هویتی اصیل دارد

درباره هویت فلسطینی و ویژگی‌های یهود، باید بدانیم گاهی آن‌قدر فضا شبهه‌ناک می‌شود که برخی می‌گویند «قراردادی مطرح بوده و فضای کشور فلسطین در سال1947 توسط سازمان ملل تقسیم شده، چرا فلسطینی‌ها به این مصوبه اعتراض می‌کنند؟» فلسطین سالیان زیادی هویت مستقل داشته و در شبکه عثمانی جزو تمدن عثمانی بوده است. فلسطین پرچم و تمبر داشته! حتی وقتی در اواسط جنگ جهانی اول انگلیس قیمومت فلسطین را به‌عهده می‌گیرد، بریتانیا درون پرچم قیمومت که برای فلسطین می‌گذارد، نشان فلسطین را درج می‌کند. فلسطین کشوری با هویت و سابقه تاریخی است. اسراییل می‌گوید ما هویت هستیم برای سرزمینی که هویت و ملیت نداشت! این ادعای پوچ قابل‌پذیرش نیست، چون فلسطین دارای هویتی پیشینه‌دار است.

بیان تاریخ روند تحول فلسطین تا رسیدن به وضعیت امروزی، فرصت مجزا و مفصلی می‌طلبد. پژوهش‌گران می‌توانند به مقاله‌های پژوهشی متعددی که در این‌باره نوشته شده، مراجعه کنند. قطع‌نامه‌های سازمان ملل در این مورد، بسیار معنادار است؛ از یک جایی به بعد سازمان ملل، اسراییل را محکوم می‌داند و اعلام می‌کند باید جنایت‌هایش را تمام کند.

 

صهیونیسم، شبکه مالی جهانی دارد

یکی از ویژگی‌های صهیونیسم، برخورداری از تمکن مالی و داشتن شبکه مالی جهانی است. در تحلیل وضعیت فعلی باید توجه کنیم که بسیاری از برندها به جریان صهیونیسم تعلق دارد. افرادی که روحیه ضداستعماری دارند از بعضی برندها هرگز استفاده نمی‌کنند. قدرت و شبکه مالی یهود، بحث پردامنه‌ای است.

روچلید، فرد یهودی که وقتی انگلستان، فلسطین را واگذار کرد، زمین‌های زیادی‌ خرید. جمله معروفی دارد: «وقتی خون می‌ریزد، تو زمین بخر» آنها از توانایی مالی خود به بدترین شکل استفاده می‌کنند. حتی نخستین شبکه بانکی که سکه تحویل می‌گرفتند و رسید و حواله می‌دانند، منسوب به یهود است.

 مساله بعدی که درباره یهود باید مورد توجه قرار بگیرد، رگه عقیدتی و وجود انگیزه‌های اعتقادی بین آنهاست. کلیدواژه «ارض مقدس» که میان یهودیان رواج دارد، مختص یهود نیست، بلکه اسلام و مسیحیت نیز «ارض مقدس» دارند، به معنی زمینی که برکت دنیایی و آخرتی دارد ولی برای قوم اسراییل معنای خاصی دارد. تاریخ ارض مقدس در یهودیت، طبق کتاب مقدس به زمان حضرت ابراهیم‌علیه‌السلام برمی‌گردد و حضرت موسی‌علیه‌السلام از آنجا همه قبایل عبری را به دستور خداوند به سمت کنعان کوچ داد، بعد به تشکیل حکومت پرداختند. تباری که در فلسطین مشاهده می‌شود و به‌عنوان «ارض مقدس» از آن یاد می‌شود، باید در تحلیل وضعیت کنونی مورد توجه قرار گیرد. آن‌قدر سرزمین موعود در یهودیت اهمیت دارد که زندگی در آن به منزله ایمان فرض می‌شود. در «تلمود» در این‌باره آمده: «هر کسی داخل ارض موعود زندگی کند، مومن شمرده می‌شود و هر کسی بیرون از آن زندگی کند، خدا با او نخواهد بود.» این را بدانیم که بازگشت به سرزمین موعود برای یهودیت، امری است که در فهم رفتارهای آنان اثر می‌گذارد. اعتقاد آنان به انحصار نژادی در خودشان و تلاش برای حفظ این نژاد و سلامت آن، نکته دیگری است که درباره یهود باید مورد توجه قرار گیرد.

 

انسانیت؛ مساله جنگ فلسطین و صهیونیسم

مساله کلان‌تر از بحث فلسطین و غزه، مواجهه امر مقدس با امر سیاسی است. اساسا رابطه امر مقدس با امر سیاسی چیست؟ ما به‌عنوان جمهوری اسلامی معتقدیم برای حفاظت از مقدسات، باید حکومتی داشته باشیم که درصدد اجرای احکام، عدالت و قوانین باشد. ما هم درگیر این رابطه هستیم و باید به رابطه امر مقدس با امر سیاسی فکر کنیم. سیاست‌ صهیونیسم برای امر مقدس، از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. سوال این است؛ مرز این مساله کجست؟ کودک‌کُشی و فراروی از مرزهای انسانیت؟ در جنگ اخیر فلسطین و رژیم صهیونیستی، مساله یهودیت و اسلام و مسیحیت نیست، بلکه مساله انسانیت مطرح است. حتی اگر انگیزه‌شان مقدس باشد، با چه منطقی می‌توانند این همه کشتار را توجیه کنند؟ برای رابطه امر مقدس با امر سیاسی نیاز به الگویی است که خط قرمز، گفتمان و چارچوب آن مشخص باشد. ماجرای صهیونیسم از تاریخ ادیان ابراهیمی و تاریخ تحولات اروپا شروع می‌شود، با جنگ جهانی اول و دوم رقم می‌خورد و با ابعاد مختلفی که از یهودیت بیان شد ادامه می‌یابد، یک جریان دینی است که تبدیل به جریانی سیاسی شده و هر دو بخش در هم تنیده‌ که برای فهم آن باید به ابعاد مختلف توجه کرد.

اتفاقی که در رویداد اخیر در جهان رخ داد، این است که مردم آشنایی بیشتری با چهره استعمار پیدا کردند. البته در این زمینه به کارهای تحقیقاتی ریشه‌دار و مستند نیاز داریم. بسیاری از اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها معترض‌اند که چرا در پشت جریان جنگ روایت‌ها تاکنون نتوانسته‌ایم این ظلم و استعمارگری اسراییل را بشناسیم! برای مسلمانان فهم این‌که اسراییل، متجاوز زاییده شده، بدیهی است، ولی در جهان کنونی این مساله فهمی بدیع و نو محسوب می‌شود، چون در جنگ رسانه‌ای، اساسا مردم فلسطین را قاتل زنان، کودکان و شهروندان اسراییلی معرفی کرده‌اند.

 

استواری سرنوشت‌ساز زنان فلسطینی

مهم‌ترین رسالت ما این است که جایگاه زنان را در شرایط پیچیده فلسطین بررسی کنیم. برخی رفتارها و کنش‌ها، جنس زنانه دارند. یکی از خواست‌های اسراییل این است که سرزمین را از زنان و کودکان فلسطینی خالی کنید تا راحت‌ بتوانیم غصب کنیم و به مستعمره‌های خود بیفزاییم. جنگ بر عهده کودکان و زنان نیست، ولی ماندن آنان در این جغرافیای خاص، بسیار سرنوشت‌ساز است. روابط انسانی و ساحت زنانه جنگ و ظلمی که بر آنان روا داشته می‌شود، سبب بینش و خیزش بیشتری می‌شود. سوال جدی این است که چه کمکی به زنان فلسطین می‌توان کرد؟ آیا خروج آنها از صحنه درگیری، به نفع جریان مقاومت خواهد بود؟ اگر آنجا بمانند، جبهه مقاومت چه هزینه‌ای برای پیروزی خواهد داد؟ پایان این ماجرا چه خواهد شد؟ اینها مسایلی است که ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده و برای رسیدن به پاسخ، باید فهم درستی از مساله داشت، چون این شرایط محمل رویداد وسیعی است. باید زمان بگذرد تا بفهمیم جریان مقاومت با این تشکل گسترده در کشورهای مختلف، چقدر باید هزینه بدهد و تلاش کند. اگر ما تبدیل به یک قدرت شویم چه خواهیم کرد و اساسا معیارهای قدرت مقاومتی عادلانه چه خواهد بود؟ باید به این مسایل فکر کرد.