پرونده ویژه
این زنان شجاع اجازه ندادند مفهوم وطن فراموش شود
از مادران فلسطینی چه میدانیم؟
دکتر زهرا داورپناه -
عضو هیات علمی پژوهشکده زن و خانواده
مقالههای متنوعی درباره تاریخ فلسطین وجود دارد که علاقهمندان میتوانند مطالعه کنند. در یکی از این مقالهها، مصاحبه با فردی را خواندم که نویسنده چند کتاب درباره اتفاقهای غزه است. او توضیح میدهد چند مرحله مهم در درگیری فلسطین با رژیم صهیونیستی وجود دارد. اولین نکته مهم، ماجرای سال1948 است که سازمان ملل حدود 55درصد سرزمین فلسطین را به اسراییل بخشید. با وجود اینکه مصوبههای سازمان ملل الزامآور نیست، ولی در اینمورد بهطور کامل اجرا شد. در پی این تصمیم سازمان ملل، تعداد زیادی از فلسطینیها به نوار غزه رانده شدند؛ امروز جمعیت زیادی از مردم غزه، فلسطینیهای آواره و مهاجرند، نه ساکنان اولیه غزه.
سال2005 ارتش اسراییل به فرماندهی شارون، حملهای به نوار غزه ترتیب داد با عنوان عملیات «لبه محافظ» که در این نبرد، اسراییلیها بعد از کشتار زیاد سربازانشان تصمیم گرفتند عقبنشینی کنند و تعدادی از شهرکنشینهای اسراییلی را هم به عقب برگرداندند. اتفاق عجیبی بود و برای شارون گران تمام شد، چون او را از کابینه کنار گذاشتند. شارون گفت: «به توصیه «آرنون سافر» مشاور جمعیتی اسراییل به غزه حمله کردم.» سافر هم در جواب گفت: «2 میلیون و 500هزار نفر در نوار غزه زندگی میکنند که این قضیه در آیندهای نزدیک به فاجعهای انسانی تبدیل خواهد شد. این مردم با کمک اسلام بنیادگرای دیوانهوارشان، موجودات بزرگتری از آنچه امروز هستند، خواهند بود. فشار بر مردم مهیب خواهد بود و جنگ وحشتناکی رخ خواهد داد. اگر میخواهیم زنده بمانیم، باید هر روز از صبح تا شب بُکُشیم و بُکُشیم و بُکُشیم.» سافر پیشبینی کرد، و واقعا اتفاق افتاد. بعد از آن اتفاقها، جنگ 51روزه به وقوع میپیوندد و 2هزار فلسطینی کشته میشوند، اما این روزها طی حملههای اسراییل به نوار غزه تعداد شهدا خیلی بیشتر است.
اهمیت غزه برای رژیم صهیونیستی
غزه اهمیتی استراتژیک و دوگانه برای اسراییل دارد. اول اینکه نوار غزه جمعیت بسیار جوانی دارد که روزبهروز جوانتر میشود، 50درصد جمعیت زیر 18سال سن دارند و بین آنان تعداد زیادی کودک زیر هفت سال هست که هیچچیز جز جنگ ندیدهاند. مدام بچهها کشته میشوند، بههمین دلیل فلسطینیها مجبورند فرزندان بیشتری بیاورند. رژیم صهیونیستی نمیخواهد مردم غزه بهطور کلی نابود شوند، چون اهالی غزه انبار جمعیتی هستند که روی آنها، کارهای پست انجام میدهند. مردم غزه، آزمایشگاه اسلحههای جدید هستند، سلاحهای جدیدی که بیشترین سودآوری را برای اسراییل دارد. این سلاحها را روی مردم غزه آزمایش میکنند و میزان کارآیی آن را میسنجند. از سوی دیگر به اسراییل کمک میکند نظم خاصی را حفظ کند، نظمی که با مجموعهای از آزارهای فراوان سبب آزار و کشتن این آدمها میشود، امیدواریشان از توسعه، از حدی فراتر نمیرود و انفجار خشمشان گاهی سبب اتفاقهایی مثل عملیات «طوفانالاقصی» میشود. سبب میشود اسراییل بهانهای برای تداوم روند کشتار فلسطینیها پیدا کند و در 15سال بعد، روند قبل را ادامه دهد. مردم فلسطین و نوار غزه، سرنوشت خونینی دارند و اسراییل در این سرزمین بازی میکند. امیدواریم به مدد خداوند فرج جهان، زودتر محقق شود.
مادری و مادرانگی در جنگ
مطالعات مادری یکی از حوزههایی است که در پی افزایش مطالعات بین رشتهای و مطالعههای تخصصی ایجاد شده و سابقه طولانی ندارد. «خط آبی کمرنگ» نوشته خانم شیوا علینقیان، کتاب خوبی است که روایتی از تجربه مادری خود را با مباحث انتزاعی و نظری مطالعات مادری، همراه میکند. با پیشرفت علوم انسانی به این نتیجه میرسیم؛ «مادری» امر زیستشناختی نیست. صرف اینکه زنان، باردار میشوند و بچه به دنیا میآورند، باعث نمیشود مادری یک امر یگانه باشد. البته درباره مادری مضامین مشترکی در جهان وجود دارد. مثلا «مادری» همواره مقدس و مستلزم تحمل رنج، فرض میشود. با نوعی فداکاری همراه است و باعث استحکام هویت و ارتقای جایگاه یک زن میشود. مجموعه این تعاریف، کمک میکند بدانیم مادری امری قابلمطالعه است و میتوان درباره آن حرفهای زیادی زد. فقط عناصر فرهنگی و بیولوژیکی نیست که نقش مادری را تعریف میکند، بلکه امور اقتصادی و اجتماعی هم بر مادری تاثیر میگذارد. متاسفانه مطالعههای تخصصی خوب شروع میشوند، ولی گاهی در آخر به جایی میرسد که مثلا یک زوج مرد همجنسگرا هم میتواند مادری بورزد و لازم نیست زن باشد! حتی لازم نیست بیولوژیکی باشد، بلکه میتواند مادرخوانده باشد، میتواند خواهری باشد که در حق خواهر و برادر خود مادری میکند. گاهی این مفاهیم به خدمت ارزشهای دیگری درمیآید.
یکی از مباحثی که در مطالعات مادری مطرح میشود این است که مانند همه حوزههای بشری، دوگانهای تعریف میشود با عنوان مادر خوب و مادر بد! مطالعات مادری سعی میکند اثبات کند مادرانی که بد توصیف میشوند، لزوما بد نیستند، بلکه در آن زمینه فرهنگی و شرایط اقتصادی درست فهم نشدهاند. مثلا مادری که فرزند خود را کتک میزند، در نگاه اول مادر بدی شمرده میشود، ولی اگر او را در پارادایم خودش ببینیم، میفهمیم خیلی از فداکاریهایی که این مادر انجام داده، شما هرگز برای بچهتان انجام ندادهاید.
دوگانه مادرانگی در غرب و فلسطین
در مطالعات پسامدرن سعی میکنند از دوگانهها بگذرند تا مادر را در زمینهای که هست، درک کنند. مجلههای متنوعی در حوزه مطالعات مادری وجود دارد. اخیرا مقالهای با عنوان «مادرانگی فلسطینی در برابر مادرانگی غربی» خواندم که خانم مشاوری اهل کانادا به نام «کورتنی پاسترناک» آن را نوشته. او معتقد است «دوگانهای که رسانهها درباره مادران غربی و مادران فلسطینی میسازند، باید مورد بازاندیشی و نقد قرار بگیرد.» پاسترناک درست میگوید، با دوگانه مادرانگی در غرب و فلسطین مواجهیم، مادری در گفتمان استاندارد غربی علوم انسانی مسلط، مفهومی است پیوسته با صلح و آرامش، همراه با خانهای غرق در آرامش که مرد خانه و بچه خانواده از محیط بیرون برمیگردند در آغوش مادر، آرامش میگیرند و همهچیز آنجاست. شرایط پیرامونی مادر باید مبتنی بر صلح، آرامش و امکانات تعریف شود تا مهمترین دغدغه مادر، بقا و سلامت فرزند باشد.
مادر غربی، در این تصویر میگنجد، چون در خانهای امن زندگی میکنند و اگر بعضی کشورهای غربی درگیر جنگ هستند، دوراز خانه این مادراناند. مادران غربی، مادرانی تصویر میشوند که مدام نگران سلامت بچهها هستند، به مشاور و روانشناس مراجعه میکنند، بهترین سیستمهای تغذیهای را به کار میبرند و برای تربیت بچهها، از دانش روز استفاده میکنند. ولی رنج مادران در جنگ، چیزی است که کمتر در گفتمان مسلط دیده میشود؛ بهخصوص اینکه مادران فلسطینی، نهتنها سربازی را به جنگ فرستادهاند، بلکه خانه و زندگیشان هم زیر آوار جنگ یا موشکباران است. شرایط کسی که فرزندش برای مشارکت در جنگ بهعنوان سرباز به سرزمینی دیگر مثل عراق یا افغانستان میرود و نگران است، خیلی تفاوت دارد با کسی که جنگ داخل خانهاش است و هیچ کنترلی بر اوضاع ندارد. کسیکه در شرایط جنگی زندگی میکند، هر روز و هر لحظه میترسد از اینکه فرزندش را از دست بدهد و با جسد تکهتکه او روبهرو شود یا حتی جسدش را پیدا نکند.
این بچه، رفتنی است!
مطالعاتی درباره مادران فقیر در برزیل انجام شد. برای نویسندگان و محققان این سوال مطرح شد که وقتی مادران فقیر برزیلی میدانند فرزندشان میمیرد، چرا اینقدر بچهدار میشوند و چهطور احساسشان را مدیریت میکنند؟ پژوهشگران در تجربه زیسته مادران فقیر برزیلی، با مفهومی آشنا شدند به این معنا: «اجازه دهید برود!» مادران در شرایطی که بچهها دائم با مرگ درگیرند، این مساله را در خود درونی میکنند که «همیشه باید آماده باشی این بچه برود!» هر وقت کسی بچهدار میشود، این نکته هم در ذهنش مطرح میشود که معلوم نیست این بچه تا چه روزی زنده است و من چقدر مادری را با این بچه تجربه میکنم. وقتی این بچه از دنیا رفت، نباید فکر کنم زندگیام متلاشی شده و باید این واقعیت را بهعنوان جزیی از زندگی بپذیرم. این نگاه و سبکزندگی برای زنی که در رفاه و امنیت زندگی میکند، قابلتصور نیست.
مادر مقاوم فلسطینی و مادر ترسیده غربی
دوگانه دیگری هم وجود دارد؛ قداست و جایگاه ویژهای که شهادت برای ما دارد. وقتی از تبریک شهادت حرف میزنیم و از اینکه مادر شهید مقام بزرگی دارد، تصویری که در رسانههای غربی در اینباره ارایه میشود، این است که اینها مادران شاد بمبگذاران انتحاری هستند که از فقدان فرزندشان ناراحت نمیشوند، بلکه خیلی هم خوشحالاند که کشته شده! با این هدف، فرزند را تربیت میکنند که بمب ببندد و خودش را منفجر کند. از سوی دیگر، مادر غربی که فرزندش را به جنگ فرستاده، پر از احساسات، رنج و رمانتیک به تصویر کشیده میشوند. تصویر زنان فلسطینی، مادرانی خشن است که از مرگ فرزند خوشحالاند. لحظههایی را نشان میدهند که مادر در حال گُل پاشیدن است. غربیها میگویند اینها غصه نمیخورند و مرتب بچهدار میشوند و مرگ فرزند برایشان مهم نیست. این نگاه اثر دارد در اینکه بیرحمی و اعمال غیرانسانی غربی و رژیم صهیونیستی را توجیه کنند. این تصویری است که سالها رسانههای غربی به خورد مخاطبان داده و عنوان «اجازه بدهید برود» را تبدیل به یک خوانش غیرانسانی کردهاند!
حفظ خاطره فلسطین بهمثابه وطن
مادرانگی که در رسانههای غربی از زنان غیرغربی و طبقه متوسط بهخصوص زنان مسلمان و زنان درگیر جنگ مثل فلسطینیها، عراقیها و ایرانیها ارایه میشود، تصویری مشوش است که میتوان آن را نقد کرد و با مطالعه مادری، به چالش کشاند. اگر از این پارادایم خارج شویم مادری، چهره متنوعی در فلسطین دارد، مادران از سویی باید همواره آماده مرگ و فقدان فرزندشان باشند و از سوی دیگر باید بتوانند امید به زندگی را حفظ کنند؛ چیزی که اسراییل بهصورت سیستماتیک سعی میکند نابود کند تا فلسطینیها همگی از بین نروند و تعدادی از آنان برای تحقق اهداف اسراییل زنده بمانند، ولی امیدی نداشته باشند که مقاومت کنند. کار مهمی که مادران و مادران فلسطینی در چند دهه انجام دادهاند، حفظ خاطره فلسطین بهمثابه وطن است.
یکی از روزنامهنگاران فلسطینی میگوید: «مادربزرگم همیشه کلیدی را همراه داشت و میگفت این کلید خانه ما در فلسطین است.» یکی دیگر از فلسطینیها میگوید: «پدرم تابستانها میگفت اگر الان به خانه خودمان برگردیم، درختهای زیتون پر از میوه شدهاند و مدام این خاطرات را برای ما زنده نگه میداشت تا تبدیل به انسانهای بیوطن و بریده از خاک نشویم.» البته مثل همه جوامع، مردم فلسطین هم یکدست نیستند و فلسطینیهایی هم هستند که وطن خود را رها کرده و رفتهاند، فلسطینیهایی هستند که در مرزها زندگی میکنند و تابعیت اسراییل گرفتهاند، فلسطینیهایی هستند که آواره شدهاند و فرهنگ مقاومت ندارند؛ کنار همه اینها، فلسطینیهای زیادی هم هستند که سعی کردند حبّ وطن و تلاش برای مقاومت را حفظ کنند.
خداوند به ما توفیق دهد گامی در جهت رفع مظلومیت فلسطین برداریم و امیدواریم در روزگار خودمان شاهد آزادی فلسطین باشیم.