تابلوها و قصهها
هر تابلویی ماجرایی دارد و ما از استاد نقاشی، خانم صدیقه سلمان دوستداشتنی و مهربان خواستیم که درباره قصههایی صحبت کند که در پس بعضی تابلوهای نقاشی اوست. او هم پذیرفت؛ تابلوها را ببینید و ماجرایش را بخوانید!
این کار مربوط به چهلم امام است. چند روز بعد از فوت ایشان، بنیاد شهید اعلام کرد برای چهلم یکسری کار هنری آماده کنیم که قسمت شد این را کار انجام دادم و در نمایشگاه رونمایی شد. برای بازدید هم فکر کنم آقای حسینی، رییس بخش فرهنگی یا مدیرکل فرهنگی بنیاد شهید با سایر هنرمندان آمدند. این هم جزو کارهایی است که در آن نمایشگاه شرکت داده شد. نام این تابلو را «چشم نگران» گذاشتم و چشمان حضرت امام را در آسمان ترسیم کردم، به این مضمون که درست است که ایشان رفتهاند و فقدان ایشان را بهلحاظ فیزیکی حس میکنیم، ولی همچنان نگران و دغدغهمند جامعه و کشورمان هستند. آن سرباز، رزمندهای که سیاهپوش است پرچم یا مهدیعجل الله تعالی فرجه را بر زمین نینداخته و همچنان در دست دارد. میخواستم بگویم سربازان امام خمینی همان سربازان حضرت حجت هستند و این نهضت ادامه دارد.