سرمقاله
یک بام و چند هوای حکمرانی در حوزه حجاب
چرا توقع دارید پسند زنان جامعه، پوشش اسلامی باشد؟
سردبیر
در تمام دنیا هر مدیر یا سیاستگذاری که میخواهد مدل علمی یا تجربی را انتخاب و اجرا کند، اول نقاط ضعف و قوت مدل را بررسی و بعد به تطابق آن مدل با جامعه فکر میکند. طبیعتا هر مدلی نقصهایی دارد که در طول مدت اجرای برنامه باید آن را رفع و نقاط قوت را تقویت کرد. متاسفانه طراحی مدل بومی در کشور ما انجام نمیشود و روند بررسی مدل مطلوب و کارآمد هم کاستیهایی دارد که باعث میشود مدل اجرایی، بیاثر و بسیار پر هزینه باشد. این روند غمانگیز در مسالههای اجتماعی و فرهنگی، بغرنجتر است، چون بعضی سیاستگذاریهای غلط، آثار و تبعات بلندمدت و گاهی غیرقابل جبران دارد.
«حجاباستایلها» یا مروجهای «حجاب شیک» مساله جدیدی را بهوجود آوردند که آثار و تبعات فرهنگی، اجتماعی و دینی دارد. نتیجه تمام آثار منفی هم، جرمانگاری و چرخه قضایی است. بیایید به چند سال قبل برگردیم و ببینیم مساله حجاباستایلها یا کلانموضوع مد و لباس، در ایران از کجا شروع شد و در ذهن دختر جوان ایرانی، ریشه گرفت.
در دهه1360، تفکر و تصمیمهای تندی درباره حجاب و پوشش زنان و مردان وجود داشت؛ در عرصه عمومی جامعه، شاهد برخوردهای سلبی بودیم که وقتی کار بالا گرفت، رهبران بلندپایه هم نسبت به این رفتارها، اعتراض کردند و باصراحت گفتند برخورد توهینآمیز با خانم «مانتویی» مورد تایید ما نیست. در این دهه، ماجرا به پوشش خانمها محدود نمیشد و آقایان هم از تذکر لسانی و برخورد قانونی، بهرهمند میشدند. در همین روزها و سالها بود که یکی از سیاستمداران ارشد کشور در تریبون نمازجمعه ضمن محکوم کردن بیحجابی، گفت «زنان بدحجاب را همراه شوهرانشان به اردوگاه کار اجباری بفرستید! اینها حق ندارند در جامعه فساد کنند.»
دهه1370 همان سیاستمدار ارشد کشور، در تریبون نمازجمعه ضمن تاکید بر پوشش اسلامی، این نکته را مطرح کرد که «حجاب فقط چادر نیست، کت و دامن هم حجاب محسوب میشود!» این حرف، میان قشر مذهبی جامعه، جنجال بهپا کرد که «همین مانده زنان با کت و دامن به کوچه و خیابان بیایند! پس ما برای چه انقلاب کردیم؟»
و اما دهه1380؛ قرار شد ایران روزگار جدیدی را تجربه کند، به بهانه توسعه سیاسی و آزادیهای شهروندی. این مقوله در ظاهر، بسیار زیبا و بهحق است، اما آیا در باطن و کنه مسایل هم وعده آزادی تحقق پیدا کرد، یا به تغییر پوشش جوانان و ورود آزادی و بیبند و باری به فضای هنری و فرهنگی بسنده شد؟ کاندیدای ریاستجمهوری ایران در مناظرههای سیاسی گفت: «آیا مشکل کشور ما چهار تار موی دختر و لباس پسرهای ماست؟» این بار وعده بیتفاوتی به لباس و پوشش جوانان داده شد و این قشر را به انتخاب آزادانه پوشش، نوید دادند.
دهه1390، نوبت بروز تدابیر و امید واهی رسیده بود. کاندیدای برنده انتخابات هم به آزادی در پوشش تاکید کرد و اینکه ایران نیاز به رییسجمهوری دارد که در امور جوانان دخالت نکند و درعوض برایشان آینده بسازد. در عمل، آیندهای ساخته نشد و تهمانده امید هم از بین رفت. همین کاندیدا در کارزارهای انتخاباتی جوانان را از تفکر کاندیدای مقابل، ترساند و گفت اگر او برنده شود، در خیابانها و دانشگاهها بین دختر و پسر، دیوار میکشد و خانمها را ملزم به پوشیدن چادر میکند!
روزگاری که بر مد و لباس و پوشش این کشور بعد از انقلاب گذشته، برایتان یادآوری شد؟ قصه پوشش در ایران قبل از انقلاب اسلامی هم مثنوی هفتاد من است.
متاسفانه هم در دوره قبل از انقلاب، تجدد رضاخانی، دروازه تمدن پهلویسم و هم بعد از انقلاب، نگاه سیاسی به پوشش و توجیه مذهبی و تفسیر به رأی از حکمالله به این مساله ضربه زد. سالهای طولانی، سیاستگذاران کشور ما در واکنش به پهلوی بودند و هرگونه توجه به لباس و پوشش زنان را حرام میدانستند، در صورتیکه لباس، نشانه زمانه و تفکر است و باید بهروزرسانی و طبق مد و نیاز روز طراحی شود. لباس بانوان یک جامعه براساس هنجارها و انتظاراتی که از زنان میرود، طراحی میشود. زن سنتی که برای اولین بار سال1358 به دستور امام خمینی پای صندوق رأی آمد، خیلی فرق داشت با لباس زنی که 20سال ذیل حکومت جمهوری اسلامی در آسایش و امنیت جنسی زیسته و آموزش دیده و حالا برای خودش خانمی شده. پس پوشش این دو زن هم باید تغییر میکرد.
سیاستمداران ما بهقصور یا تقصیر، نسبت به مساله پوشش بیاهمیت بوده و هستند. برخی جامعهشناسان 5-6سال قبل از بحران شهریور1400 به مطالبه کمپوششی بخشی از زنان جامعه اشاره کردند و هشدار دادند؛ اما مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی چه کردند؟ گفتند «زن روسریاش را بردارد؟ بیخود میکند. برخورد قانونی میکنیم.» منکر قدرت قانون نیستیم، اما این قانون پشتوانه اقناعی فرهنگی و پیوست دینی هم نیاز داشت، که ضمیمه نکردند.
ماجرا رسید به جایی که نهتنها قشر غیرمذهبی را از دست دادیم که به حکم قانون باید حجاب را در اماکن عمومی حفظ میکرد، بلکه قشر مذهبی هم با تبرج، عملا حجاب دینی را کنار گذاشت. زنان متدین با استفاده از کالای حجاب بهاصطلاح شیک! اصل اساسی حجاب، یعنی عدم خودنمایی و جلب توجه یا تبرج را زیر سوال بردند. همه این اتفاقهای تلخ در سایه غفلت مسئولان و سیاستگذاران فرهنگی رخ داد. غفلت از بهروزرسانی نیازها، حمایت فرهنگی و البته ماجراهای اقتصادی!
بانوان ایرانی، بزرگترین مصرفکننده پارچه چادر مشکیاند، ولی ما نتوانستیم نخ و پارچه این نیاز را داخل کشور تامین کنیم و بازار چادر مشکی هم گرفتار کالای قاچاق و نوسان دلار و گرانی شد. عدهای از بانوان متقاضی این پارچه، از دایره خارج شدند و عرضه هم کم شد. در هر نظام اقتصادی، اگر چرخه عرضه و تقاضا شکل نگیرد، آن تقاضا کمکم محو میشود و راهی بازارهای دیگری میشود.
تاکید بر حجاب برتر، بدون پشتوانه فرهنگی سالها ادامه پیدا کرد و کار به جایی رسید که دخترِ کوچکِ تازهتکلیف از طرف گروه همسالان و فضای هنری جامعه پس زده شد. کسی به این فکر نکرد که چادر مشکی هم یک لباس است، ممکن است چیزی که برای مادربزرگ یک دختر 9ساله پوشش مناسبی باشد، برای بچه دست و پا گیر، پر زحمت و نازیبا به نظر برسد. شاید چادرهای مدلدار و گلدار برای دختربچهها مناسبتر و جذابتر بود، اما کسی به این مساله حتی فکر هم نکرد، چه رسد به اقدام و عمل!
یادتان هست از حدود یک دهه قبل، خانمهای عفیف اعتراض میکردند به خالی بودن بازار پوشاک از مانتوهایی با قد مناسب و دکمهدار؟ چقدر فریاد زدند که ما چند بازار را گشتیم و مانتوی دکمهدار پیدا نکردیم! مسئولان مد و لباس بهجای ایجاد دسترسی آسان به کالای حجاب با قیمت مناسب و ظاهر آراسته، دستیابی به آن را روز به روز سختتر کردند و امروز توقع دارند با همایش و لایحه و... پوشش را به دهه1360برگردانند که غیرممکن است.
در 2-3 سال اخیر با پدیده پیچیده اینستاگرام و تُرکتازی فضای مجازی در عرصه فرهنگی و اقتصادی مواجه شدیم. محل رشد قارچگونه حجاباستایلها همین اینستاگرام است که تنها تدبیر ما برای مقابله با آن، فیلترینگ بود؛ اقدامی کاملا بیاثر! فیلتریگ و نادیده گرفتن پدیدههای اجتماعی، دست قانون را از کنترل وضع موجود کوتاه میکند، وگرنه همه مردم به فیلترشکن دسترسی دارند، قانون را دور میزنند، از صفحه مجازی و درگاه قانونی بانک کالا سفارش میدهند و خرید میکنند.
آقایان با وجود سفرهای متعدد خارجی به دنیای اسلام، فقط مقهور زرق و برق شدند و برگشتند و از آنجا مشتی تعریف آوردند، نه تجربه مفید. همینها که از مد اسلامی، ایراد میگیرند و حجاباستایلها را مجرم میدانند، وقتی از مالزی و سنگاپور برمیگشتند، میگفتند بانوان مسلمان آنجا بسیار محجبهاند، میلی به عریانی ندارند و مدلهای اسلامی پر است در بازار پوشاک، هر دختر جوانی انواع پوشش شرعی را در دسترس دارد و کافیست یکی را انتخاب کند.
آقای وزارت ارشاد! برای مُد و لباس ایرانی در ده سال گذشته چه برنامههایی داشتید؟ با اولین مدیر کارگروه مد و لباس در وزارت ارشاد گفتوگو کردیم و با مدیر فعلی هم. تفاوت آنچه باید باشد و آنچه هست را ما دیدیم، شما هم بخوانید و درک کنید.
آقای سیاستگذار، اثربخشی و کارایی پیوستهای فرهنگیتان را با ذکر مثال روی میز بگذارید. قرار بود تمام پروژههای اقتصادی و اجتماعی، پیوست فرهنگی داشته باشد؛ دارد؟ پیوست فرهنگی این همه مرکز خرید چیست؟ توقع داشتید نتیجه این «مال»های بزرگ و مطابق الگوهای غربی، زن متعهد ایرانی با پسند اسلامی باشد؟
آقای منتقد حجاباستایلها، ما هم قبول داریم کار این گروه درست نیست و بهدلیل منافع اقتصادی، نمیتواند مروّج حد شرعی حجاب باشد، لطفا گزینه مورد تایید خودتان را با رسم شکل نشان دهید. امروز نیاز کالای حجاب در جامعه ما چه مواردی است؟ خبر دارید؟ چه عرضهای برای این تقاضا دارید؟
تا زمانیکه جوابی برای این سوالها پیدا نکنید، نمیتوانید مساله پوشش و حجاباستایلها را حل کنید. سردرگمی حکمرانی در امور اجتماعی و اِعمال احکام شرعی ازجمله حجاب، که هم حکم خداست و هم حریم اجتماعی ایجاد میکند، نتیجهاش در عمل، همین رخدادها و سردرگمیهای اجرایی، قانونی و سیاستی است؛ همین ناهمگونی فهم جریان حکمرانی و حکمرانان و حتی گاهی احکام اسلامی و آنچه اجرا میشود. سیاستگذارها، قانونگذارها و برنامهریزها نباید امر حکمرانی در حوزه حجاب و آزادیهای اجتماعی و امر فرهنگی را بسیط و ساده نگاه کنند و توقع یک نتیجه پیچیده داشته باشند! به همان سادگی که در سیاستگذاری و قانونگذاری دقت نمیکنند، به همان سادگی هم قانون شرع و قانون اجتماعی نقض میشود. و متاسفانه ازقضا این دولت است که دنبالهرو جریان منفعتطلب اقتصادی یا جریان منحرف فرهنگی میشود و به آنها سرویس میدهد، به جای اینکه از تفکر اسلامی حمایت کند. ممکن است در این فرآیند معیوب، دولت ناخواسته با امکاناتش در پازل جریانهای غربی هم بازی کند.
و از همه اینها بدتر، مردم سردرگمی هستند که با وجود علایق دینی و تعهد شرعی، نمیتوانند بین زیبایی، مُد روز و سبکزندگی اسلامی، رابطه برقرار کنند.