ادب و هنر
نقد کتاب «چشمهایم در اورشلیم»
مسعود آذرباد
منتقد ادبی
مخاطب ایرانی از رمان امنیتی، استقبال میکند
نکته اساسی و کلیدی این است که وقتی نقد را میخوانیم؛ چه بهعنوان مخاطب و چه بهعنوان نویسنده در برابر منتقد هستیم، چارچوب فکری و استدلالی که پشتوانه گفتههای یک منتقد است، برایمان روشن نیست. ایدههای من و قالبها و چارچوبهای فکریام برای چنین کتابهایی ویژگیهایی دارد و بعد مقایسه میکنم که این چارچوبها و ایدهها، چقدر در کتاب عملی شده و چقدر تحقق نیافته است.
کتاب «چشمهایم در اورشلیم» موضوع امنیتی دارد و فضای آن، جاسوسی و نفوذ را تداعی میکند، از طرفی چون در آینده میگذرد، علمیـتخیلی هم محسوب میشود. پس این کتاب به نظر من یک کار ژانر است. هم علمی تخیلی و هم امنیتی است. لفظ امنیتی را استفاده میکنیم، اما نام اصلیاش را در فضای ژانر، رمان «تریلر» میگویند که تریلر به معنی هیجانی است، ولی لزوما اینجا منظور ما هیجان نیست.
اولا این کتاب، هیجان زیادی دارد. دوم اینکه به مسایل جنایی میپردازد که در مقیاس ملی و بینالمللی و علمی تخیلی است.
بهطور کلی کارهای علمی تخیلی به دو دسته نرم و سخت تقسیم میشوند. این کتاب از نظر من سخت نیست، چون جزییات فنی و علمی زیادی ندارید که مبنای کتاب روی آن استوار باشد. وقتی در داستان میگوییم با فلان ریزتراشه این اتفاقها رخ میدهد، جزییات علمی به ما نمیدهد فقط درباره اثر آن صحبت میکند. تخیلی نرم حساب میشود چون در قاعدهای که در ادبیات ژانر علمی تخیلی نرم صحبت میکنیم، معتقدیم که ادبیات علمی تخیلی نرم بر تاثیری که تکنولوژی و فناوری بر انسان میگذارد، بحث میکند.
تریلر چه ویژگی دارد؟ یک بخشی است که مناسبات جنایی در مقیاس ملی یا بینالمللی را تحت پوشش قرار میدهد هیجان زیادی دارد، پر از دادههای دقیق و مبتنی بر خود داستان است. مثلا «فردریک فورسایت» در کتابهایش درباره کودتا نوشته و صفر تا صد کودتا را بیان کرده، یا مثلا اگر کسی میخواهد انتقام بگیرد اطلاعات زیادی در اینباره میدهد که شما با این اطلاعات متخصص میشوید.
حال ببینیم این کتاب چقدر علمی تخیلی است؟ وقتی کتاب را میخوانیم متوجه میشویم روایت در سال 2035 اتفاق میافتد. اگر ما این سال 2035 را از داستان حذف کنیم، آیا باز هم احساس علمی تخیلی بودن میکنیم؟ کتاب 20سال پیش نوشته شده است. بر فرض که این کتاب علمی تخیلی نرم هم باشد، نمود علمی تخیلی در این کتاب، کم است. باید تکنولوژی پیشرفتش چیزی نباشد که با خود بگویم این تکنولوژیها که در دوران من هم هست، باید احساس در آینده بودن را منتقل کند، یعنی اگر 2035 نبود این حس را نداشتم. آنچه ما در باب علمی تخیلی بودن در این کتاب داریم به اندازه جایگاه علمی تخیلی این کتاب نیست. برای همین چون سهم علمی تخیلی بودن کتاب کم است، مخاطب این را میپذیرد تا ببیند فضای تریلر جاسوسی چه دارد.
باتوجه به آنچه خواندیم و اتفاقهای چند سال گذشته طبیعی است که نویسنده در بازنویسی به دو نکته دقت کند؛ یکی سخنرانی مقام معظم رهبری در سال 2014 یعنی سال 1395 که فرمودند اسراییل 25 سال آینده را نمیبیند که اگر 25 را با 2014 جمع کنیم میشود 2039 که میتوان گفت 2035 یک اثری در این تاریخ دارد و این هوشمندی نویسنده را میرساند. دوم اینکه کتاب بعد از دی1398 بازنویسی شده، چون شهادت حاج قاسم در این سال اتفاق افتاده و کتاب، سال 1400 چاپ شده، پس بازنویسی در این تاریخ انجام شده است. اگر قرار به بازنویسی است، باید همهچیز بازنویسی شود تا ناخواسته تاریخ مصرف کتاب پایین نیاید.
رمان امنیتی جای خود را بین مخاطبان ایرانی باز کرده است. کارهای تریلر دو شاخصه مهم دارد؛ یکی خشونت است یعنی صرفا هیجان و توام با آرامش نیست و حجم زیادی از خشونت را میبینیم. مساله دوم رابطه جنسی است به معنی اینکه قهرمان داستان در مقام مرد با زنی وارد رابطه میشود و این عنصر جذابیت است که بخشی از روند داستان را پوشش میدهد. در این کتاب، خشونت به اندازه کافی وجود ندارد. وقتی حرف از خشونت میزنیم و قهرمان داستان، گلوله میخورد هیچ تصویری از تیر خوردن نداریم و هیچ اطلاعاتی درباره این نداریم که فضا را به واقعیت نزدیک کند.
در این کتاب، یک سری اطلاعات ریز به مخاطب داده میشود که جذابیت دارد، ولی نکته اینجاست که این اطلاعات عمقی نیست. مثلا این همه اطلاعات در کتاب است، اما میتوانی از کنار آن بگذری، بدون اینکه به مسیر اصلی داستان آسیب برسد. این به دلیل آن است که اطلاعات در تار و پود متن وجود ندارد یعنی خود اطلاعات در داستان حضور ارگانیک ندارد که با برداشتن یک قسمت از داستان، بقیه آسیب ببیند.
وقتی حجم عظیمی از هیجان را دارید باید مرتبا اطلاعات بدهید تا مخاطب با شما همراه شود و با خود بگوید من اینها را نمیدانستم. وقتی براساس واقعگرایی زیادی دارید مینویسید، باید برای همهچیز دلیل داشته باشید. مثلا در سازمانهای جاسوسی اسلامی که در داستان، جنبش آزادسازی قدس است، مقری وجود دارد که افراد آن مسلماناند. البته در داستان نیامده، ولی ما قانع نمیشویم که طبق چه قاعدهای باید یک مامور زن به چنین فضایی برود؟
ما بهعنوان مسلمان، اصولی داریم. فرق من به عنوان یک مسلمان وقتی میخواهم کار عملیاتی انجام دهم با یک یهودی و آمریکایی در چیست؟ آنها به وجود جاسوسان زن افتخار میکنند، اما آیا این در ساختار فکری ما هم قابلقبول است؟ در اینجا عدم اقناع مخاطب و سطحی ماندن اطلاعات باعث ضرر به محتوا میشود.
نمیخواهم بگویم این کتاب به ما اطلاعات نمیدهد؛ میدهد اما با هم چفت نشده چون من اگر این اطلاعات را از داستان دربیاورم به اصل داستان آسیب نمیرسد و باعث میشود هیجان کار پایین بیاید و داستان از قوت خود بیفتد. بههمین دلیل نوشتن رمان تریلر کار سختی است.
فضای ادبیات ژانر ایران هم به فراخور رمان ادبی رشد داشته است. بعد از انقلاب، یکی از معروفترین کارها «جهش خاطرات روز بعد» نوشته محمد قصاع است که وی مترجم علمی تخیلی است. همچنین کتاب «برزخ زمین» منتشر شد که کار ضدآمریکایی است. نویسنده «هاشم افتخار» و انتشارات مدرسه منتشر کرده است. بعد از آن در دهه1390، کتابی با نام «زایو» نوشته «مصطفی رضایی کلورزی» مخاطبان بسیاری پیدا کرد. فکر میکنم متاسفانه کتاب «چشمهایم در اورشلیم» تحت تاثیر آن کتاب قرار گرفت.
در این کتاب میگوییم نویسنده در شرایطی نبوده که به او اطلاعات برسد الان درباره اثر چاپ شده در سال 1400 صحبت میکنیم و اثر مستقل است. اگر از بحث دوتکه بودن رد میشویم؛ نبرد نهایی، نهایی نبود و خیلی جا داشت نبردتر از این شود و مبارزهای که لازم بود را ندیدم و یک نکته دیگر اینکه وقتی داستانی مینویسیم که بومی نیست، یکی از راههای ما این است که به ذهن زبان ایرانی بنویسیم. ذهن ایرانی در این داستان کم است و جایش خالی بود و تفکر ایرانی در این کار نیست ما که میدانیم اسراییل بد است، این بد بودن باید دراماتیک باشد. دوم اینکه ما روی چه بدیهایی سرمایهگذاری میکنیم و آن را برای مخاطب پررنگ میکنیم. از این منظر برای ما هشداری است که اینها را باید رعایت کنیم و مخاطبان برای کتابی هزینه کنند که این ویژگیها را توأمان باید داشته باشد.