نوع مقاله : ادب و هنر

10.22081/mow.2024.75667

چکیده تصویری

ایستادن روی لبه خطرناک نقد و سمپاتی سازمان منافقین

موضوعات

ادب و هنر

 

لیلی عاج، نویسنده و کارگردان «سرهنگ ثریا» از ساخت یک فیلم سخت می‌گوید

ایستادن روی لبه خطرناک نقد و سمپاتی سازمان منافقین

تجربه اولین فیلم برایم عجیب و غریب بود

 

«لیلی عاج» نویسنده و کارگردان فیلم «سرهنگ ثریا» متولد1357 است. او نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر نیز هست که مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات نمایشی دارد و دوره فیلم‌سازی را در انجمن سینمای جوانان گذرانده است. «سرهنگ ثریا» اولین تجربه فیلم‌سازی «عاج» محسوب می‌شود. این کارگردان، توانست در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر(1401) دیپلم‌افتخار بهترین فیلم اول را از آن خود کند. 

 

  • تجربه ساختن اولین فیلم برای یک کارگردان تئاتر چگونه است؟

آنچه در «سرهنگ ثریا» دیده می‌شود، حاصل تجربه من به‌عنوان یک فیلم‌اولی است. تجربه ساختن اولین فیلم و کوچ از تئاتر به سینما برایم عجیب و غریب بود! برخی منتقدان می‌گویند دیالوگ‌های فیلم تئاتری است؛ این ویژگی، نه فضیلت است و نه رذیلت، بلکه علاقه و انتخاب شخصی است. من به شیوه نمایش‌نامه‌نویسی «مارتین مک‌دونا» علاقه دارم و از به کار بردن دیالوگ‌های مادر مثل «دست شکسته کار می‌کند؛ اما دل شکسته، نه» پشیمان نیستم. این‌گونه می‌توانم نمایش‌نامه و فیلم‌نامه بنویسم. نوشتن دیالوگ فرقی نمی‌کند، این‌بار برای دوربین نوشتم. تمام توانم برای ترسیم سازمان مجاهدین همین‌قدر بود که می‌بینید، البته تجربه هم مساله مهمی است.

 

  • یکی از صحنه‌های که خیلی توجه مخاطب را جلب می‌کند، ریختن قطره در چشم دختری به نام هانیه است که مدام در فیلم تکرار می‌شود. نشانه‌ای است برای این‌که مخاطب متوجه شود این همان دختر جداشده از مادر سازمانی در ابتدای فیلم است؟

درباره قطره چشم هانیه با نقش‌آفرینی «دیبا زاهدی» باید بگویم در اجرا اولویت‌بندی‌هایی داشتم. من فقط یک روز بچه‌ها را در اختیار داشتم تا سوله آماده شود. اولا بچه‌ها گریه نمی‌کردند و در سوله بازی می‌کردند تا صحنه را بچینیم. با توجه به زمان کمی که داشتم و کنترل بچه‌های کوچک دو تا 5ساله بدون حضور والدین، خیلی سخت بود. به‌همین دلیل از برخی جزییات عبور کردم و هرچه بیشتر اهمیت داشت، نشان دادم. بخشی از این نکات هم به توان اجرایی برمی‌گردد.

 

  • چرا ترسیم دقیقی از کمپ اشرف برای مخاطب ندارید؟ و فقط در جایی از فیلم، هانیه را می‌بینیم که به سمت منافقین می‌رود و انگار به سمت مادر ایدئولوژیکش کشیده می‌شود؟

درباره قوت مادر ایدئولوژیک، صادقانه می‌گویم که توان ترسیم دقیق آدم‌های کمپ «اشرف» را در خودم نمی‌دیدم و این اصلا شوخی بردار نیست! از یک طرف هم نمی‌خواستم پرداختی کلیشه‌ای و مقوایی به آنها داشته باشم، یا آنها را مسخ‌شده و کاریکاتوری نشان دهم که باورپذیر نباشد. از ابتدا آگاهانه تصمیم گرفتم به آن سوی دیوار اشرف نروم. سعی کردم وجود «هانیه روغن‌گیر» و قدرت مسخ‌کنندگی ایدئولوژیک پسری که جلوی دوربین سیمای آزادی می‌گوید « این زن، مادر من نیست» را به این صورت، دشمن خانواده‌ها نشان دهم.

تمام دغدغه کارگردان، انتخاب‌های اوست و من محصول انتخاب‌هایم هستم. عامدانه انتخاب کردم که درباره «کمپ اشرف» چیزی نگویم، چون باید به بهترین شکل این کار را انجام می‌دادم. اما از پس آن بر نمی‌آمدم، ترجیح دادم طوری فیلم‌نامه‌ را تنظیم کنم که الزامی به بالا رفتن از دیوارهای «اشرف» نباشد. در ضمن، این موقعیت، می‌تواند سازمان منافقین نباشند و فرقه دیگری باشند. برای من انتظار مادرها مهم بود در برزخی که گرفتار شده‌اند.

 

  • «سرهنگ ثریا» که شخصیتی قوی در فیلم دارد، در لحظاتی متزلزل می‌شود و در بیابان شروع به فریاد زدن و ابراز خستگی می‌کند. این تزلزل به‌جاست؟

ثریا متزلزل نمی‌شود، بلکه گاهی با خدای خود خلوت می‌کند. کاراکتری که بغض کرده و می‌خواهد بغضش را خالی کند؛ متزلزل به حساب نمی‌آید. خیلی قائل به این نیستم که گفت‌وگوی با خدا، نشانه تزلزل ثریاست.

 

  • مادرانی که آن سوی سیم خاردارها هستند، فقط دلتنگ دیدارند، هیچ‌یک از این‌که فرزندش کار اشتباهی کرده‌ که در کمپ اشرف مانده، شکایت نمی‌کند. چرا؟ امکانش فراهم نبود که شرایط اشرف به تصویر کشیده می‌شد؟

گفتن از اردوگاه اشرف، کار دشواری است. یک مساله، لجستیک و پشتیبانی مالی ماجراست و بخش دوم این‌که چگونه اشرف‌نشینانی تصویر کنم که مقوایی یا سمپات نباشند. ببینید چه مرز خطرناکی است! فرصت جدال ایدئولوژیکی پشت بلندگو نیز برای مادران مهیا نبود. قرار نبود چنین جدلی داشته باشند، قرار بود فقط از مهر و عاطفه مادری بگویند، تا بچه‌های‌شان دلگرم شوند و بیرون‌ بیایند. دیدن برای مادران اهمیت بیشتری دارد تا سرزنش کردن و این خواسته، اولویت همه مادران است. تلاش کردم بی‌طرف باشم. «سرهنگ ثریا» درباره فراق و انتظار مادرانی است که گناهی ندارند. بنابراین، ایدئولوگ نبودن مادران، کار درستی است.

 

  • فیلم شما را راضی می‌کند؟ هرچه در تصورات‌تان داشتید، توانستید به تصویر بکشید؟

زمان محدودی که برای قصه‌گویی داشتم و الکن بودن روایت در فیلم را انکار نمی‌کنم، اما درباره محتوا و جهت‌گیری سیاسی، هرچه براساس نشانه‌ها، گفتمان‌ها و از لحاظ صوتی و بصری مطرح شود را نمی‌پذیرم؛ سعی کردم درست به این قضیه بپردازم و جهت‌گیری سیاسی واقعی داشته باشم. تا جایی که می‌شود به مادرها حق بدهم و تا جایی که امکانش هست، حقیقت را بگویم. بسیار کار سخت و لبه تیغی بود. اگر یک کار آپارتمانی انتخاب می‌کردم، به مراتب راحت‌تر بود. اما خوشحالم که این تجربه سخت را از سرگذراندم و معتقدم کنش مادران در این فیلم، درست است. اگر غیر از این بود، کنش اشتباهی بود و اگر بیشتر از «اشرف» می‌گفتم هم اشتباه بود.

برایم ممکن نبود در یک فیلم صد دقیقه‌ای، سازمان منافقین را با آن همه فراز و فرود سیاسی و پوست‌اندازی ایدئولوژیکی، ترسیم کنم. برای کسی که بخواهد تحقیق کند، به اندازه کافی کد داده‌ام و ظرفیت فیلم‌نامه همین بود، اما فیلم دیگری می‌تواند روی مقطع و بخش دیگری از این فرقه دست بگذارد.

سعی کردم در دیالوگ و موقعیت‌های مختلف، بی‌طرف باشم. این اطمینان را دارم که این فیلم درباره مادرانی است که گناهی ندارند. مادر 70ساله‌ای که نمی‌داند ایدئولوژی چیست؟ سازمان چیست و بچه‌اش جذب شده و امکان دیدن فرزندش را ندارد. قصه ما فقط درباره مادران است.

 

  • حس شما قبل و بعد از ساخت این فیلم نسبت به تبعات اجتماعی رفتار و مبانی فکری و اعتقادی این گروه، چقدر تغییر کرد؟

هیچ تغییری نکرده. به همان اندازه که قبلا منحوس و منفور بود الان هم همین‌طور است و نفرت‌انگیزند.

 

  • از مخاطب انتظار دارید پس از دیدن فیلم چه نگاهی نسبت به این گروه داشته باشد؟

انتظار خاصی ندارم. همین‌قدر که فیلم را تماشا کند، کافی است. انتظارم این نبود که با دیدن یک فیلم، تغییر رویکرد ذهنی در مخاطبم ایجاد کنم. فکر می‌کنم نظر بیشتر مردم درباره سازمان منافقین، بسیار شفاف است؛ افراد با هر منش و رویکرد سیاسی، فعالیت‌های این سازمان را تایید نمی‌کنند. البته برای جوانان نسل جدید یعنی همان دهه هشتادی‌ها نکات زیادی وجود دارد که درباره تاریخ سیاسی‌ ما بدانند. امیدوارم فیلم باعث شود با چشم باز، درباره این سازمان تحقیق کنند.    

 

  • می‌دانید در سال‌های گذشته خانواده افراد پیوسته به این گروهک، در جامعه منفور بودند، با این‌که تقصیری نداشتند، اما هیچ بیننده‌ای، از ثریا بدش نمی‌آید. نوشتن پرسوناژ ثریا چه‌طور بود؟

این خانواده‌ها منفور نبودند، فقط در موقعیت عجیبی قرار گرفته بودند. خانواده‌هایی که فرزندشان ربوده شده بود، نه این‌که جذب شده باشد. این‌که می‌گویید ثریا شخصیت بدی نداشت می‌تواند، به‌خاطر توانایی‌ها و جذابیت‌های بازیگر این نقش، خانم «ژاله صامتی» است.

 

  • «سرهنگ ثریا» فیلم تلخی است، اما مخاطب را تا پایان نگه می‌دارد، نگران می‌کند و تشویش‌های مادرانه ثریا به او منتقل می‌شود. چه‌طور این جذابین ایجاد شد؟

این فیلم، روایت تلاش‌های یک مادر برای دیدار فرزندش است. مادری که خلاق است و برای رهایی فرزندش لحظه‌ای دست از تلاش برنمی‌دارد، به نظرم همه مادران ایرانی راهی برای رهایی از سختی‌های خانوادگی پیدا می‌کنند و خانواده را زیر بال و پر خود می‌گیرند. این ویژگی همه مادران ایرانی است، حتی زمانی که فرزندش او را انکار می‌کند، معتقد است که او دروغ می‌گوید.

 

  • قبول دارید سینمای ایران خالی از قهرمان است؟ به‌خصوص قهرمانان زن!

نمی‌توان گفت سینمای ایران خالی از قهرمان زن است. اساسا قهرمان‌سازی و تصویر قهرمان، کار سختی است. البته در دهه‌هایی در سینما، قهرمان داشتم، اما چون باید سنجش سینمایی در این زمینه انجام دهم و دقیق صحبت کنم، باید بگویم قهرمان‌سازی کار سختی است.