سرمقاله
در اثر بیتوجهی به اندیشههای امامین انقلاب
زن در اسلام فرصت یا تهدید؟
دکتر انسیه برومند
میان عموم کنشگران، پژوهشگران، نخبگان و مسئولان حوزه زنان، این امری نسبتا بدیهی است که؛ درباره حوزه زنان بسیار صحبت میشود، ولی درنهایت در مواجهه با این حوزه بهویژه از بُعد مسالهگی، رویه واحدی میان فعالان به چشم نمیخورد. حتی ابتداییترین جستوجوها در این حوزه همین ابهام و تشتت را نشان میدهد؛ ابهام نسبت به رویکرد نظام دینی، به هویت زن و در نگاه کلانتر نسبت به مقوله جنسیت در نسبت با نظام توحیدی و تشتت ناشی از آن در امتدادهای عملیاتی گوناگون آن، چه در لایه فرهنگ عمومی، چه در جمع نخبگانی و چه در بستر حاکمیتی!
این مسئلهبودگی در حالی است که زن و حوزه زنان درحقیقت یک ظرفیت و یک فرصت است، اما این ابهام نظری و آن تشتت عملی، این ظرفیت بینظیر الهی را تبدیل به مساله و بلکه تهدید کرده است، طوریکه مقام معظم رهبری، مساله زن را اساسیترین بحران بشریت میدانند.
البته باید توجه کرد که این بحران، جهانی است، اما رهبری در سخنرانی اول خرداد 1398 تعبیر جالبی دارند و میگویند: «دنیای امروز به روی خود نمیآورد که بحران اصلیاش، بحران زن است.» آنچه درون مرزهای فکری دچار آن هستیم؛ اولا فهم و عملکرد نامطلوب در رفتارهای داخل خانواده و ثانیا تاثیرپذیری از کجاندیشی غربی سرریز شده درباره زن، شأنیت و جایگاه اوست. (سخنرانی رهبری اول خرداد 1398)
این در حالی است که سالها از انقلاب اسلامی و آشنایی ما با دو اندیشمند بنیانگذار و تداومبخش تفکر محوری انقلاب اسلامی میگذرد. بزرگمردانی که در قالب بیانات برخاسته از دنیای فکری اسلام و البته متناسب با مقتضیات زمان بهصورت ویژه به زن و هویت زن و جایگاه و شأنیت او هم در نسبت با خودش، هم در نسبت با خانواده و هم در ارتباط با جامعه تا بُعد تمدنی آن پرداختهاند. به نظر میرسد باوجود ادعاها و تلاشهای فراوان برای فهم، تحلیل و بهرهبرداری از چارچوب فکری امامین انقلاب در حوزه زنان، هنوز هم فهم عملی درستی از این چارچوب بهوجود نیامده است. نشانه عملی حصول چنین فهمی، دست یافتن به رویه واحد در حوزه زنان و سیاستگذاری نظاممند وحدتمحور ناشی از آن و حل مساله متناسب با آن است، نه اینکه در طول این سالها شاهد تداوم همان تفکر متحجرانه ظاهرا دینی نسبت به زنان بودهایم، یا اینکه در گذر زمان متوجه شدیم که دچار امتدادهای عملی ناشی از نفوذ تفکر غربی هستیم. بسته به اینکه دولت در طول این دورهها دست کدامیک از این دو اندیشه بود، هریک تلاش خود را برای پس زدن اندیشه امامین انقلاب درباره زن به تحقق رساند و امروز ما از جامعه زنان که در طول تاریخ انقلاب و دفاع مقدس، حامی نهضت انقلاب بود، جامعهای بیتفاوت و بلکه معترض ساختهایم! همین اندک کافی است تا برای هر متفکر آزاداندیشی این سوال را ایجاد کند که چرا دنبال شناخت زن در چارچوب فکری امامین انقلاب نیستیم؟ آنگونه که حضرت امام در طول سالهای مبارزه و در دل سالهای سخت جنگ تحمیلی با همان تفکر توانستند از زنان، جامعهای پیشران در جهت تحقق اهداف متعالی انقلاب بسازند و البته رهبری عزیز انقلاب در تداوم خطمشی ایشان در طول سالها در دل بیانات گوناگون با جامعه زنان و در کشاکش جدال با دیگریهای رقیب، میان زنان جامعهای بسازند که هریک براساس خواست و ظرفیت خود در قالبهای مختلف آموزشی، علمی، اقتصادی، تربیتی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی دنبال اهداف باشکوه انقلاب اسلامی باشند. جامعهای که به فضل الهی گام دوم انقلاب را رقم خواهد زد.
اینجاست که اندیشیدن به یک کلام از منظومه کلمات گهربار حضرت امام میتواند نقطه آغازی بر اندیشهورزی عملگرایانه در این حوزه باشد. آنجا که امام میفرمایند: «قرآن کریم، انسانساز است و زنها نیز انسانساز. وظیفه زنها انسانسازی است، اگر زنهای انسانساز از ملت گرفته شوند، ملتها به شکست و انحطاط محکوم خواهند شد. زنها هستند که ملتها را تقویت میکنند.
همین جمله، نشاندهنده جهتگیری مبنایی و افق دید اندیشه متعالی ایشان درباره زن است. اگر قرار باشد زن، ظرفیت انسانسازی خود را بروز دهد، آنوقت خانواده باید چه تغییری کند؟ آیا فضای کنونی خانواده امکان تحقق این ظرفیت را فراهم میکند؟ جامعه به چه تحولی نیاز دارد؟ آیا نهادهای مختلف اجتماعی در وضعیت کنونی زمینهساز پرورش، بروز و عینیت یافتن چنین ظرفیتی در زنان هستند؟ سیاستهای موجود تا چه حد همراستا با بسترسازی برای پرورش چنین زنانی است؟ ساختارهای موجود تا چه حد فضا را برای پرورش، بروز و ظهور چنین نسلی از زنان فراهم میکند؟
اگر بخواهیم با این جمله امام خمینی در وضعیت موجود زن، مرد، خانواده، نهادهای اجتماعی و حاکمیتی تجدیدنظر کنیم، قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که مسیری طونانی را باید برای تغییر ساختار تا دست یافتن به چنین رویکردی طی کنیم. البته نقطه امیدبخش وضعیت کنونی وجود زنان، دختران و خانوادههایی است که با وجود کشاکشها و درگیریهای فراوانی که از فهم متحجرانه و متجددانه از زن بوده، توانستهاند اندیشه امامین انقلاب را درک و براساس آن زندگی کنند و هریک در حد خود آن را عینیت بخشند و آمادگی لازم را در قالب نخبگان میدانی و حلقههای میانی برای تحقق ایده امامین انقلاب در انسانسازی و جامعهپردازی اسلامی فراهم آورند.
به امید به تصویر کشیدن آینده درخشان انقلاب اسلامی به دست این زنان و دختران.