ادب و هنر
این یک اصل بدیهی است که ما نمیتوانیم در جامعهای مانند ایران درباره ادبیات زن و نویسندگان زن صحبت کنیم، ولی به مسایل زنان اشاره نکنیم؛ چالشهای این قشر، زیاد و ناشناخته است. ادبیات زنان یعنی رمانهای خوبی که زنان در جامعه ما نوشتند، از ادبیات مردها یعنی آنچه مردان نوشتهاند، خیلی بهتر است. میشود درباره نمونههای زیادی بحث کرد. چرا یک نویسنده زن، خیلی بهتر میتواند بنویسد؟ شاید چون زنها دقت بسیاری به جزییات دارند و بهطور کلی در عالم هنر، هنرمندی موفقتر است که جزیینگری بیشتری به دنیای اطراف داشته باشد.
زنها در جامعه ما میدانند دنبال چه هستند و آرمانها، آرزوها و خواستههایشان را خوب میشناسند. مشکل وقتی بهوجود میآید که میخواهند برای رسیدن به این آرزوها و آمال حرکت کنند و بعد میبینند انواع موانع پیشرویشان هست؛ از موانع سنتی و تاریخی تا موانع حقوقی و قانونی و حتی موانعی که خودشان درست کردهاند.
بیشتر زنها از شروع هرکاری، هراس دارند، چون پیشینه ذهنی منفی دارند و انگار خودشان بخشی از این مانعهای بزرگ هستند. هرگاه کسی بخواهد از یک نقطه به نقطه دیگر حرکت کند و بداند کجا میرود، اما نتواند، نوعی گسست ایجاد میشود. این ازهمگسیختگی، بهترین نقطه برای نوشتن داستان است. در بهترین داستانها، نقطه لرزان، سست و نامتعادل، اوج قصه است، چون تا رسیدن به نقطه امن دیگری، داستان ادامه پیدا میکند. زنها به شکل طبیعی در همان نقطهای که ایستادند، انبوه این مسایل پیش رویشان است که میتوانند دربارهاش بنویسند.