نوع مقاله : مقاله

10.22081/mow.2024.76109

چکیده تصویری

خانه کتاب‌بازها اینجاست!

موضوعات

پرونده ویژه

خانه کتاب‌بازها اینجاست!       

بزرگ‌ترین مسئولیتی که مادر در قبال فرزند خود دارد، تربیت اوست. پرورش و تربیت صحیح روحی و جسمی فرزند از دوران جنینی تا رسیدن کودک به رشد عقلی، ادامه دارد. یکی از راه‌های تربیت فرزند، آشنا کردن او با مطالعه و کتاب‌خوانی است، چون کتاب در رشد مهارت‌های شناختی بچه‌ها اثر می‌گذارد، مهارت‌های کلامی و دایره‌ واژگان او را تقویت می‌کند و قوه‌ تخیل و خلاقیتش را بهبود می‌بخشد. کتاب‌های زیادی در بازار کتاب وجود دارد که به رابطه ریشه‌دار و عمیق کودک با کتاب پرداخته‌اند؛ یکی از آن‌ها «خانه کتاب‌بازها» است. اثری که بیانگر دغدغه نویسنده در موضوع کتاب‌خوان‌شدن بچه‌هاست.

این کتاب که درون‌مایه راهنمایی و کاربردی برای تربیت کودک کتاب‌خوان دارد، مشتمل بر دو فصل کلی با عناوین «کودکی و کتاب» و «کتاب و مادری» است که هر فصل، شامل بخش‌هایی درباره جنینی تا 9سالگی کودک و ارتباط او با کتاب است. ابتدای هر فصل با خاطره نویسنده و رابطه او با کتاب آغاز می‌شود. فصل اول در قالب خاطره کودکی نویسنده و رابطه او با کتاب و چگونگی کتاب‌خوان شدن اوست و فصل دوم اشاره دارد به مادرانگی نویسنده و رابطه فرزندانش با کتاب. معصومه امیرزاده علاوه‌بر تجربه شخصی خود که مبنایی است برای نگارش کتاب، از نکات علمی هم استفاده کرده و کتابی را تدوین کرده که هم‌زمان اصول علمی و تجربه‌های عملی را کنار هم به مخاطب عرضه می‌کند. او در نگارش این کتاب، به مبانی و منابع روان‌شناسی توجه کرده و از مقاله‌های متعددی بهره برده است.

نویسنده در فصل اول با عنوان «کودکی و کتاب» تلاش کرده در ده بخش؛ با تفکیک سن کودکان و با طرح پرسش‌هایی درباره کتاب و پاسخ دادن به آن‌ها، ابهام ذهن مادر را رفع کند تا والدین بتوانند کودکانی کتاب‌خوان تربیت کنند؛ بچه‌هایی که در آینده، هم خود کتاب می‌خوانند و هم در ترویج فرهنگ کتابخوانی و تربیت نسل اهل مطالعه، موثرند. برخی سوال‌های این فصل عبارتند از: بهترین وقت کتاب‌خوانی برای نوزاد کِی است؟ آیا برای کودک با لحن بچگانه کتاب بخوانیم؟ چه کسی باید قصه را انتخاب کند؟ آیا می‌توانیم قصه‌های دوران کودکی‌ خودمان را برای آن‌ها بخوانیم؟

در فصل دوم با عنوان «کتاب و مادری» نویسنده ضمن ارایه تجربه‌های پراکنده خود در مواجهه سه فرزندش با کتاب و کتاب‌خوانی، با نگاهی همه‌جانبه و دقیق، قشر معلول جامعه را هم در نظر گرفته و برای کودکان معلول که دچار اختلال‌هایی در گفتار، زبان، خواندن و نوشتن هستند، راهکارهایی برای ارتباط گرفتن آن‌ها با کتاب و خواندن آن ارایه کرده است. دو بخش مجزا درباره ادبیات کهن و شیوه برقراری ارتباط‌ کودکان با این نوع ادبیات، در ادامه کتاب وجود دارد. نویسنده در ابتدای هر بخش، قصه و روایتی درباره نسبت خود با کتاب آورده، اما این بار با نگاهی متفاوت و از دریچه نگاه یک مادر با تجربه‌های پراکنده از تربیت سه فرزند!

در این کتاب، نویسنده با تکیه بر تجربه‌های شخصی، مشاهده‌ها، شکست‌ها، موفقیت‌ها و مطالعه‌هایش تلاش کرده روزنه‎ای به دنیای جذاب کتاب باز کند تا هم پدران و مادران و هم فرزندان، مسیر درست انس با کتاب را پیدا کنند. نقطه مشترک دو فصل و همه بخش‌های کتاب، ثبت داستان‌هایی است با درون‌مایه نسبت نویسنده با کتاب. قبل از شروع بحث علمی کتاب و طرح سوال و پاسخگویی‌ به آن‌ها، هر فصل، با یک تصویر سیاه و سفید آغاز می‌شود. تصویری که گویای داستان زندگی نویسنده است و با موضوع آن بخش مطابقت دارد.

نکته مهم این‌که، محتوای توصیه‌ای این کتاب، کاملا علمی است و از دیدگاه‌ها و نظرهای روان‌شناسان متعدد بهره گرفته است. روان‌شناسان صاحب‌نامی مانند مری والاس، رابرت فیشر و آلیسون گوپنیک.

***

کودک نباید احساس کند کتاب رقیب اوست. گاهی والدینی که دانشجو یا طلبه‌اند احساس بدی نسبت به کتاب در کودک ایجاد می‌کنند. در رقابت بین کتاب و کودک، همواره باید کودک برنده باشد. اگر فرزندتان هنگام درس خواندن دوروبر شما می پلکد و انگار بو می‌کشد کِی کتاب‌تان را باز می‌کنید و درست در همان لحظه، قشقرقی راه می‌اندازد، بدانید دارد شما را امتحان می‌کند. او باید مطمئن شود کتاب جای او را نگرفته است. هر وقت هنگام درس سراغ‌تان آمد، کتاب را رها و به او توجه کنید، نه برای چند دقیقه، به‌قدری که خودش شما را رها کند. البته بدانید چند دقیقه بعد برمی‌گردد، مطالعه را از سر بگیرید و به محض این‌که به شما مراجعه کرد، باز هم بازی را با او شروع کنید. او بارها این کار را تکرار می‌کند و حتی ممکن است روزها طول بکشد؛ اما پس از مدتی کتاب را به‌عنوان بخشی از زندگی که بدلی برای او نیست، می‌پذیرد.

 

نکته دیگر این‌که بپذیرید امکان مطالعه متمرکز برای شما بسیار اندک است. من بسیاری از کتاب‌هایم را در وضعیتی خواندم که پسرم عباس، روی کمرم دراز کشیده بود. گاهی آن‌قدر آنجا می‌ماند که خوابش می‌برد؛ اما تا زمانی‌که از من تقاضایی نداشت و فقط می‌خواست کنارم باشد، به مطالعه ادامه می‌دادم. به خودتان نگویید تمرکز ندارم، پس آن را رها می‌کنم؛ هم‌زمان با اولویت دادن به کودک، هر دو برنامه را پیش ببرید. خداوند در این فرصت‌های کم‌، اما مستمر برای مادر و پدرهای پرمشغله، برکتی پنهان کرده است.

گاهی میز تحریر شما، خانه اسباب‌بازی بچه‌هاست. باید یاد بگیرید پاهای‌تان را جمع کنید و در حالی‌که دورتادور میز را با ملحفه پوشانده‌اند و مثل سرخپوست‌ها جیغ می‌کشند و به چادرشان رفت و آمد می‌کنند، شما هم به درس خواندن ادامه دهید. می‌دانم سخت است؛ اما درک و سازگاری محیط از نشانه‌های هوش است. پذیرفتن این‌که شما والدی دانشجو یا طلبه هستید کمک‌ می‌کند از خودتان توقعی کمال‌گرایانه نداشته باشید. و بدانید این بخشی از زندگی شماست که باید در آرامش آن را سپری کنید و از مسیر لذت ببرید. کتاب‌های خط خطی، نمره‌های متوسط، بی‌خوابی و اضطراب ناشی از عقب افتادن، روی پا نوزاد را تکان دادن و کتاب به دست بودن بخشی از انتخاب شماست. همان‌طور که نمی‌شود گرما را از خورشید گرفت و فقط از نور آن بهره برد، نمی‌توان سختی را از موفقیت جدا کرد.