اجتماعی
روایت زنی که برای جدایی، عمری را در دادگاه خانواده گذرانده است
آیا طلاق یک تابو است؟
طلاق؛ راهی پر پیچ و خم برای زنان
به اصرار مادرم با آقایی که به خواستگاریام آمده بود، ازدواج کردم. دلیل این ازدواج هم ظاهر مذهبی او بود. در دوران نامزدی متوجه نگاههای افراطی شوهرم به زنان و دختران نامحرم شدم. رفتارهایش با شخصیت بهظاهر مذهبیاش سنخیت نداشت. این رفتارها برایم آزاردهنده بود. در دوران نامزدی تصمیم به جدایی گرفتم، اما چون خانوادهام بسیار سنتی بودند و از کلمه طلاق وحشت داشتند، مانع شدند. سعی کردم با این موضوع که آزارم میداد کنار بیایم. تصور میکردم این رفتارها بعد از ازدواج درست میشود.
بعد از ازدواج، همسرم به بهانههای مختلف به ماموریت میرفت و روزهای متوالی مرا تنها میگذاشت. بهدلیل اعتمادی که داشتم، مطمئن بودم او در ماموریت کاری به سر میبرد. بعد از مدتی باردار شدم، اما ماموریتهای کاری او بیشتر شد. حتی بعد از تولد فرزندمان، یک یا دو روز در منزل حضور داشت و دست از ماموریت رفتن برنداشته بود. در زمان کوتاهی که در منزل بود، رفتارهای عجیبی داشت. مثلا حمام و دستشویی رفتن او بیش از حد طبیعی طول میکشید. به رفتارهایش مشکوک شده بودم. یکی از روزها که بیش از 40دقیقه از رفتن به سرویس بهداشتی گذشته بود ناگهان در را باز کردم و یک گوشی در دست او دیدم. گوشی را از دست او گرفتم. وقتی پیامهای او را با زن دیگری دیدم، نمیتوانستم قبول کنم همسرم چنین کاری را انجام داده. پسرم را بغل کردم و از خانه بیرون آمدم. دنبالم آمد و خواست برگردم تا جبران کند. برای برگشت به خانه، برای او شرطی گذاشتم که به دفترخانهای برویم و حق طلاق و حضانت پسرم را بگیرم تا راضی به برگشت به زندگی شوم. او هم قبول کرد. وقتی به دفترخانه رفتیم، مسئول آنجا گفت چنین کاری غیرقانونی است و این کار را انجام نداد.
حمایت غلط از خطای فرزند
وقتی پدرشوهرم از ماجرا مطلع شد، از من خواست برای حل مشکل به منزلشان بروم. وقتی به خانه آنها رفتیم، پدرشوهرم با حرفهایی مبنیبر اینکه مطابق دین، مرد میتواند چهار زن داشته باشد، از کار پسرش دفاع کرد. از همان لحظه، همسرم تحت حمایت خانوادهاش قرار گرفت و دیگر به خانه برنگشت. او بهراحتی من و پسرم را رها کرد.
وقتی خانوادهام متوجه ماجرا شدند و دلیل کارش را پرسیدند، او در جواب گفت: «میخواهم جوانی کنم. مهم خرج و مخارج زندگی است که پرداخت میکنم و هرکاری بخواهم انجام میدهم.» خانواده من بسیار سنتی بودند و از من خواستند با همین شرایط به زندگی ادامه دهم، شاید همسرم روزی پشیمان شود و برگردد. فقط از همسرم خواستم مخارج زندگی را پرداخت کند، حتی اگر هیچوقت به خانه برنگردد.
من هم به خانهام برگشتم و با پسرم زندگی جدیدی را بدون همسرم شروع کردیم. بعد از مدتی متوجه شدم در زمانهایی که از خانه بیرون میروم، چیزی از وسایل خانه کم میشود. متوجه شدم میخواهد مرا آزار دهد. موضوع را با پدر و مادرم درمیان گذاشتم و خواستم برای طلاق اقدام کنم، اما آنها به هیچوجه راضی نشدند و گفتند خودمان هزینههای زندگیات را تامین میکنیم، اما حرف طلاق را نزن! باز هم از وسایل خانه کم میشد. حتی طلاهای خودم که از خانه پدریام آورده بودم، بردند. گاهی نیمهشبها در را باز میکردند و پسرم را که در خواب بود با خود میبردند و من بهخاطر پسرم که در خواب وحشت نکند، سکوت میکردم.
یکی از روزها نامهای از شورای حل اختلاف مبنیبر عدم تمکین برایم آمد. وقتی مراجعه کردم، گفتند شوهرت ادعا کرده که منزل را ترک کردهای. استشهادی از همسایهها جمع کردم که خانه را ترک نکردهام و ماجرا تمام شد. مدتی بعد، وقتی با پسرم در خانه بودیم. چند مامور همراه خانمی که ادعا میکرد وکیل همسرم است، آمدند و گفتند بهدلیل عدم تمکین، حکم جلب سیار شما را داریم و جلوی چشم پسرم به من دستبند زدند و مرا بردند. وقتی به دادسرا رفتم با عصبانیت از این کاری که با من کرده بودند، شروع به داد و فریاد کردم که معاون دادستان متوجه شد و پس از شنیدن حرفهایم حکم آزادیام را داد. همسرم تمام این کارها را برای اذیت و آزارم انجام میداد.
نمیدانم چرا امید داشتم ممکن است روزی از کارهایش پشیمان شود و برگردد. یکی از روزها که پسرم را از مهدکودک به خانه آوردم، متوجه پلمپ خانه شدم. همسرم با یک مبایعهنامه خانوادگی، خانه را به مادرش واگذار کرده بود و مادرش حکم تخلیه خانه را گرفته بود. به این ترتیب مرا از خانه بیرون کردند.
مجبور شدم حق و حقوقم را ببخشم
تصمیم گرفتم حالا که نمیتوانم بهخاطر تابوی طلاق در خانواده، جدا شوم، برای گرفتن حق و حقوقم وکیل بگیرم. حقالوکاله او را همان اول کار پرداخت کردم و وکیل به من قول داد مهریهام را بگیرد، بابت سرقت از خانواده همسرم شکایت کند و حقم را بگیرد. اما بعد از مدتی باوجود پرداخت همه حقالوکلاله، هیچ نامهای برایم نمیآمد. وقتی به دادگاه مراجعه کردم، متوجه شدم هیچ پروندهای برایم تشکیل نشده است. مانده بودم با این همه ظلم چه کنم؟
به حفاظت اطلاعات دادگستری مراجعه کردم و ماجرا را گفتم. آنها وکیل را خواستند و مورد بازجویی قرار دادند. متوجه شدند که او تحت نفوذ قرار داشته و کار مرا پیگیری نکرده است. توانستم بخش زیادی از پولم را پس بگیرم.
وکیل دیگری گرفتم که برایم استرداد جهاز، مهریه، نفقه حقوقی خودم و پسرم را مطالبه کند. هر روز از یک شعبه به شعبه دیگر دادیاری میرفتم، ولی به نتیجه نمیرسیدم. چهار سال برای حقوق قانونیام دویدم. همسرم شواهدی آورده بود که ثابت کند تمکن مالی ندارد. کارشناس نفقه هم از همسرم پول گرفته بود که نفقه مرا کم بزند. متوجه شدم در پرونده من نفوذی صورت گرفته تا رأی به نفع من صادر نشود و حقوقم را پایمال کنند. وکیل دوم هم هیچ کاری انجام نداد و متوجه شدم این وکیل هم با همسرم دوست است و دلیل کشوقوس زیاد و به نتیجه نرسیدن پروندهام این بوده است.
وکیل سومی گرفتم و در قبال بخشیدن مهریه و تمامی حق و حقوقم، حضانت پسرم را گرفتم و جدا شدم، بدون اینکه یک رأی به نفع من صادر شود.