اجتماعی
بررسی آسیبهای روح و روانی طلاق بر فرزندان یک خانواده
فرزندان مضطرب، حاصل ازدواجی که به جدایی ختم میشود
ریحانه شهبازی
اتفاق تلخی مثل طلاق، دوران سختی را برای هر خانوادهای رقم میزند و اگر پای فرزندی در میان باشد، این دوران سختتر هم خواهد بود. تاثیر طلاق بر فرزندان چیزی نیست که بتوان به سادگی و بدون آگاهی از آن عبور کرد. بسیاری از مردم تعجب میکنند از آثار و تبعاتی که طلاق بر جسم و روح فرزندان دارد. احساسات و عواطف کودکان بهشدت فعال است و جدایی والدین، منجر به ایجاد حس و افکار منفی میشود، مگر مواردی که بحران بهقدری در خانواده عمیق است که راهی جز متارکه باقی نمیماند. کودکان هم پس از وقوع طلاق و هم در فرآیند انجام این ماجرا، از نظر عاطفی تحت تاثیر قرار میگیرند. کودکان احساس از دست دادن، خشم، سردرگمی و اضطراب را در این ماجرا تجربه میکنند.
برای برخی فرزندان، طلاق یا جدایی به معنای از دست دادن خانه و پناهگاه است. آنها همچنین مسیر زندگی آینده را نیز در بنبست میبینند. بیشتر بچهها، یک واحد خانوادگی پایدار را تجربه میکنند و طلاق یک تغییر مهم و جدی است که بر فرزندان تاثیر میگذارد. کودکانِ طلاق ممکن است مشکلات بیرونی بیشتری مثل بزهکاری، رفتارهای پرخاشگرانه و اختلالهای مختلف نسبت به سایر همسالان خود داشته باشند. کودکان و نوجوانانی که طلاق والدینشان را تجربه کردهاند، میزان بیشتری از افسردگی، عزتنفس پایین و پریشانی عاطفی را دارند.
بین طلاق و آسیبهای روانی فرزندان، رابطه عمیقی وجود دارد و باید پذیرفت که طلاق و جدایی آثار نامطلوبی بر کودکان میگذارد. بررسی بالینی کودکانی که والدین آنها از هم جدا شدهاند، نشان میدهد آسیبهای روانی این کودکان و نوجوانان، شدید است. پژوهشهای مختلف نشان میدهد در بیشتر آسیبهای اجتماعی مانند برهکاری، رد پایی از فرزندان طلاق به چشم میخورد.
آثار و تبعات مخرب طلاق بر کودکان
- احساس ناامنی و هراس از آینده: طلاق، احساس امنیت کودکان را کاهش میدهد و آنها را نسبت به آینده مضطرب میکند. گزارههای نگرانکننده مدام در ذهن آنها تکرار میشود مثل «آیا ما فقیر میشویم؟»، «به حد کافی غذا خواهیم داشت؟»، « مجبورم به یک مدرسه جدید برویم؟»، «بعد از جدایی پدر و مادرم، میتوانم دوستانم را ببینم یا نه؟»
- ترس از ترک شدن: پس از طلاق، کودک متوجه میشود یکی از والدین دیگر در خانه نیست، مدام از این میترسد دیگری هم ناپدید شود و او را تنها بگذارد.
- طردشدگی: کودکان طلاق ممکن است احساس طردشدگی کنند. یادمان باشد کودکان خود را در مرکز جهان میدانند، بنابراین هر اتفاقی رخ دهد، بهنوعی خود را در ارتباط با آن میبینند.
- احساس گناه: گاهی فرزندان به این نتیجه میرسند که در اتفاق بسیار تلخ طلاق، مقصرند و بهخاطر حرفی که زدهاند،یا کاری که انجام دادهاند، این اتفاق رخ داده؛ بنابراین احساس گناه و شرمندگی میکنند. حتی نوجوان پرخاشگر نیز ممکن است به این باور برسد که رفتارش در طلاق والدین نقش داشته است.
- ناتوانی: کودکانی که خود را در اختلاف میان والدین، مسئول میدانند، فکر میکنند میتوانند به اوضاع سروسامان بدهند و سعی میکنند بچه بهتری باشند. آنها تصور میکنند میتوانند کاری انجام دهند که والدین باز هم کنار یکدیگر زندگی کنند. وقتی این اتفاق نمیافتد و نقشههای کودکان با شکست مواجه میشود، احساس ناتوانی و ناامیدی میکنند.
- بلاتکلیفی: مخربترین تاثیر طلاق روی کودکان، زمانی رخ میدهد که والدین در حضور آنها به تحقیر یکدیگر میپردازند. در این مواقع، کودکان احساس میکنند که باید جانب یکی از والدین را بگیرند و این کار برای آنها بسیار دشوار است. از سوی دیگر کودکان تصور میکنند اگر در این دعوا دخالت نکنند و از والدین پشتیبانی نکنند، از سوی هردو رانده میشوند. کودکان در شرایط بغرنجی قرار میگیرند که در آن دوست داشتن پدر و مادر، کار اشتباهی است.
- اندوه: کودکان طلاق بهشدت احساس اندوه و استیصال میکنند و معتقدند عضوی از یک خانواده نیستند. احساس کودکان طلاق، مشابه احساس کودکانی است که والدین خود را بر اثر بیماری یا تصادف از دست دادهاند، ولی به اندازه آنها مورد حمایت قرار نمیگیرند و ممکن است بهشدت دچار افسردگی شوند.
- اضطراب: کودکان طلاق احساس اضطراب میکنند و خود را تحت فشار میبینند. مثلا احتمال دارد آنها وظایف بیشتری را در خانه برعهده بگیرند. در ضمن ممکن است یکی از والدین یا هر دو آنها از کودکان بهعنوان مشاور استفاده کنند. در این مواقع کودکان که احساس میکنند بزرگ شدهاند و دوست دارند کمک کنند، اضطراب خود را مخفی نگه میدارند.
- تنهایی: کودکان طلاق ممکن است احساس تنهایی کنند و دلشان تنگ شود برای والدینی که از او جدا شدهاند. معمولا والدینی که کنار کودکان میمانند، بهقدری گرفتار مشکلات خود هستند که به فرزندشان نمیرسند. احتمال دارد طلاق روی رابطه کودک با همسالانش نیز تاثیر بگذارد و کودکان در جاهای دیگر دنبال آرامش بگردند یا طرد شوند.
- خشم: خشم، احساسی شایع میان کودکان طلاق است که در اثر عدمدرک یا پذیرش این مساله، بروز پیدا میکند. کودکان گاهی خشم خود را نشان نمیدهند. خشم کودک، زمانی نشان داده میشود که دلایل طلاق روشن نباشد. در این مواقع، فرزند بهخاطر آنچه به نظرش غیرضروری است، از والدین میرنجد.
- افسردگی: افسردگی از آثار مستقیم طلاق محسوب میشود و یک تاثیر ثانوی است که در پی اندوه، احساس تنهایی و طردشدگی بهوجود میآید. افسردگی کودک نشان میدهد کودک حمایت کافی برای رویارویی با مساله طلاق دریافت نکرده است.
تاثیرات طلاق بر افسردگی کودکان
از عواقب جدی تاثیر طلاق والدین بر کودکان، افسردگی است. کودکانی که شاهد جدایی و ازبین رفتن رابطه پدر و مادرند، بیشتر مستعد افسردگی هستند. کودکان با طلاق والدین با افت شدید تحصیلی مواجه میشوند، عزتنفس پایینتری دارند و در برقراری ارتباط با دیگران، دچار مشکل میشوند.
کودکان برای سلامت روانی و رشد شخصیتی، به حضور موثر هر دو والدین نیاز دارند و نبود هریک، آنها را به سوی افسردگی سوق میدهد. نتایج پژوهشها نشان میدهد شیوع افسردگی در کودکان طلاق به شکل فزاینده و تاسفباری، بیش از کودکان عادی است.
افسردگی کودکان بهراحتی تشخیص داده و درمان نمیشود و علائم موجود را بهعنوان تغییر و تحولهای عاطفی و روانی، عادی تشخیص میدهند. علائم اولیه افسردگی در کودکان حول محور غم و اندوه، احساس ناامیدی و تغییرات خلقی میچرخد. والدین باید بهموقع از مشاور متخصص کمک بگیرند تا آسیب کمتری، دنیای کودکی فرزندشان را تهدید کند.
عوارض روحی و روانی طلاق والدین بر فرزندان
آثار و عوارض طلاق مهم است، چون میتواند زمینهساز بروز بسیاری از اختلالهای روحی، روانی و رفتاری باشد و زندگی فردی و اجتماعی انسانها را در آینده به مخاطره بیندازد.
بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان، اضطراب، پرخاشگری و عصیان در نوجوانان، حسادت، سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران، فرار از منزل، ترک تحصیل و افت تحصیلی، بزهکاری و کجرویهای اجتماعی، ازدواج زودهنگام برای دختران، ضعف اعتمادبهنفس، اختلال هویت، اعتیاد، فقر، ضعف سلامت جسمانی و روانی مانند بیخوابی، بیاشتهایی، سوءتغذیه، پرخوری عصبی، احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران و درونیسازی عقدههای منفی و ضداجتماعی، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافهای اجتماعی بهدلیل ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی به وسیله والدین، اجتماعستیزی، دیگرآزاری و بروز انواع خشونتهای اجتماعی است.
طلاق و جدایی والدین، دلیل اصلی بیماری روانی کودک است؛ یکی از اختلالهای رایج در کودکان، پرخاشگری ناشی از طلاق والدین است. طلاق پدر و مادر کودک را به اختلال رفتاری و عاطفی دچار میکند، در مواردی قدرت اراده را نیز از او میگیرد و او را پریشان میکند.
کودک پس از طلاق، چه مسایلی را تجربه میکند؟
- احساس میکند والد نقش عمدی و جدی در جا گذاشتن او داشته.
- احساس تنفر به او دست میدهد و ممکن است داستانهایی درباره والد غایب درست کند.
- وقتی کنار یکی از والدین میماند، برای دیگری دلتنگ میشود.
- ممکن است از دردهای مزمن یا سردرد شکایت کند.
- هر ناراحتی یا غمی را انکار و ادعا میکند همهچیز خوب و خوش است.
- ممکن است از الگوهای ناسالم مثل دروغ، دزدی و پرخاشگری استفاده کند.
- برای طرفداری از پدر یا مادر، با دیگری مبارزه میکند.
- میل شدیدی دارد والدین را دوباره به هم پیوند دهد.
بهترین و بدترین سن طلاق برای کودکان
آثار و تبعات منفی طلاق بر فرزندان، نشان میدهد این اتفاق یک تغییر اساسی و آسیبزا در دنیای آنهاست و از دیدگاه فرزندان، طلاق یعنی از دست دادن خانواده! در مواجهه با این اتفاق تلخ، بسیاری از کودکان غمگین، عصبانی و مضطرب میشوند و بهسختی این تغییر اساسی را در زندگی درک میکنند. اینکه هنگام جدایی پدر و مادر، فرزند در کدام گروه سنی قرار دارد، ارتباط مستقیمی دارد با شیوه واکنش و درک او از ساختار جدید خانواده.
بررسی بازه سنی کودک و درک معضل طلاق
کودکان زیر سه سال
کودکان از بدو تولد، همهچیز را درک میکنند و حوادث تلخ پیرامون آنها را ناراحت میکند. شاید کودک سهساله شما دعوای پدر و مادرش را در دوسالگی بهسختی به یاد بیاورد یا با گذشت زمان، فراموش کند؛ اما به این معنی نیست که نوزادان و کودکان نوپا تحتتاثیر طلاق والدین قرار نمیگیرند و آثار منفی در جسم و روح آنها باقی نمیماند.
متاسفانه اگر کودک قبل از رسیدن به سن پیشدبستانی، شاهد طلاق والدینش باشد، ضربه میخورد و آثار منفی عمیقی را دریافت میکند. وقتی کودک ناگهان نبود یکی از والدین را احساس میکند، بیقرار و عصبی میشود؛ احساس ناامنی میکند و وابسته میشود. رشد کودک دچار اختلال میشود و به نقطه عطف قبلی پسرفت میکند. مثل کودک دوسالهای که یک سال است پستانک استفاده نکرده، اما دوباره به آن تمایل پیدا کند.
این کودکان را بیشتر در آغوش بگیرید و به او احساس امنیت دهید، وسایل آسایش او را فراهم کنید و توجه بیشتری صرف او کنید. اگر قبل از طلاق، روال خاصی با شریک زندگی خود داشتید، در صورت توان، درباره حفظ این روال در هر دو خانواده صحبت کنید.
گاهی طلاق، شکل زشتی به خود میگیرد یا منجر به خروج یکی از والدین از زندگی فرزند میشود، اما بدانید ایجاد یک محیط محبتآمیز، امن و حمایتکننده کمک زیادی به او میکند.
سه تا پنج سالگی
در گروه سنی سه تا پنجسال، کودکان درک بیشتری از محیط دارند، زیاد سوال میپرسند و متوجه تفاوتها میشوند. نه اینکه بدانند طلاق چیست، بلکه بهشدت به امنیت و ثبات حضور والدین متکی هستند و به تجربهها و احساسات ناشناخته عکسالعمل نشان میدهند.
کودکان پیشدبستانی فکر میکنند همهچیز تقصیر آنهاست و همین احساس گناه مشکلات زیادی مانند اختلال در خواب را برایشان بهوجود میآورد، اما شاید بعد از طلاق و ثباتزندگی و با گذشت زمان، اوضاع بهبود پیدا کند. برای کاهش تاثیر منفی در این سن، تا جایی که ممکن است در حضور فرزند مجادله نکنید. دعواهای پر سروصدا را به حداقل برسانید و با توهین و تحقیر با یکدیگر صحبت نکنید و به او احساس گناه ندهید.
شش تا دوازده سالگی
مسلما سختترین سن برای مواجهه با طلاق والدین برای کودکان، شش تا دوازدهسالگی است. آنها در این سن بهاندازه کافی بزرگ هستند و همهچیز را بهخاطر میآوردند. آنها خودشان را دلیل اصلی جدایی شما میدانند و این احساسات میتواند منجر به افسردگی کوتاهمدت یا بلندمدت شود. اثرات آنچه در این سالها اتفاق میافتد، بر سلامت عاطفی آینده او تاثیر میگذارد. کودک شما ممکن است گوشهگیر، منزوی و مضطرب شود.
والدین در این سن باید مقابل کودک باهم مهربان باشند و در حضور او مجادله نکنند. سعی کنید اختلافها را به حداقل برسانید و جزییات طلاق یا جدایی را پشت درهای بسته یا با کمک یک میانجی یا مشاور طلاق بررسی کنید. بهترین کار این است که والدین هر دو بهعنوان حامیان با محبت، بهطور فعال در زندگی او حضور داشته باشند، اما اگر در موقعیتی هستید که مورد آزار و اذیت یا خشونت خانگی قرار میگیرید، بهترین چیز برای فرزندتان ممکن است غیبت یکی از والدین باشد.
سالهای مهم نوجوانی
وقتی فرزندتان دوران نوجوانی را سپری میکند، درک عمیقی دارد از آنچه در خانه در حال وقوع است. بهخصوص وقتی آشفتگی و بحران، زندگی و خانه را در برگرفته. آنها حتی نقش منجی را بازی میکنند و سعی در حلوفصل اختلاف میان والدین دارند. آنها درباره طلاق والدین احساس گناه نمیکنند و به نظرشان با هم بودن به هر قیمتی، بهتر از جدایی است.
نوجوانان خودمحورند و خلاف دوران ابتدایی، زندگی آنها بیشتر در خارج از خانه است. شاید آنها نگران این باشند که طلاق والدین، بر زندگی اجتماعی آنها اثر میگذارد و وجهه آنها را میان دوستان خدشهدار میکند. بهتر است درباره افکار و احساساتش صحبت کنید، به حرفهایش گوش دهید و در صورت لزوم به مشاور مراجعه کنید. با او رابطهای دوستانه داشته باشید و ذهنش را خراب نکنید، با بیان اختلافات و مشکلاتی که با همسرتان دارید. سعی کنید تصویر بدی از همسرتان در ذهن او ایجاد نشود، البته اگر پدر یا مادر مشکل رفتاری جدی داشته و نتوانسته ظاهر خوب خود را حفظ کند، تلاش شما برای این کار، بیفایده است.
عوارض طلاق برای فرزندان دبستانی
کودکان دبستانی اول راه هستند و با حضور در خانه و محیطی که در آن احساس امنیت و اطمینان میکنند، برای شناخت دنیای پیرامون تشویق میشوند، دوستان جدید مییابند و با اطرافیان ارتباط برقرار میکنند، اما وقتی این امنیت با طلاق تهدید میشود، آنها را غمگین و افسرده میکند. ممکن است کودکان دبستانی احساس گناه کنند و خودشان را باعث این اتفاق بد بدانند. فکر کنند رفتار بدشان باعث جدایی پدر و مادر شده است. در این سن، کودک نگران است که پدر و مادر دیگر او را دوست نداشته باشند و با این ترس، رفتارهای نادرستی بروز میدهد.
نشانههای مبارزه با طلاق در کودکان
- نداشتن تمرکز برای انجام تکالیف مدرسه.
- گریه مکرر یا ناراحتی عاطفی.
- بیعلاقگی به فعالیتهای سرگرمکننده.
- داشتن سردرد یا مشکلات معده.
- افزایش اضطراب جدایی.
برای کودکان دبستانی هرگونه بازگشت به رفتارهای قبلی مانند شبادراری و بروز رفتارهای پرخاشگرانه، نشاندهنده نیاز آنها به حمایت بیشتر در این دوران است.
تاثیر طلاق والدین بر نوجوانان
ممکن است نوجوانان در این دوران نقش حامی را به خود بگیرند یا بهدلیل محیط پرتنش خانه از آن گریزان شوند. با به دوش گرفتن مسئولیتهای بزرگسالی توسط آنها، فراموش میشود که آنها هنوز در سن رشدند و ازنظر عاطفی به حمایت نیاز دارند. ممکن است شاهد تلاش آنها برای ساختن آیندهای متفاوت باشید یا با پذیرش شکست در زندگی رفتارهای پرخطری از آنها بروز کند. نشانههای مبارزه با طلاق در نوجوانان میتواند متفاوت و شامل این موارد باشد:
- منفی نگری یا انتقاد شدید.
- رفتارهای جنسی پرخطر.
- افزایش پرخاشگری.
- عملکرد تحصیلی ضعیف.
- روی آوردن به مواد مخدر.
تاثیرطلاق برفرزندان دختر
بهطورکلی تاثیر جدایی والدین بر کودکان؛ چه دختر و چه پسر مشترک است، اما تجربه دختر و پسر از طلاق والدین متفاوت است. براساس پژوهشهای گسترده، دختران تا یک سال بعد از طلاق، علائمی مانند افسردگی، عصبانیت و مشکلات روحی و روانی دارند که این علائم معمولا باگذشت زمان بهبود مییابد.
در بیشتر طلاقها، مادران حضانت فرزند را برعهده میگیرند. درباره دختران ایجاد رابطه قوی بین مادر و دختر کمک میکند با سرعت بیشتری نسبت به زمانی که حضانت با پدر است، از استرسهای طلاق نجات یابند.
تاثیر طلاق بر فرزندان پسر
بررسیهای انجام شده حاکی از آن است که طلاق والدین در سنین پایین، باعث افزایش برخی رفتارهای بد در پسرها مانند پرخاشگری یا دعوا میشود. همچنین پسران نوجوانی که والدینشان از هم جداشدهاند، بیشتر در معرض خطر بروز رفتارهای بزهکارانه هستند. این تاثیر، زمانی بیشتر میشود که پروسه طلاق بسیار پرتنش و با جروبحثهای طولانی انجام شده باشد.
طلاق، تغییر قابلتوجهی در رشد روانی پسرها ایجاد میکند. براساس نتایج پژوهشها وقتی والدین طلاق میگیرند، رفاه روانی و عزتنفس پسرها بسیار کاهش پیدا میکند؛ بهویژه زمانیکه والدین بلافاصله بعد از طلاق، دوباره ازدواج کنند.
پسرانی که در دوران پیشدبستانی، شاهد طلاق والدین هستند، بیشتر پرخاشگری و نافرمانی میکنند. از دست دادن پدر پس از طلاق، تاثیر منفی بر پسران میگذارد. از دست دادن پدر ممکن است رشد و سازگاری پسران را پیچیده کند یا به تاخیر بیندازد.
راهکارهای کاهش تاثیر طلاق بر فرزندان
پژوهشها نشان داده آنچه اثر بدی بر فرزندان طلاق میگذارد، خود طلاق نیست، بلکه فرآیند طولانی آن، کشمکش و تنشهای والدین در این دوران است. این پروسه هرقدر کوتاهتر باشد، بهتر است. والدین بهطور ناخواسته در زمان تعارض و اوجگیری اختلافها، رفتار و اعمالی را بروز میدهند که آینده و بزرگسالی فرزندان را بهطور جدی دچار مشکل میکند. بهتر است برای کاهش تاثیر طلاق بر کودکان، از این اشتباههای رایج، دوری کنید:
در حضور فرزند، از همسر سابق، بدگویی نکنید
کودک بهطور ذاتی، خود را جزیی از مادر و بخشی از پدر میداند. یکی از اشتباههای رایج والدین وقتی در پروسه طلاق هستند، این است که در حضور کودک، درباره همسرشان بدگویی میکنند. وقتی والدین درباره هم بدحرف میزنند، اضطراب درونی فرزند را افزایش میدهند و دید او را بهطرز وحشتناکی دگرگون میکنند. در نقطه مقابل، صحبت مثبت درباره همسر، این پیامدها را کاهش میدهد.
درباره جزییات با فرزندتان حرف نزنید
قرار نیست فرزندتان از میزان نفقه، توافق برای طلاق و مواردی از ایندست چیزی بداند. وقتی با او درباره طلاق حرف میزنید، بدانید او نباید نقش دوست و گوش شنوا برای درد دلهای شما بازی کند.
کودک را مجبور به انتخاب نکنید
کودکان نباید بین والدین یکی را انتخاب کنند، اینکه با چه کسی زندگی کنند، آخر هفته و تعطیلات را با کدامیک بگذرانند، یا حتی تصمیمهای جزیی. این تصمیمها و جزییات آن باید بین والدین به توافق برسد، نه فرزندان. بچهها دوست دارند پدر و مادر را راضی کنند و اجبار آنها به انتخاب باعث اضطراب شدیدی میشود که تا بزرگسالی هم آنها را رها نمیکند.
مراقب خودت باش
درست است که در دوران طلاق، کودک به حمایت نیاز دارد، اما والدین هم نباید نیازهای خود را نادیده بگیرند. اگر احساسات را نادیده بگیرید، توانایی مراقبت از کودک را نخواهید داشت. والدین افسرده و غمگین، کودکان شاد تربیت نخواهند کرد. از کمک خانواده و دوستان غافل نشوید و نخواهید که خودتان بهتنهایی این فرآیند سخت را پشت سر بگذارید. کودکان به والدین باثبات عاطفی نیاز دارند که بتوانند بر کار بزرگ فرزندپروری تمرکز کنند، خودتان را فراموش نکنید و مراقب خودتان باشید.
چهطور کودکان را از تصمیم طلاق باخبر کنیم؟
هرچند کودکان از اختلافهای والدین با خبرند و در جریان نزاع، قرار میگیرند، اما احتمال دارد اعلام صریح این موضوع که والدین قصد دارند از یکدیگر جدا شوند، یکی از سختترین کارهایی باشد که والدین باید انجام دهند. ممکن است کودکان از شنیدن این موضوع شوکه شوند، پس والدین باید مراقبت و دقت زیادی در این مرحله داشته باشند.
این، یکی از سختترین مراحل زندگی کودکان است. والدین دقت کنند در شرایط دشواری نباشند، یا آمادگی لازم را برای شنیدن آن داشته باشند. زمان تغییر مدرسه یا مهد کودک، بیماری، عید نوروز و امتحانات مدرسه به هیچوجه، فرصت مناسبی برای شنیدن چنین خبری نیست.
پدر و مادری که قصد جدایی دارند، باید زمانی را انتخاب کنند که هر دو نفر حضور داشته باشند و کودک فرصت کافی برای روبهرو شدن با این خبر را داشته باشد. یک روز تعطیل که والدین و اعضای خانواده در خانه حضور دارند، زمان مناسبی برای چنین کاری است. این خبر را بهصورت دو نفره، یعنی همراه همسرتان به فرزند بدهید. اگر والدین چند فرزند در خانه دارند، بهتر است در جلسه دستهجمعی که همه فرزندان حضور دارند، مطرح شود. احتمالا کودکان پس از شنیدن این خبر، مدتی سکوت خواهند کرد و پس از آن، سوالهای زیادی از پدر و مادر میپرسند، پدر و مادر باید سعی کنند با آرامش به تمام سوالها پاسخ دهند.
کودکان در هر سنی حق دارند بدانند والدین چرا دیگر نمیخواهند باهم زندگی کنند، البته با کودکان با زبان خودشان صحبت کنید، مهم است فرزندان یکباره و ناگهانی در جریان حرفهای والدین قرار نگیرند. به فرزند اطمینان دهید، هر وقت بخواهد میتواند با پدر یا مادر صحبت و سوالهایش را مطرح کند. مهمترین کاری که والدین میتوانند در چنین موقعیتی انجام دهند، این است که بدانند هم پدر و هم مادر، فرزندشان را دوست دارند و برای برنامههای مربوط به فرزندان همکاری خواهند کرد و هروقت بخواهند میتوانند والدین را ببینند.