نوع مقاله : مصاحبه

10.22081/mow.2024.76486

چکیده تصویری

نگاه سلیقه‌ای به سینما نداشته باشیم

موضوعات

پرونده ویژه 

هنری که بر جامعه تاثیر نگذارد، کارکردی ندارد

نگاه سلیقه‌ای به سینما نداشته باشیم

«ژاله»، جزو بهترین نقش‌هایی بوده که «زنگنه» بازی کرده

محمدتقی فهیم

منتقد سینما

 

مهم‌ترین اتفاق خوب این است که سرانجام پس از ۶سال مسایل فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» حل شد و بالاخره به نمایش درآمد. امیدوارم این اتفاق، ادامه‌دار باشد. این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که به سینما، نگاه سلیقه‌ای و تعمیم‌پذیری مطلق نداشته باشیم. فیلم‌ها را به جامعه و افرادی با گرایش‌های فکری خاص تعمیم ندهیم. امیدوارم در آینده فیلم‌ها با ممیزی سلیقه‌ای مواجه نشوند.

درباره سازمان منافقین فیلم زیاد ساخته شده، اما به اندازه ظرفیت و پتانسیل این موضوع نبوده است. نزدیک 15 فیلم مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط با این سازمان ساخته شده، اما همچنان به نظر می‌رسد حق مطلب درباره جنایت‌ها و ظلم‌هایی که این سازمان در حق ملت ایران روا داشته، ادا نشده است. سازمان منافقین در طول تاریخ پس از انقلاب، همیشه به‌عنوان یک مساله مطرح بوده است. سازمان منافقین، ظرفیت دراماتیک بالایی برای فیلم ساختن دارد. اما معمولا فیلم‌سازان دنبال تولید آثار بیگ‌پروداکشن هستند.

در این فیلم، زنی باردار در یک سنگر مسدود، گرفتار شده و برای بقا تلاش می‌کند. این موضوع همیشه در سینما جذاب بوده و اگر توأم با عشق، همراه با یک داستان فرعی عاشقانه هم باشد، اثری دیدنی خلق خواهد شد. چون مخاطب با شخصیت فیلم، هم‌ذات‌پنداری می‌کند.

در این فیلم یک لوکیشن ثابت با یک بازیگر وجود داشت که باید هم مونولوگ‌گویی می‌کرد و هم نمایش می‌داد؛ انجام این دو کار، سخت است. اولین سختی، این است که نیاز به حس قوی دارد. حس، نه به معنای خلق احساسات رقیق هندی! منظور، حسی است که تبدیل به تاثیر در مخاطب می‌شود. هر اثر هنری که خلق می‌شود، خروجی فرهنگی و تاثیرگذاری دارد که نمی‌توان منکر آن شد، اما مهم این است که با این اثر هنری چگونه برخورد شود. هنر بی‌تردید در خروجی خود، تاثیر سیاسی دارد. اگر هنر نتواند تاثیری بر جامعه بگذارد، دیگر کارکردی ندارد.

نقش «ژاله» پیچیدگی‌هایی دارد. تمام فیلم‌هایی که «لعیا زنگنه» در آن ایفای نقش کرده‌، دیده‌ام و فکر می‌کنم که این نقش، بسیار سخت بوده است. «ژاله» جزو بهترین نقش‌هایی ‌است که خانم «زنگنه» بازی کرده‎. به‌دلیل اهمیت کاراکتر و درک زنانگی که بازیگر به خوبی آن را شناخته، این فیلم در کارنامه بازیگر، نقش مهمی به شمار می‌آید. هرچند ممکن است کارگردان مشهور نباشد و حمایت مالی نشده باشد، اما نقش مهمی در کارنامه «زنگنه» رقم خورده است.

پیام فیلم این بود که جنگ و خشونت بد است. زنان فداکارند و آن‌ها در یک موقعیت خطیر، تبدیل به قهرمان می‌شوند. در فیلم‌های تک‌کاراکتر، این‌که بازیگر چقدر بتواند به نقش کمک کند، اهمیت زیادی دارد. در فیلم‌های دیگر این‌طور نیست و هرکسی کار خود را مطابق فیلم‌نامه انجام می‌دهد، اما در فیلم‌هایی که قرار است زایش خلاقانه‌ای صورت گیرد، بازیگر به لحاظ پردازش نقش، می‌تواند به کارگردان کمک کند.

این فیلم، سناریوی لاغری داشته و نمی‌تواند زمان استاندارد یک فیلم را پر کند و سوال از کارگردان این است که چرا بیشتر روی قصه کار نکرده؟

یکی از نکات مثبت فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» این است که در این ساختار قابل دفاع است، زیرا فیلمی که ساخته می‌شود قرار است چیزی به مخاطب اضافه کند و به سرمایه‌گذاران سینما نشان دهد که می‌توان با سرمایه کم در یک موقعیت محدود، یک سوژه کلان ایدئولوژیک و استراتژیک را ساخت. برخی فیلم‌ها با سرمایه‌های بسیار زیاد ساخته می‌شود که حتی 10دقیقه از آن را هم نمی‌توان تماشا کرد.

از نکات منفی فیلم این است که در شروع فیلم، یک پلان شاهد به مخاطب داده نمی‌شود. بنابراین اولین مشکل مخاطب با فیلم این است که نمی‌داند موقعیت تعریف‌شده کجاست؟ این مساله به فرم اثر برمی‌گردد و آنچه برای روایت، قصه‌گویی و پرداخت شخصیت انتخاب شده. نکته دوم این‌که در باورپذیر کردن رویدادهای درون غار و درگیر شدن کاراکتر «ژاله» با آن‌ها، باید واقعگرایانه‌تر عمل می‌شد.

نکته دیگر این‌که در هیچ موقعیتی، نمای درشت و کلوزآپ نمی‌بینیم، فقط مدیوم‌شات و لانگ‌شات می‌بینیم. در نزدیک‌ترین فاصله، مدیوم‌شات یا تصویر نیمه از بازیگر می‌بینیم و بعد لانگ می‌بینیم. وقتی قرار است نمایی از «ژاله» نشان داده شود، پلان‌ها به گونه‌ای است که مخاطب مجبور است اندام بازیگر را جدا جدا ببیند. دست را جدا ببیند، زخم را جدا ببیند، اینجاست که حس مخاطب خدشه‌دار می‌شود. اگر قرار باشد بازیگر، بازی کاملی را ارایه کند، اینجا مرعوب دوربین می‌شود. دوربین بر بازیگر تسلط پیدا می‌کند و همه‌چیز را از او می‌گیرد. جای بازی خوب بازیگر را دوربین پر می‌کند. کارگردان باید روی این مساله تأمل بیشتری به خرج دهد.

ابتدای فیلم، نمای بسیار درشتی از بازیگر می‌بینیم و مخاطب هیچ اطلاعاتی ندارد. برای نمایش خفقان، تعلیق اهمیت دارد. فیلم بدون تعلیق، فیلم نیست و اساس سینما بر تعلیق است. خفقان را باید با تعلیق ساخت. با پلانی که مخاطب نگران باشد که چه اتفاقی برای بازیگر خواهد افتاد؟

میزانسن در این فیلم، هیچ کاری برای مخاطب نمی‌کند. میزانسن به این مفهوم که در اختیار شخصیت باشد و شخصیت با آن تعالی پیدا کند. در پایان فیلم، بازیگر یک فداکاری بزرگ انجام می‌دهد و عده زیادی را از مرگ نجات می‌دهد؛ باید برای مخاطب باورپذیر باشد که این زن، چنین قدرت فکری، روحی و جسمی را داشته است. در اینجا میزانسن می‌تواند به بازیگر کمک کند، اما میزانسن، خنثی است. 

در فیلم دو شخصیت فرعی یعنی همسر و برادر ژاله وجود دارد که مخاطب آن‌ها را نمی‌بیند؛ یعنی نه عینیت پیدا می‌کنند، نه قابل‌باورند و نه برای مخاطب، ملموس است. بازیگر چگونه توانسته حس برادری و همسری را در این فیلم داشته باشد؟ چون تا زمانی که شخصیت، در فیلم‌نامه خلق نشود و به آن‌ها فکر نشود، حسی بروز پیدا نمی‌کند. باتوجه به این‌که این دو نفر، عناصر کلیدی برای «ژاله» هستند، اما دیده‌نشده و باورپذیر نمی‌شوند.

فیلم‌هایی ساخته می‌شود که برخی شخصیت‌ها در فیلم دیده نمی‌شوند، اما فیلم‌سازان به‌دلایل ظرایفی که در پرداخت عنصر شخصیتی، به کار می‌برند بدون این‌که آن‌ها دیده شوند، توسط مخاطب باورپذیر می‌شوند.

در مجموع، فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» در چهارچوب بضاعت خود، فیلم مهمی است، چون فیلم‌های تک‌لوکیشن فیلم‌های سختی هستند، به‌خصوص که با سرمایه کم ساخته شده و محدودیت بسیاری برای ساخت آن وجود داشته‌ است.