پرونده ویژه
گفتوگو با سرهنگ «عاطفه اسدی» درباره توانمندی زنان پلیس که تاکنون رسانهای نشده
کسی از زنان پلیس خبر دارد؟
عموم جامعه، پلیس مرد را قبول دارند
آسیه سالم
زنان ، سهم محدودی از حکمرانی دارند، اما همین سهم محدود هم شامل شغل های سختی میشود که فعالیت در «نیروی انتظامی» یکی از آنهاست. بانوان پلیس بیش از دیگر کارکنان نیروی انتظامی مظلوماند؛ کمتر کسی آنها را میشناسد و با فعالیت این قشر آشنایی دارد. به همین مناسبت سراغ یکی از زنان توانمند این حرفه رفتیم. از همان زمانی که پدرش در نیروی انتظامی مشغول به کار بوده، به این شغل علاقه داشته است. با اینکه دختر با احساسی بوده، اما رویایی بزرگ در سر داشته؛ پلیس شدن! آرزوی او زمانیکه جوانی 26ساله بود، تحقق یافت و پلیس شد. سرهنگ «عاطفه اسدی» متولد 1355 یکی از بانوان پلیس کشور است که بیش از 20سال در این لباس به مردم خدمت کرده است. روایتی که میخوانید حاصل گفتوگو با این بانوی پلیس است.
زمانیکه در رشته مترجمی زبان انگلیسی لیسانس گرفتم، در دبیرستانی مشغول تدریس شدم، اما با دیدن فراخوان استخدام نیروی انتظامی مصمم شدم که به علاقه کودکیام جامه عمل بپوشانم و پلیس شوم. با وجود اینکه مدیر مدرسه از رفتنم ناراضی بود و دوست داشت من بمانم و تدریس کنم، دنبال علاقه اصلیام یعنی نیروی انتظامی رفتم. پدرم پلیس بود و ماموریتهای متعددی میرفت، من هم دوست داشتم شبیه پدرم شوم. بالاخره سال1381 به استخدام ناجا (فراجا) درآمدم و از این بابت خوشحالم.
پلیس، نیروی همیشه آماده
وقتی مجرد بودم، یکی از شرایطم برای ازدواج این بود که همسر آیندهام با شغلم مشکلی نداشته باشد. بسیاری از مردها دوست ندارند با زن پلیس ازدواج کنند. اما من شغلم را دوست داشتم و نمیخواستم آن را از دست بدهم. البته همسرم با کارم مخالفتی ندارد و اتفاقا مشوق خوبی در روند کارهایم است. شاید یکی از دلایل مخالفت خانواده، شرایط سختی است که این شغل برای یک بانوی پلیس بهعنوان همسر و مادر بهوجود میآورد. به هرحال پلیس، همیشه یک نیروی آمادهباش است. در تعطیلات و هنگام سفر شهروندان، آلودگی هوا، مناسبتهای مذهبی و حتی در وقوع حوادثی مانند سیل و زلزله، پلیس باید در صحنه حضور داشته باشد، چون پای امنیت مردم در میان است. خدمترسانی به مردم از وظایف پلیس است، بههمین دلیل هیچوقت نمیتوانید پلیس را بیکار و در حال استراحت ببینید. حتی خانمهای پلیس هم آمادهباش هستند. شاید بهخاطر سختیهایی که کار یک پلیس دارد، فرزندانشان این شغل را دوست ندارند. به هر حال سختیهایی وجود دارد که خانواده و فرزندان را هم درگیر میکند؛ البته هر شغلی، سختی و گرفتاری خاصی دارد. ممکن است فرزندان یک پزشک هم شغل پدر یا مادر خود را دوست نداشته باشند، یا نخواهند در آینده پزشک شوند.
علاقه، گام اول پلیس شدن
هیچگاه از اینکه پلیس هستم، خسته نشدم. حتی اگر به بیست سال گذشته برگردم باز هم پلیس بودن را انتخاب میکنم. به هر حال هر شغلی خستگی و مشقتهای خود را دارد، اما چون کار و فضای کاری را دوست دارم هر سختی را به جان میخرم. به غیر از ویژگیها و توانمندیهای اختصاصی که لازمه این شغل است، علاقه، حرف اول را میزند. تا زمانی که فردی به این شغل، علاقه نداشته باشد، نمیتواند آن را ادامه دهد. در درجه دوم صبور و باهوش بودن و دیگر شرایطی است که هر فرد باید داشته باشد.
اینکه یک خانم پلیس در خانه چگونه رفتار میکند، خیلی مهم است. شاید برخی فکر کنند مانند پلیس در منزل با اعضای خانواده رفتار میکند چون متاثر از فضای کاری او و اجتنابناپذیر است. در این شغل، سختگیریها و انضباطی وجود دارد که ناخودآگاه در خانواده هم آثار آن دیده میشود. البته من از نوجوانی، منظم بودم اما کارم در این خصلت، بیتاثیر نبود. خانواده میدانند من منضبطم، در نتیجه مدیریت بسیاری از برنامهها را به عهدهام میگذارند تا کنترل و هدایت کنم. من هم تقسیم وظایف انجام میدهم، مدیریت میکنم تا آن کار انجام شود. بنابراین میتوانم بگویم گاهی پلیس بودنم، در کارها تاثیر بسیار مثبتی داشته است.
شیرینیهای کار پلیس!
یکی از مهمترین راههای کنترل و کاهش آسیبها و جرائم اجتماعی، ارایه خدمات مشاورهای است که در ارتقای سلامت افراد جامعه موثر است. یکی از بخشهای شیرین و لذتبخش کار در نیروی انتظامی، مشاوره است. مشاورانی که در کلانتریها حضور دارند با بررسی مشکلات مراجعان و گفتوگو با آنها، سعی میکنند بسیاری از اختلافها و حتی نزاعها را در کلانتریها حل و فصل کنند که یکی از بزرگترین محاسن مشاوره کلانتریهاست.
مشاوران کلانتری، روانشناسانی هستند که با علم حقوق هم آشنایی دارند. ضمن مشاوره روانشناسی، مراجعهکنندگان را با مسایل حقوقی در زمینه مشکلاتشان آشنا میکنند. اکنون در همه کلانتریها، مشاوره رایگان داریم که عملکرد خوبی داشتند و مردم راضی بودند. اینکه پروندهها قبل از قرار گرفتن در مسیر دادسرا و دادگاه، از طریق مشاوره در کلانتری به مصالحه ختم شود، از شیرینیهای کار پلیس است.
خدمات زنان پلیس دیده نشده
زنان پلیس خدمات زیادی به مردم ارایه میکنند، اما متاسفانه اطلاعرسانی درست انجام نشده و مردم اطلاع ندارند. حتی در فیلمها و سریالهای پلیسی، تصویر پلیس زن را به گونهای نشان میدهند که فقط در صحنه حضور دارند یا برای بدرقه متهم میروند، اما خدمات فراوانی که بانوان پلیس به مردم ارایه میکنند، دیده نمیشود. چون توانمندی زنان پلیس رسانهای نشده، حتی فیلمها و سریالها هم نتوانستند کارآمدی زنان پلیس را به مردم نشان دهند. حتی شاید خیلیها ندانند در کلانتریها زنان پلیس بهعنوان مشاور، حضور دارند. در همه بخشهای نیروی انتظامی از توانمندی پلیس زن بهره گرفته میشود که مردم اطلاع ندارند. با وجود اینکه جایگاه زنان پلیس، بین مردم خوب است، اما معمولا مردم ترجیح میدهند به پلیس مرد مراجعه کنند. چون تصور میکنند پلیس مرد عملیاتیتر است. اما در زمینه مشاوره ترجیح میدهند با پلیس زن صحبت کنند.
پلیس بودن یک شغل مردانه به نظر میرسد، اما چون نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل میدهند، پس حضور زنان پلیس هم به همان میزان نیاز است. با افزایش جرم در زنان جامعه، این نیاز احساس شد که باید پلیس زن هم وجود داشته باشد و دانشگاه افسری زنان تاسیس شد. چون در بدرقه یک متهم خانم، پلیس مرد نمیتواند این کار را انجام دهد. در سالهای قبل، میزان جرم در زنان، آمار پایینی داشت اما وقتی بانوان بهواسطه اشتغال و تحصیل وارد اجتماع شدند و صرفا خانهدار نبودند، خواه ناخواه مشکلات و آسیبهایشان هم افزایش پیدا کرد. به همین دلیل نیاز به پلیس زن هم بیشتر شده، اما نگاه عمومی باز هم پلیس مرد را قبول دارد.
خدمات پلیس؛ کاری جهادی
یکی از نکاتی که شاید مردم جامعه از آن بیاطلاعاند، این است که 950نقطه تلاقی بین پلیس و مردم وجود دارد. هیچ سازمانی به اندازه پلیس با مردم، نقطه تلاقی ندارد. یعنی از زمان نوزادی برای گرفتن شناسنامه تا پایان عمر در تمام مراحل زندگی، مردم از خدمات پلیس بهرهمند میشوند. ضمن اینکه امنیت کل کشور به دست پلیس است. پلیس، کار جهادی انجام میدهد، اما در مواقعی زحمات پلیس از دید مردم مغفول میماند. شاید جاهایی که مشکلشان حل نشده، آن را از چشم پلیس میبینند. گاهی مردم برخورد مجرم و متهم با پلیس را نمیبینند و قضاوت میکنند، اما رفتاری که پلیس انجام میدهد برای قضاوتشان کافی است. شاید در جاهایی پلیس اشتباه کرده باشد که این در شرایط خاص اتفاق افتاده است. اگر مردم عادی در موقعیتی قرار بگیرند که به آنها هتاکی شود، قطعا از خود عکسالعمل نشان میدهند و برخورد فیزیکی میکنند. متاسفانه مردم زحمات و تلاشهای پلیس را نادیده میگیرند. مثلا در طرح عفاف و حجاب که در سطح شهر من و دوستانم بودیم، به قدری حرفهای زشت و کلمات رکیک به کار میبردند که تا حالا این کلمات را نشنیده بودیم.
به هرحال در جامعهای زندگی میکنیم که قوانین مشخصی دارد. در کشور ما، قانون حجاب وجود دارد و مردم بهعنوان شهروند، این قوانین را پذیرفتهاند. وقتی فردی، قانون را رعایت نمیکند و رفتار نادرستی را نسبت به پلیس انجام میدهد، طرف مقابل هم تا حدی صبر دارد و بعد عکسالعمل نشان میدهد. متاسفانه رفتار پلیس را در رسانهها نشان میدهند، اما رفتار شهروندان خاطی نشان داده نمیشود. پلیس تا جایی که امکان دارد با آرامش و در چهارچوب قوانین رفتار میکند، اما وقتی با فحاشی و توهین برخی افراد مواجه میشود ناگزیر از برخی رفتارهاست. البته نمیگوییم که پلیس اشتباه ندارد، اما گاهی رفتار مردم هم با پلیس درست و محترمانه نیست. فقط رفتار پلیس زیر ذرهبین است!
هر سال تعداد زیادی شهید در راه امنیت میدهیم. عدهای در مرزها به شهادت میرسند. در مبارزه با اراذل و اوباش و مبارزه با موادمخدر، شهدای زیادی داریم. این شهدا، خانواده، زن و فرزند دارند اما برخی مردم این شهدا را که برای امنیت، رفاه و آرامش مردم از جان خود گذشتهاند، نادیده میگیرند.
پلیس، دلسوز مردم است
وقتی زن مجرم رفتارهای ناشایست نداشته باشد، با ملاطفت پلیس مواجه میشود و همین روحیه لطیف زنانه باعث میشود کمی از دردهای آنها کم شود. گاهی متهم بهراحتی همکاری میکند، پلیس هم ملاطفت به خرج میدهد، اما وقتی متهم مقابل پلیس و هنگام دستگیری، مواد مخدری را که همراه دارد، میبلعد پلیس ناگزیر باید بهسرعت وارد عمل و مانع این کار شود. اینجاست که پلیس به رفتار خشن محکوم میشود درصورتی که باید اقتدار و عکسالعمل مناسب نشان دهد. وقتی قانون نباشد، هرج و مرج میشود. شاید پلیس از نظر مردم خشن باشد، اما برای کسی که جرم روی او واقع شده، یک دلسوز است.
نقطه تلاقی پلیس با مردم زیاد است، به همین دلیل ممکن است نگاه مردم نسبت به پلیس منفی باشد و این کاملا طبیعی است، اما برخورد پلیس در برخی موارد با مجرمان ناگزیر است. البته ما هم بهعنوان پلیس، چهارچوب و قوانینی داریم که اگر پلیسی خارج از قوانین، رفتار کند با او برخورد میشود. مواردی هم بوده که پلیس بهخاطر رفتار اشتباه و خارج از قانون، تنبیه و توبیخ شده، اما مردم فقط رفتاری را دیدهاند که با آنها صورت گرفته. مردم باید یقین داشته باشند که قانون برای همه است، حتی اگر پلیس هم اشتباه کند، قانون برای او هم اجرا میشود.
در اتفاقهایی که بین پلیس با مردم رخ میدهد، باید روایت اول ماجرا را خودمان بگوییم. نباید این روایت دست رسانههای غربی بیفتد. متاسفانه در بعضی ماجراها سکوت میکنیم، وقتی رسانههای غربی خبر را اعلام میکنند و اذهان عمومی را مشوش میکنند، تازه ماجرا را برای مردم توضیح میدهیم. در این صورت، مخاطب روایت درست ما را باور نمیکند. فضای مجازی باعث شده چیزی از چشم مردم پنهان نماند. باید با مردم شفاف باشیم تا حتی اگر روایتها را از منابع دیگر هم دریافت کردند، باز هم سراغ منابع خودمان بیایند و بپذیرند. پلیس باید ذهن مردم را درباره برخی متهمان که بهخصوص رسانهای میشود، روشن و آگاه کند تا مردم اشتباه قضاوت نکنند.
یک خاطره طلایی
خاطره شیرین شغلی من در یکی از کلانتریها اتفاق افتاد؛ وقتی خانمی مراجعه کرد و گفت حساب بانکیاش خالی شده است. بعد از پیگیریهای متعدد، متوجه شدیم همسرش از حسابش پول برداشت کرده. او را صدا کردیم و علت را جویا شدیم. آن مرد گفت با پولی که از حساب همسرش برداشته، برای خانمش طلا خریده تا به او هدیه دهد!