نوع مقاله : گفت‌وگو

10.22081/mow.2024.76813

چکیده تصویری

بیایید با هم آه بکشیم!

موضوعات

سرویس اجتماعی 

مصاحبه با خانم مکرمه شوشتری دبیر مجموعه روایت «آنِ سوگ»

بیایید با هم آه بکشیم!

الهام قاسمی

 

در زندگی انسان دگرگونی‌های ژرفی در دوره‌های مختلف به ‌وقوع می‌پیوندد. گاهی زندگی وقایعی را پیشِ روی ما قرار می‌دهد که انتظارش را نداریم. به دنیا آمدن و از دنیا رفتن، جزیی از این دگرگونی‌های اساسی است. چگونگی روبه‌رو شدن با این وقایع، زندگی انسان را جهت و معنا می‌دهد. مرگ عزیزی که دوستش داری واژه سهمگینی است که بر روح انسان زخم عمیقی بر جا می‌گذارد. فرآیند روبه‌رو شدن با این واقعه می‌تواند انسان را مقهور و مغلوب سرنوشت کند، چون مرگ نقطه پوچی و سکوت است. جایی‌که انسان قدرتی برای بازگرداندن عزیزش ندارد، شهامت عظیمی لازم است تا انسان با واقعه سهمگین مرگ، دست و پنجه نرم کند. این موضوع یک حقیقت غیر‌قابل‌انکار است که زخم ناشی از مرگ، هرگز از روان انسان پاک نمی‌شود، اما راه‌هایی برای ترمیم آن وجود دارد. یکی از آن راه‌ها سوگواری است. افراد مختلف برای سوگواری مسیرهای مختلفی را تجربه می‌کنند. یکی از این مسیرها، نوشتن درباره چگونگی سوگواری در مرگ عزیزان است؛ اتفاقی که در مجموعه روایتی به نام «آنِ سوگ» شاهد آن هستیم. نویسندگانی که روایت متفاوتی از سوگواری خود در فقدان عزیزان‌شان، به رشته تحریر درآوردند. گفت‌وگوی پیام زن را با مکرمه شوشتری دبیر این مجموعه، می‌خوانید.

 

  • کتاب «آنِ سوگ» ایده جالبی دارد. از کجا چنین سوژه‌ای به ذهن‌تان رسید؟

پیشنهاد این موضوع از طرف نشر مهرستان مطرح شد. مهرستان درباره خانه و خانواده، مجموعه روایت تولید می‌کند. مدتی آقای امیری‌هنزایی مسئول بخش داستان بزرگسال، در این فکر بود درباره سوگ، یک مجموعه روایت داشته باشیم. پس از چند جلسه مشورت، به این نتیجه رسیدیم که همدلانه‌ترین کار، خلق یک مجموعه روایت در این زمینه است. بنابراین توافق شد من به‌عنوان سردبیر این مجموعه، همکاری کنم.

 

  • نقش شما در این کتاب چه بود؟ جمع‌آوری روایت‌ها یا یک‌دست کردن متن‌ها؟

فقط هماهنگی متن‌ها را برعهده نداشتم، بلکه صفر تا صد کار برعهده من بود؛ از انتخاب نویسنده تا تعامل و بررسی سوژه‌ها! به‌نوعی رصد و پایش اثر هم با من بود تا متن‌ها به سرانجام مناسبی برسد و درنهایت آن را ویرایش کردم، مقدمه نوشتم و چیدمان نهایی را تحویل نشر دادم. سردبیری یک مجموعه، به این صورت است که صفر تا صد یک کار را هدایت کنید، نه این‌که فقط چند نویسنده پیدا کنید، به آن‌ها سفارش کار بدهید و تبادل متن داشته باشید. بلکه علاوه‌بر موارد گفته‌شده، باید هماهنگی و ویرایش متن‌ها را هم انجام دهید و با نویسنده‌ها درباره خوبی یا بدی سوژه و چگونگی شکل‌گیری آن تبادل‌نظر کنید.

 

  • چرا اتفاق تلخی مثل مرگ و سوگواری را باید از منظر افراد مختلف روایت کنیم؟

چون ما آدم‌ها هنگام به‌‌وجود آمدن غم، بیشتر به هم نزدیک‌ می‌شویم، برای این‌که بتوانیم با سوگ کنار بیاییم، یکی از بهترین راه‌ها این است که دیگران با ما همدلی کنند. همان‌طور که بارها دیدید به‌خصوص ما ایرانی‌ها ممکن است زمان به‌دست آوردن چیزی مثل جشن یا ازدواج دور همدیگر جمع نشویم، ولی برای مراسم عزاداری حتما دور همدیگر جمع می‌شویم. چرا؟ چون متاسفانه غم آدم‌ها را بیشتر دور هم نگه می‌دارد، نسبت به شادی. حتی جشن‌های بزرگ جمعی هم آن‌قدر آدم‌ها را کنار هم نگه نمی‌دارد که مجالس غم! ترجیح دادیم مجموعه روایت گردآوری کنیم، چون هرچه در ادبیات جلو می‌رویم، می‌بینیم تجربه‌های شخصی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. فکر کردیم اگر آدم‌ها از تجربه‌های زیسته، شخصی و نزدیکشان و آنچه درک کردند بنویسند، باعث می‌شود دیگران هم به این سمت بروند که راه‌حل چیست؟ اگر شما با سوگ مواجه شوید، روش‌های علمی مختلفی را امتحان می‌کنید؛ مثلا نزد روان‌شناس می‌روید، یا تراپیست! اما من کمتر دیدم از تجربه شخصی آدم‌ها و نوع مواجهه آن‌ها با سوگ‌شان اثری نوشته شود، یا جایی از آن‌ها نقل شود. این، کاری بود که ما سعی کردیم در «آن سوگ» انجام دهیم و روایت شخصی از مواجهه با سوگ جمع‌آوری کنیم.

 

  • بهترین شیوه نوشتن از سوگ چیست؟

نمی‌شود بهترین روش را پیدا کرد. روشی که ما فکر کردیم درست است، همین است که به نتیجه رسید و چاپ شد. تجربه‌های شخصی خودمان را با دیگران به اشتراک گذاشتیم.

 

  • نوشتن از سوگ و خواندن غم و سوگواری دیگران چه فایده‌ای برای نویسنده و خوانندگان دارد؟ انتظار دارید چه تاثیری بر مخاطب بگذارد؟

مهم‌ترین کارکرد این نوع نوشتن، به اشتراک گذاشتن تجربه زیسته انسان‌هاست. همان‌طور که ممکن است در یک مراسم سوگواری عادی، آدم‌ها پای درد‌دل هم بنشینند و تجربه زیسته خودشان را به اشتراک بگذارند. مثلا می‌گویند من صبوری کردم و... کارکرد نوشتن هم همین است. این‌که به‌عنوان نویسنده تجربه‌های‌مان را با دیگران به اشتراک می‌گذاریم تا با مخاطب به نقطه همدلی برسیم.

 

  • مخاطب پس از خواندن این مجموعه روایت، می‌تواند به مواجهه درست و منطقی و طبق دستورات دین، به مرگ عزیزانش فکر کند؟

هدف روایت، جستار یا مموار نوشتن، به نتیجه رساندن کسی نیست، بلکه هدف به اشتراک گذاشتن است. هدف این است که بگویی من چیزی را که تو داری تجربه می‌کنی، قبلا تجربه کرده‌ام. هدف، برانگیختن حس همدلی و همسو شدن با کسی است که غم بزرگی را اکنون تحمل می‌کند. هیچ نوع همدلی، در هیچ زمینه‌ای با هدف به سرانجام رساندن کسی یا چیزی صورت نمی‌گیرد. احتمال زیادی وجود دارد آدم‌هایی که تجربه‌های مشابهی دارند موقع خواندن این روایت‌ها خودشان را در آن پیدا کنند و به نقاط اشتراکی در روایت‌های دیگران برسند و این همدلی به آن‌ها کمک کند.

 

  • انتخاب راوی‌ها بر چه اساسی بود؟ از بین یازده راوی، هفت نفر آن‌ها زن هستند. تعداد بیشتر راوی‌های زن، به این دلیل است که خانم‌ها هنگام تجربه مرگ عزیزان، بیشتر از مردها سوگواری می‌کنند و به همدلی و هم‍دردی نیاز دارند؟

نمی‌دانم، شاید. متاسفانه یا خوشبختانه اکنون بیشترین روایت‌نویس‌های ما در ایران، خانم هستند و شاید این خودافشایی و از خود گفتن و نوشتن در جامعه ما بین زن‌ها رواج بیشتری دارد. آقایان کمتر به این صراحت و راحتی درباره خودشان حرف می‌زنند. تجربه من این است که زن‌ها خیلی راحت‌تر درباره دغدغه‌ها و تجربه‌های زیسته‌شان صحبت می‌کنند.

 

  • سوگ از انکار شروع می‌شود تا کم‌کم به پذیرش برسد. می‌توان گفت نوشتن از سوگ، نوعی پذیرش و رهایی از داغ عظیمی است که بر دل بازمانده نشسته است؟

معمولا سر کلاس‌ها می‌گوییم وقتی تو به‌عنوان نویسنده درباره تجربه زیسته خودت؛ چه تلخ و چه شیرین می‌نویسی، در واقع بارَش را از روی دوش خودت برمی‌داری و روی دوش کلمات می‌گذاری. تراپیست‌ها هم می‌گویند درست است که این کار یک‌جور تراپی است و با نوشتن، فرد با مساله‌ روبه‌رو می‌شود، ولی فکر می‌کنم در روان‌شناسی تا جایی که من از تراپیست خودم شنیدم این موضوع مطرح است که این کار ماجرا را کامل نمی‌کند و تو به‌عنوان نویسنده فقط صورت مساله را نوشتی و باید ریشه‌ای به فکر حل شدن مشکل باشی. باید اعتراف کنم همین نوشتن صورت مساله هم قدم بزرگی است!

 

  • آیا سوگ در مرگ کسی تعریف می‌شود یا رفتن عزیزی از زندگی فرد و نبودن و ندیدن آن هم سوگ است و می‌توان برای عدم حضورش سوگواری کرد؟

این سوال باید از دید روان‌شناس‌ها بررسی و پاسخ داده شود. اگر نظر شخصی من را بخواهید باید بگویم بله، هر از دست دادنی یک سوگواری دارد، اما تمرکز ما در این مجموعه روایت، بر از دست دادن به معنای مرگ بود یعنی کسی که انسانی را در زندگی‌اش با مرگ از دست داده است.

 

  • به‌عنوان دبیر مجموعه، با کدام روایت بیش از بقیه ارتباط برقرار کردید؟

سعی می‌کنم انتخاب نکنم. خودم به‌عنوان نویسنده، یک تجربه زیسته در این مجموعه دارم. معمولا تجربه زیسته‌ای که به روایت تو نزدیک‌تر است، برات چالش برانگیزتر می‌شود. اما خب ترجیح می‌دهم انتخاب نکنم. همه روایت‌ها را دوست دارم. در این مجموعه سعی کردیم از نویسنده‌های حرفه‌ای استفاده کنیم. بعضی از نویسنده‌ها مثلا خانم‌ها مرجان صادقی، نفیسه نصیران و آقای احسان قائدی، خودشان صاحب اثر هستند.

 

  • در جمع‌آوری این مجموعه با چه سختی‌ها و موانعی مواجه شدید؟

در این مجموعه ما با نویسندگان کاملا حرفه‌ای همکاری کردیم، ولی به هر حال یکسری نکات باید رعایت می‌شد ازجمله؛ یکدست شدن و همسو بودن متن‌ها. چون ما روی محتوایی کار می‌کردیم که از لحاظ روان‌شناسی درباره‌اش حرف زیاد است؛ نمی‌توانستیم محتوایی تولید کنیم که سبب نقض داده‌های روان‎شناختی شود. به مشکل خاصی برنخوردیم و خداراشکر از طرف مخاطبین با استقبال خوبی روبه‌رو شدیم.

 

  • در آینده شاهد مجموعه روایتی دیگری به سردبیری شما خواهیم بود؟

هنوز سردبیری مجموعه روایتی از طرف این ناشر به من پیشنهاد نشده. البته با توجه به این‌که مهرستان با نویسنده‌هایش تعامل دارد، حمایت‌گر است و محترمانه برخورد می‌کند امیدوارم با این مجموعه حرفه‌ای دوباره همکاری داشته باشم.