پرونده اجتماعی
گفتگو بادکتر بهناز ارتضائی
روان درمانگر هیجانمدار و مدرس دانشگاه
همدلی، تنها راه التیام سوگ
آسیه سالم
وقتی صحبت از سوگ به میان میآید، بحث فقدان است. فقدان فرد، یا چیزی که برایمان دوستداشتنی است و آن را از دست میدهیم. فرآیند سوگ، ناشناخته است و متخصصان و روانشناسان معدودی به این مساله پرداختهاند. سوگ بهعنوان یک مساله پیچیده، در زندگی همه انسانها اتفاق میافتد، اما شیوه مواجهه با سوگ و فرد سوگوار متفاوت است و بسیار اهمیت دارد. گاهی در فرآیند سوگ، فرد دچار مشکلاتی میشود که باید از روانشناس و متخصص در این زمینه کمک بگیرد. خانم دکتر «بهناز ارتضائی» رواندرمانگر هیجانمدار و مدرس دانشگاه که در زمینه کنترل سوگ تخصص دارد، معتقد است همدلی و حمایت اطرافیان میتواند به فرد سوگوار، کمک کند. او با موضوع سوگ دو کتاب «فقدان و سوگ: راهنمای عملی برای متخصصان» و «کتاب کار التیام: چهل و پنج تمرین التیامبخش برای مواجهه با سوگ» را ترجمه کرده است. با دکتر ارتضائی درباره سوگ و راهکارهای مواجهه با آن، گفتوگو کردیم.
- چه تعریفی از سوگ میتوان ارایه کرد؟ سوگ چند مرحله دارد؟
یکی از بزرگترین چالشهایی که افراد در زندگی با آن مواجه میشوند، فقدان و از دست دادن است. سوگ در روانشناسی به فقط به معنای از دست دادن انسان نیست، بلکه میتواند از دست دادن شیئ یا موقعیتهایی تعریف شود که برای فرد خوشایند و ارزشمند است. در روانشناسی، دامنه سوگ از فقدان یک عزیز تا از دست دادن یک شیئ مانند خانه و اتومبیل و هرچه به آن علاقه داریم، تعریف میشود. میزان ارزشمندی موضوع، در سوگواری فرد، موثر است.
سوگ، پنج مرحله دارد. مرحله اول، انکار است. به این معنا که بهدلیل فشار زیادی که بر فرد وارد شده، چون دچار شوک شده، دست به انکار میزند. مرحله بعدی، خشم است. یعنی فرد نسبت به از دست دادن، دچار خشم میشود. مثلا فردی که یکی از اعضای خانواده را از دست میدهد میتواند این خشم را نسبت به مسببان مرگ او، بروز دهد. در مرحله سوم، فرد دچار التماس و بهاصطلاح چانهزنی میشود. فرد سوگوار میخواهد کسی یا چیزی را که از دست داده، دوباره به او بازگردانده شود. این مرحله شبیه مرحله انکار است و فرد باور ندارد چیزی را که از دست داده، دیگر برنمیگردد. در مرحله چهارم، فرد سوگوار دچار افسردگی و غم میشود. متوجه میشود کسی یا چیزی را از دست داده و بههمین دلیل، غمگین است. آخرین مرحله، پذیرش است. همه افراد سوگوار این مراحل را میگذرانند. حتی ممکن است از مرحله یک به چهار برسند و دوباره برگردند. اینطور نیست که الزاما فردی که سوگ را تجربه میکند، به مرحله پذیرش برسد. ممکن است این فرآیند تا رسیدن به مرحله پذیرش، سالها طول بکشد. حتی ممکن است فرد به پذیرش برسد، اما با وقوع یک اتفاق، دوباره به مرحله خشم برسد و این اتفاق، کاملا طبیعی است.
- بهطور طبیعی دوره سوگ و سوگواری چه مدتی است و از چه زمانی به بعد، نگرانکننده میشود؟
معمولا 6 ماه زمان لازم است تا فرد بتواند مراحل پنجگانه را بگذراند؛ این مدت کاملا طبیعی است. در برخی منابع، حتی سوگ را تا دو سال، روندی طبیعی میدانند که افراد در مراحل پنجگانه سوگ از نظر هیجانی جابهجا میشوند. اما اگر سوگ بیش از دو سال طول بکشد، با عنوان «سوگ پیچیده» یا «حل نشده» شناخته میشود که درمانهای تخصصی نیاز دارد. نکته مهم اینکه اگر افراد سوگوار، علائم جسمانی و روانی جدی مانند مشکلات مربوط به اشتها، اختلال خواب، هذیان و توهم داشته باشند، باید از همان ابتدای از دست دادن، به متخصص روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند.
درست است که سوگ، تنها چیزی است که همه انسانها آن را تجربه میکنند و بیشتر افراد به مکانیسمهای طبیعی مواجهه با سوگ، مجهز شدهاند، اما جاییکه در روانشناسی، سوگ بهعنوان یک تروما محسوب میشود ممکن است آسیبهای قبلی را برای فرد زنده کند. مثلا فردی که سابقه افسردگی، یا اضطراب داشته، با از دست دادن کسی یا چیزی، علائم افسردگی و اضطراب او برمیگردد. در حالت کلی اگر فرد سوگوار، بیش از 6ماه در این مراحل پنجگانه باقی بماند و به پذیرش نرسد، روانشناس میتواند درمانهای تخصصی را آغاز کند.
- ممکن است سوگ در فردی پایدار شود و تا سالها ادامه داشته باشد؟
بله، این احتمال وجود دارد. البته بهطور کلی انسانها برای مواجهه با سوگ مجهز شدهاند، اما فردی که آسیبهای روحی مانند افسردگی و اضطراب را قبل از سوگ، تجربه کرده باشد و با علائم جسمانی شدید همراه باشد بهخصوص اگر درمان نشده باشد، باید بهصورت ویژه مورد حمایت اجتماعی قرار گیرد. عامل مهمی که در سوگواری اهمیت دارد، حمایت اجتماعی اطرافیان است. اگر فرد سوگوار حمایت اجتماعی لازم را از سمت اطرافیان خود دریافت نکند، ممکن است سوگ او تا پایان عمر هم ادامه پیدا کند. ملاک روانشناسان برای سوگ پیچیده، این است که عملکرد فرد مختل و زمان آن بیش از حد طولانی میشود و با نوسانهای شدید همراه است. حتی ممکن است فرد، مدتی علائمی نداشته باشد، اما در زمانی دیگر دوباره علائم خود را با شدت نشان دهد. نکته قابل توجه، غم و اندوهی است که فرد، بعد از سوگ تجربه میکند. این، کاملا طبیعی است و باید وجود داشته باشد. این فرد، در حال تجربه فرآیند سوگ است. پس اگر یک نفر، غم و اندوه دارد، نباید با کسی که سوگ پیچیده را تجربه میکند اشتباه گرفته شود. معمولا سوگ پیچیده با علائم جسمانی و روانی شدید همراه است.
- آیا فرد سوگوار متوجه میشود دچار سوگ پیچیده شده یا اطرافیان باید متوجه این اتفاق باشند؟ آیا سوگ باعث ایجاد رفتارهایی مانند افسردگی شدید، یا خودکشی میشود؟
متاسفانه آنچه در فرهنگ ما کمتر مورد توجه قرار گرفته، این است که اطرافیان، دانش و مهارت لازم برای مواجهه با فرد سوگوار را ندارند. مثلا از عزاداری فرد سوگوار جلوگیری میکنند، او را قضاوت و تصور میکنند و نقش حمایتی برای فرد دارند، اما متاسفانه در بسیاری مواقع به او آسیب میزنند. همدلی و حمایت اطرافیان در مواجهه با فرد سوگوار، مبحث بسیار مهمی است که در فرهنگ ما مغفول مانده است. باتوجه به رنج عظیمی که به فرد سوگوار وارد شده، او نیاز دارد دیگران، عمق احساساتش را ببینند و به عواطف او اعتبار دهند و آن را تایید کنند.
متاسفانه اطرافیان با فرآیندهای ضدهمدلی و جملههایی مانند «قوی باش»، «اگر گریه کنی اطرافیان ناراحت میشوند»، «ناشکری نکن»، «توکلت به خدا باشد»، «خدا را شکر کن که خودت سالم هستی» و... میخواهند با او همدلی کنند. با وجود اینکه این جملهها، مثبت هستند اما عمق رنج و درد فرد سوگوار را بیاعتبار و سوگواری او را پیچیدهتر میکنند. اولین کاری که اطرافیان فرد سوگوار باید انجام دهند، این است با فردی که سوگ را تجربه کرده همدلی کنند، به او اجازه دهند مدتی را در غم و اندوه سپری کند، خاطراتش را مرور کند و حالات روحی متغیر او را درک کنند. این فرآیند در مدت 6 ماه، طبیعی است اما اگر بیش از آن طول کشید و با علائم جسمانی و روانی مانند احساس پوچی، افسردگی، دوری کردن از فعالیتهای اجتماعی، کجخلقی، زودرنجی، عدم اعتماد به دیگران، مشکلات پذیرش فوت، انزوا، فکر کردن به خودکشی، از دست دادن اشتها یا پرخوری و اختلال خواب همراه بود، این فرد به یک درمان حمایتی که محور آن همدلی است، نیاز دارد و باید به متخصص روانشناس و در کنار آن به یک روانپزشک مراجعه کند تا درد و رنج سوگ برایش کمتر شود.
- در مواجهه با فرد سوگوار، اطرافیان باید چه کاری انجام دهند؟
اطرافیان فرد سوگوار باید دانش لازم و همدلی بیشتری داشته باشند. تجربهای که جامعه برای همدلی در زمینه سوگ نیاز داشت بعد از دوران کرونا بود که چگونگی برخورد مردم با سوگ اهمیت بیشتری پیدا کرد. اما متاسفانه دانش زیادی درباره این موضوع وجود نداشت و به پدیده مزمنی تبدیل شد. چون مراسم سوگواری که در فرهنگ ما وجود دارد، در ایام کرونا برگزار نمیشد، همین باعث شد افراد بهتنهایی سوگواری کنند. مراجعینی داشتم که در دوران شیوع ویروس کرونا، اعضای خانوادهاش بر اثر سرایت کرونا از آن فرد، فوت کرده بودند و حس گناه و عذاب وجدان، فرد سوگوار را رها نمیکرد. همچنین نبودن حمایتهای اجتماعی، برگزار نشدن آیینهای مذهبی باعث شد سوگ برای افراد، بهخصوص بعد از کرونا، پیچیدهتر شود. آنچه کمک میکند تا رنج فقدان و از دست دادن عزیزان کمتر شود، حمایت اجتماعی اطرافیان است.
از اطرافیان انتظار داریم به فردی که دچار سوگ است، کمک کنند تا بتواند با فقدان و سوگ مواجه شود. اولین و مهمترین کار، تایید احساسات است. چون فردی که دچار سوگ شده میتواند احساسات مختلف و حتی متضاد را تجربه کند. هرگونه انکار و سرکوب هیجانات منجر به پیچیدهتر شدن سوگ میشود. اطرافیان باید کمک کنند فرد احساساتش را بپذیرد، آن را توصیف کند، به او اجازه دهند با گریه، اندوه و رنج خود را بروز دهد.
باید به فرد سوگوار، زمان و فرصت کافی برای رسیدن به پذیرش داده شود. هیچ زمانبندی خاصی برای پشت سر گذاشتن مراحل سوگ وجود ندارد. درست است که زمان طبیعی آن، 6 ماه است اما این زمان بهطور کلی مطرح میشود. اینکه فرد چهطور این سوگ را بگذراند به توانمندیهای شخصیتی، پتانسیلهای فردی، سابقه آسیب، تروما، افسردگی و اضطراب بستگی دارد. بنابراین نباید فرد را تحت فشار قرار دهند که در این مدت، سوگ خود را فراموش کند. اگر نیاز دارد مدتی تنها باشد یا درباره سوگ درونیاش حرف نزند، باید به او فرصت دهند. باید همدلانه با فرد سوگوار مواجه شوند و در این موضوع خاص، نیاز فرد سوگوار، اولویت دارد. اطرافیان باید با او همراهی کنند تا آرامآرام به زندگی عادی و طبیعی برگردد و مسئولیتهای زندگی جدیدش را بهعهده بگیرد. به او اطمینان بدهند که او را حمایت میکنند.
- یکی از نکاتی که در سوگ وجود دارد، تابآوری است. آیا تابآوری زنان در سوگ، بیشتر از مردان است یا کمتر؟
تابآوری به معنای توانایی فرد در سازگاری با فقدان و بازسازی زندگی بعد از تجربههای دردناک است. تابآوری در سوگ به اینکه چقدر فرد میتواند واکنشهای عاطفی، جسمانی و روانی خود را مدیریت کند و با شرایط جدید، سازگاری پیدا کند، بستگی دارد. تابآوری افراد به حمایت خانواده و متخصصان و همچنین به تروماها و افسردگیهای قبلی فرد، وابسته است. هرقدر تروماهای قبلی فرد، کمتر باشد تابآوری فرد در این موقعیتها بیشتر است. در زمینه تابآوری نمیتوان تفاوتی بین زن و مرد قائل شد، اما نقش عوامل شخصیتی و تروماهای قبلی در فرآیند سوگ و تابآوری افراد اهمیت دارد.
- آیا سوگ جمعی هم داریم؟ افراد جامعه چگونه و در چه فضایی میتوانند همدلی خود را نسبت به آن سوگ نشان دهند؟ در برخی اتفاقها، افراد سوگ جمعی را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند. آیا این شیوه همدلی صحیح است؟
سوگ جمعی، زمانی است که حوادثی از قبیل سیل، زلزله، سقوط هواپیما، از دست دادن یک فرد ارزشمند و... رخ میدهد. چنین اتفاقهایی، برای گروهی از افراد جامعه ناخوشایند است و تعداد زیادی از انسانها را متاثر و سوگوار میکند. در سوگ جمعی بر اثر فقدانی که در جامعه رخ میدهد همه افراد، در معرض آسیب و تحت فشار قرار میگیرند. آنچه در سوگ دستهجمعی اهمیت دارد و کمک میکند که با آن سازگاری پیدا کنیم، این است که نمیتوانیم نسخه مشخصی برای افراد جامعه بپیچیم. اگر بخواهیم این سوگ، برطرف شود باید به همدیگر حق بدهیم، با هم اشک بریزیم و همدلیمان را نسبت به هم افزایش دهیم. صحبت با همدیگر، حفظ ارتباط با مردم، میتواند در سازگاری با سوگ جمعی موثر باشد.
هر فرد و گروهی، نیازهای منحصر به فرد خود را دارد که باید به آنها رسیدگی شود. طبیعی است که سوگ جمعی هم فشار روانی زیادی برای افراد ایجاد میکند. حتی میتواند یادآور تجربههای تلخ گذشته افراد هم باشد. پس اینکه از چه فضایی برای به اشتراک گذاشتن این هیجانها استفاده کنیم، به افراد جامعه بستگی دارد. فضای مجازی میتواند بستری باشد که افراد جامعه همدردی و همدلی خود را با افراد دچار سوگ نشان دهند. البته این کار باید به شیوه درست و بدون برونریزی و تخلیه هیجانی انجام شود. مشخص نیست آنچه در فضای مجازی در ارتباط با سوگ وجود دارد، به چه میزان برونریزی هیجانات، یا به دست آوردن همدلی است، اما میتواند روشی باشد برای اینکه این سوگ سریعتر بهبود پیدا کند و جامعه راحتتر از این درد و رنج خارج شود. افراد جامعه در فضای مجازی میتوانند به کمک یکدیگر، فرآیند سوگواری را تجربه کنند. باتوجه به اینکه همبستگی، قدرتی شفابخش دارد، اگر همدلی در فضای مجازی به شیوه درست، بیان شود میتواند به افراد کمک کند تا از انزوا بیرون بیایند و فضایی برای سوگواری فراهم شود. البته ممکن است فضای مجازی آسیبهایی هم داشته باشد که اجتنابناپذیر است.
- مسئولان برای برون رفت افراد، از سوگهای جمعی چه راهکارهایی باید داشته باشند؟
فرصت دادن به افراد برای اینکه تابآوریشان افزایش پیدا کند، یکی از کارهایی است که مسئولان میتوانند انجام دهند. اینکه فضایی وجود داشته باشد که مردم بتوانند احساساتشان را بیان کنند، مراسم و یادبودهایی برگزار کنند و از حمایت اجتماعی لازم برخوردار شوند. مسئولان میتوانند با انجام این کارها کمک کنند تا افراد جامعه، سوگ و بهخصوصاسوگهای جمعی را تابآورانهتر همراه با شفقت طی کنند.
- سوگ در کودکان به چه شکل بروز پیدا میکند؟ اطرافیان یک کودک سوگوار باید چه رفتاری با او داشته باشند؟
در بروز سوگ، گروه آسیبپذیر، کودکان هستند. آنها احساسات پیچیده و متفاوتی نسبت به بزرگسالان از خود نشان میدهند و تحت تاثیر قرار میگیرند. ممکن است کودکی، مفهوم مرگ و از دست دادن را درک نکند. برخی فکر میکنند مرگ، موقتی است. بههمین دلیل، اطرافیان کودک باید آگاهی لازم را در برخورد با کودک داشته باشند. اولین راهکار این است که باید حتما به روانشناس کودک ارجاع داده شود؛ حتی اگر مدت 6ماه هم سپری نشده باشد. کودک با کمک روانشناس، در فرآیند بازیدرمانی فقدان و از دست دادن را میپذیرد. باید با کودک، صادق باشیم. در مواجهه با کودکی که پدر یا مادر خود را از دست داده، از به کاربردن جملههایی مانند «پدر یا مادرت خواب هستند»، «به سفر رفته» یا «به زودی برمیگردند» پرهیز کنیم. زیرا او را گیج و آشفته و حتی میترساند. بهتر است با مثالهایی از زندگی و مرگ حیوانات و گیاهان او را نسبت به موضوع فقدان و از دست دادن آگاه کنیم. نیازی نیست برای کودک، جزییات مرگ را شرح دهیم، اما باید به آنها کمک کنیم فرآیند برگشتناپذیر بودن سوگ را درک کنند. صبور باشیم و سوالهایشان را با حوصله پاسخ دهیم. برای کودکان و بزرگسالان واکنش سالگرد بسیار اهمیت دارد. یعنی ممکن است در سالگرد فردی که از دنیا رفته، فرآیند سوگواری دوباره اتفاق بیفتد که طبیعی است. در سوگواری باید مراقب کودکان باشیم. نباید احساساتمان را از کودکان پنهان کنیم. اگر عزادار و سوگوار باشیم و در مقابل کودک، لبخند بزنیم، کودک این عدم تناسب را متوجه میشود. باید خود واقعیمان باشیم و همراه با کودک این دوران را طی کنیم.
- آیا سوگ، فقط در زنان وجود دارد، یا مردان هم این حس را تجربه میکنند؟
پاسخ به این سوال را باید مبتنی بر پژوهشها بررسی کنیم. اما به نظر میرسد شدت واکنشهای سوگ ناشی از فوت خویشاوندان و بستگان، در زنان شدیدتر است. غم و اندوه شدید و طولانی یا سوگواریهای غیرعادی هم در زنان شدیدتر است؛ بهخصوص در زنانی که همسرانشان را از دست دادند. زیرا همسر، منبع هویت و دلبستگی بزرگی است و معمولا در رأس سوگواریهای عمیق قرار میگیرد. طبیعی است که زنان در این زمینه نیاز به حمایت عاطفی بیشتری دارند.
معمولا بهدلیل ویژگیهای خاصی که در زنان مشاهده میشود، آنها در مواجهه با سوگ، واکنشهای شدیدتری نشان میدهند، بهراحتی احساسات خود را ابراز میکنند و بیشتر از مردها دنبال حمایتاند. بنابراین میتوانند مراحل سوگ را در مدت زمان کمتری سپری کنند. البته این ماجرا، کاملا فرهنگی است چون در برخی فرهنگها به مردها اجازه گریه کردن و بروز احساسات داده نمیشود، همین اقدام باعث طولانی شدن فرآیند سوگ در مردها میشود.
- برخی افراد بعد از مرگ یکی از اعضای خانواده، اقدام به ساخت مدرسه و بیمارستان میکنند یا کارهای خداپسندانه انجام میدهند، این کار چه نوع واکنشی در مواجهه با سوگ است؟ آیا میتوان این کارها را سوگ مفید دانست؟
فعالیت در کانونهای خیریه، کمک به نیازمندان، ساخت مدرسه یا بیمارستان و کاشت درخت را نمیتوان بهعنوان «سوگ مفید» نام برد! این اقدامات را در مسایلی که مربوط به التیام سوگ است، مطرح میکنیم. میتوان گفت فرد برای خود، معناهایی جدید در مواجهه با سوگ ایجاد کرده که بتواند راحتتر به زندگیاش ادامه دهد. پس نمیتوان گفت این سوگ مفید است. سوگ را طبقهبندی نمیکنیم، اما معناهایی که فرد برای خود ایجاد کرده، مفاهیم سازگار و مفیدی است که به خود و جامعه کمک میکند.
- راهکارهای التیام سوگ چه چیزهایی هستند؟
حمایتهای اجتماعی، کمک گرفتن از روانشناس و روانپزشک متخصص، دریافت همدلی، ایجاد معناهای جدید و بازگشت به زندگی، صحبت با افراد مورد اعتماد، نوشتن احساسات و انجام اعمال مذهبی در افرادی که دیدگاه مذهبی دارند، برای ایجاد حس آرامش میتواند کمککننده باشد. زمانیکه فرد سوگوار است، نباید تصمیمهای مهم و ناگهانی بگیرد. سعی کند بعد از 6ماه و زمانی که درد عاطفی و روانی او کاهش پیدا کرد، تصمیمگیری کند. فرد سوگوار نباید به خودش برای سازگاری فشار وارد کند، زیرا بعد از گذشت زمان به پذیرش خواهد رسید.