نوع مقاله : سرمقاله
چکیده
تکاپویی برای یافتن پاسخ یک سوال؛ آیا نظام فرهنگی ایران، مهندس دارد؟
چکیده تصویری
موضوعات
سرمقاله
تکاپویی برای یافتن پاسخ یک سوال؛ آیا نظام فرهنگی ایران، مهندس دارد؟
مبارزه به سبک قمر خانوم!
شاید نام «قمرالملوک وزیری» را شنیده باشید، اولین زنی که در ایران بدون حجاب روی صحنه رفت و کنسرت خود را سال۱۳۰۳ در گراند هتل برگزار کرد. روز بعد، نظمیه از او تعهد گرفت که بیحجاب کنسرت ندهد، زیرا در آن زمان، زنان بیچادر را در خیابانها دستگیر میکردند و به کلانتری و بازداشتگاه میبردند.
در دهه1380 بحثی با عنوان «هنر برای هنر» میان اهالی ادب و هنر مطرح شد. قشر روشنفکر جامعه ایرانی از این گزاره حمایت میکرد و برای ادب و هنر، نوعی تقدس قائل بود. از نظر آنها، هنر در هر شکل و صورتی نباید با چیز دیگری امتزاج پیدا کند، چون این ترکیب، از اعتبار اثر هنری میکاهد. در آن سالها اگر قرار بود هنرمندی ضمن یک کار هنری، پیامی را به مخاطب برساند، دامن هنر را به پیام، میآلود. از این بدتر، هنرمندانی بودند که طرز فکر و نگاهشان در هنر، به دیدگاههای سیاسی حاکم، نزدیک بود. این عده، از رخدادهای بزرگ اجتماعی مانند انقلاب و جنگ، تاثیر پذیرفتند و جای خود را در هنر پیدا کردند و توانستند ژانر هنر انقلاب و هنر دفاع مقدس را در ایران جا بیندارند. محصولات هنری این گروه، توسط بخش روشنفکر جامعه، به تمسخر یا نادیده گرفته میشد. اگر پیامی که این هنرمندان میخواستند بهکمک اثر هنری به مخاطب القا کنند، در راستای اهداف یا تقویت حاکمیت سیاسی کشور بود، در جمع هنرمندان با عبارت «هنرمند سفارشی» یا «هنرمند حکومتی» او را میشناختند و کوچک میشمردند.
هنر خوب، هنر بد؛ مساله کدام است؟
ما با کارکردهای هنر در ترویج مبانی ایدئولوژیک، معارف اسلامی، اعتلای روح بلند انسان، هنر برای انقلاب و هنر برای تبلیغ سیاستهای جمهوری اسلامی، مخالف نیستیم. هنر هم مثل هر چیزی قابل دستهبندی به خوب و بد هست، کسی که این ویژگی را انکار کند، ماهیت هنر را نشناخته است.
اما چند سالی که از دعوایِ هدفمندِ «هنر برای هنر» گذشت، ورق کاملا برگشت. قشری که مدام از هنرمند سفارشی انتقاد میکرد، هنر خودش را به یک سفارش نامحدود، تغییر داد. و کار به جایی رسید که هنر کاملا به خدمت سیاست درآمد و هنرمندان از این گونهی فکری، با هر اثری میخواستند از چیزی انتقاد کنند یا بابت موضوعی نِق بزنند. در یکی دو سال اخیر، کار به جایی رسید که هنرمند معترض به سیاستهای جمهوری اسلامی، اصل کار خودش که پیشهی هنرمندی بود، رها کرد و در ورطه سیاسیکاری افتاد. مثالهای زیادی هست که اگر بگوییم، حتما کنشهای سیاسی فلان سلبریتی را به یاد میآورید. این آش بهقدری شور شد که به طنز رسید! سابقه بازیگری فلان آقا، به بازی فقط در یک سریال خلاصه میشود؛ کسی که هنری در این حرفه نداشت و فقط بهدلیل ظاهر اروپایی انتخاب شده بود و خیلی زود به حاشیه رفت. همین آقای بازیگر، تبدیل شد به زندانی سیاسی و بعد هم با لاک زدن و گوشواره انداختن، به اعتراضات مدنی خود ادامه داد!
اما در جبهه مقابل چه اتفاقی افتاد؟ کسانیکه مدام دنبال القای مفاهیم اخلاقی در پوشش هنر بودند، محصولاتشان را از محتوا خالی کردند تا مثلا مورد تایید فضای غالب جامعه هنری قرار بگیرند. از آثار هنریشان، پوستهای باقی ماند که گاهی، فقط گاهی، زیبا بود.
عقلانیت هنری؛ حلقه مفقود
دسته سومی که نگاه منطقیتری داشتند، اظهارنظرهای رادیکال هر دو طرف را نقد میکردند و همزمان برای فرم و محتوا، ارزش و اعتبار قائل بودند. از چند سال قبل، همین دسته سوم تلاش کردند به کسانیکه در ساختار فرهنگی کشور از صف و ستاد تا تولیدکننده محصول هنری، بفهمانند که دنیای امروز خیلی با دهههای گذشته فرق کرده است. امروز هنر به صنعت پولساز و ترویج مدل جامعهشناسی و تصمیمساز برای سیاستگذاران تبدیل شده؛ بیایید و این شاخه را جدی بگیرید، اما همچنان ویژگیهای ظاهری، ارجحیت دارد بر کارنامه پر و پیمان کار هنری شایسته و اثربخش. تصمیمگیران و تصمیمسازان سپهر فرهنگی و هنری کشور، کسانی شدند که بهرغم تاکید بر محتوا، همچنان در حال تقلید فرم از مدلهای بنجل قبلی بودند.
درنهایت رسیدیم به جاییکه سریالها، فیلمها، کتابها، ارکسترسمفونیها و حتی هنر تجسمی ما اگر بخواهد محتوای اخلاقی ارایه کند، باید از انقلابی که ۴۶سال قبل به پیروزی رسیده، حرف بزند. یا از جنگ نابرابری که ایستادیم و مشتی خاک به متجاوز ندادیم.
محصولات هنری امروز اگر بخواهند بازتاب و آینه ارزشهای نه فقط اسلامی، بلکه ارزشهای انسانی باشند، باید در بستر ماجراهای تاریخی گذشته روایت شوند، گویی امروز یا در آینده ایران، هیچ نقطه نورانی وجود ندارد که روایت کنیم یا متصور شویم.
گاهی رسالت هنر، اشاعهی خوبیهاست و گاهی جلوگیری از اتفاقهای بد، بهواسطه خیالانگیزی. گاهی اگر مدتها درباره اصلاح امری، داد سخن دهیم و گریبان چاک کنیم، بهقدر یک فیلم کوتاه اثرگذار نیستیم. هنر که حد و حصر ندارد، میتواند آینده را به امروز بیاورد و با تصمیمسازی درست، آن را تغییر دهد. از این ویژگی هنر، برای پیشبینی مسالههای کشور استفاده نکردیم. حتی وقتی بحران بهوجود آمد، باز هم ضرورتی ندیدیم در دنیای هنر به آن بپردازیم.
هنر،خدمتکار سیاست نیست
بحران اخیر کشور که به زنان مربوط میشود، هزینههای سنگین بینالمللی و داخلی را بر ما تحمیل کرد. اما جز مخالفان جمهوری اسلامی، کسی اثر هنری قابلاعتنایی تولید نکرد و این اتفاق تلخ به آثار هنری دو سال اخیر، راه باز نکرد. یک سال جشنواره فیلم فجر، از زن خالی شد و زنها به ضرورت قصه و بسیار محدود، در فیلم ظاهر شدند. سال بعد، جشنواره، به فستیوال فیلمهای دفاعمقدسی تغییر کاربری داد و...
یعنی حتی وقتی در زمینهای بحران بهوجود میآید، باز هم مدیران فرهنگی، آن را نادیده میگیرند. شیوه بازتاب اخبار داخلی ایران را در ماجراهای پسامهسا دیدیم؛ پر از دروغ و بزرگنمایی و ایجاد شبهه و وحشت.
دشمن این خط را رها نمیکند، چون به ژست احقاق حقوق زنان نیاز دارد، تا بتواند مادران بیشتری را در خاورمیانه بکُشد یا داغدار کند. اگر برای مرگ مشکوک! یک زن ایرانی، جار و جنجال بهپا کند، میتواند با خیال راحت بمبهای بیشتری در مناطق مسکونی حوالی مدیترانه رها کند.
دشمن این خط احقاق حقوق زنانه را رها نمیکند و هر روز از دری وارد میشود. این موجودات موذی تا تمام قوانین اسلامی و فرهنگ ایرانی را از بین نبرند و در آن تشکیک ایجاد نکنند، از پشت میز کارشان بلند نمیشوند. البته ما هم در جسارت دشمن و پیشروی او در مسایل فرهنگی بیتقصیر نیستیم، ما هم با سیاستگذاریهای غلط و اقدامات بدونتوجه به مسالههای اجتماعی، طراحی قوانین و عملیاتهای رسانهای پر اشکال و فرصتسوز، کم به دشمنان پاس گُل ندادیم.
چند روز قبل هم جار و جنجال دیگری راه افتاد برای کنسرتی خیالی در کاروانسرایی متروکه! یک کار هنری با ظاهر آراسته، بسیار جمع و جور و پر بازده. پوشش خانم، طوری است که قوانین حجاب و پوشش را نقض میکند، او احکام اسلام را که ازقضا من هم به آن پابندم زیر پا گذاشته، چند قطعه قدیمی که همه را زنان ایرانی خواندهاند بازخوانی میکند، در یوتیوب منتشر میشود و بازدید میلیونی میگیرد. به اعمال خلاف قانون این خانم و بندش، رسیدگی میشود، اما باید دید تهیهکننده و طراح این کار کیست! همان کسیکه نامی از او به میان نمیآید و درآمد دلاری یوتیوب بابت بازدید میلیونی به جیبش سرازیر میشود.
دشمن این ژست احقاق حقوق زنانه را رها نمیکند و معادلهای جلوی پای سیستم قانونی کشور میگذارد که اگر دستگاه قضایی، واکنش نشان دهد، منجر به معروفیت جهانی بندِ کاروانسرایی میشود. اگر واکنشی نشان ندهد، باز هم این بندِ نیمبند، آوانگارد و خطشکن معرفی خواهد شد.
البته وقتی کار به اینجا میرسد، فقط میشود قصه را از نهادهای انتظامی و قضایی پیگیری کرد. دیگر وقت تذکر و ارشاد و نصیحت نیست. چند سال است که دشمن با ابزارهای هنری، تمام تلاشش را میکند تا فرهنگ ایرانی و قواعد اسلامی را پایمال کند.
ما در مقابل چه کار میکنیم؟
در مقابل این دشمن هوشمند، چه کار کردیم؟ ما صاحب تمام ابزارهای هنری هستیم و بیش از آنها بودجه داریم، اما منفعلیم و بیکنش! سیستم فرهنگی کشور تبدیل شده به دستگاه تکذیب و تایید این و آن؛ و تنها کاری که از دستش برمیآید، واکنش است. ما برای اصلاح وضع موجود، به کنشهای دقیق و درستی نیاز داریم که برآمده از تمدن چند هزار ساله ایرانی باشد.
و اما سرگذشت قمرخانم موسیقی ایران چه شد؟ خوانندگی او روی سن بدونحجاب، باعث ریختن ترس زنان از خوانندگی و ورود خوانندگان دیگری به مجامع عمومی شد. میدانید که رضاخان برای مدرن شدن ایران، حجاب از سر خانمها برداشت و پوشش مردان را هم در مکانهای عمومی و رسمی تغییر داد. کنسرت «قمرالملوک وزیری» مهمترین عامل شتابدهنده نوگرایی در آن دوران شد.
میبینید تاریخ چهطور تکرار میشود؟ میبینید دشمن چه برنامهریزی دقیق و چه صبری دارد؟ در صد سالگی آن اتفاق، دختری بیست و چند ساله، همان کار را تکرار میکند تا تغییر جامعه را شتاب دهد. به نظر شما مهندسان فرهنگی ایران، تاریخ میخوانند؟ اصلا نظام فرهنگی کشورمان، مهندس دارد؟