پرونده ویژه
در گفتمان کنشگری اجتماعی زنان، جایگاه خانواده کجاست؟
زن را به اجتماع میآورند، اما از تبعاتش فرار میکنند
حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایینژاد
مدیر پژوهشکده تخصصی زن و خانواده
حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایینژاد از معدود کسانی است که از سالها قبل ضرورت پرداخت و طرح مسایل بانوان و خانواده را درک کرده و بههمین منظور، یک پژوهشکده تخصصی تاسیس کرده و در این زمینه صاحبنظر است و تالیفاتی هم دارد. «پژوهشکده تخصصی زن و خانواده» از سال1377 رسما فعالیت خود را آغاز کرد. حجت الاسلام زیبایینژاد درباره کنشگری اجتماعی زنان نظر شاذی دارد. البته از نظر ایشان، حجاب و پوشش زنان، اهمیت ویژهای دارد چون شرط اول حضور در جامعه است.
علامه طباطبایی میگوید: «در طول تاریخ با وجود اینکه حضور اجتماعی زنان (در جایی که اختلاط با نامحرم نباشد)، حرام نبوده اما بهدلیل تربیت اسلامی که زنان داشتهاند وارد این عرصهها هم نمیشدند و خانواده را در اولویت میدانستند. از وقتی تمدن غرب گستره جهانی پیدا کرد، تربیت اینها خدشهدار شده و زنان میل به اجتماع پیدا کردند.» این حرفی است که علامه میزند. این یک دیدگاه است.
دیدگاه دوم؛ دیدگاهی که فمینیستها از آن حمایت میکنند؛ «اولویت مشارکت اجتماعی نسبت به خانواده و خانه».
«رادیکال فمینیستها» میگویند: «خانواده باید نابود شود.» چرا؟ چون مهمترین کانون بازتولید مردسالاری در طول تاریخ؛ خانواده بوده، تحکیم پدرسالاری میدهد، پس خانواده باید نابود شود. میگوییم اگر خانواده نابود شود، تکثیر نسل چهطور اتفاق بیفتد؟ میگویند با روابط آزاد! فرودستی زن در رابطه آزاد، کمتر است تا در تشکیل خانواده.«لیبرال فمینیستها»اینقدر سختگیری نمیکنند، ولی میگویند: «زنان باید از تعلق خانگیشان به نفع تعلق اجتماعی بکاهند، چرا؟ چون اگر زن شاغل شود قدرت اقتصادی پیدا میکند، استقلال مالی پیدا میکند، دیگر وابستگی به مرد ندارد، دیگر گردنش را پیش مرد کج نمیکند و میتواند در خانه و اجتماع، قدرت پیدا کند.» بنابراین بحث اشتغال و اقتدار زنها، حق تسلط بر بدن، کنش و مشارکت سیاسی اجتماعی مدرن خیلی برایشان اهمیت دارد. برای اینها خیلی مهم است که زنها خودشان قدرت کسب کنند. کلاهی که سر ما گذاشتهاند از دهه1370 تا امروز، درباره توانمندسازی زنان بوده است. «توانمندسازی» یک معنای لغوی دارد، یعنی هرکس خواست کاری انجام دهد، خوب از آب دربیاورد. مثلا مادر توانمند شود در فرزندآوری، معلم کار معلمی را بهتر انجام دهد. کسی با این مشکلی ندارد، خیلی هم خوب است، ولی کسی که میگوید توانمندسازی زنان، منظورش این نیست، منظورش powering است. یعنی «قدرتمندسازی زنان». یعنی زنان تا حالا در حاشیه قدرت بودند امروز بیایند در متن قدرت با مردها برابر شوند و موازنه قدرت را به نفع خودشان به هم بزنند. ظاهرا میخواهد از موضع برابر برخوردار شوند، ولی هیچ وقت به برابری قانع نیستند. هرچه بیشتر امتیاز میگیرند، بیشتر میگویند نابرابری وجود دارد! به تعبیری یک سبک زنانه است. در خانواده خودمان هم وقتی دختر با کسی دعوایش میشود، میخواهد امتیاز بیشتری بگیرد. به شوهرش میگوید: «تو هیچ وقت به ما توجه نکردی!» خودش را در موضع فرودست برساخت میکند که بتواند امتیاز بیشتری بگیرد. این یک سبک برای اخذ حقوق بیشتر است که در منطق فمینیستی هم وجود دارد. یعنی هرقدر بیشتر حقوق گیرشان بیاید، باز بیشتر میگویند نابرابری هست.
اخیرا از خانم «هلن اسمیت» کتابی دیدم به نام «مردان در اعتصاب» درباره اینکه چرا مردها ازدواج نمیکنند؟ در آمریکا مردها کمتر میل به ازدواج دارند. این خانم بررسی کرده و میگوید: «قوانین حقوقی و مناسبات اجتماعی در دهههای اخیر دارد مرد را له میکند.» کشور خودمان را فرض کنیم؛ شروط ضمن عقد ازدواج 12 ـ 13شرط است که به مرد مربوط میشود. مرد وقتی میخواهد ازدواج کند با تعهدات سنگینی مواجه میشود. قانون حمایت از خانواده، برای مرد مخاطره درست میکند. تازگی کلیات لایحهای در مجلس تصویب شده به نام «حمایت از امنیت زنان در برابر خشونت». اینکه از امنیت زنان دفاع کنیم، مسئولیت ماست و خیلی هم خوب است و باید اتفاق بیفتد، ولی متن این لایحه به گونهای نگارش شده، استعارهای که به ذهن میدهد این است؛ همیشه زنها مظلوماند و مردها همیشه ظالماند. شما قانون حمایت از امنیت آحاد جامعه را که نیاوردید، از امنیت زنان آوردید! یعنی امنیت زنها خدشهدار شده و این ذهنیت، که مرد ظالم است و زن مظلوم است، دارد تثبیت میشود. بنابراین وقتی مرد توسط یک زن مظلوم میشود در خانواده یا در اجتماع، صدایش به جایی نمیرسد.
پس دیدگاه دیگر این است که مشارکت اجتماعی را بر مشارکت خانوادگی غلبه میدهد.
دیدگاه سوم؛ این است که بگوییم هم خانه و هم اجتماع. امام و رهبری همین را میگویند. الگوی سوم یعنی زنی که هم دغدغه خانواده دارد و هم دغدغه اجتماع.
دیدگاه سوم درباره زن چه میگوید؟
در دیدگاه سوم، تقریر اول از امام و رهبری این است؛ امام، اول انقلاب گفتند: «زن بایستی در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند.» یعنی به عرصه سیاست و اجتماع بیاید، از طرف دیگر گفتند: «بهترین شغل برای زنان، مادری است.» یعنی هم خانواده را خواستند، هم خانه و هم اجتماع. رهبری هم همینطور. یعنی هم مسئولیت واجب اجتماعی گردن زن انداختند و هم مسئولیت خانوادگی. بنابراین هر دو مهم است و زنان نسبت به هر دو تکلیف واجب دارند.
اگر بخواهم این دیدگاه را تحلیل کنم، میتوانم نقدهای جدی درباره آن مطرح کنم. اولین نقد این است که فشار مضاعف بر دوش زن است. بسیار سخت است که زنان در آنِ واحد؛ هم خانهداری خوب، مادری خوب، همسری خوب و هم کنش اجتماعی مناسب و عالی داشته باشد. مرد وقتی اجتماعی میشود، خیالش راحت است که زن خانه را مدیریت میکند. حالا اگر قرار باشد زن کنش اجتماعی محکم و کنش خانگی محکم داشته باشد، فشار مضاعف بر دوش زنان میآید. در تایید این صحبت، همیشه چند مورد استثنا را نشان میدهند که فلان خانم در مشهد پزشک است و 8 بچه دارد. پزشک است و نماینده مجلس هم هست. خانم دکتر اردبیلی دو تا دکتری دارند، 5 تا هم بچه دارد.
خودم مصاحبه داشتم با خانم 40ساله دهه شصتی که الان خانواده دارد، میگوید ما معذبیم! اینکه رهبران کشور، از ما خانهداری خوب میخواهند، توصیه به فرزندآوری و از طرف دیگر مسئولیت اجتماعی هم میخواهند! خب ما نمیتوانیم. احساس گناه به ما تزریق میشود. طرف به خودش میگوید وقتی شاغل شدم، دارم کنش اجتماعی و سیاسی انجام میدهم، دیگر نمیتوانم 6 بچه بیاورم. احساس گناه میکنم که نکند از مسئولیتم نسبت به فرزندآوری کم گذاشتم. وقتی به اجتماع میروم، مجبورم بچه را به مهدکودک بسپارم، پس نکند مادر خوبی نیستم. احساس گناه میکنم نکند از مادری کم گذاشتم. وقتی به خانه میرسم، خستهام. در مناسبات عاطفی همکلامی و مناسبات جنسی با شوهرم کم میگذارم، آنجا هم احساس گناه میکنم. پس یک اشکال این الگو، فشار مضاعف بر زن است. اولا زنها به شدت خسته میشوند و ثانیا احساس گناه و ناتوانی میکنند.
احساس گناه نسبت به کنشگری اجتماعی هم پیدا میکنند. اگر این طرف را تقویت کنند، احساس میکنند نسبت به مطالبات رهبران نظام درباره کنش اجتماعی کم گذاشتند. امکان اینکه هر دو خوب از آب دربیاید، نیست یا بلد نیستند. یکی را بخواهند خوب انجام دهند، از دیگری غافل میشوند و احساس گناه میکنند.
نگاه هردووانه به مسئولیتهای زنان
معضلهایی که امروز با آن مواجهیم، ناشی از همین نگاه هردووانه است. زندگی شوخی ندارد. دنیا، دار تزاحم است. وقتی در اجتماع باشی در خانه نیستی، وقتی در خانهای، در اجتماع نیستی. شعارهای آرمانی میدهید؛ هم خانه هم اجتماع، اگر بشود چه میشود! ولی نهتنها نمیشود، بلکه یکدفعه پشتسرتان را نگاه میکنید که آمار رشد جمعیت بهشدت کاهش پیدا کرده و با معضلهای عدیدهای مواجه شدید، چه کسی بابت بهوجود آمدن مشکل رشد جمعیت پاسخگوست؟ کسانیکه زنها را با شعار وجوب کنش سیاسی اجتماعی، از خانه بیرون کشیدند باید پاسخگو باشند نسبت به این مساله و مخاطراتش یا نه؟
نکته بعد اینکه چه کسی گفته غربیها خواستند زن را فاسد کنند؟ واقعا خواستند زن را فاسد کنند؟ ملعبه جنسی کنند؟ یا موقعی که شما فراخوان دادید زنها از خانه بیایند بیرون مشارکت اقتصادی اجتماعی سیاسی کنند، زن با همان خصلتهای روانشناختی، با حس تبّرج، با آن نیازهای عاطفی و جنسی، مرد هم با همان خصلتهای خود پا در اجتماع میگذارند. یعنی وقتی در اداره مینشیند کنار هم، روز اول با نام فامیلی همدیگر را صدا میکنند، هفته بعد میشود شهلا خانم. بعد هم شهلا. یعنی آنها ضرورتا نمیخواستند نسل را از نظر اخلاقی فاسد کنند، اما وقتی زن را از خانه بیرون میکشید، تبعاتی دارد!
آقای مطهری میگویند در محیط خانه تشابه حقوقی وجود ندارد، ولی در اجتماع تشابه حقوقی وجود دارد. چرا در اجتماع تشابه حقوقی بین زن و مرد هست؟ چون اجتماع انسانی مثل اجتماع زنبورهای عسل نیست که یکی از اول ملکه خلق شده، یکی کارگر، یکی نر. همه انساناند؛ در میدان رقابت اجتماعی یکی جلو میزند، یکی عقب میافتد. ولی در مناسبات خانوادگی، مرد شکارچی است و زن شکار. من میگویم وقتی مرد پایش را از خانه بیرون میگذارد؛ در اجتماع، دیگر شکارچی نیست؟ یا با همان خصلتش پایش را بیرون میگذارد؟ زنی که پایش از خانه بیرون میگذارد در اجتماع می آید، دیگر شکار نیست؟ زنی که در خانه میل به تبرّج و خودنمایی دارد تا شوهر را به خود جذب کند، اگر بیاید در محیط اجتماعی، میل به تبرّج ندارد؟ دارد، چون تبرّج در ساختار تکوینی زن است. البته زن، حیا هم دارد. حیا در مناسبات با شوهر هم قدری وجود دارد. زن اگر نیاز جنسی به شوهر داشته باشد، مستقیم به او میگوید؟ نه، حیا دارد. میترسد از اینکه به شوهرش بگوید و او پاسخ مناسبی ندهد. سعی میکند معادله را به گونهای پیش ببرد که مرد بیفتد دنبالش.
آموزههای دینی میگوید قوت جنسی زن چند برابر مرد است، اما به دلیل حیا، صبر جنسی زن بیشتر است و این را پوشش داده است. حال اگر این نظام تربیتی و توصیههایی که به زن میکنیم، یا همان حیا از بین برود این زن، چند مرد را فاسد میکند. نیاز جنسی مرد مرز خانه و اجتماع دارد؟ مرز جغرافیایی دارد؟ نه. زن هم همینطور است. در ساختار تکوینی با نگاه، مرد تحریک جنسی میشود. با نگاه به همسر خود، یا نگاه به خانم دیگر؛ برای مرد، خانه و اجتماع مطرح نیست. نقد من این است که جناب آقای مطهری اگر مرد شکارچی است، خانه یا اجتماع فرقی ندارد، کلا شکارچی است. زن حیا دارد به گونهای که دیگران را دنبال خودش میکشاند. خودش دنبال دیگری نمیرود، چون ترس دارد از خراب شدن. حتی اگر در جلسهای زن را ضایع کنید، مثلا اگر حرف علمی بزند خرابش کنید، تاثیر سوئی که بر روان زن میگذارد، خیلی بیشتر از تاثیری است که بر مرد میگذارد. حیا یعنی ترس از مواخذه. حیا یعنی ترسی که در طبیعت زنانه نهادینه شده، ولی نظام تربیتی میتواند کم و زیادش کند. زمانی که زن نیاز عاطفی دارد، وقتی شوهرش از بیرون میآید این نیاز عاطفی را با او برطرف میکند. اگر صبح تا بعدازظهر در اداره حرفهایش را زده باشد، دگر نیازی ندارد. منظورم حرف جنسی نیست، همان همصحبتی عادی. دیگر شوهر برایش آن جذابیت ندارد. حواسمان باشد چه اتفاقی میافتد!
25سال پیش اینکه ما پژوهشکده تخصصی زن و خانواده را تاسیس کردیم، آقای روحالله حسینیان آمدند و با ایشان جلسهای داشتیم. حرفی زد که خوب است به آن فکر کنیم. میگفت میدانید فرق ما با غربیها چیست؟ گفتم: چی هست؟ گفت: آنها زن را از خانه بیرون میآورند، میبرند به کاباره. ما زن را از خانه بیرون میآوریم، میبریم حسینیه، مسجد، محیط اجتماعی و... به هر حال زن دیگر در خانه نیست، یعنی مزیتی را از دست داده. خلاصه اشکالی که به تقریر اول از دیدگاه امام و رهبری میشود، این است که شما طرح کلانی برای زنان میریزید که نشدنی است، به زنان فشار مضاعف میآورد و نمیتوانند هم در خانه و هم در اجتماع پا به پای مردان باشند. دوم اینکه اعصاب زن را به هم ریختید. سوم اینکه مخاطراتی برایشان ایجاد کردید؛ مخاطرات اجتماعی، جمعیت مخاطرات اخلاقی. چقدر دیدهاید دخترانی که ظاهرا انقلابی و مذهبیاند، ولی دوستپسر دارند. یعنی ورود زن به محیط اجتماعی، کار را سخت میکند.
تقریر دوم در دیدگاه امام و رهبری
تقریر دوم از دیدگاه امام و رهبری که من از سخنرانی رهبری در سومین نشست اندیشههای راهبردی در سال1390 الهام میگیرم، این است: ما به زن میگوییم هم خانواده و هم اجتماع، اما نمیگوییم خانواده و اجتماع، برابرند. الگویی از مشارکت اجتماعی را میخواهیم و مشارکت سیاسی که خود این الگو خانوادهمحور باشد، منفعتش به جیب خانواده برود. در جلسهای که رهبری با فعالان حوزه زنان داشتند و ماهم آنجا بودیم، 10نفر قبل از ایشان صحبت کردند و هریک مشکلاتی را در حوزه زنان و خانواده مطرح کردند. ایشان گفتند این اشکالات حل نمیشود، مگر اینکه خانواده تبدیل به گفتمان مسلط شود، بهمثابه اکسیژنی است که نمیبینیم، ولی همه از آن تنفس میکنند. مثال میزنم شما میخواهید صنعت نفت را گسترش بدهید، الگوی گسترش صنعت نفت، خانوادهمحور است یا نه؟ یعنی کسی که میخواهد الگوی صنعت کشور را بالنده کند، باید در طرحنامهاش پیوست خانوادگی داشته باشد. در پارس جنوبی چند سال پیش 40هزار نفر کار میکردند. از این 40هزار نفر 5درصدشان بومی بودند، بقیه از شهرهایی مثل شیراز، اصفهان رفته بودند. میدانید یعنی چی؟ یعنی دو هفته آنجا هستند، یک هفته تعطیل. در این دو هفته چه بلایی سر خانواده و بچههایشان میآید؟ از روز اول جامعهشناسها نسبت به افزایش اعتیاد، افزایش همجنسگرایی و افسردگی در کسانی که آنجا هستند هشدار داده بودند آدمهای غیربومی را مدتی میآورید آنجا، دور از خانواده و... اینها پیامد دارد. در نظر بگیرید بچه 5 سالهای در اصفهان نشسته، دو هفته بزرگترش مادرش است، بعد یک هفته بزرگترش پدرش است. یعنی مدیریت دوگانه، سرپرستی دوگانه، در تربیت، چه اتفاقی میافتد؟
اگر خانواده برایشان مساله اصلی بود، چه اتفاقی میافتاد؟ میگفتند آیا ما اولویت جذب بومی را باید داشته باشیم یا نه؟ اصلا صنایع بزرگ به مصلحت ماست یا باید کپه کپه صنعت بزنیم، ممکن است 3درصد هزینهاش افزایش پیدا کند، ولی هزینه آسیبهای اجتماعی را نداریم. پسر عموم در تجارت بینالملل فعال بود، یک رفیق چینی داشت. میگفت: ناخنگیری را به او نشان دادم و گفتم هرچه حساب میکنم این ناخنگیر پای شما 13تومان درآمده، ولی شما میدهید 11تومان، چرا؟ گفت: سیاست دولت ما این است که همه جوانها باید سرکار بروند. اگر بازار داشته باشیم، قیمت طبق بازار مشخص میشود. اگر در بازار تقاضا نباشد، قیمت را پایین میآوریم، یعنی از جیبمان سوبسید میدهیم که جوان برود سرکار تا آسیب اجتماعی تولید نشود. یعنی کارهایشان پیوست اجتماعی و فرهنگی دارد؛ فقط اقتصادی فکر نمیکنند.
بر اساس تقریر دوم از کلام امام و رهبری میتوانیم صحه بگذاریم که مشارکت سیاسی اجتماعی زنان با اولویت خانواده و با رویکرد خانوادهگرایی آری. یعنی چه؟ اول، الگویی از مشارکت سیاسی اجتماعی را اجرا کنیم که زن را مستهلک نکند و با ساختار تکوینی زن ناسازگار نباشد، روحیهاش را خشن نکند، او را زمینگیر نکند و بدانیم سراغ مشاغل مردانه رفتن هنر ندارد. دوم، با مسئولیت خانوادگی و ارزشهای خانواده همسو باشد. چه اتفاقی باید بیفتد؟ تمام سیاستگذارانی که برنامه میریزند باید به اینها فکر کنند لااقل! ما متاسفانه فکر نمیکنیم. ساعت 12شب در تلویزیون، خانم اخبار میگوید. 6 صبح خانم اخبار میگوید؛ زمانهایی که زن باید خانه باشد، شما او را بیرون کشیدهاید. چه منطقی حکم میکند؟ «برابری جنسیتی» کلیدواژه نابودی خانواده و اجتماع است. اگر نتوانید به تناسب جنسیتی توجه کنید که زن، زن بماند و مرد، مرد بماند. ضمن اینکه هر دو انساناند، هر دو مشارکت اجتماعی هر دو نسبت به سرنوشت جامعهشان مسئولیت دارند، اما انتظارات ما از زن باید رنگ و بوی زنانه داشته باشد.
مقایسهای کنم بین ایران و آلمان، وقتی میخواهیم نفع خانواده را در نظر بگیریم، رانتی عمل میکنیم و جای دیگری هم میزنیم همه را خراب میکنیم. الان میگوییم همه باید وارد سیستم شوند و هر روز 7 ـ 8 ساعت کار کنند. سوبسیدی میدهیم به زنهایی که مادرند تا یک ساعت زودتر بروند به پخت و پز و به بچههایشان برسند، بعد هم فکر میکنیم چه کار خوبی کردیم. مومن خدا! سیستم اداری، سیستم گروهی است، این زن که نفر نیست، در جمع است، در سیستم تشکیلات اداری است. وقتی از این تشکیلات بیرون رفت، اختلال در سیستم درست میکند، یعنی اینجا کارفرما ضرر میکند. منطق اقتصادی نمیپسندد که طرف پول کامل بگیرد، اما کم کار کند. فقط جایی که دارید پول مفت از بودجه نفت میدهید، منطق دارد. اینجا قانون نوشتید هر 3ساعت به مادر اجازه داده میشود، نیم ساعت مرخصی بگیرد و به بچهاش شیر بدهد. کی باید پولش را بدهد؟ کارفرما. یعنی خرج برای کارفرما درست کردهاید. کارفرما انگیزه دور زدن قانون دارد یا نه؟ بخشهای غیررسمی را ببینید که از جیبشان پول میدهند، زنان را به بیگاری میکشند، چرا؟ چون شما در قانون کارفرما را نمیبینید. وقتی میخواهید از کارگر دفاع کنید، فقط کارگر را میبینید. وقتی میخواهید بگویید خانواده، دیگر اقتصاد را نمیبینید. یک جا را درست میکنید و جای دیگر را خراب.
در ایران، تنصیف دارایی را از سیستم فرانسه کپی کردیم، اصلا منطق را خراب کردیم. در آلمان مسئولیت اقتصادی با مرد است. نیاز زن به کار کمتر است، چون تحتالحمایه مرد است. بیشتر میخواهد حوصلهاش سر نرود، مشارکت اجتماعی داشته باشد. به کارفرما اجازه دادند کار نیمهوقت تعریف کند، درست است؟ به جای اینکه نیروی انسانی را 7ساعت سرکار بیاورد، میگوید در اینجا دو تا خانم بیایند و هریک 3 ساعت و نیم کار کنند، نفعش برای کارفرما چیست؟ میداند بعد از 2 ـ 3 ساعت کار، افت انرژی پیش میآید، 2تا 3ساعت و نیم به نفع کارفرماست، مرخصی شیردهی هم نمیخواهد بدهد، بعد از 3ساعت بچهات را شیر بده. فایده دیگر برای کارفرما این است که اگر زن حامله شد و مرخصی زایمان خواست برود، به زن دومی میگوید تو میتوانی تمام وقت بیایی تا مشکل او برطرف شود. نفعش برای زن چیست؟ اگر به مرخصی بارداری رفت، ترسی ندارد که کارفرما یک نفر را جایگزین او کند. این راهحلی است که نفعش به همه میرسد. 20سال پیش جهرم بودم، خواهران سپاه آمدند و گفتند ما در سیستم کاملا مردانه به کار گرفته شدیم. آنها 8ساعت در روز کار میکنند، ما هم 8ساعت. ما با فرسودگی خانه میرویم. شهرهایی مثل تهران که پنجشنبهها تعطیل است، فشار کاری در طول هفته پخش میشود، ساعت 6 صبح زنها منتظرند تاکسی سوار شوند تا 3 ـ 4 بعدازظهر در محیط کارند، تا برگردند خانه ساعت 5 ـ 6 میشود و خستهاند باید شام شب و ناهار فردا را درست کنند، تکلیف بچهها هم هست. به آخر شب که میرسند وقتی مرد به خانه میآید، دیگر رمقی برای اینها باقی نمانده. دیگر آن ارتباط عاطفی و جنسی خوب شکل نمیگیرد. اختلال در سیستم این است که الگوی مشارکت اجتماعی، خانوادهگرا نیست. در کشور شعار خانواده میدهیم، ولی در واقعیت خانواده در الگوی مشارکت اجتماعی و مشارکت سیاسی مورد توجه قرار نمیگیرد. خواستیم وجه اجتماعی را درست کنیم، جاهای دیگر را خراب کردیم.
بار مضاعف بحران اقتصادی بر دوش زن
بخشی از مشکلات کشور ما ناشی از بحران اقتصادی است. یعنی امورات خانواده، با حقوق مرد پیش نمیرود حتی با دو شغلی شدن مرد هم پیش نمیرود و نیاز به کار زن پیدا میشود. اینجاست که مرد عملا در برابر کاسته شدن قدرتش کوتاه میآید، چون میداند به شغل زنش وابسته است. توازن به هم میخورد.
مثالهای خوبی داریم از خانواده اهلبیت در مشارکتهای اجتماعی سیاسی تودهای. در بحارالانوار داستانهایی از جناب حکیمه، عمه امام زمان(عج) آمده که چهطور فرهنگ اهلبیت را در برابر جریانهای انحرافی حفظ کردند. برای حفاظت از امامت در زمان غیبت صغری فعال بودند. فکر میکنم روایتی است از امام کاظم(ع) که به دو نفر از اعضای خانوادهشان ماموریت دادند حوائج زنان اهل مدینه را برطرف کنند. چیزی شبیه به سمنهای (سازمانهای مردمنهاد) امروزی که کار امداد اجتماعی انجام میدهند. یک الگوی مشارکت اجتماعی زنان در این سمنها بود که ساعت کنشگری با میل و توان زن تنظیم میشود. هم زمان منعطف است هم شغل، شغلی است که مادری را تقویت میکند.
زمانی خانم دکتر شایگان رییس پلیس زن بود، میخواستند پلیس زن دایر کنند. در حوزه میگشتند که افکار عمومی حوزویها را همراه کنند. جلسهای با ما گذاشتند که مطرح کنن به زنان پلیس نیاز داریم. به من گفتند در گیتهای بازرسی، مرد میتواند زن را بازرسی بدنی کند؟ گفتیم: نه. گفتند: زندانبان زندان زنان، مرد باشد؟ گفتم: نه. گفتم وقتی میخواهید مجوز شرعی بگیرید، به قدر متیقنهایی که کسی در آن تردید ندارد، اتکا می کنید، ولی در اجرا میبینیم روز 22بهمن زنان از برج آزادی با راپل پایین میآیند. به آنها گفتم همان آموزشهایی که به آقایان میدهید، به خانمها هم میدهید؟ گفتند: بله. گفتم: آقایان پاس میدهند، اینها هم پاس میدهند؟ گفتند: بله. گفتم: فکر نمیکنید روحیه اینها خشن میشود، ممکن است آمادگی ازدواج را از دست بدهند. اگر بهعنوان زنهای خشن شناخته شوند، ممکن است کسی میل ازدواج با اینها نداشته باشد. پاسخشان این بود که بله این مشکل در ذهنمان وجود دارد، به همین دلیل آموزشگاه اینها را مختلط برگزار میکنیم و محیط آموزشی را نزدیک به هم در نظر میگیریم که انگیزه ازدواج باهم پیدا کنند.
مسالهای که الان داریم، اسمش را میگذارم «مساله بیمسالهگی». هم زنها عادت کردند، هم مسئولان اجتماعی دغدغهشان نیست. دارند با الگوی برابری جنسیتی، کارشان را پیش میبرند.