این شماره:
خواهر م . ف ـ مسجد سلیمان
خواهر ح . ن ـ جهرم
برادر محمد . س ـ برزک کاشان
برادر آ . ت . ش
خواهرZ.R.T ـ تربت حیدریه
خواهر ع . مهتاب . م ـ بندرعباس
خواهرZ.T ـ بابلسر
برادرG.A ـ کوهدشت

مشاوران این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
م . سعیدى

خواهر م . ف ـ مسجد سلیمان
مشاور: زهرا آکوچکیان
فریب هدیه او را نخورید
خواهر گرامى!
موضوع مشابه شما به صورتهاى مختلف در بخش مشاوره مطرح و مفصل پاسخ داده شده است. مرورى به همه آنها همه پاسخهاى شما را خواهد داد. به هر تقدیر, آنچه گفته ایم و مکرر گفته ایم به شما خواهر گرامى نیز مى گوییم که شما با این همه اعتقاد و تقید مذهبى چطور پا روى عقاید خود گذاشتید. ارتباط با دختر حتى جهت کسب اجازه خواستگارى یا خواستگارى بدون اذن پدر عاقلانه نیست. از طرف دیگر حتى اگر رابطه شما در حد سلام علیک باشد که گویا از اینها هم فراتر رفته, صحیح نیست. عمل شما از ابتدا خطا بوده است و شما چنان رفتار کردید که یک جوان غریبه جرإت کرده به شما نزدیک شود. اگر شما او را از اولین روز با قاطعیت مى راندید, او اصرار بر پرسیدن نام شما نداشت. از همان روز که اولین کلام را با او به زبان آوردید اجازه برخوردهاى بعد را داده اید.
درست است که این جوان به شما هدیه اى داده و تصور شما بر این است که او قصد ازدواج دارد ولى خواهر محترم, اگر او واقعا چنین نیتى داشت این همه بازىدادنها براى چه؟ چرا اصرار دارد خانواده شما بخصوص والدین مطلع نشوند. اگر نیت پاک و خالص باشد چرا نتواند به منزل شما بیاید و مراسم ساده اى داشته باشید و سپس او به دنبال تهیه مقدمات عروسى برود. خواهر گرامى, به شما هشدار مى دهیم که بیشتر مراقب خود باشید.
واقعا چرا دختران معصوم ما به این راحتى, دل و دین در گرو دوستیهاى خیابانى مى گذارند. آیا قصه ها و فیلمها که قهرمانان فیلمها در خیابان و جنگل و کوچه یکدیگر را مى بینند و بعد زندگى پرشورى را شروع مى کنند, الگوى جوان ما شده است؟ خواهر گرامى, قصد سرزنش شما را نداریم. اینها حرفهایى است از سر درد, چرا که ما همیشه صحنه هاى بعد از آنچه شما اکنون مى بینید را دیده ایم و تقریبا قالب همه آنها یکى بوده است. سرابى و گردابى و خرد شدن شخصیت احساس یک دختر معصوم, که به راحتى متاع خود را به اولین دوره گردى که برخورد کرد, معامله کرده و وقتى به بازار تجارت سرمایه پاى مى گذارد مى فهمد که چه خود را ارزان فروخته و نتیجه این معامله خسران است و و سوختن این دنیا و از دست دادن طهارت و پاکى و عذابى دردناک. خواهر عزیز, کمى بیشتر بیندیشید. در غم اینکه چرا او حالا این کار را مى کند یا نمى کند نباشید. به ریشه رویشى این بوته نگاه کنید که آیا بستر رویش این رابطه, بستر سالم و درستى بوده است یا خیر. اگر برادرى داشته باشید که اصرار بر چنین دوستى و انتخاب دخترى با این شرایط کند, نگاه شما به آن دختر چگونه خواهد بود؟ آیا حرمتى که خانواده شما براى آن دختر قائل خواهند بود همانند دخترى است که همچون مروارید در صدف عفاف پیچیده و شما با اکرام او را به همسرى برادر دعوت مى کنید. از کجا مطمئن هستید واقعا خانواده او اطلاع دارند و از رابطه شما خوشحالند; آیا جز از زبان او.
خواهر عزیز, کمى بیشتر بیندیشید و انتخاب کنید. اکراهى در پذیرفتن و انتخاب ندارید ولى راه هدایت و رشد روشن است. سعى کنید به زنجیرى چنگ بزنید که پاره نشود و شما را در دریاى خروشان زندگى بى یاور رها نسازد.در انتخاب حق موفق باشید.

خواهر ح . ن ـ جهرم
مشاور: زهرا آکوچکیان
با اخلاق مادرم چه کنیم؟
خواهر گرامى!
از اینکه مشاور مجله را امین خود دانستید و درددلهاى خود را براى ما فرستادید از شما سپاسگزاریم. خواهر عزیز, شما درددلهاى مفصلى از وضعیت خانواده خود داشتید. استنباط ما از صحبتهاى شما این است که خانواده شما خانواده اى بهم ریخته, آشفته و فاقد آرامش است. مادر فردى تندخو و سخت گیر, بدبین, تحریک پذیر, با تحمل پایین, ناتوان از کنترل احساسات و عواطف برانگیخته خویش مى باشد. و شما محور غالب مسایل و مشکلات خود و خانواده را رفتار مادر در درجه اول و سکوت و بى تفاوتى پدر در درجه دوم مى دانید. نکته مهم و ظریف دیگرى را هم اشاره نموده اید و آن عدم مفاهمه اعضاى خانواده نسبت به صحبتهاى یکدیگر است. درک این نکته مهم نشان دهنده توان فکرى و درک بالاى شماست. حال ما از شما سوالى داریم. آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا مادر چنین است؟ چه عامل یا عواملى منجر به بروز رفتارهاى آن چنان, در مادر است؟ آیا هیچ گاه با مادر در شرایطى آرام به درددل نشسته اید؟ با او حرف زده اید و آرام, بدون بغض و بى حوصلگى, به او گوش داده اید؟ حتما او هم دردها و حرفهایى دارد. شاید او هم در زندگى قربانى ظلمها و بى رحمیها و محرومیتهایى شده است و شاید او از یک بیمارى روحى و روانى رنج مى برد و شاید دچار افسردگى یا اضطراب است یا نوعى اختلال شخصیت. به هر شکل که باشد رفتارهاى فعلى او مى تواند برآیند همه دردها, رنجها و آشفتگیهاى روحى و روانى او باشد. در این مورد به شما توصیه مى کنیم حتما با یک پزشک (روانپزشک) مشورت نمایید. یک مشاوره درمانى مى تواند پرده از بسیارى از مشکلات درونى مادر, نگرانیها و نگرش او نسبت به خودش و دیگران و ... بردارد. و چه بسا با برطرف شدن این نگرانیها و اصلاح نگرش مادر نسبت به زندگى و دیگران و در صورت وجود اضطراب و افسردگى و درمان آن, بتوان در اصلاح برخورد و رفتار او اقدام کرد. شیراز نزدیک به جهرم بوده و متخصصین روانپزشک و احتمالا مرکز مشاوره هم دارد. لذا هم از نظر اقدام درمانى و مشاوره اى جهت مادر اقدام کنید و هم با برادر و خواهر خود به مرکز مشاوره مراجعه و با بیان نظرات خود و شرایط موجود خود از راهنماییهاى سودمند آنها بهره ببرید.
اما آنچه خود شما مى توانید انجام بدهید.
1ـ ارتباط خود را چنانکه با خواهرتان قوى است با برادر نیز بیشتر کرده و به عنوان فرزند ارشد خانواده نسبت به دیگر خواهران و برادران کوچکتر ملاطفت بیشترى نشان داده و هر چه مى توانید روابط بین خود را قویتر نمایید.
2ـ براى تقویت روابط مثبت و قوى بین اعضاى خانواده, علاوه بر فهم حرف طرف مقابل و نیازهاى او, همدردى و سهیم شدن در مسایلى که با آن روبه روست, و گذشت, احترام و صداقت متقابل و از خودگذشتگى و حساس بودن نسبت به عواطف و احساسات دیگرى اهمیت دارد. اگر هر کدام از عناصر فوق در یک رابطه, کمرنگ باشد, آرامش مجموعه خانواده مختل خواهد شد و فاصله اعضاى خانواده از هم بیشتر خواهد شد و متقابلا درک و فهم افراد از یکدیگر کمتر مى شود به حدى که حتى دیگر حرفهاى یکدیگر را نمى فهمند و گاه ساده ترین منظور, درک براى عضو دیگر بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین, خواهر گرامى, شما سعى کنید در ابتدا بین خواهران و برادران خود چنین رابطه صمیمانه اى را برقرار کنید. حرفهایتان و درددلهایتان را با هم یکى کنید. هم یاد بگیرید و هم به دیگران یاد بدهید که هنر شنیدن را بیاموزند. براى فهمیدن, اول بایستى خوب شنید و با دقت, نظر کرد. وقتى قادر به درک احساس دیگرى شدید به راحتى قادر خواهید بود با او کنار بیایید, بپذیرید و یا اگر نمى توانید بپذیرید تحمل کنید و به او و عقیده اش احترام بگذارید.
3ـ با بهبود روابط بین خواهر و برادر در محیط خانواده بسیارى از تنشها و نگرانیها خود به خود کاهش مى یابد و تک تک آنها در جمع خود قادر به بیان نظرات, احساسات و عواطف خود خواهند بود و وقتى احساس شد که یک فرد در جامعه کوچک خانواده قادر است ابراز وجود نماید اعتماد به نفس و کفایت نفس او افزایش خواهد یافت و این عامل مهم نحوه برخورد و رفتار او را تغییر داده منطقى تر و عاقلانه تر مى سازد.
4ـ از طرف دیگر با مادر و پدر خود سعى کنید ارتباط بهترى برقرار نمایید. در مقابل آنان به درشتى حرف نزنید و حرمت والدین خود را حفظ کنید. بهترین راه براى این کار, بخصوص وقتى سیل دشنامهاى ناهنجار و توهینها از طرف مادر شروع مى شود, سکوت شماست. بهانه به دست او ندهید.در حد ممکن مسوولیتهاى خود را در خانه انجام دهید و متوجه باشید که اداره یک خانه پرجمعیت کار آسانى نیست و موجب فرسایش جسمى و روانى بیشتر مادر و بروز رفتارهاى خشن و خشونتآمیز بیشتر از جانب او خواهد شد.
5ـ خواهر خود را دلدارى دهید و به او تفهیم کنید نشستن و غصه خوردن به خاطر وضع موجود کار عاقلانه اى نیست. بالعکس هر چند مشکل است, ولى سعى کند در جهت رشد و پیشرفت خود تلاش کند. گرچه اشاره نموده اید که او تلاشهاى زیادى کرده ولى موفق نشده است.یکى از علل مهم و اساسى در شکستهاى مکرر خواهرتان ناامیدى و یإس و کاهش اعتماد به نفس او است. به خاطر همین, با وجود توانایى هوشى و ذهنى کافى ازعهده امتحانات ورودى مراکز آموزشى یا حرفه اى برنمىآید.
6ـ خواهر عزیز, شما و دیگر خواهران و برادرانتان از همه آنچه گفته شد, گذشته, بایستى به خدا دل ببندید, از او کمک بخواهید و با توکل به او قدمهاى اصلاح را بردارید وگرنه بدانید راه به جایى نخواهید برد به جز پریشانى, ندامت و حسرت. و هر که دل به او ببندد بى جواب نخواهد ماند. در آخر مجددا تذکر مى دهیم که حتما یک مشاوره با روانپزشک داشته باشید. و به هر نحو که مى توانید مادر خود را راضى نمایید که نزد روانپزشک برود و بررسى دقیق بشود. از کمک اطرافیان, در این زمینه هم استفاده کنید.
براى آنکه, هم مادر احساس توهین نکند و هم در برابر مراجعه به روانپزشک مقاومت ننماید, علت اصلى مراجعه را مشاوره جهت حل معضلات خانوادگى عنوان نمایید, که در واقع هم چنین است و در وراى آن, مسإله کمک درمانى به مادر هم مى تواند لحاظ شود. در مورد خواهرتان و نوشتن غمنامه اش باید گفت اگر ایشان چنین توانایى خوبى براى نگارش مطلب دارند چرا آن را در پشت پنجره هاى فولادین غم به اسارت کشیده اند. سعى کنید مضامین دیگر را نیز جستجو نمایند و غناى بیشترى به آن بدهند. مجله نیز پذیراى نوشته هاى خوب شما عزیزان است. در صورت مناسبت, براى چاپ در مجله استفاده خواهد شد. از قول ما به خواهرتان بگویید انسان, به مقاومت و ستیز با سختیها زنده است و آبدیده مى شود. به این راحتى خود را تسلیم غمها و رنجها نکند. با تلاش بیشتر و امید به خدا و کمک او براى خود برنامه ریزى صحیحى بنماید تا بتواند از چنگال دیو ناامیدى و افسردگى خود را رها سازد. مقاومت, سازندگى, اتکال به خدا همه بیانگر ((صبر)) هستند و خداوند با صابران است.
امیدوار و پیروز باشید.

برادر محمد.س ـ برزک کاشان
مشاور: م.س
جاى استخاره کجاست؟
آیا استخاره کردن براى کارهایى مانند ازدواج, در صورتى که همه مشورتها با بزرگان جواب مثبت مى دهد کار درستى است یا نه؟
برادر عزیز!
استخاره به معناى طلب خیر کردن از خداوند متعال مى باشد, بنابراین پیش از آنکه یک امر ظاهرى و صورى باشد امرى معنوى و باطنى است و انسان باید پیوسته و در همه امور از درگاه خداى علیم و حکیم بخواهد که خیر و برکت را پیش رویش قرار دهد و او را به مسیرى که با سعادت و نیکبختى قرین است رهنمون شود. اما شیوه هایى نیز براى استخاره معمول است و در روایات نیز آمده است که از جمله آنها همان استخاره به قرآن است.
لازم به ذکر است که انسان ضمن اینکه باید پیوسته خیر را از خداى بزرگ مسإلت نماید اما بدیهى است که براى انجام هر کارى باید از امکانات و قوایى که خداوند براى تشخیص خوب از بد و براى انتخاب راه در اختیار او قرار داده است استفاده کند. قبل از اقدام به هر کارى باید با کسب اطلاعات و آگاهیهاى مورد نیاز و بررسى دقیق جوانب امر, به تصمیم گیرى پرداخت و از این طریق خوبتر را از خوب و خوب را از بد شناخت. اما چنانچه با تمام سعى و تلاشى که براى یافتن خیر و صلاح صورت مى گیرد باز هم قضاوت در مورد خوبى یا بدى موضوعى میسور نباشد مى توان به استخاره مرسوم و مورد نظر شما که معمولا با قرآن یا تسبیح صورت مى گیرد تمسک جست.
با این توضیح روشن است که استخاره کردن در مورد کارى که در آن تردیدى وجود ندارد و یا تکلیف شرعى انسان در باره آن معین است, کارى بى معنا است. مثلا نمى توان در باره انجام دادن یا ندادن کارى که بر ما واجب یا حرام است بر اساس استخاره تصمیم گرفت. اما در باره امورى مانند ازدواج که کار بسیار مهمى مى باشد و زوایا و ابعاد متعددى در مورد آن مى تواند مدنظر باشد معمولا افراد پس از انجام تحقیقات و مقدمات لازم, براى اطمینان خاطر خود به استخاره رو مىآورند و دلیلى براى منع از این کار وجود ندارد.
کسى که به استخاره به عنوان مشورت با خداوند معتقد است و در موردى که جاى استخاره است به این کار اقدام نموده طبعا باید جواب استخاره برایش قابل احترام باشد و شایسته است که با اختیار خود بر خلاف آن عمل نکند, البته اگر شرایط و خصوصیات موضوعى که قبلا براى آن استخاره کرده تغییر کند مى توان مجددا در باره آن استخاره کرد اما باید مراقب باشیم که در استخاره گرفتار وسواس نشده و به منظور دست یافتن به جواب باب میل خود با ایجاد تغییر در شرایط خود به استخاره هاى مکرر و پى در پى بپردازیم.موفق باشید.

برادر آ.ت.ش
مشاور: م . س
براى برنامه ریزى چه کنم؟
چگونه در نماز تمرکز پیدا کنم؟
برادر گرامى! در مورد چگونگى برنامه ریزى براى کارهاى روزمره از ما سوال کرده اید. ببینید هر کسى بنا بر نیاز خودش برنامه خاصى باید داشته باشد و براى همه نمى توان طبق یک نسخه برنامه تعیین نمود. بسته به شرایط خانواده مسوولیتهایى که بر عهده شما است و کارهایى که دارید متفاوت است. البته شما کارهاى خود را چنان ریز ریز کرده اید که به نظر مى رسد تعداد زیادى کار دارید و بین آنها سردرگم مانده اید که چه کنید. اولا بگوییم که برنامه شرکت در کنکور یا امتحان پیش دانشگاهى یا امتحانات مدرسه و درس مدرسه چیزهاى جدا از هم نیستند بلکه در کنار هم قرار دارند. وقتى شما برنامه داشته باشید که درس خود را مطالعه کنید در واقع براى همه امتحانات خود آماده مى شوید با این تفاوت اندک که امتحانات پیش دانشگاهى یا کنکور وسعت مطالب کمى بیشتر است و نیازمند سرعت عمل. شما در روز حتى اگر نیم یا یک ساعت به مرور مطالب اضافه اختصاص دهید چندان وقتى براى این امتحانات کم نمىآورید. ذوق ادبى دارید و علاقه مند به نویسنده شدن هستید. خوب مواقع بیکارى یا وقتى حوصله مطالعه درسهاى خود را ندارید به عنوان رفع خستگى و تجدید قوا مى توانید روزى یک ساعت نیز به مطالعه ستون ادبى یا تمرین و نوشتن مطلب اختصاص دهید. براى تقویت ارداه خود سعى کنید, بر انجام فرائض اهتمام داشته باشید خواندن نمازهاى یومیه سر وقت یا روزه دارى تمرینهاى بسیار خوبى براى این امر هستند و هم آنکه چنان برکتى در نماز اول وقت به خصوص نماز صبح و بیدار شدن هنگام اذان وجود دارد که حتى گاه چنین احساسى به انسان دست مى دهد که روزش طولانى شده و در مدتى محدود فعالیتهاى بیشترى را قادر خواهد بود انجام دهد. بسیارى از بزرگان دین که آثار اعجازآمیزى از خود بجا گذارده اند روى سحرخیزى تإکید زیاد نموده اند من جمله استاد شهید مطهرى یا شهید بهشتى و برکاتى از آن توصیف نموده اند که ان شإالله نصیب همه ما بشود.
براى افزایش تمرکز هنگام نماز سعى نمایید گوشه اى از منزل یا اتاق را انتخاب کنید که تزئینات زیادى نداشته باشد و وسایلى که موجب حواس پرتى شود موجود نباشد. معانى کلمات جزءجزء نماز را یاد بگیرید و هنگام قرائت روى معانى آن دقت نمایید. نماز اول وقت بجا آورید و نگذارید خسته شوید که با خستگى به نماز مشغول شوید و حضور قلبتان کم شود. علت بیشتر بهم ریختن برنامه ریزى شما دوستان این است که ابتدا با ذوق و شوق حجم زیادى از کارها را ردیف مى کنید و بعدقادر به انجام همه آنها نبوده و دلسرد مى شوید. چنان که در بالا گفتیم حجم کارها را محدود انتخاب کنید و سپس به تدریج آن را افزایش دهید و وقتى روى غلطک کار قرار گیرید سرعت کارتان بیشتر خواهد شد.
یک توصیه نهایى و کلى برایتان داریم که آن را سرلوحه همه کارهاى خود قرار دهید و آن اعتدال و میانه روى است. در هیچ کار زیاده روى نکنید که منجر به شکست شما خواهد شد. شما در شبانه روز ده بار در نمازهاى یومیه خود مى گویید:
((اهدنا الصراط المستقیم ...))
خداوند ما را به راهى مستقیم و میانه هدایت کند.
((اعدلوا هو اقرب للتقوى))
میانه روى در کارها را پیشه خود سازید که به تقوا نزدیکتر است.موید باشید.

خواهرz.r.t ـ تربت حیدریه
مشاور: زهرا آکوچکیان
نجات از لبه پرتگاه
دخترى بیست و هفت ساله و مجرد هستم. به دلیل سخت گیریهاى پدر و وسواس مادرم هنوز موفق به ازدواج نشده ام و چون تحت تإثیر فیلمهاى خارجى که زیاد دیده ام قرار گرفته ام, از ازدواج با افراد مذهبى که پدرم موافق آنهاست ابا دارم. به دلیل بیمارى وسواس مادرم روابط اجتماعى ما محدود است و یک خواهر و برادر هم که دارم در شهر دیگر مشغول تحصیلات دانشگاهى خود هستند. جنب خانه ما یک همسایه اى است که تنها پسر آنها فردى بى بند و بار و لاابالى بوده و حالا از سربازى برگشته است. مدتى قبل در خیابان با او برخورد کردم و با او که تاکسى تلفنى دارد و به درخواست او به دانشگاه رفتم. مراوده ما از آن روز شروع شد و من که احساس تنهایى و کمبود محبت مى کردم و مدتها جز درس و کتاب به چیز دیگرى فکر نکرده بودم با او آشنا شدم. او حالا به نظر مى رسد مودب شده. خودش هم مى گوید قبلا اشتباه مى کرده است. یک بار از من خواست به خانه آنها بروم, وقتى کسى در خانه شان نبود, به من خیلى احترام گذاشت و بعد از آن مرتب مى گوید تمایلاتش زیاد است. دکترها گفته اند درمانش ازدواج است. ولى با وجود آنکه مدتى با هم دوست هستیم او به خواستگارى من نمىآید. هر چند والدین من به هیچ وجه راضى به چنین ازدواجى نیستند و وقتى متوجه ارتباط من با او شده اند به شدت مرا تنبیه کرده و حتى تلفن را قطع نموده و قصد دارند به شهر دیگرى بروند و حالا که متوجه شده ام والدین من مخالف ازدواج من با او هستند, از رفتار گذشته ام پشیمان هستم و احساس گناه مى کنم. ولى دلم براى آن جوان هم مى سوزد چون احساس مى کنم او هم کمبود محبت دارد. آیا راهى هست که ما خواهر و برادر شویم تا بتوانم به او کمک کنم. چگونه عمل کنم که نه خود و نه خانواده ام و نه آن پسر متضرر نشویم.
خواهر محترم!
شرحى که از وضع این فرد گفتید به نظر مى رسد هنوز هم او تإدیب نشده است چرا که باب دوستى با شما را ریخته و بدون اجازه پدر شما, با شما ارتباط برقرار کرده و حتى از شما درخواست نموده به منزل آنها بروید و متإسفانه شما با وجود سنى که دارید و انتظار مى رود دوراندیش تر باشید, دعوت او را پذیرفته اید. خواهر گرامى, شما باید کمى بیندیشید. آیا صرف احترام به شما در جلسه اول دلیل پاکى اوست. پس منظور او از طرح این تمایلاتش چیست؟ آیا فکر مى کنید اگر بار بعدى هم وجود داشت که شما به خانه آنها بروید, به همین راحتى بدون هیچ مسإله اى مى توانستید برگردید. بسیارى از دختران جوانى که با آنها برخورد داشته ایم و متإسفانه به نابودى کشانده شده اند شروع مصیبت آنها از همین مراوده هاى بسیار ساده بوده است. او اگر واقعا توبه کرده بود هیچگاه حاضر به صحبت خصوصى با شما یا دعوت کردنتان در تنهایى و خلوت به منزل خودشان نمى شد. شما علت شروع این رابطه را بى محبتى والدین و ازدواج نکردن بیان کرده اید. اولا دلیل ازدواج نکردن را گریز از افراد مذهبى قلمداد کرده اید چون هماهنگى با آنچه در فیلمهاى خارجى دیده اید نداشته اند. شما که به راحتى تنها از دیدن چند تصویر چنین, به فرهنگ و دیانت و مذهب خویش بى اعتقاد و حتى فرارى مى شوید, آیا فکر مى کنید قضاوتتان در باره آن فرد هم صحیح است. دانستن زبان یک ملت باید راهى باشد براى بهره گیرى از اندیشه و دانش و هنر آن فرهنگ, نه مسخ شدن توسط تبلیغات گول زننده آن. غربیها اگر زبان فارسى را فراگرفتند اول به سراغ شاهنامه و مولانا و حافظ و ابوعلى سینا و رازى ... رفتند و سپس در جهت رخنه به فرهنگ ایرانى و مذهبى ما, زبان فارسى را آموختند تا فرهنگ ما را بشناسند و راههاى تسلط بر آن را بیاموزند. فارسى را آموختند تا ثروتهاى فرهنگى و ملى و مالى ما را تصاحب کنند. فرهنگ و زبان خود را قربانى فرهنگ ما نکردند. آن وقت شما خواهر گرامى تنها با سه یا چهار سال آشنایى با زبان آنها از فرهنگ و ملیت خود بیگانه شده اید. ما قصد سرزنش شما را نداریم بلکه این هشدارى به شما و عزیزان معصوم دیگر است. تا با دیدن فیلمهاى آموزشى آنها, که غالبا جنبه هاى القإ فرهنگى دارد, چنین خود را نبازند و استوارى نشان دهند. زبان واسطه انتقال اندیشه هاست. اندیشه هاى انسانى که بتواند راه روشن ترى پیش روى ما باز کند نه آنکه درهاى زندان مسخ شدگى را به روى ما بگشاید. همین سادگى شما بوده که ملعبه دست آن فرد زیرک شده اید از کمبود محبت سخن گفته اید و این حرفى است که بسیارى از جوانان و نوجوانان ما بیان مى کنند و مسوولیت همه خطاهایشان را به گردن آن مى اندازند. در نگاهى ژرفتر به این مسإله باید گفت مشکل جامعه ما (خانواده ها و جوانانشان) کمبود محبت نیست چرا که در ذات ایرانى جماعت, عشق به فرزند و کانون خانواده نهفته است. آنچه مشکل ایجاد کرده این است که والدین زبان بیان محبت نمى دانند و جوانان گیرنده قوى براى آن ندارند و یا گیرنده هاشان همخوانى با پیام والدین ندارند و حتى بالعسک; والدین توان رمزگردانى زبان نوجوان یا جوانشان را ندارند و فرزندان, زبان مناسب بیان محبت و علاقه و دلبستگى را نمى دانند و بلد نیستند.
اگر این معضل مهم و اساسى در روابط بین فردى و روابط اجتماعى ما حل مى شود و خود به خود بسیارى از مشکلات هم رفع مى شد, همزبانى و هم فهمى هنرى است که بسیارى از ما از ارزنى ناآگاهیم و یا بى بهره ایم و این هم کارى به میزان سواد و تحصیلات ندارد هر چند وجود اطلاعات بیشتر در بعضى زمینه هاى ارتباطى کمک کننده است ولى کافى نیست.
خواهر گرامى! علاقه والدین را چگونه مى فهمید؟ آیا وقتى پدرتان شما را تنبیه مى کرد به چشمان او نگاه نکردید؟ اگر خوب مى دیدید مى فهمیدید که قلب او خون گریه مى کند که پاره جگرش براحتى و به ارزانى خود را پیشکش فردى غیر مسوول و بى بند و بار کرده است. ضربه اى اگر به شما زده آن زخم را التیام داده هر چند ما رفتار تند ایشان را تإیید یا رد نمى کنیم. قضاوتى در آن مورد نداریم. آنها به خاطر نگرانى از عاقبت شما, حتى رنج آوارگى و خستگى آن را به جان خریده اند و حتى به مهاجرت تن مى دهند.
از نظر روانشناسى جابجایى محل زندگى و به دنبال آن محل کار (که هر دو گفته اید کارمند هستند) و بالاتر مهاجرت به عنوان یکى از مهمترین استرسهاى روانى اجتماعى به حساب مىآید و گاه در افراد حساس تحمل آن بسیار مشکل است. آن وقت شما به این سادگى, بى محبتى آنها را به رخشان مى کشید. کمى انصاف داشته باشید و به اضطراب و نگرانیهایشان نگاه کنید. بى خوابى شبهاشان را نظاره گر باشید و آن وقت مى بینید که حتى اگر به دامن آنها بیفتید و حلالیت بطلبید کار زیادى نکرده اید.
راه صحیحتر رهایى از تنهایى براى شما ازدواج است آن هم با افراد صالح و مومن. خواهر عزیز, این را بدانید با آنکه دین دارد و متهد و مقید به مذهب است هیچگاه با شما چنین نمى کرد. هر چند خوشبختانه بااطلاع شدن والدینتان از روابطتتان شما را از سقوط بیشتر در قعر پرتگاه بى عفتى و نابودى نجات داد. فرد مومن همه چیزش حتى بدون حیا براى همسرش است. ولى در برخورد با اجنبى و نامحرم سخت تر و پیچیده تر از هر چه تصورش را بکنید ... آن حریمى را که آن جوان درید, فرد مومن هیچگاه چنین نخواهد کرد و حتى به اجنبى اجازه دریدن حریم خودش را نخواهد داد ولى کسى که حرمت دیگرى را بدرد, دیگر غیرت حفظ حریم خود را هم ندارد و به هواى نفسى آن را معامله خواهد کرد. بسیارى وقتها دلسوزیهاى بى مورد تله ایى است که جز به اسارت کشاندن فرد نتیجه دیگرى ندار. وضعیت فعلى شما نیز چنین است. او در واقع کمبود محبت ندارد, که از زیادى محبت و افراط در آن, توسط خانواده اش به صورت فعلى درآمده است. در شریعت اسلام هیچ راهى براى محرم کردن یک زن و مرد جز ازدواج نیست. یا ازدواج خودشان با هم یا محرم شدن به دختر یا پسرى به عنوان عروس یا داماد یا خواهر و برادر رضاعى یعنى شیر خوردن دو بچه از دو پدر و مادر جدا از یک دایه مشترک که معمولا مادر یکى از آن دو باشد و یا فرزندخوانده اى که از شیر مادرى خورده باشد به آن پدر و مادر محرم خواهد بود.
خواهر گرامى, با چشمى باز و بصیرت و نعمتى بیشتر به اطراف خود, دیگران و آینده تان بنگرید. ان شإالله راه صحیح را بیابید.خوشبخت باشید.

خواهر ع.مهتاب.م ـ بندرعباس
مشاور: زهرا آکوچکیان
گناه به بهانه دلسوزى
از شما به خاطر مجله خوبتان سپاگزار هستم و امیدوارم مجله شما روز به روز پربارتر باشد هر چند حالا نیز چنین است. من دخترى شانزده ساله و سال سوم ریاضى هستم. در خانواده اى پرجمعیت زندگى مى کنم و روى هم رفته فامیل آشفته اى داریم. یکى از اعضاى فامیل دچار مشکلات زیاد روحى است. به دلیل برخورد نادرست برادرهایش و اینکه سالهاست پدر و مادرش را از دست داده, تحت فشار روحى است. اعتماد به نفس نداشته و توسط برادران بزرگتر خود حتى مقابل مهمانها مورد اهانت قرار مى گیرد. این فرد هم اکنون بیست و پنج سال دارد. به دلیل ناراحتیهاى روحى نه درس خود را تمام کرده و نه توانسته دیپلم بگیرد. در دانشکده افسرى نیز به دلیل معاینات پزشکى رد شده حالا سربازى است و حتى از خدمت هم غیبت مى کند. او حساس و زودرنج است و زود گریه مى افتد. من همیشه برایش دلسوزى کرده ام و او را دلدارى مى دهم او هم طى این سالها وابستگى زیادى به من پیدا کرده است. او یکى از محارم من است. با وجود این به من ابراز علاقه و محبت مى کند و حتى تمایل دارد مرا از نزدیک لمس کند. اطرافیان هم خیلى به این امر توجه ندارند. یک بار که به او به خاطر رفتارش اعتراض کردم مرا تهدید کرد که خودش را مى کشد و من نیز باید در حد عشق او را دوست داشته باشم. اخیرا پدر و مادرم به این شکل ارتباط ما معترض شده اند. حالا من مانده ام که با این فرد چه کنم؟ خیلى دلم برایش مى سوزد و نمى توانم او را از خود دور کنم. از طرف دیگر اعتراضهاى اخیر خانواده زیاد شده است. من چگونه مى توانم به این فرد کمک کنم؟
خواهر گرامى!
از کلمات محبتآمیز شما نسبت به مشاورین و دست اندرکاران مجله تشکر مى کنیم داشته و از خداوند رحمان توفیق و هدایت براى همه شما عزیزان را خواهانیم.
در رابطه با وابستگى زیاد یکى از اعضاى خانواده نسبت به خودتان براى ما نوشته اید و گویا این وابستگى عاطفى به حدى شدید است که منجر به تإثیرگذارى روى روابط بین فردى, زندگى اجتماعى و فعالیتهاى روزمره او شده است. با وضعیتى که از زندگى آن فرد ترسیم نموده اید مشخص است که از محرومیت عاطفى شدید رنج مى برد و چون در بین خودشان هیچ کس با او همدردى نمى کند و شما با درک این مسإله با او همدردى و همزبانى مى کنید. او به شما نزدیک شده است و حال در حدى است که منجر به این مسإله شده که شما را به غلط به عنوان منبع همه نیازهاى عاطفى و روانى برگزیده است و در همه کارهاى خود به شما وابسته شده است. این وابستگى غیر عادى و بیمارگونه است, چرا که ایشان با وجود اینکه 9 سال از شما بزرگتر هستند شما را نقطه اتکإ خود قرار داده اند و حال این رابطه وابستگى, دارد به صورت خطرناکى درمىآید و آن تعبیر غلط به عشق است. آن هم بین دو محرم و البته با توصیفى که نمودید این یک وجه رابطه عاطفى عمیق و صمیمى بین فرد آشنا و محرم نیست بلکه کم کم دارد شکل جنسى به خود مى گیرد و با توجه به غرایز جنسى که هم در شما و هم در ایشان فعال است, امکان بروز روابطى گناهآلود و نامشروع وجود دارد. خواهر گرامى درست است که شما با آن فرد محرمید ولى طبق شریعت اسلام و اخلاق, انسانى این روابط به هیچ وجه صحیح نیست و کاملا گناهآلود است و این امرى کاملا روشن است. همین طور وقتى شدیدا تإکید مى شود که دختر و پسر سه سال به بالا حتى اگر خواهر و برادر باشند درست نیست در یک بستر مشترک بخوابند, یا هنگام بازى در اتاقى تنها باشند, چطور خانواده شما اجازه چنین رفتارى را به شما و آن فرد که هر دو در سنین جوانى و نوجوانى هستید مى دهند. خواهر محترم مراقب باشید از سر ترحم و دلسوزى مسیرى را نروید که نهایت آن آتش سوزان عقاب الهى و پشیمانى باشد. شما نمى توانید و نباید براى او نقش مادر یا همسر را بازى کنید. چرا که ناخواسته بر معضلات و مشکلات آن فرد مى افزایید. وابستگى مفرط او به شما, نه تنها حلال مسایل او نخواهد بود, بلکه روز به روز او را ذلیل تر و زمین گیرتر خواهد ساخت. این فرد نیاز مبرم به مراجعه به یک روانپزشک دارد. بخصوص با گرایشهاى انحرافى که اخیرا به شما ابراز کرده, اگر در این امر تعلل شود, عاقبت خوبى را براى او و بخصوص براى شما, تصور نمى نماییم. سعى کنید از نفوذ خود براى هدایت او به سمت سیستم درمانى استفاده کنید. در غیر این صورت هر چه مى توانید فاصله و حدود خود را با او حفظ و محکمتر نمایید. بیش از این خود را درگیر این ماجرا نکنید و مسإله اضطراب و افسردگى را با پدر و یا عموى بزرگتر خود مطرح نموده و از آنها براى کمک به او کمک بخواهید. و در هر حال وضعیت روحى و تهدیدهاى او عذرى در این گونه روابط نیست و موجب پشیمانى و احیانا سرافکندگى اجتماعى و خانوادگى خواهد شد.موفق باشید.

خواهرZ.T ـ بابلسر
مشاور: زهرا آکوچکیان
من با حرف شما هم درست نمى شوم!
دخترى 15 ساله و کلاس سوم دبیرستان هستم. به دنبال رفت و آمدهاى دوستانه با خانواده اى که از دوستان مادرم بودند, محبتهاى صاحبخانه و وجود پسر آنها توجه مرا جلب نمود. فرزند آنها پسر نجیب و سر به زیرى است ولى من طى چند سالى که با آنها رفت و آمد مى کنم به این پسر که یک سال از من بزرگتر است علاقه پیدا کرده ام و همیشه به او فکر مى کنم و دلم مى خواهد با او ازدواج کنم. بیشتر مواقع بیکارى به او و خیالات مربوط به او مشغول هستم. در مورد او نیز خواب دیده ام. اگر او به سراغ من نیاید چه کنم. آیا منتظر او باشم و خواستگارانى را که دارم جواب کنم. همه فکر و خیالم را این مطلب اشغال کرده است البته اگر بخواهید به کار هنرى یا مطالعه یا ... مشغول باشم باید خیالتان را راحت کنم که من به هیچ چیز علاقه ندارم و با حرف شما هم درست نمى شوم. چون مى دانم نامه هاى ما را دور مى اندازید به درخواست شما توجهى نکرده و دو روى کاغذ نوشتم حال به من بگویید من چه کار کنم تا بتوانم در آینده با آن فرد ازدواج کنم.
خواهر گرامى!
نامه هاى شما همه در آرشیو مجله نگهدارى شده و هیچ کدام دور انداخته نمى شوند و سعى شده به تمام نامه هاى ارسالى در حد مقدور پاسخ داده شود. ضمنا درخواست اینکه از یک طرف کاغذ براى نامه ها استفاده شود عمدتا به خاطر مشکل زیراکس است که در نامه هاى دو طرفه وجود دارد.
باید خدمتتان عرض کنیم که شما کاخ آرزویى بر آب بنا کرده اید و سپس از ما مى خواهید بگوییم چگونه آن را به اتمام برسانید و بهره بگیرید و تإکید هم نموده اید که با حرف و توصیه ما درست نمى شوید! حال بگویید آیا نگرش و سوال شما درست است یا خیر. مگر منطقى است که ما سرابى را نشان کسى بدهیم و اصرار داشته باشیم که راه رسیدن به آن را نشانمان دهد. شما به دنبال هدفى هستید که در خیال خود پرداخته اید, و در دنیایى واقع به دنبال آینده و مصر به دیگران که باید راهنماییم کنید. آن وقت تصور کنید آیا هر پاسخى هر چند بهترین و کاملترین, مى تواند روشنگر راه شما باشد, تا خود را به آن سراب برسانید! سرابى که همان موقع که فکر مى کنید به آن رسیده اید از بین رفته است و شما مى مانید و خستگیهایتان و ضایع شدن توان و انرژیتان. اشاره کرده اید که در مورد او خواب دیده اید و اعتقاد بر اینکه حتما خیالاتتان درست از آب درمىآید. خوابهایى که افراد شبها مى بینند معمولا همان نگرانیها و دل مشغولیهاى روزمره آنها است, البته رویاهاى صادقانه که اولیإ خداوند یا پیامبران مى دیده اند یا بعضى افراد خاص, جداى از این قضیه است.
باید بگوییم که اولا سن شما هنوز سنى نیست که بتوانید براى آینده و ازدواج خود نقشه بکشید و طراحى مناسبى براى آینده خود داشته باشید زیرا هنوز اطلاعات و یافته هاى شما از دیگران و محیط محدود است. البته در این سنین توجه به رویاها و خیالبافیها تا حدى قابل قبول است ولى اگر همه وقت فرد به این گونه بگذرد, واقع نگرى او را مختل مى کند. زیرا همیشه از واقع تا خیال فاصله هاست. دل بستن به یک تصویر که کفى روى آب ایجاد کرده درست نیست چرا که با نسیمى به هم مى ریزد. براى فکر کردن و ازدواج و فردى که واقعا هم تراز و مناسب شما باشد فرصت زیاد است. شما علاقه به این فرد را در ذهن خود پرورده اید و به این نتیجه رسیده اید که به او واقعا علاقه دارید. چه بسا یک برخورد تند یا یک کلام, همه این کاخ آرزوها را در هم بریزد. از طرف دیگر, والدین آن فرد اگر چنین نگرشى را در شما متوجه شوند, در مورد شما چه قضاوتى خواهند داشت. خواهر گرامى, حیا و عفت خود را حتى در خلوت حفظ کنید. چرا که اینها سازنده خلق و روحیه و حتى موثر در ظاهر و حرکات شما است و اگر در این مورد توجه و دقت نداشته باشید, چه بسا مرتکب رفتارى شوید (چه در برخوردها و یا حتى نگاه) که منجر به قضاوت منفى افراد بخصوص مادر آن فرد شود. زمین گذاشتن دستوراتى که دین به ما مى دهد, یکى از ساده ترین مشکلاتش همین وضعیتى است که شما پیدا کرده اید و هر چه بیشتر هم در این افکار غوطه ور شوید بیشتر از جنبه هاى واقعى زندگى دور خواهید شد و در نتیجه به درس, رفتار در منزل یا دوستان, متانت, وقار و اخلاقتان صدمه وارد خواهد شد و در بیشتر این جنبه ها افت خواهید کرد. یعنى همان چیزهایى که ممکن است براى انتخاب یک دختر به عنوان همسر, روى آن قضاوت مى کنند.
در توصیه هایى که دین به ما مى کند تإکید زیادى روى حیإ افراد بخصوص زن شده است. حیإ در نگاه, در راه رفتن و در صحبت کردن و در قرآن در قصه حضرت موسى و برخورد ایشان با دختران شعیب پیامبر, به بسیارى از این موارد اشاره شده است. اولا دختران شعیب براى آب دادن گوسفندان خود سعى کردند از مردان دور بایستند تا آنها بروند سپس کارشان را انجام بدهند. در صحبت کردن با حضرت موسى(ع) که از آنها علت کناره گیرى را پرسید با متانت و محکم سخن گفتند و بعد هم که خواستند او را تا منزل خود دنبال کنند و به نزد پدر خود ببرند, قرآن صریحا مى گوید:
((تمشى على استحیإ))
((با وقار و با حیا قدم برمى داشتند))
چنان که قرآن به زنان خطاب مى کند هنگام صحبت کردن با مردان صداى خود را نازک نکنید, در مورد پوشش خویش مراقبت کنید تا مبادا آنها که در دلشان مرض است به شما طمع کنند. حال اگر شما از همان ابتدا در نگاه خویش حیا ورزیده بودید حالا این قدر عذاب نمى کشیدید. هم اکنون نیز در فکر و اندیشه و خیال خود نیز عفت بورزید و در مورد یک فرد نامحرم خیالپردازى نکنید. گناه فقط انجام عملى آن نیست که فکر آن نیز حتى اگر هیچگاه عملى نشود آلودگى محسوب مى شود و توبه از آن لازم است. کوچک شمردن گناه اولین گام براى غوطه ور شدن در گناه و فساد و همان طور که رسول خدا(ص) فرمودند عامل هلاکت امت محمد است.
عواملى که موجب وضعیت اخیر شما شده است عوامل چندى است:
ـ مراقبت نکردن از نگاه خود به یک نامحرم.
ـ تنهایى و بیکارى فرصت خوبى براى هجوم افکار و خیالات است.
ـ سستى در انجام کارها, آفت ذهن انسان است.
ـ انسان در همه احوال خود نیاز به یک عامل مهارکننده دارد تا جوارح او چشم و دست و زبان و قدم و اندیشه اش به بیراهه نرود. اگر این عامل مهارکننده در زندگى یک فرد مطرح نباشد, خیلى راحت هر عملى ممکن است از او سر بزند. این عامل درونى همان تقوا است. وجدان دینى فرد است که مى تواند حافظ او از اقدام به گناه باشد. ما توصیه خاصى برایتان نداریم چرا که خودتان صراحتا بیان کرده اید هیچ توصیه اى را پذیرا نیستید. براى همین به آنچه گفته شد خوب فکر کنید و خودتان محاسبه کنید; چه کنید تا از این افکار رها شوید.خدانگهدار

برادرG.A ـ کوهدشت
مشاور: زهرا آکوچکیان
چگونه او را فراموش کنم؟
دانشآموز سال چهارم هستم و خود را براى کنکور آماده مى کنم. همیشه شاگرد ممتاز دبیرستان خود بوده ام. تابستان گذشته وقتى براى سرگرمى با تلفن بازى مى کردم, به صورت اتفاقى با فردى آشنا شدم. مکالمه هاى تلفنى ما از آن به بعد ادامه یافت. بعد از مدتى هم با یکدیگر ملاقات کردیم. این رفتارها مدتها ادامه داشت تا یک روز متوجه شدم یکى از اعضاى فامیل آن خانم متوجه این مسإله بین ما شده و از آن به بعد آن خانم رابطه اش را با من قطع کرد. بعد از این ماجرا مشکلات زیادى از نظر درسى و روحى پیدا کرده ام. حال چگونه مى توانم شرایط گذشته را فراموش کنم. عکسى از ایشان نیز نزد من است؟ چگونه آن را به او برگردانم و چگونه به وضع درسى ام سامانى بدهم؟
برادر محترم!
همیشه اولین خطا و گناه, گناهها و خطاهاى دیگر را به دنبال خواهد داشت. زیرا هرگاه اولین پرده حیا دریده شد, راه براى دریده شدن پرده هاى دیگر هموار مى شود و جرإت انسان براى اقدام به گناه بیشتر مى شود. شما از روى شیطنت اقدام به انجام حرکتى زشت و خطا نمودید و احساسات خود را به بازى گرفتید. ولى باید گفت گناه آن زن بیشتر است چرا که او به عهد خود با مرد دیگر که همسر و پدر فرزند یا فرزندانش است اعتنا نکرد و از شما به عنوان وسیله اى براى وقت گذرانى و سرگرمى بهره برد و شما نیز به راحتى خود را بازیچه او ساختید. و البته کار او از زشتى و گناه کار شما نخواهد کاست. از شما سوال مى کنیم اگر روزى حتى با دوست هم جنس, قول و قرارى بگذارید و او خلاف قول خود عمل کند آیا بار دیگر به او اعتماد خواهید کرد. مسلما تردید مى کنید و یا سر باز مى زنید. حال اگر آن فرد همسر شما باشد و چنین رفتارى که آن خانم داشت تکرار کند آیا شما براى همسرتان ارزش قائل خواهید بود.
زنى که به راحتى به جوانى اجنبى خود را نزدیک کند و پنهان از چشم همسر و تعهدات خود دست به این خیانت بزند و مرتکب چنین گناه عظیمى شود, آیا لیاقت دوست داشتن را دارد. اگر او به راحتى حرمت زندگى مشترک خود را درید و زیر پا گذاشت آیا همین کار را بالاخره با شما نمى کرد و به کس دیگرى دل نمى بست. وقتى او حرمت یک پیوند زناشویى را که خداوند حامى آن است پاس ندارد , آیا دل به یک رابطه گناهآلود استوار خواهد کرد؟! مطمئن باشید هرگز چنین نخواهد بود.
خدا را شکر کنید آن حادثه و افشإ این رابطه شما را از بلیه اى خطرناک نجات داد و اگر چنین نمى شد به طور قطع لطمه اى که به شما وارد مى شد بسیار سهمگین تر و شکننده تر بود. از رفتار خود پشیمان باشید و توبه کنید. براى فراموش کردن گذشته, عکس او را از بین ببرید و با عنوان برگرداندن آن, گناه خود را تکرار نکنید. شما هر چند شما رابطه کلامى یا ملاقاتهاى خود را نامشروع نخوانده اید و تصور نموده اید تنها رابطه جنسى نامشروع است اما به صراحت یادآور مى شویم که حتى حرف زدن زن و مرد نامحرم که احتمال مفاسد بعدى را داشته باشد و به قصد تفریح باشد حرام است. اگر شرع مقدس محمدى(ص) چنین حریم رابطه زناشویى را حرمت مى نهد و حتى از خیال پردازى, نسبت به غیر همسر خویش باز داشته است, اقدام به رفتارى در حد ملاقات و صحبت چقدر منفور است و چقدر لعنت خدا و رسول(ص) را به دنبال دارد.
پس به دقت به آنچه مى گوییم توجه کنید و سعى نمایید آن را انجام دهید.
1ـ در اولین فرصت هر خاطره, نامه, عکس یا ... هر چه دارید را از بین ببرید.
2ـ با دل مشغول کردن خود به درس و خروج کمتر از خانه جز براى کارهاى ضرورى او را از ذهن خود پاک نموده و وسوسه رفتن به طرف او را از بین ببرید.
3ـ از دیدن فیلمهاى ویدئویى مبتذل یا تصاویر شهوتآلود حتما بپرهیزید چرا که اینها خود محرک شما براى ادامه رفتار غلط خواهند بود.
4ـ به طور مرتب اقدام به ورزش کنید زیرا سستى و رخوت جسمى موجب افزایش تحریکات و خیالپردازى مى شود. از طرف دیگر با اقدام به ورزش ذهن و جسم خود را قویتر خواهید ساخت و توانتان براى آموختن و حفظ مطالب درسى بیشتر خواهد شد.
5ـ جهت مطالعه, برنامه اى مرتب و منظم ولى نه فشرده و خسته کننده داشته باشید.
6ـ تلاش خود را براى ورود به آموزش عالى یا فنى و حرفه اى بیشتر کنید زیرا در تغییر نگرش شما نسبت به محیط و دنیاى پیرامونتان موثر خواهد بود.
7ـ با برنامه ریزى صحیح روزانه براى فعالیتهاى روزمره, مطالعه حتى فعالیتهاى کمکى به پدر و مادر وضعیت درسى و رابطه خود را با افراد خانواده بهبود دهید.
در صورتى که پشتکار خوبى داشته باشید که ان شإالله حتما دارید, خواهید توانست عقب ماندگیهاى خود را جبران کنید و به دنبال آن خواهید توانست توقعات خانواده را برآورید, چرا که خانواده, جز پیشرفت و موفقیت شما را طالب نیست.
هدایت و رحمت خدا شامل حال شما و همه جوانان عزیزمان.