در محضر خورشید


مقدمه:
قرآن کریم هر چند دریاى ژرفى است که کسى را یاراى دستیابى به عمق آن نیست ولى سفره گسترده الهى است که هر کس به فراخور قابلیت و درک خویش از آن بهره مى برد. همان گونه که قرآن داراى ظاهر و باطن است, بهره گیرى از آن نیز به دو گونه بهره ظاهرى و بهره باطنى است; چنان که آداب قرآن نیز در دو مرحله ظاهرى و باطنى توصیه شده است. دستیابى به باطن آیات الهى مراتب بسیارى دارد که تنها براى بندگان خاصى که واسطه این فیض بزرگ بوده اند ممکن است اما با این همه, فهم ظواهر قرآن و آشنایى با مفاد ظاهرى آیات الهى نیز مرتبه اى از معرفت به قرآن و مقدمه اى براى دستیابى به مراتب باطنى آن است. آیات الهى همه نور است و هدایت; ولى آنچه به تناسب موضوعاتى که نوعا مجله پیام زن در دستور کار خویش دارد و داراى اولویت مى باشد, پرداختن به آن دسته از آیاتى است که به گونه اى خاص یا عام به مسایل زنان مربوط مى باشد. این ارتباط مربوط به حوزه هاى مختلف فقهى, فرهنگى, تاریخى, اجتماعى و تربیتى مى باشد. طبیعى است که این امر نیازمند بررسى کلیه آیاتى است که مى تواند در تبیین مسایل زنان از نقطه نظر قرآنى دخیل باشد, و مجله امیدوار است در آینده توفیق این مهم را داشته باشد. آنچه اینکه مى تواند آغازى بر این دست از مطالب و به صورت مشخص, شروعى بر ارائه مباحث تفسیرى باشد, بحثى است که به توفیق الهى از این شماره مجله, همان گونه که از پیش وعده کرده بودیم, در باره سوره مبارکه نور تقدیم خواهیم کرد و این خود برخاسته از تإکیدى است که در برخى روایات ما در خصوص فراگیرى سوره نور توسط بانوان صورت گرفته است. بنابراین آنچه در این بحث دنبال خواهد شد اختصاص به آیاتى از سوره نور که مربوط به مسایل بانوان است ندارد و شامل همه آیات آن خواهد شد. نکته اى که کاملا باید به آن توجه شود این مهم است که با توجه به نوع مخاطبین مجله و این امر که پیام زن یک مجله کاملا تخصصى و ویژه صاحب نظران علوم اسلامى نیست و هدف آن در ارائه این دست از مباحث قرآنى امکان استفاده نوع مخاطبین است لذا تلاش خواهد شد از پرداختن به آن دسته از مباحث کاملا فنى و تفسیرى که از حوصله نوع خوانندگان بیرون است پرهیز شود و به جاى آن و به تناسب آیات مورد بحث, براى استفاده بیشتر به نکات تکمیلى و بحثهاى عمومى آن نیز پرداخته شود. این بحثهاى تکمیلى مى تواند در زمینه هاى مختلف اجتماعى, تربیتى, فرهنگى و اخلاقى و با استفاده از احادیث شریف باشد. آرزو مى کنیم همین تلاش محدود, قدم مفیدى در جهت آشنایى بیشتر خوانندگان محترم با آیات الهى بویژه سوره مبارکه نور, باشد که در روایت, آموزش و آشنایى خواهران نسبت به آن, مورد تإکید قرار گرفته است. اینک با این مقدمه کوتاه به شرح آیات این سوره مبارکه مى پردازیم.

مشخصات کلى سوره
سوره نور که داراى 64 آیه مى باشد, سوره اى است که در مدینه نازل شده است و به خاطر آیه 35 آن ((الله نورالسموات و الارض ...)) نام نور را گرفته است. این سوره که بیست و چهارمین سوره قرآن است, در بر دارنده احکام چندى در روابط اجتماعى و خانوادگى و تإکید بر حفظ مرزهاى شرعى بویژه در نیمه نخست آن مى باشد. تنبیه زن و مرد زناکار, حکم نسبت ناروا به افراد پاکدامن, موضوع لعان در خصوص زن و شوهر, نکوهش علاقه به گسترش فساد در جامعه, مسإله ورود به خانه دیگران, خوددارى از چشم چرانى, تإکید بر لزوم حفظ حجاب و پوشش, تإکید بر همسر دادن به زنان و مردان مجرد, و سرزده وارد نشدن بر پدر و مادر, از جمله مسایلى است که در این سوره به آنها پرداخته شده است. در کنار اینها آیات چندى نیز در دیگر زمینه هاى معارف اسلامى وجود دارد که حقایق ارزشمندى را در این سوره, پیش روى مومنین مى گذارد. اینک با این آشنایى اجمالى به شرح تفصیلى آیات مى پردازیم و نخستین آیه آن را که ((بسم الله الرحمن الرحیم)) است از نظر مى گذرانیم.

شرح تفصیلى
((بسم الله الرحمن الرحیم))
نکات ادبى و لغوى:
براى ریشه کلمه ((اسم)) دو احتمال مى رود. یکى ((سمه)) که به معنى علامت است و دیگرى ((سمو)) به معناى رفعت و علو, و با توجه به مفهوم کلمه ((اسم)) تناسب میان آن و این دو احتمال روشن است بویژه اگر ریشه آن را ((سمه)) بدانیم.
لفظ ((الله)) چنان که مى دانید تشکیل شده است از کلمه ((اله)) و علامت ((الف)) و ((لام)). اگر ریشه آن را ((إله)) به معناى پرستش و عبادت بدانیم چنان که برخى گفته اند, آن وقت ((الله)) به معناى ((معبود)) خواهد بود, و اگر از ((وله)) به معناى تحیر و سرگردانى باشد و یا از همان ریشه قبلى ولى به معناى دوم باشد, چنان که احتمال داده شده است, آن وقت به معناى چیزى خواهد بود که عقل و ادراک در مورد آن متحیر است.
از نقطه نظر ادبى و بر اساس یک قاعده کلى در ادبیات عرب که باید جایگاه برخى حروف از نظر ارتباط و تعلق آن به سایر کلمات موجود در جمله مشخص باشد تا بتوان معناى صحیح جمله را دریافت, در باره حرف ((بإ)) در کلمه ((بسم الله)) نیز این بحث صورت گرفته است که این حرف مربوط به کجاست و جایگاه آن چیست؟ به عبارت دیگر وقتى مى گوییم: ((به نام خداوند رحمان و رحیم)) این یک جمله ناقص است که مثلا با در نظر گرفتن کلمه ((شروع مى کنم)) در آغاز یا انتهاى آن, تکمیل مى شود. مفسرین نوعا کلمه اى را در اینجا فرض مى کنند و به اصطلاح در ((تقدیر)) مى گیرند. کلماتى همانند ((آغاز مى کنم)), ((کمک مى گیرم)), ((آغاز کنید)), ((بگویید)) و یا ((آغاز من)).
ولى حضرت امام خمینى(قده) در تفسیر سوره حمد, جمله ((بسم الله الرحمن الرحیم)) را مربوط به کلمات مقدر نمى دانند بلکه آن را متعلق به ادامه سوره مى شمارند; یعنى متعلق به ((الحمدلله رب العالمین)) است. به این معنا که ((حمد خدا به نام و با استعانت از خود خداوند است)). به هر حال اگر به شیوه معمول, کلمه اى را در تقدیر بدانیم به نظر مى رسد همان کلمه ((آغاز مى کنم)) مناسب تر باشد. چنان که با روایتى که در زمینه تإکید بر آغاز کردن امور به نام خداوند, نقل شده نیز تناسب بیشترى دارد. این روایت را در ادامه خواهیم آورد. و البته پر واضح است آنگاه که کارى از جمله سوره اى با نام خداوند آغاز مى شود در واقع استعانت نیز از او شده است.

شرح:
آغاز امور بویژه آن دسته از کارهایى که با اهمیت تلقى مى گردد به نام و یاد یک شخصیت یا موجود مورد احترام, امرى مرسوم بوده و هست تا به عنوان یک یادبود, یادآور خاطره ها, اهداف, اندیشه ها و ارزشهاى او باشد و نشانى از بزرگداشت و تکریم و پیوستگى به او تلقى گردد و آنچه با این نام آغاز شده است نیز شرافت و بزرگى یابد. سخن خداوند نیز با نام او آغاز مى گردد تا آنچه در آن است مرتبط به او و برگرفته از او باشد. کلام خداوند از این جهت که یک واقعیت و یک حقیقت و فعلى از افعال است با نام او آغاز شده است, بنابراین داراى یک نوع وحدت و یگانگى است. و روشن است که وحدت و یکپارچگى سخن همواره بستگى به وحدت معنا و مفهوم آن دارد. مسایل بسیارى در زمینه هاى مختلف اجتماعى, تاریخى, اعتقادى, فقهى, تربیتى و غیر آن در قرآن و سوره هاى آن آمده است ولى همه در مجموع از آنجا که سخن خداوند است از یکپارچگى خاصى برخوردار است که هدف اصلى این همه آیات نیز همان است و همان هدف و جانمایه کلام خداوند است که به نام او آغاز مى شود. هدف خداوند از قرآن به عنوان کلام او را در آیات چندى مى توان به وضوح دریافت. از جمله این آیه شریفه:
((قد جإکم من الله نور و کتاب مبین یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم)).(1)
مفاد این آیه این است که از طرف خداوند نورى و کتابى روشن آمده است که خداوند به واسطه آن هر کس را که جویاى رضوان و خشنودى او باشد به راههاى سلامت هدایت مى کند و آنان را از تاریکیها به نور مى کشاند و به راهى مستقیم رهنمون مى شود.
بنابراین همه آیات الهى, هدایت انسان را به عنوان یگانه هدف دنبال مى کنند و آن حقیقتى که از نظر معنا, وحدت و یکپارچگى را در آیات الهى حفظ مى کند همان ((هدایت)) است و همین است که به نام او آغاز مى شود. پس اگر کلام خداوند با نام خود او آغاز مى گردد در واقع هدایت انسان است که با نام او آغاز مى شود.
نکته دیگرى که در همین خصوص باید یادآور شد برداشتى است که از تکرار لفظ ((سوره)) در قرآن, از جمله اولین آیه همین سوره داریم و آن اینکه این تکرار نشان مى دهد که هر یک از این سوره ها که خود بخشى از آن کلام یکپارچه خداوند هستند داراى نوعى هماهنگى و وحدت در آیات خود مى باشند. همانند بخشهاى مجزاى یک کتاب جامع که هر چند بخشهاى مختلف آن مجموعا یک هدف را دنبال مى کنند اما هر بخش نیز در محدوده خود داراى نظم و انسجام خاصى است که آن بخش را از دیگر فصلهاى کتاب متمایز مى سازد. از این رو نتیجه مى گیریم که هر یک از سوره هاى قرآن نیز داراى هدف و مقصود ویژه اى است و هر کدام براى بیان معنا و نتیجه خاصى آمده است که سوره بدون آن کامل نیست. بنابراین تکرار نام خداوند در آغاز هر سوره برگشت به هدف خاص همان سوره مى کند و آنچه مى تواند شاهدى بر این امر به شمار رود این دیدگاه مفسران و فقهإ شیعه است که ((بسم الله الرحمن الرحیم)), خود جزئى از سوره و به عنوان یک آیه مى باشد و از نظر فقهى نیز ((بسم الله)) هر سوره, مربوط به همان سوره است و لذا در نماز هنگام خواندن سوره لازم است به قصد همان سوره خوانده شود; به علاوه احکام دیگرى که نیازى به ذکر آنها نیست.

رحمت الهى
رحمت, همان حالت خاص و انفعالى است که به عنوان مثال هنگام مشاهده شخص نیازمند, قلب را فرا مى گیرد, و در نتیجه انسان را به احسان به او مى کشاند و در واقع لازمه آن, اقدام به بخشش و افاضه براى رفع نیاز او است. خداوند نیز که متصف به رحمت مى شود با توجه به همین لازمه است و الا پر واضح است که حالت تإثر و انفعال و رقت قلب به معناى معمول آن براى خداوند امرى بى معنا و ناصحیح است. این آثار و مظاهر رحمت است که به خداوند نسبت داده مى شود.
قالب و وزن ((رحمان)) چنان که در لغت شناسى نیز گفته اند براى بیان مبالغه است و کثرت را مى رساند, اما قالب ((رحیم)) جایگاه لغوى آن فرق مى کند و ثبات و بقإ را بیان مى کند(2). به همین مناسبت است که (چنان که در روایت امام صادق(ع) نیز آمده است صفت) ((رحمان)) براى بیان رحمت عامه و گسترده الهى است که همه موجودات را فرا گرفته و شامل مومن و کافر, هر دو مى شود ولى ((رحیم)) اشاره به همان نعمت و لطف همیشگى و رحمت ثابت و ابدى الهى دارد که فقط شامل مومنین مى شود, چنان که در آیه اى دیگر آمده است ((و کان بالمومنین رحیما))(3) ((خداوند نسبت به مومنین رحیم است)) و یا در جاى دیگر که مى فرماید: ((انه بهم رووف رحیم))(4) ((خداوند نسبت به آنان (مومنین) رووف و رحیم است)). سخن یاد شده امام صادق(ع) در توضیح ((رحمان)) و ((رحیم)) چنین است:
((الرحمن اسم خاص بصفه عامه, و الرحیم اسم عام بصفه خاصه))(5). ((رحمان اسم ویژه اى است با معنایى عام و گسترده, و رحیم اسم عامى است با معنا و وصفى ویژه)).
توضیح این سخن شریف مى تواند این باشد که رحمان با توجه به معنایى که از نظر گستردگى رحمت و شمول آن نسبت به کل موجودات دارد تنها مى تواند اسم خداى تبارک و تعالى باشد و اطلاق آن بر دیگران بى معنا و غیر واقعى است ولى ((رحیم)) که اشاره به رحمتى خاص دارد از نظر اسم بودن عمومیت دارد و دیگران نیز با داشتن صفت رحمت مى توانند ((رحیم)) باشند و رحمتى که با صفت ((رحیم)) به خداوند نسبت مى دهیم ویژه دسته خاصى است که همان مومنان باشند.

رهنمودهاى روایى
رحمت به عنوان یک صفت پسندیده در قرآن و سخنان اولیإ الهى(ع) مورد توجه و تإکید قرار گرفته است. عنوان ((رحمان)) همان گونه که توضیح دادیم هر چند ویژه خداوند تعالى است ولى صفت ((رحیم)) چیزى است که به عنوان یک ارزش الهى به آن فراخوانده شده ایم. مومنان باید نسبت به یکدیگر داراى رحمت باشند و به همدیگر مهربانى کنند. در آیه شریفه مى خوانیم که ((محمد رسول الله و الذین معه اشدإ على الکفار رحمإ بینهم))(6) ((محمد(ص) به عنوان رسول خدا و آنان که به او ایمان آورده و پیرو اویند نسبت به کفار, سخت و استوارند و از صلابت برخوردارند اما میان خودشان مهربان و رحیم مى باشند.))
در سخنى از پیامبر اکرم(ص) که توسط امیرالمومنین على(ع) نقل شده نیز مى خوانیم که ((ان الله عز و جل رحیم یحب کل رحیم))(7) ((خداى عز و جل خودش رحیم است و هر رحیمى را دوست دارد)).
چنان که در سخن دیگرى از آن حضرت(ص) آمده است:
((والذى نفس محمد بیده لا یضع الله الرحمه الا على رحیم. قلنا یا رسول الله کلنا رحیم, قال: لیس الذى یرحم نفسه و اهله خاصه, ذلک الذى یرحم المسلین, و قال(ص): قال تعالى: ان کنتم تریدون رحمتى فارحموا))(8).
پیامبر(ص) ابتدا فرمود: ((به آن کسى سوگند که جان محمد در دست اوست, خداوند رحمت را فقط شامل انسان رحیم مى کند)).
ما گفتیم: اى رسول خدا, همه ما رحیم هستیم. فرمود: ((آن کسى که فقط به خودش و بستگانش رحم مى کند, نه, بلکه آن کس که به دیگر مسلمانان مهربانى و رحم مى کند.)) آنگاه حدیثى قدسى را نقل فرمود که خداوند فرموده است: ((اگر شما رحمت مرا مى خواهید, به دیگران رحم کنید.))
در تإکید مجدد بر لزوم مهربانى نسبت به مسلمانان و بلکه به یک معنا به همه انسانها پیامبر(ص) مى فرماید:
((الراحمون یرحمهم الرحمن, ارحموا من فى الارض یرحمکم من فى السمإ)).(9)
مفاد این سخن شریف این است که افراد با عطوفت و مهربان را خداوند رحمان رحم مى کند. شما به انسانهایى که در زمین هستند رحم کنید تا فرشتگان آسمانى به شما مهربانى و رحم کنند.
به عنوان تإکید نهایى بر لزوم رشد و تقویت مهربانى و دلسوزى و عطوفت میان جامعه اسلامى بویژه دوست داران اهل بیت(ع) یادآور مى شویم که مرحوم کلینى, در کتاب کافى, باب مستقلى را با عنوان ((باب تراحم و تعاطف)) به این امر اختصاص داده است که از جمله احادیث آن این سخن امام صادق(ع) است که به اصحاب خویش مى فرمود:
((اتقوا الله و کونوا اخوه برره, متحابین فى الله, متواصلین, متراحمین, تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و إحیوه)).(10)
((تقواى الهى را پیشه خود کنید و برادرانى نیکوکار باشید, برادرانى که به خاطر خدا به یکدیگر محبت دارند, به هم پیوسته و ارتباط دارند, نسبت به یکدیگر مهربانند. به دیدار همدیگر بروید و یکدیگر را ملاقات کنید و امر ما را بازگو کنید و آن را زنده نگه دارید.))
آنچه در اولین بخش خواندید نکاتى بود که در خصوص اولین آیه سوره مبارکه نور یعنى ((بسم الله الرحمن الرحیم)) بیان شد.
ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ سوره مائده, آیات 15 و 16.
2ـ اصطلاحا به کلمه ((رحمان)) صیغه مبالغه گفته مى شود که کثرت و فزونى را مى رساند اما ((رحیم)) صفت مشبهه است که از آن براى بیان ثبات و بقإ یک صفت استفاده مى کنند. البته مرحوم طبرسى در تفسیر ارزشمند مجمع البیان هر دو کلمه را صیغه مبالغه مى شمارد با این تفاوت که اولى داراى مبالغه بیشترى است, یعنى وزن ((فعلان)) نسبت به وزن ((فعیل)) مبالغه بیشترى را مى رساند.
3ـ سوره احزاب, آیه 43.
4ـ سوره توبه, آیه 17.
5ـ مجمع البیان, ج1, ص21.
6ـ سوره فتح, آیه آخر.
7ـ امالى شیخ طوسى, ج2, ص130, مجلس 18.
8ـ رساله سعدیه, علامه حلى, ص42.
9ـ جعفریات, ص345, باب اوصاف پرهیزکاران.
10ـ اصول کافى, ج2, ص175.