گفتگویى با خانم چیستا یثربکارگردان و نویسنده تئاتر

نویسنده


چیستا یثربى متولد 1347 از تهران است و هنوز چند سال از ورودش به این رشته نگذشته, که در زمینه تئاتر (نویسندگى, نقد, کارگردانى) به مرحله اى رسید که براى بسیارى از علاقه مندان و صاحبنظران این رشته شناخته شده است.
در حال حاضر به عنوان مدرس در دانشگاه الزهرا تدریس مى کند و فوق لیسانس روانشناسى تربیتى دارد و تحقیقاتى هم در زمینه تئاتردرمانى در حد پایان نامه هایش انجام داده است. چیستا, فرزند دوم خانواده اى تحصیل کرده است. مادرش قصه مى نوشته و پدرش هم از دور, دستى بر آتش داشته است. یثربى تازه متإهل شده است و در باره معیارش در انتخاب همسر براى زندگى مشترک مى گوید:

ـ سال 74 بود, طى کارهایى که در زمینه اجرا و کارگردانى تئاتر ((سرخه سوزان)) انجام داده بودم, به آن حال و هواى عرفانى و پیدا کردن ((خدا)) دست یافتم. فضاى عجیبى بود. حتى حالا که مى خواهم برایتان بگویم مى ترسم به ((شعار)) بدل شود. بگذریم. معیار و میزان من براى زندگى مشترک معیار این دنیایى نبود. من کسى را مى خواستم که در راه رسیدن به آن ((معنویت اصیل)), ((به خداوند)) کمکم کند. شاید باورتان نشود در تنهاییهایم مى گفتم ((خدایا سرنوشت مرا به گونه اى کن که با یکى از یاران امام زمان تو, کسى که در رکاب اوست و مرا به تو مى رساند, همراه شوم)). با توجه به روحیه و فضاى مذهبى تئاتر ((سرخه سوزان)) دلم مى خواست این کارها همان طور بشود که بود, اما متإسفانه روح اثر را, بازیگران درک نکرده بودند و من این را به وضوح متوجه نبودم, اما مى دیدم کار دلچسب نیست, تمرینها و توصیه ها زیاد بود اما متن براى اجرا جا نیفتاده بود. تا اینکه در یک جلسه آقاى ((میمندىنژاد)) این موضوع را کشف کردند و چیزهایى گفتند که انگار من مى خواستم آنها را به بازیگران بگویم, جورى که انگار به ((اثر)) در نتیجه یک کشف و شهود رسیده اند و همان سیرى را طى کردند که آن فضا و اتمسفر در متن مى خواست. یک متن مذهبى به دور از شعار, نزدیک به حقیقت و به طور کلى یک ((متن مذهبى)).

ـ کار تئاتر را کى و با چه انگیزه اى آغاز کردید؟
ـ سال 68 به طور جدى وارد تئاتر شدم. تلاشم این بود که بین تئاتر و روانشناسى نقطه مشترکى پیدا کنم تا از این دو به مجموعه اى برسم که براى زندگى مردم, سودمند باشد. پایان نامه فوق لیسانسم را هم ((تئاتردرمانى)) قرار داد. براى آموزش تئاتر با کلاسهاى جهاد دانشگاهى الزهرا, فرهنگسراى نیاوران, کانون تئاتر بانوان همراه شدم و به یادگیرى اصول اولیه بازیگرى ـ کارگردانى پرداختم. در همان موقع ((اتاق آینه)) را با همکارى بهزیستى راه اندازى کردیم. از سال 72 تا سال 74. طرح موفقى بود. سوژه از مردم (اغلب مشکلاتشان) و اجرا توسط اعضاى گروه بود. کار ما حل مشکلات به وسیله اجراى تئاتر بود. بعد از آن ((دادگاه جادویى)) را کار کردم و بعد ((جمعه دم غروب)) و بعد ((سرخه سوزان)) که در جشنواره سیزدهم فجر به عنوان کار برتر شناخته شد و در جشنواره چهاردهم هم به عنوان بهترین متن در باره ((زن در عرصه انقلاب)) شناخته شد. حالا هم (شهریور ماه 75) مشغول کار روى ((پهلوان ریزه)) هستم.
این متن در باره آدمهایى است که به چشم ما آدمهاى معمولى هستند و شاید خیلى وقتها آنها را نمى بینیم. مسإله اصلى کار تئاتر من همین ((آدمها)) هستند. همین آدمهایى که استعدادهاى بى انتهایى در وجودشان نهفته است; ((مردم)). انگیزه اصلى من هم از کار تئاتر پرداختن به زندگى ((آدمها))ست.

ـ به نویسندگى متن نمایش اشاره کردید, این مقوله چرا در تئاتر ما کمرنگ و کمرنگتر مى شود؟
ـ همه جشنواره ها ((کار)) را مى خواهند و هیچ جشنواره اى به غیر از جشنواره تئاتر بانوان نبود که ((متن)) را هم در جشنواره شرکت بدهد. خیلى نویسنده ها هستند که خوب مى نویسند اما نمى توانند خوب هم کارگردانى کنند و این معضل مى شود و احتمالا یا بازى مطرح مى شود یا کارگردانى. چون مرکزى نیست که از متن استقبال کند, مثل کانون فیلم که فیلمنامه را از شما به عنوان یک کار خوب مى خرند و دیگرى کارگردانى مى کند, اما در زمینه تئاتر اگر نویسنده اى نتواند خودش کارگردانى کند, کار, قربانى شده است. حتى مرکزى هم نیست که حداقل کارهاى مطرح را چاپ کند, نویسنده تئاتر هم فکر مى کند حالا که امکان اجرا نداریم براى کجا و کى بنویسم.

ـ از جشنواره تئاتر بانوان که سال گذشته برگزار شد چه تحلیلى دارید؟
ـ فکر مى کنم جشنواره پارسال اولین و آخرین جشنواره تئاتر ((بانوان)) بود. چون هیچ خبرى نیست. شاید به علت عکس العملهایى که شد مسوولین از برگزارى مجدد آن صرف نظر کردند. حرکت فعال و جالبى بود. از خیلى جشنواره هاى دیگر قوىتر عمل کرد. کارها دست چین شده با موضوع خاص ((زنان)) بود. اگر تئاتر بانوان را هم که به تازگى بسته شده نداشته باشیم و جشنواره هم نداشته باشیم, نمى دانم آیا در زمینه تئاتر بانوان افق روشنى مقابل رو داریم؟

ـ براى حل این مشکل شما چه کرده اید؟
ـ در جهاد دانشگاهى الزهرا واحدى به نام ((کانون تئاتر صبا)) پدید آورده ایم. مسوولیت فرهنگى این کانون را من به عهده گرفته ام. اگر بشود به وسیله تئاتردرمانى و کلا اجراى تئاتر براى حل بسیارى از مشکلات بانوان قدم برداریم.

ـ کدام مشکلات خانم یثربى؟!
ـ نداشتن تفکر بارور. دنبال یک زندگى ((بارى به هر جهت رفتن)). زنان جامعه ما با رسیدن به یک درک و شعور باید بتوانند تعیین کننده باشند. باید بتوانند سرنوشت خانواده و جامعه شان را رقم بزنند. الگوهاى ما کم نیستند. به صحنه آوردن زندگى بزرگ زنان عالم مى تواند براى بسیارى از گم کرده راهها, راهگشا باشد. از تئاتر باید به عنوان وسیله رشد انسانها استفاده کرد. تئاتر باید وسیله تعالى انسانها قرار بگیرد.

ـ ارتباط تئاتر را با هنرهاى دیگر چه اندازه اى مى دانید؟
ـ دنیا دانه اى از حلقه زنجیر به هم پیوسته اى است که انسان را به خداوند وصل مى نماید. تئاتر از هنرهاى دیگر تغذیه مى شود و بسترى براى عرضه هنرهاى دیگر است.

ـ دورنماى حرکت تئاتر بانوان را چطورى مى بینید؟
ـ اگر در موضوعها, نگاه کلى و جامع باشد و متنهاى نمایش به جامعه برگردد به طور طبیعى چون زنان عضو موثر و مشخصى در جامعه هستند به مسایل و مشکلات آنها هم توجه خواهد شد. اما اگر تئاتر بانوان این روند را ادامه دهد, هیچ بوى بهبودى از اوضاع شنیده نخواهد شد. باید تشکلى به طور مشخص داعیه دار این حرکت باشد تا نیروهاى مستعد هرز نرود. الان جایى را داریم که دغدغه اصلى اش تئاتر بانوان باشد؟

ـ حالا مشغول کار جدیدى هستید؟
ـ فعلا در دانشگاه آزاد مدرس هستم و مربى تئاتر مدرسه فرزانگان و آخرین کار (زمان گفتگو) اجراى تئاتر ((ارتباط)) با همکارى بچه هاى تیزهوش مدرسه فرزانگان است. یا تدارک کار در کانون صبا, کارى که در سطح معرفى به جشنواره باشد فعلا خیر.

ـ براى آینده چه برنامه اى دارید؟
ـ من براى رسیدن به اینکه تئاتر از زندگى جدا نباشد, کار مى کنم. تئاتر مثل کیمیاگرى است. آدم با نقش درگیر مى شود و یک شخصیت جدید مىآفریند. اگر تئاتر جورى جا بیفتد که ما هر کدام ضعفهایمان را بشناسیم و براى برطرف کردن آن یک شخصیت جدید در خودمان ایجاد کنیم, کیمیاگرى شده است. اگر خدا بخواهد تحصیلاتم را در مرحله دکترا در زمینه کارگردانى تئاتر ادامه مى دهم و سعى مى کنم ارتباطم را با مردم از طریق تئاتر صحنه اى و تئاتر مطبوعاتى هم حفظ کنم.

ـ به عنوان سوال آخر یا به عنوان یک نویسنده بگویید چه سیرى طى مى شود تا شما یک متن نمایش را بنویسید.
ـ با یک جریان و موضوع فکرى درگیر مى شوم. بعد از کشف یک سوژه چون خط کارى من الهام گرفتن از اسطوره ها و افسانه هاست, به آن قالب رجوع مى کنم و بعد آن را با زندگى روزمره تطبیق مى دهم و بعد موردى را که در این کش و قوس پدید مىآید بر دل کاغذ جارى مى کنم. باید ((درد))مند بود, باید خاطر, از چیزى آشفته گردیده باشد که براى رفع این آشفتگى عمومى به راه حل رسید. یعنى تشخیص درد و پى گیرى براى درمان آن. تئاتر مى تواند درمان باشد.

پیام زن: براى شما آرزوى موفقیت بیشتر را داریم و سپاسگزاریم که در این گفتگو شرکت فرمودید.